7ثور1388(27اپریا2009)

      نور محمد تره کی، نخستین زمام دار حاکمیتِ کودتای ثور1357     

                                               محمد اکرام اندیشمند             

نورمحمدتره کي نخستین زمامدارانقلابی جریان چپ مارکسیستی هوادارشوروی درتاریخ معاصرافغانستان است. اوبرخلاف رهبران وبنیانگذاران بسیاری ازگروه های چپ مارکسیست کشورهای اسلامی منطقه به خصوص کشورهای ایران و پاکستان، در حالیکه حزب دمکراتیک خلق راتأسیس کردازطریق کودتای نظامی به تأسیس حاکمیت حزب نیزپرداخت. هرچنداوکودتای حزب را انقلاب کارگران و زحمتکشان خواندوحاکمیت راباشعار نان، لباس وخانه برای آنهاآغازکرد، امادرعمل حاکمیت او وحزب دمکراتیک خلق نه تنهامؤفق به تطبیق شعارهای خودنگردید، بلکه افغانستان درسایه ی این حاکمیت واردیک مرحله ی خوفناک وخونین بحران وبی ثباتی شد. بحرانی که هنوزسالهای طولانی پس ازمرگ تره کی وزوال حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ادامه دارد. 

پیشگامی نورمحمدتره کی بمثابه ی رهبر یک حزب چپِ هوادارشوروی درتشکیل حاکمیت چپ شایددرظاهر نشانی ازبرازندگی اودرمیان سایررهبران جریان های چپِ مارکسیستی کشورهای اسلامی منطقه باشد؛ اماتره کی درکرسی حاکمیت چنین برازندگی رابه نمایش نگذاشت. اوحتی قادرنشدتاجلو بحران  درداخل حزبی که رهبری اش رابدست داشت، بگیرد.

زمام داری تره کی باهیچکدام ازسه نوع مشروعیتِ موردنظر"ماکس وبر" جامعه شناس آلمانی که یک نظریه ی علمی وپذیرفته شده درمشروعیت حاکمیت ها است،انطباق نداشت. نورمحمدتره کی نه ازمشروعیت سنتی حاکمیت برخورداربود. نه ویژگیهای مشروعیت کاریزماتیک راداشت ونه زمام داری اوبهره مندازمشروعیت عقلایی، مشروعیتی مبتنی برقوانین بود. تره کی وحزب دمکراتیک خلق حتی پس ازغصب حاکمیت ازطریق کودتا  درصددآن نشدندتابا تشکیل لویه جرگه ویایک مجمع دیگری هرچندبصورت فرمایشی نوع سوم مشروعیت رادرحاکمیت خودایجادکنند. تبلیغ کیش شخصیت برای تره کی که در بسیاری ازرژیم های توتالیتر کمونیستی متدوال بودهیچگونه مشروعیت کاریزماتیک رادرجامعه برای اوایجاد نکرد. تره کی قبل ازحاکمیت شخصیت معروف وشناخته شده درمیان عامه ی مردم نبودکه مردم به اواعتمادو اطمینان کنند. درکرسی حاکمیت نیزهیچگونه جاذبه و تأثیری رادرگفته هاورفتارهای خودبجانگذاشت که موجب اعتمادافکارعمومی شود. موقعیت اودرداخل حزبی که رهبری آنرابدوش داشت بهتر ازاین نبود. جناح پرچم رهبری اورانمی پذیرفتند وحتی اورا متهم به ارتباط باامریکایی ها وسازمان اطلاعاتی ایالات متحده ی امریکا(CIA) میکردند. حفیظ الله امین و هوا داران اودرداخل جناح خلق نیزدربرابر تره کی کینه وخصومت پنهان داشتند. این خصومت سپس آشکارگردیدوبه قتل مفتضحانه ی تره کی انجامید.

نورمحمدتره کی درکرسی حاکمیت برخلاف شعارهای تشکیل حکومت خلق، تأسیس جامعه ی فاقد طبقه وتأمین عدالت ومساوات درمسیرایجادیک طبقه ی جدیدحاکم گام گذاشت. طبقه ی که بگونه ی فزاینده اززندگی خلق فاصله میگرفت وبااستفاده از امکانات حاکمیت ازساده زیستی به زندگی شاهانه واشرافی روی می آورد. تره کی قصرریاست جمهوری راخانه ی خلق نامیدتازمام داری خود و حاکمیت حزب دمکرایتک خلق رادراذهان عمومی به نمایندگی ازخلق وانمودکند؛ اماطرز زندگی اودرخانه ی خلق هیچ شباهتی بازندگی خلق دربیرون ازآن خانه نداشت.

تره کی فرهنگِ می خوارگی وشراب نوشی رادرمیان حاکمان حزب دمکراتیک خلق گسترش داد. به نوشته ی مؤلف افغانستان درپنج قرن اخیرحتی اودرصحبت بامردم به جای چای شراب می نوشید:«درهنگام صحبت بامردم که هرشب جریان آن توسط تلویزیون پخش می شدازپیاله ای که دربرابراو قرارداشت جرعه جرعه به ظاهر چای امادرواقع الکل می نوشید. تا وقتی که هنوزبرببرک وپرچم پیروزنشده بودتاحدی به کارهای دولتی وسازمانی رسیدگی می کرد، اماپس ازآن عنان زندگی راکاملاً به خوشگذرانی ومی گساری سپردوحفیظ الله امین هم ماهرانه اورا به این کارتشویق نمود. در14جولای1979سالگردتولدش راباچنان شکوه و جلال جشن گرفت که درعهدهیچ زمام داران پیشین درکشور مشاهده نشده بود.»

تره کی سال تولد خود را سال 1917یعنی سال پیروزی انقلاب اکتوبر روسیه وانمود کردومحل تولدش رادرناوه ی مقرولایت غزنی، سورکلی(قریه سرخ یا قلعه ی سرخ)معرفی نمودکه محلی به این نام درناوه وجودنداشت. بسیاری ازصاحب نظران به این باوراندکه نام سورکلی یاقریه ی سرخ رامحل تولدتره کی معرفی کردندتانشان داده شودکه حتی نام محل تولدتره کی رمزی ازنمادانقلاب پرولتری (رنگ سرخ)رادرخود داشت. خانه ی تولد تره کی به عنوان محل تولدرهبرانقلاب کارگران وزحمتکشان افغانستان به موزیم مبدل شدو تصویرتره کی دراین خانه درکنارتصاویری ازمارکس، انگلس ولنین قرارگرفت تااو نیزبه عنوان یکی ازتیورسن های آیدئولوژی پرولتاریا وانقلاب پرولتری معرفی شود؛ درحالیکه تره کی ازمارکسیزم برداشت نادرست وسطحی داشت. او فاقدخلاقیت فکری درفهم وتوضیح فلسفه ی مارکسیزم و ناتوان ازارائه ی یک تصویرروشن درمورد آیدئولوژی مارکسیزم بودکه پایه های تیوریک ومبانی نظری حزب وحاکمیت حزبی رامی ساخت. 

واماابن تره کی چگونه حزب دموکراتیک خلق رابنیان گذاشت؟ اواندیشه های چپ را ازکجا آموخت وچگونه دررهبری حزب چپِ طرفدارشوروی قرارگرفت؟  

یکی از جریان های روشنفکری که در دوره ی صدارت شاه محمود درپهلوی برخی حلقه های دیگری روشنفکری وملی پا به عرصه ی ظهور گذاشت جنبش "ویش زلمیان" بود. میرغلام محمدغبار مؤرخ و ازفعالان سیاسی این دوره می گویدکه ویش زلمیان درسال 1326(1947) بوجودآمد. وی بیش از پنجاه نفررانام میبردکه ازمؤسسین ورهبران عمده ی حزب مذکوردرکابل، قندهاروننگرهاربودند. به نوشته ی غباربرخی ازاین افرادعبارت بودند از: «عبدالروف خان بینوا، گل پاچا خان الفت، فیض محمدخان انگار، نورمحمدخان تره کی، غلام حسین خان صافی،(این دونفر اخیر از دسته ی عبدالمجید زابلی بودند)، محمدرسول خان پشتون، عبدالشکورخان رشاد، عبدالهادی خان توخی، محمدانور اچکزایی، قاضی بهرام خان، قاضی عیدالصمد خان، صدیق الله رشتین، عبدالرزاق خان فراهی، مولوی عبیدالله خان صافی، عبدالمنان خان دردمند و . . .  .    »

نورمحمد تره کی که سپس دررهبری حزب دمکراتیک خلق قرارگرفت ازمؤسسین ویش زلمیان محسوب می شد؛ امادر زمان تأسیس حزب دمکراتیک خلق هیچ شخص دیگری از میان ده ها نفربنیانگذاران این جنبش با تره کی به کنگره ی مؤسس حزب دمکراتیک خلق نیامد. رسیدن نورمحمد تره کی برهبری حزب دمکراتیک خلق وتأسیس این حزب بدون حضور ومشارکت شخصیت های مشهور روشنفکری آن دوره نه تنها ازاین نقطه ی نظر پرسش برانگیزاست که اوچگونه ازمیان همه شخصیت های مشهورتر، باسوادتر وآگاه ترازخودبرهبری وتأسیس حزب دمکراتیک خلق کشانیده شد بلکه از زاویه ی گزینش داخلی اعضای مؤسس درنخستین کنگره ی حزب نیز بحث برانگیز است. عبدالقدوس غوربندی یکی ازفعالان اولی جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق وبعداً ازطرفداران حفیظ الله امین درجناح خلق حزب که به عنوان عضو کنگره ی مؤسس دعوت شده بوداظهار تعجب می کندکه چگونه قبل ازتعین هیئات رهبری وتصویب مرام نامه واساسنامه ی حزب، رهبر حزب تعین می شود:«نگارنده(غوربندی)فردای شب کنگره(کنگره ی مؤسس در11جدی 1343)به کابل مراجعت کردم ومستقیماً به خانه ی نورمحمد تره کی که منشی حزب انتخاب شده بودرفتم. جریانات کنگره ومصوبات آنرا تائید نموده نظریات خودرا ارائه کردم. درکنگره ی اول اصولاً بایدمرامنامه و اساسنامه تصویب می شدوهیئات رهبری انتخاب میگردید. اینکه قبل اتصویب اهداف مبارزه و تعین نورمهای حیات داخلی حزب، رهبری انتخاب گردیده ابرازتعجب کردم. تره کی صاحب کوشیدتابامهربانی تشویش مرارفع نماید . . .  .»

سلطانعلی کشتمند یکی دیگرازاعضای مؤسس حزب دمکراتیک خلق نه نورمحمد تره کی بلکه غلام محمدغباررامستحق وشایسته ی رهبری در زمان تشکیل و تأسیس حزب میداندوغبار رایکی ازاعضای کمیته ی تدارک برای تشکیل حزب معرفی می کندکه بعدازچندی موصوف این کمیته راترک گفت. کشتمندمی نویسد: «واقعیت این است که بطورمفهوم شده رهبر آینده ی حزب میرغلام محمد غبارتلقی میگردیدوببرک کارمل نیزبااین امر اذعان داشت. ولی پس ازچندی برملاگردیدکه نورمحمدتره کی به هرقیمتی درپی آن بودتابه حیث رهبرحزب شناخته شود. وی خویشتن رادرکمیته ی تدارک شخصاً متمایل به سوسیالیزم نشان داده بود، درحالیکه مشی رسمی قطعاً چنین نبود. باآشکارشدن چنین گرایشهایی میرغلام محمدغبار ازعضویت درکمیته استعفاء نمودوهمچنان ازهمین جااختلاف جدی میان ببرک کارمل ونورمحمدتره کی ازیکسو و میان ببرک کارمل ومیرغلام محمدغبار اسوی دیگربوجود آمد. »

علی رغم آنکه نورمحمدتره کی ازتحصیلات عالی ورسمی برخوردارنبود، اما در دهه ی پنجاه وشصت میلادی فعالیت های نویسندگی و ژورنالیستیکی داشت. وی دردوره ی سلطنت محمدظاهرشاه مدتی معاون آژانس خبری باختریاخبرگزاری دولتی افغانستان بود. در زمان انتشارنشریه ی خلق درصدارت سردارشاه محمودصاحب امتیازاین نشریه بودودرسال 1958 یک مرکزترجمه رادرشهر کابل به نام"دارالترجمه نور"تأسیس کردودردفتر نمایندگی سازمان ملل متحد درکابل واداره ی همکاری اقتصادی امریکابگونه ی غیر رسمی به عنوان مترجم مشغول بود. اوافزون برترجمه ی آثاری چون:"عروسی من درخیبر"، "خاطرات جنگ چرچیل"، و"نطق ویشسنگی دریونو" به نوشتن کتاب های داستانی و سیاسی نیزپرداخته است. مهم ترین تألیف تره کی راکتابی به نام "زندگی نوین"تشکیل میدهد. وی این کتاب رادردوره ی صدارت محمدداوددرمعرفی فلسفه ی مارکسیزم – لنینیزم  بزبان فارسی بانام نظر زاده نوشت وازسوی شورویها بمثابه ی یکی از نویسندگان مهم جامعه ی شرقی جایزه ی نقدی دریافت داشت. شگفت آور این بودکه تره کی به مشکل می توانست به زبان فارسی صحبت کند. از سوی دیگرتره کی ازتعلیمات عالی، متوسطه وحتی ابتدایی بهره یی نداشت وبه نوشته ی مؤلف افغانستان در پنج قرن اخیرمکتب راتاصنف سوم دهاتی درکویته ی پاکستان ادامه دادکه درآنجاباکاکایش امیرالملک زندگی میکرد. او پس ازسه سال تعلیم وآموزش وقتی به زادگاه خودبرگشت به عنوان معلم خانگی اخترمحمدازخوانین ناوه استخدام شد. وی سپس به قندهاررفت ودرشرکت پشتون مربوط عبدالمجیدزابلی به کارمشغول شد. سپس به عنوان منشی دفتراین شرکت به هندوستان رفت.

رهبری تره کی درحزب دمکراتیک خلق هنوزبه عنوان یک پرسش باقی مانده است که او علی رغم تحصیلات ابتدایی چرابرهبری حزب مارکسیستی طرفدارشوروی رسید؟ او چه وقت اعتقادمارکسیستی پیدا کرد وچگونه مورد اعتماد شوروی هایابه عبارت دقیق ترروس هاقرار گرفت؟ 

 ازچگونگی گرایش وباورتره کی به مارکسیزم وایجادرابطه ی اوباشوروی نظریات مختلفی ارائه می شود.مؤلف افغانستان درپنج قرن اخیر می نویسد: « هنگامیکه نمایندگی شرکت پشتون دربمبئی تأسیس شد، نورمحمد تره کی به اتفاق نماینده ی آن شرکت به عنوان کاتب به آن شهرمسافرت کرد. دربمبئی وی دریکی ازکورسهای شبانه به آموختن زبان انگلیسی پرداخت و به اغلب احتمال به اثر صحبت بامارکسیست های هندی با مبادی آیدئولوژی مذکورآشنایی به هم رساند. دربازگشت به افغانستان توسط عمش امیرالملک که بامعبن وزارت فواید عامه ی آن زمان دوستی داشت، بوزارت مذکورراه بافت. درهمین اوقات باعبدالمجیدخان زابلی که بااوپیوند قبیلوی داشت، آشنایی به هم رسانده توسط اوبه حیث محررمجله"اقتصاد"مقررشد.

نگاه به این دوره ی حیات تره کی ازبمبئی به حیث کاتب شرکت پشتون تا سال تشکیل حزب دمکراتیک خلق وآغازرهبری اودراین حزب نشان میدهدکه موصوف دراین دوره زیرحمایت عبدالمجیدزابلی تاجروسرمایه دارمعروف و رئیس بانک ملی و وزیر اقتصاددرصدارت محمدهاشم خان رشدکرد. عبدالمجید زابلی درمیان برخی ازمجامع وحلقه های روشنفکری وسیاسی افغانستان آدم مشکوک وبسیار نزدیک به مسکو وروس ها پنداشته شده است. شایعه ای از روابط او با سازمان اطلاعاتی شوروی( کی.جی. بی) درگذشته وجود داشت. نگاشته شدن نام عبدالمجید زابلی درپاسپورت پسرش با اسم خانوادگی"حکیم اف"که ازسفارت افغانستان درمسکو اخذ شده است، روابط موصوف راباروس هاومسکوپرسش برانگیز میسازد.

میتروخین افسر کی.جی بی که درسال1992به انگلستان پناهنده شد درکتاب کی.جی بی درافغانستان نورمحمدتره کی رابانام مستعار"نور"فردی مرتبط با این سازمان معرفی می کند. به ادعای میتروخین به نقل ازاسنادکی.جی.بی نورمحمدتره کی درسال1951درپیوندبا کی.جی.بی قرارگرفت. میتروخین می گوید که تره کی دراقامتگاه کابل(دفترمنطقوی کی.جی.بی که درواقع دردرون سفارت شوروی قرارداشت)با این کارمندان وافسران کی.جی.بی درارتباط بود:شاگادیف Sagadief

کوسترومین Spiridonov سپیریدینوف Fedoseevفدوسییف Kozlovکوزلف

میتروخین دراین اثرازپرداخت A.V.Petrov و ا.و.پتروف Kozyrev کوزورف  Kostromin

پول توسط مامورین کی.جی.بی برای نورمحمدتره کی خبرمیدهد. اوادعامی کندکه شعبه بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی بدون اطلاع سایراعضای کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق منظماًبه تره کی پول می پرداخت وحتی امین که دوست خیل نزدیک تره کی وکاملاً مورد اعتماد اوبود نیزازاین معاملات پولی اطلاع نداشت. به تاریخ 15مارچ1977به تره کی مبلغ 30000افغانی وبه تاریخ 25می همان سال30240افغانی برایش داده شد.

  یکی ازنکات قابل بحث درموردزندگی سیاسی نورمحمدتره کی روابط او با امریکایی ها است. پس ازانشعاب حزب دمکراتیک خلق به دوجناح خلق و پرچم به رهبری تره کی و کارمل که دامنه ی اختلاف میان آنهاگسترش یافت، تره کی از سوی جناح پرچم متهم به عضویت در سازمان جاسوسی امریکا سی.آی.ای گردید. هرچندجناح پرچم همکاری وعضویت تره کی را با سی.آی.ای بمثابه ی نظر رسمی و علنی خودمطرح نکردامابانگارش زندگی نامه ی تره کی از آدرس نامعلومی که بصورت شب نامه ای در سال 1967 وسیعاً توزیع گردیدتره کی جاسوس امریکامعرفی شد. درزندگی نامه ی تره کی گفته شده بودکه نورمحمد تره کی ازسوی یک مؤسسه ی امریکایی استخدام گردیدوبه هندرفت ودریک مکتب امریکایی درس خواند. درزندگی نامه ی مذکورتذکریافته بودکه تره کی باآنکه عضو جنبش ویش زلمیان بوداماوقتی اعضای این جنبش ازسوی دولت دستگیر وزندانی شدند، تره کی نه تنهازندانی نشدبلکه اتشه ی مطبوعاتی سفارت افغانستان درواشنگتن مقررگردید.  عبدالقدوس غوربندی که درآن زمان ازفعالان جناح پرچم بود مدعی است که زندگی نامه ی تره کی به دستورببرک کارمل توسطه جمعی از پرچمی هادرخانه ی بارق شفیعی واقع تایمنی نگاشته شدو سپس بصورت شب نامه توزیع گردید.

نورمحمد تره کی درسال 1952 به عنوان عضو مؤسس ویش زلمیان گروه منتقددولت که بسیاری از اعضای مؤسس به زندان افگنده شدندازسوی صدراعظم سردارشاه محمودموردعفو قرارگرفت وبه حیث اتشه ی مطبوعاتی سفارت افغانستان درواشنگتن توظیف یافت. امایک سال بعد سردارمحمنعیم سفیرافغانستان درواشنگتن موصوف رابه نام فردبی کفایت سبکدوش کرد. وی قبل ازآنکه به کابل بیایددریک مصاحبه ی مطبوعاتی دولت افغانستان را مستبدخواندوازتمایل خودبه پناهندگی درامریکاسخن گفت. دولت امریکا ازپناهندگی به تره کی خودداری کردوتره کی ناگزیرراهی کابل شد. در کابل اظهارت تره کی درموردخودکامگی واستبداددولت افغانستان سردارمحمدداود راکه تازه به صدارت رسیده بودخشمگین ساخت. اماتره کی نخست به پاکستان آمدوسیاست سردارمحمدداودرا ستود. وی باوساطت محمداکبر پروانی قنسل افغانستان درکویته وحسن صافی قنسل افغانستان درپشاور موردعفو صدرعظم قرارگرفت وبه کابل آمد. وی بعداً درسال 1955به عنوان مترجم دردفترکمک های بین المللی ایالات متحده درکابل مشغول گردید. وی در 1958که دفترترجمه ی نور رابازکردباسفارت امریکا ارتباط داشت ومطالب مهم مطبوعات داخلی رابرای سفارت امریکا وبرخی سفارت های دیگر خارجی ترجمه می کرد. درحالیکه روابط وهمکاری باسفارت های خارجی و خارجی هادرآن سالهاتحت مراقبت استخبارات دولت قرارمی گرفت، تره کی بدون هیچ ممانعت ومزاحمتی به کارخودباامریکایی هاادامه داد. لوی دوپری نویسنده وافغانستان شناس امریکایی معتقداست که نورمحمدتره کی در سفارت امریکا وباامریکایی به حیث مخبرحکومت افغانستان کارمیکرد.

درحالیکه دوپری ازنورمحمد تره کی به عنوان مخبرحکومت افغانستان در سفارت ایالات متحده ی امریکا نام می برد، اماانتشاراسنا محرم وزارت خارجه ی امریکا ده ها سال بعدازآن، حکایت ازگزارش دهی تره کی به سفارت امریکا دارد.

 درراپورمحرم مؤرخ 7 دسمبر 1963 سفارت امریکا درکابل به وزارت خارجه ایالات J.William Piez متحده درواشنگتن گزارش نورمحمدتره کی به جی. ویلیام پیز

 سکرترهای دوم سفارت ایالات متحده Frank E.Schmelzer و فرانک ای. شمیلزرامریکا نگاشته می شود. دیپلوماتهای امریکایی نورمحمد تره کی را یک منبع مطمئن وقابل اعتمادتوصیف می کنند.  نورمحمد تره کی این اطلاعات رادرخانه ی شمیلرزبه آنهاارائه می کند. این سند، گزارشی ازمعلومات وابرازنظرهای تره کی در موردحزب ویش زلمیان، عدم محبوبیت حکومت، انکشاف احزاب سیاسی، فعالیت های سردارمحمدداودوسردار محمدنعیم است. درسنددیگر وزارت خارجه ی امریکاکه در 20مارچ 1965به واشنگتن نگاشته میشوداطلاعات تره کی درموردتأسیس حزب دمکراتیک خلق گزارش می یابد. این سند ازسوی

قونسل سفارت امریکادرامور سیاسی Howard J. Ashfordهووارد جی. اشفورد امضاء شده است که در خلاصه ی متن گزارش نگاشته می شود:«منشی عمومی"اولین حزب سیاسی" افغانستان که در سال های آخرتشکیل گردیده است درموردایجاداین حزب، ترکیب اعضای حزب وبرنامه های عمل حزب روزچهاردهم مارچ(1965) معلومات ارائه کرد. علی رغم آنکه آینده ی حزب درنتیجه ی ابهام سیاست حکومت درارتباط با فعالیت احزاب سیاسی مبهم به نظر می رسد، به نظرمی رسدکه حزب مذکورنقش مهمی رادرآینده ایفا کند.... . . . »