نوشته : ديپلوم انجنير سيد يعقوب نويد

28-04-09

 

ارتباط ختم جنگ باخط ديورند

 

ازآنجايكه مقدمات  بحران موجود درافغانستان برمبناي عوامل بيروني شكل گرفته پس منطقي يست بگويم كه نقش بيروني ها و بخصوص كشور هاي بزرگ  درسرنوشت و فرداي اين  كشوركليد ي وحتي تعين كننده بوده ميتواند  چون مسله افغانستان ومبارزه با تروريزم تبديل به پديده فرامزي وجهاني شده كه هيچگاه ظهور وزوال آن به مثابه مشكلات دروني درداخل افغانستان محدود بوده و مانده نميتواند ۔

 به همه گان معلوم است كه دردوران جنگ سرد موقعيت جيوپوليتيكي افغانستان سبب شد تا مورد تجاوز قشون سرخ آنزمان قرار گيرد و سه دهه جنگ تمامي ساختارهاي اقتصادي ٬ نظامي وسياسي كشوررا  از هم پاشيد ٬ بحران عميق سراپا ي جامعه را فرا گرفت  وبلاخره پيامد هاي منفي جنگ طولاني افغانستان با شوروي سابق درامتداد خود بحران بنياد گرايي فكري درمنطقه بخصوص درپاكستان وكشورهاي عربي را به جود آورد اما پاليسيمكرهاي پاكستاني وعربي براي جلوگيري ازخطر بنياد گرايي درحدود كشورهاي خودشان درآنزمان دست بكار شدند و باپيروزي مجاهدين جنگ هاي داخلي  را طور سازمان دادند كه اولاً افغانستان را درجهان منزوي سازند كه گويا قضاياي افغانستان كاملاً داخلي ومربوط خود آنهاست , ثانياً  بااستفاده از خلاء قدرت درافغانستان طرح ايجاد  يكدولت بنياد گرا  بنام امارت طالبان را ريختند تا بنياد گرا هاي افراطي اسلامي  را كه اكثراً عرب تبار٬چيچني ٬  وپاكستاني ها بودند درافغانستان  مصروف وساحه عمل شانرا محدود سازند يعني خلاف تصورعمومي  سناريور حاكميت  خودجوش طالبان كلاً پروژه غيرافغاني بود ٬  كه ميتوان اين دوره را فاجعه بار ترين مرحله تاريخ افغانستان به حساب آورد  واما از همان زمان  معلوم بود كه افغانها وكشورشان قرباني بحران منطقه گرديده اند نه اينكه  عامل ايجاد بحران درمنطقه  بوده باشند٬  زيرا طراحان عربي ٫پاكستاني  ومشاورين امريكايي دوكترين ايجاد دولت طالبان با تمويل وتجهيز  ميخواستند آنها را درافغانستان تحت كنترول خود مصروف ومحدود نگهدارند٬ و اما بيخبر از اينكه اين بحران صادر شده به افغانستان نميتوانست  محدود به افغانستان باقي بماند و اين بزرگترين اشتباه بود كه  نه تنها افغانستان را به نابودي كامل سوق داد بلكه امروزبهاي آنرا  جهان وتمام بشريت  ميپردازد٬ چون بنيادگرايي   آهسته آهسته ابعاد جهاني كسب نموده  ثابت نمود  كه هيچ كشور از مصيبت آن مصون مانده نميتواند چنانچه فاجعه يازده  سپتامبر ودها بم گذاري هاي ديگر درمناطق مختلف جهان نشان داد كه تروريزم بين المللي و تفكر طالباني بزرگترين مصيب وچالش يست كه  جهان امروز وتمدن بشري  را تهديد ميكند   ۔

گرچه بعد يازده سپتامبر٬جامعه جهاني وبخصوص امريكا با سراسيمه گي متوجه افغانستان شدند  وبكمك  افغانها طالبان را از اريكه قدرت خلع كرده از افغانستان فرار دادند   و بعداً به اساس فيصله جلسه بن دولت موقت  بعداً لويه جرگه قانون اساسي وبلاخره بعداز انتخابات آقاي كرزي بعنوان اولين ريس جمهور منتخب مردم به قدرت رسيد ۔

 اما اتكاء صرف به بيرون راندن طالبان از افغانستان درآنزمان اشتباه دوم بود كه بازهم جامعه جهاني مرتكب شد٫ زيرا  طالبان پديده افغاني نبودند كه شكست آنها در افغانستان منجربه نابودي هميشگي شان ميشد  درحاليكه پايگاه هاي نظامي ومراكزتعليمات فكري  آنها  تا به امروز در  پاكستان فعال است ٬ درآنزمان آنها تنها حاكميت خويش دركابل را ازدست دادند  وتمامي رهبران شان با رهبران القاعده يكجا براي باز سازي مجدد خويش ظاهراً ازافغانستان بيرون شدند٬  و اما ضعف اداره تازه بنياد كرزي و فريبكاري پاكستان وبي تجربگي كارشناسان اداره بوش  ومتحدين اش سبب شد تا  ازتعقيب مراكز اصلي طالبان درداخل پاكستان درآن زمان جلوگيري بعمل آيد وجنرال مشرف  بازي دوگانه را  با متحدان غربي اش  شروع نمود با استفاده از بي كفايتي دولت وهم از عدم موجوديت استراتيژي نظامي وسياسي وزارت دفاع افغانستان درقبال مناطق سرحدي ٫دولت پاكستان وisiجنگ بي نتيجه  را هفت سال مكمل  درداخل افغانستان را سازماندهي نموده تداوم بخشيدند وخود درعقب جبهات٫ طالبان را تمويل و تجهيز مي نمودند كه نتيجه جز تلفات جاني واقتصادي براي افغانها ونيرو هاي بين المللي نداشت  ومتاسفانه  فرصت هاي طلايي كه بعد از شكست طالبان درافغانستان به وجود آمده بود همه وهمه  به هبا وهدر رفت ٫زيرا اگر مراكزآنها درداخل خاك پاكستان هم در همان زمان مورد هدفگيري  قرار ميگرفت امروز پرابلم و غايله ءِ بنام طالب ختم بود ٫ اما متاسفانه  امروزما  درمرحله قرار داريم كه طالبان وتروريزم بين المللي قوي تراز هفت سال قبل درافغانستان وحتي درمنطقه عمل مينمايند ۔

شايد سوال بوجود آيد كه چرا پاكستان سياست دوپهلو را انتخاب كرده ؟

نظاميان پاكستان و isi  كه ابتكار اصلي ٬ايجاد ٬ تمويل وتجهيز جنگي گروه  طالبان را به عهده داشتند ٬ دراوايل ميخواستند  كه با ايجاد يك حكومت دست نشانده خود شان در افغانستان  ابتكارعمل را بدست گرفته وانتقام شعار دا پشتونستان زمونژ را از دولت مردان افغانستان بگيرند  اما ازآنجايكه حلقات مختلف بنياد گراهاي پاكستاني ٬چچني ٬ وعربها  ازكشور هاي مختلف  درپهلوي طالبان حضورداشتند منطقاً پاكستان نميتوانست آنها را براي هميشه درتحت فرمان خود نگهدارد وطالبان آهسته آهسته با تصوراينكه قدرتمند شده اند گاگاهي به حاميان اصلي شان هم دهن كجي مينمودند  و چنانچه ملا عمر تقاضاي بيرون رادن اسامه بن لادن ازافغانستانرا درهمان زمان رد نموده به وي پناه داد۔   

واما اكنون نظاميان پاكستان درك نموده اند كه  سرنوشت شان  با افغانستان درمسله طالبان چنان گره خورده كه  ايجاد نظم وثبات در افغانستان  منجر به آغاز بي امني وبي ثباتي در داخل پاكستان گرديده وآينده اين كشوررا به خطر ونابودي مواجه ميگرداند ٫ اگرچه  فشارها وتحولات  نظامي كه بعد ازتعويض قدرت در اداره امريكا  بالا ي پاكستان از طرف  اوباما و جامعه بين المللي  وارد گرديد  تا درمقابل طالبان عكس العمل جدي ترنشان دهد ۔  اما پاكستان  تا زماني درمحوو نابودي طالبان اقدام جدي نخواهد نمود كه  مطمين شود  ديگر به نيرو طالبان  منحيث عامل فشاربراي رشوه گيري ازكشورهاي غربي وهم عامل  تضعيف در افغانستان كدام  نيازِ نيست واين زمان ميسر ميشود كه مشكل سرحدي بين پاكستان وافغانستان حل گردد ٬ تا دولت مردان پاكستان بر بازي دوگانه شان  خاتمه  دهند زيرا با مجهول بودن خط سرحدي  دولت پاكستان وبخصوص نظاميان آن هرگز حاضرنيستند  درنابودي طالبان مبارزه صادقانه انجام دهند۔

 پس ما هرگز حرف ازصلح وثبات و تامين امنيت درافغانستان به ميان آورده نميتوانيم مگر اينكه با پاكستان روي معضله سرحدي  به توافق كلي و همجانبه نرسيم ٬ من منحيث  كسي ازساليان متمادي درمسايل سياسي افغانستان مستقيم ويا غيرمستقيم حضورداشته ام  به  جهانيان توصيه ميدارم كه مبارزه عليه طالبان درخاك افغانستان هيچگاه به پيروزي نخواهد رسيد چون نفوس طالبان آنطرف ديورند چندين مرتبه بيشتر از تعداد هواخواهان طالبان در اين طرف ديورند است ۔

 زمان ما ميتوانيم برمعضلات كنوني فايق آيم كه جانب  افغانستان ابتكار عمل را بدست گرفته و مشكل مرزي را كه ازاثر سياست هاي ماجراجويانه حاكمان پشتون تبارافغانستان به ميراث باقي مانده با پاكستان درنشست هاي ديپلوماتيك حل كند ۔ زيرا امروز موجوديت قواي بين المللي ونقش مثبت آنها درجهت تنش زدايي  بالاي هردوكشور ٬ فرصت خوب را براي حل معضلات سرحدي  فراهم نموده  يعني راه حل برمبناي معقوليت هاي سياسي هردو كشورصرف از طريق مذاكره ميسراست وديگر راهءِ وجود ندارد٫  پس اگرهر دو جانب صادقانه براساس شرايط ونياز هاي روزدرجهت تامين صلح وثبات درمنطقه يعني  به رسميت شناختن خط سرحدي كه ازعمر آن بيشتر١١٤سال ميگذرد  به مشكل سرحدي خود  براي هميشه خاتمه دهند ٫ هردوكشور همسايه به كمك جامعه جهاني جريان انحرافي اسلامي طالبان را كه نقض كننده تمامي ميثاقهاي بين المللي و دست آورد هاي علمي و آزادي هاي مدني جامعه بشري است درهمكاري هاي متقابل  نابود سازند ۔

  زيرا تا زمانيكه ما خط سرحدي مشخص با پاكستان نداشته باشيم  ما هرگز درجنگ عليه طالبان بدون تشخيص هويت افغاني ويا پاكستاني بودن آنها درداخل افغانستان كدام پيروزي را بدست نخوايم آورد ٬ چنانچي هفت سال كه گذشت  براي دولت مردان افغانستان و هم براي نيروهاي بين المللي مستقر درداخل افغانستان ثابت شد كه بمباردمان دهات وقصبات افغانستان و ادامه جنگ به شيوه كنوني آن عليه طالبان نه تنها كدام موفقيت نداشته برعكس باوجود كه مردم افغانستان  از حاكميت آنها متنفر اند  به تعداد افراد وانگيزه هاي جنگي آنها افزود گرديده ٬ وازسوي ديگر سياست هاي هميشه ناكام كرزي برمبناي علايق شخصي  كه با طالبان دارد هرگز دست آورد نداشته ومطرح نمودن طرح صلح با طالبان از ايشان جز مصرف تبليغاتي براي انتخابات كوچكترين نفع درجهت تامين صلح دايمي نخواهد داشت وهرقدر كه اين حالت جنگ وگريز ادامه داشته باشد ضربه پذيري نيروي هاي افغان وبين المللي درافغانستان نسبت به طالبان افزايش خواهد يافت بدون اينكه كدام نتيجه موفقانه را بدنبال داشته باشد پس تغير استراتيژيك نظامي سياسي در مبارزه با طالبان بايد در سرلوحه كاري دولت بعدي  بايد قرار گيرد ۔

yaqobsaid@yahoo.de