سیدهاشم سدید

 

        آیا آنچه قارون صفتان مسلمان نما میخورند، حلال اسـت؟

 

              این مسئله از زاویۀ دید و منطق یک مسلمانی واقعی که معترض

                    به سیه کاری سیه کاران بنام اسلام است، نوشته شده

                        

روایت است که شخصی با کاسۀ شیر حضور  پیـامبر  آمـده و آن را به پیامبر عرضه داشت تا با آن افطار کنند. پیامبر پرسید: " این شیر را کی فرستاده است؟ "  گفتند: " آن را زنی برای شما فرستــاده است." فرمودند: " برگردید و از آن زن بپرسید که این شیر را از کجا تهیه نموده است؟" به خانه آن زن رفتند و پیام  پیامبـر را به زن رساندند. زن جـواب داد: " از گوسفند خودم. "  فرستادگان رسول بر گشتند و عرض کردنــد که زن می گوید: "  از گوسفند خودم."  بعد از شنیدن این جواب حضرت فرمودند:" نزد زن بروید و بپرسید که آن گوسفند از کجا آمده است." فرستادگان برای دومین بار به خانه زن رفتند و سوال پیامبر را برای او بازگفتند. زن پاسخ داد: " از کار حلال و زحمت و کوشش خودم." بعد از شنیدن این پـاســخ و وقتی که پیامبر اطمینان حاصل نمود که آن شیر حاصل کــار و کوشش حلال زن است، فرمود: "  اکنون با این شیر افطار میکنم "،  و با آن شیر  افطار  کردند.

فردا وقتی ازپیامبر درمورد آن عمل سوال شد، گفتند:" خـداوند به ما پیامبران امر فرموده است که غیر حلال نخورید."

بعضی وقت ها یک حرف یا کلام و جمله و یـا یک حدیث و روایتی یک یـا چنـد ســطری چنــان آشــوبی را در ذهـــن انسان بر پا میکند و چنان پرسش های دشوار و عجیب وغریبی را بوجود میآورند  که انسان بخواهد یا نخواهـد، مجـاز باشـد یا نباشد، مجبور به تأمل و تفکر در آن مورد میشود.

گفت و گوی بالا میان پیامبر و آورنـدۀ کاسـه شیـر نیـز از جمـله همان مسایـل و نکـاتی است که انسان را، بویـژه وقتی عملکرد برخی از  مسلمانان کشورخویش را بــه خصوص عملکرد رهبران به اصطلاح جهادی و دار و دسته آن ها را  امروز  مشاهده میکنیم، به تفکر و تأمل وامیدارد که موضوع چه است؟  چگونه اسـت کـه اسـلام و پیــامبر چنان اند و مسلمانان و پیروان آن پیامبر این چنین؟  آن جـا یکی از ترس حـلال و حرام یک کاسه شیر را بـا چنـان احتیاط حاضر میشود بنوشد و این جا مدعیـان اسلام به غصب  تاک های انگور و درختان توت و سیب و میوه های تر و خشک، باغ ها و زمین ها، چراگـاه ها و مواشی و خانه و ثروت  مردم می پرازند؛ و نه حلال می بینند و نه حرام میشناسنـد؛ و در ظرف کمتر از چند سال از خاک بر افلاک می رسنـد و مالک صد ها و هزار ها جریب زمین و ده ها خانه  و شـرکت های ساختمانی و شرکت های هواپیمائی و فابریــه ها  و بانک ها و ... میشوند؟  و ده ها سوال دیگر؛ از جمله:

ـ   واقعیت حلال و حرام از نظر دین چیست؟

ـ   آیا امری که شامل حال پیامبر میشود و پیامبر مکلف به انجام آن است، شامل حال سایر مسلمین نیز میگردد و سایر مسلمانان نیز به انجام آن مکلف هستند؛ یا نه؟ 

ـ   اگر روزی دهند یا روزی رسان خدا است و در نصیب انسان از روز ازل نوشتـه و معلوم و معیین اسـت کـه انسان چه می خورد و چه می نوشد و چه می کنـد و چــه نمیکنـد و ...، چنانچه می گویند در هر دانۀ از گندم نام خورنــدۀ آن نوشته شده است، ـ یـکی از نام های خدواند رازق، یعنی روزی دهنده اسـت  ـ  و انسـان در تعیین روزی و رزق خـود نقشی ندارد، پس مفهوم رزق حـرام و ثواب و گناه از کجا پیدا شد؟؟   و ...؟

در مورد حلال و حرام، مختصرعرض شود که هر آنچه محصول کوشش، کار و زحمت خود انسان نباشد، هر آنچه از راه غیر مشروع مثل دزدی، مال مردم خوری، غصب مال دیگران، ربا، تقلب، راهزنی، غارت، رشوه، زور، حیـــله، استثمار و کار های از این قبیل، بدست آید، در زمره مال حرام بـه حساب میآید؛ و روزی حاصل از آن روزی یا رزق حرام پنداشته مشود.

برعکس هر آن چیزی که حاصل کار و کوشش خود شخص باشد بدون اینکـه در آن کـار حق دیگری تلف شود و زور یا خدعه و نیرنگ و فریب بـه کـار رود و بدون اینکه حاصل رشوه وغصب ودزدی واختلاس و ... باشد و یا جامعه و مردم از آن کار متضرر شونـد، آن چیز حلال شمرده  میشود.

در مورد سوال دوم،  نظر دین این است که هر سخن و عمل یــا راه و روش یا دستور پیامبر ملاک و برنامه عمل تمام مسلمانان است. بدون پیروی از راه و روش پیامبر از آنجائی که راه و روش و سخن و عمل پیامبر از قران منـشــأ می گیرد، اسلامیت مسلمانان کامل نیست. پیامبر تنها با عـمل نه، که با قول صریح، آنجا که میگویـد: " طلب الحلال واجب علی کل مسلم" تمام پیروانش را به طلب مال یا روزی حلال دعوت میکند و حتی آن را در ردیف واجبات قرار میدهد؛ به درجه بالاتر از سنت، که کردن آن ثواب دارد و نکردن آن گناه ندارد.

بنا به قولی واجب و فرض در مذهب شافعی یکی میباشــد، و آن عبارت از هر کار یا هر چیزی است که توسل بدان یا ترک آن موجب عقاب گردد. در مذهب حنفی، امـام ابوحنیفه میان این دوفرق قایل شده و فرض در نظر او مؤکـد تر از واجب است، ولی تفاوت زیادی میان آن دو قایل نیستند؛ چنانچه در نمازهم  اگر یکی از واجبات سهواً ترک شود، برای اعاده آن، مانند سهو در ترک یکی از فرایض نماز، سجده سهو باید انجام گیرد.

بنابراین، گذشته از پیروی از روش و سیرۀ پیامبر، واجب بودن طلب مال حلال بر هر  مســلمان حاوی این پیام و معنا سـت، کـه هـر  مسلمان باید در خصوص حلال و حرام توجۀ خاصی مبذول دارند و احتیاط لازم را بعمل آورند.

مورد سوم، بحث روی این موضوع است که اگر مطابق آیاتی قران خداونـد متـعال همه را رزق حلال نصیب فـرموده، پس معنا و بحث رزق حرام از کجا بمیان آمده است؟؟

بحث حلال و حرام یکی از ده ها بحث و موضوع مورد جدل جـدی برای چندین  قرن میان  اشعریان و  معتزلیان بوده است که بدون رسیدن به نتیجۀ، البته با قهـر و تعصب و اعـمال زور طرف زورمند، و نـه از راه استدلال و منطق، بـا عقب نشینی معتزله فروکش نمود.

مواضع و مکتب معتزله البته در برخی از مسایل از جمله بحث هــای آن هـا در رابطه با رزق و روزی حلال آن گونه که بحث هـای ایشان  امروز جسته و گریخته و اینجا و آنجـا واکـاوی میشوند تا حدی زیادی منطبق بر استدلال و مبتنی بر واقعیت است. ناسازگاری و تناکر  یا تنافر  اشعریان  از معتزله باوجود بعضاً  دلایل روشن و قوی آن ها در برخی موارد، بخصوص با توجه به روانشناسی قدرت، و حرص و آز انسانی، شاید ریشه در فطرت انسانی اشـعریـان داشــته است. درغیر آن آن گونه که امروز هم کسب روزی بسیاری از مسلمانان را در نظر بگیریـم همان پرسش ها ما را هـم مانند آنها به  تآمل واخواهـد داشت و ذهن ما را نیز آزار خواهند داد.

وجود رزق حرام، با توجه به این امر که خداوند همه را رزق حلال وعده نموده، تنها با قبول این امر که خداوند انسـان را حق انتخاب اعطا کرده و انسان بایـد دارای اختیار و اراده باشد که رد و ایجاب صورت گیرد، عینیت و موضوعیت پیدا میکند. بدون باور به داشتن حق انتخاب انسان، این بحث به باریکی های می رسد  که نه این مقاله کنجایش گفتن آن را دارد و نه این بحث در حال حاضر برای بعضی ها قابل هضم خواهد بود.

بحث ما در اینجا، شاید خوانندگان محترم این نوشته هم متوجه شده باشند، بر سر مآکول و مشروب از دید اسلام نیست. زیرا این بحث تا حدود زیادی برای همه روشن اسـت و همه می دانیم که نوشیـدن شراب یا خوردن گوشت حیوان مرده یا گوشت خـوک و ... در اسلام حرام است.

پیامبر که از نوشیدن شیر، تاخود را مطمئن نساخت و یقین حاصل نکرد که آن شیر از زحمت و کار حلال زن فرستنده آن شیر به دست آمده، خود داری کرد برای این نبود که شیر از جمله نوشیدنی های حرام است. او می خواست بداند که آن شیر حاصل کسب حـلال است و نه حاصل غصب مال یتـم یا بیـوه یا ناتـوان و بیـنوا و از پا افتاده؛ یا حاصل  دزدی و چور و چپاول و تهدید و تخویف و اختطاف و دین فروشی و ... .

برای این که این مبحث بیش از این به درازا نکشد، بطور اخص  از رهبران و فعالین جهادی که خود را بالاتر از همه مسلمانان میدانند و بخود حق می دهند در مورد  مسلمانی دیگران قضاوت کنند و هر روز یکی را به حبس محکوم می کنند و دیگری با ارتداد و ...، و هر یک به میلیون ها دالـر و پوند و دینار و ... از راه های که پیامبر و قران آن ها را حرام و غیرمشروع میخوانند اندوخته اند وهرکدام صاحب یا سهام دار ده ها شرکت ساختمانی، هواپیمایی، ترانسپورتی و بارچالانی و ... هستند، در روشنی تعالیم و احکام اسلام که آن را دین خود مینامند، میپرسیم که :

1ـ   آیا شما واقعاً از آن پیامبر که میگوئید پیامبر و پیشوای شماست و در مورد حلال و حرام چنان محتاط بود، پیروی کرده ائید یا پیروی میکنید؟ اگر آری، با کدام مدرکی، و اگر نه، چگونه میتوانید خود را مسلمان بدانید؟

2ـ   آیا  این همه اعمال شما در رابطه با خلق الله مقرون بـه احـکام اسلام و قریـن با راه و روش یا سیره وسنت پیامبر و حکم خداوند است؟ اگر نه، باز هم همان سوال بالا را تکرار میکنیم!

3ـ   آیا میتوانید آن پاکی، تقوا و درستکاری و انسانیت و حقانیت را که شما همیشه بیشتر از دیگران بدان برای بر حق بودن خود و بر حق بودن باور های تان، و برای مجاب نمودن دیگران متوسل می شوید، در وجود خود سراغ بگیرید؟

4ـ   در مورد این دارایی های که شما بدست آورده ائید ـ شما نمی تواند واقعیت زندگی و اندازۀ دارائی خود را در سی سال پیش وهم ثروت امروز تان را که از راه های مشروع بهیچ  وجه امکان تراکم آن وجود ندارد ـ چه می گوئید؟ این دارائی هـا از کجا و چکونه بدست آمده است؟  آیا این دارائی ها از نظر اسلام و از نظر خدا و پیامبر حلال هستند؟

5ـ   اگر شما واقعاً مسلمان هستید، چطور جرأت کردید که باوجود هشدار هــای آشکار خدا و پیـامبر بـه اندوختـن مـال حرام دست یازیدید؟ آیا شما نشنیده ائید که پیامبـر میگفت: " هر کس از راه غیر حلال مالی بدست آورد، توشه اش آتش است"؟  

6ـ   آیا این روزی یا رزقی را که خود و آل و اولاد تان میخوریــد، رزق و روزی حلال میخوانیـد؟ با کدام دلیل؟ زیرا در دین اسلام که شما  خود را حامی و تیکه دار آن مینامید، روزی حــلال و حرام مشخص شده است. روایت بالا و ده ها روایت دیگر و چندین آیـه قران به طور قاطع و روشن مفهوم و معنای حلال و حرام را در اســـلام تصریح و تعیین میکند.

7ـ   شاید شما بدانید که کشتن انسان ها، جنگ، آتش زدن و تخریب شهر ها و ... تنها و تنها کار انسان هـای اسـت کـه روح بیمار دارند؛ کار نرون ها و هیتلر ها و فرانکو ها و  امثالهم. آیا فکر نمی کنید که روح بیـمار شما ( تخریب شهر کابل و کشتار هزاران شهروند بیگناه کابل به اشکال وحشیانه ) و امثال شما اثر بد  مال انـدوزی از راه هـای نامشروع و روزی حرام است که  قلب و روح شما از آن متأثر است؟  پیامبر میگفت:"  روزی حرام بر دل و دماغ انسان اثر بـد میگذارد و روح و قلب انسان را بیمار میسازد."

8ـ   حدیث پیامبر است که : " عبادت هفتاد جـزء اسـت کـه بهتـرین جـزء آن طلب روزی حـلال است."  شـما بایــد بـه پیامبر و پیام های پیامبر بمثابه یک مسلمان باور داشته باشید. اگر باور دارید، چـرا بـــه ایـن جزء  اصلی عبادت توجه نمیکنید و از حرام  اجتناب نمی ورزیـد؟  و اگر باور ندارید و حلال و حرام برای تان یکیست، چگونه دعوی مسلمانی میکنید؟  و ...

نگوئید که داد خداست! زیرا در آن صورت در کنار شیطان قرار میگیریـد و سخنان شیطان را به زبان میآورید و خــدا را در جرم خود شریک می سازید و از نظر اسلام، تهمتی ناروا و غیر قابل بخشش به خدا می بندید!

منبع حرام، انحراف اخلاقی و دینی و فکری است. منبع حرام و انحراف ـ حـرام در مورد مسلمان و انحراف در مـورد سیاسیون ـ سبک گرفتن ایمان و تعهد است. خـدا میگویـد: " از حلال و طیب بخورید "،  و کسی که به خوردن حلال و طیب امر میکنـد در خوردن حرام کسی را یاری نمیکند. آن چه را شما از راه تقلب و ریأ و دزدی و غصب مال مـردم بدست آورده ائیـد، داد خدا ننامیــد!! داد خدا گفتن این نوع مال و دارائی و روزی، در حقیقت خـدا را به بزه کاری متهم نمودن است؛ خدائی که از این نوع  اتهام ها بــری و منـزه می باشد!!

من انتظار ندارم که به من یا به کسانی که چنین پرسشهایی را در برابر شماها قرار میدهند پاسخ ارائه کنید، زیرا پاسخ ها و قضاوت های شما هیچ وقت به خاطر ذات نیک و بد افعال و ذات حق و باطل یا ذات درست و نادرست،  چه ذات  نیـک و بد افعال دیگران و چه ذات نیک و بد افعال و درست و نادرست و... خود تان، نبوده، بلکه پاسخـها و قضاوت های شـما همواره با توجه به نفع و ضرری هستند که به خود شما و به بستگان شما متوجه میشوند.

غرض از این نوشته انتظار پاسخ نیست، بلکه غرض این است کـه با توجه به حق و آزادیی که خداوند به انسان عنایت نموده، و با توجه به گناهان بی شمار خود که هر یک غیر قابل بخشش اند، بگذارید آن بنـدگان خـدا را که بنام دیـن یـــا به اتهام بی احترامی به دین، و از این قبیل حرف هـای دور از  واقعیت و تهمت های مسخـره محکــوم به زندان  و ... شـــده اند،  آزاد کنند!  کار این ها در برابر کارنامه های شما، حتی اگر جرمی هم محسوب شـود، برابر به قطرۀ اسـت در برابر دریا.   شما باور داشته باشید که آب حرام اینها از نان حلال شما، همانطـور که حافظ می گفت:

ترسم که صرفۀ نبرد روز بازخواست

نــان حـــلال شیــخ ز آب حـــرام مــا

در روز بازخواسـت بیشتـر و بهتـر صرفه خواهد برد.

 

 به جـای پاسخ به ما، یا انگشت را به طرف مردم بلند کردن، لطفاً یک بار  سر خود را  در گریبان خویش کنید!!