اعتراف کن ....

 

بيا درين سيه روز ماندگار به تاريخ ، که ايجادگر و نطفه گذار آن خودت استی اعتراف کن  ،   درين روزشمار که رقم ( هفت و هشت ثور ) را نشان ميدهد ، اعتراف تو به آنهمه جنايت و خيانت که در حق ميهن و مردم افغانستان روا داشته ای بهانه خواهد شد برای ادامه حيات لکه دارت ....

ای جنايتکار و قاتل مردم ، ای دشمن وطن ، ای خاين ! تو چگونه توانسته ای با فساد و رزالت آگنده با خون ، ونسج گرفته با ويرانی و تباهی زندگی نمايی ؟ کجای زندگی ننگينت مايه افتخارت است ؟ غرور و سربلندی تو کدام است که آنرا جشن ميگيری ؟ خود فروشی ، بردگی ، بيگانه پرستی ، گورهای دسته جمعی ، تاراج هستی مادی و معنوی يا ويرانی تمام سرزمين افغانها ، کدام يک را جشن ميگيری و به تجليل می نشينی ؟ ميدانی فقر مادی و معنوی که امروز افغانستان را درگير ناتوانی ، مرض ، فقر ، ژوليدگی ، گدا يی و بی خردی ساخته است ، مسبب آن تو استی ، تو .

آيا گهی از خود پرسيده ای که چرا با بی وجدانی به محراب دروغ و تزوير زانو زده ای ؟ چرا لرزان از ننگ شرمساری ، با پستی به حيات نگبتبارت ادامه ميدهی ؟ آيا نفس های کوتاه عمر ارزش آنرا دارد که تو برده صفت بوت مُردار و آلوده به گند ارباب زور را بخاطر زر می ليسی ، و خشنودی خود را به بهاء ريختاندن خون مظلومترين آدمها ميدانی ، آخر چرا ؟ اين همه جنايت چه مزيت دارد آيا از خود پرسيده ای ؟

گهی سنجيده ای که به کجا خواهی رفت ، و چه مقدار از اندوخته های آلوده با خون و کثافت ، خيانت و جنايت خود را به آنجا خواهی بُرد ؟ به آن گور سرد و تنگ ، به زير زمين نمور و تيره ؟

تو با چشم های بسته و قلب سنگی بازمانده از تپش ، ازبرج نخوت وقدرت به گودال تاريک و ساکت سقوط خواهی کرد ، به جای که جز نجوای خزنده ها و گزنده ها همهمه ديگری بگوشت نخواهد رسيد ، درآن اعماق هول انگيز هيچ کسی بدادت نخواهد رسيد ، نه « زر » و نه « زور » تو تنها با استخوان های بويناک خودت در آنجا حديث ندامت خواهی خواند ، مگر بی هوده ....

درآنجا بياد خواهی آورد که در دنيا فانی ، نفس را درگرو حرص و آز ، کينه و نفرت ، پستی و فساد ، دروغ و عوامفريبی گذاشته بودی ، تو خدا را فراموش کرده بودی ، همان خدای را که با سواستفاده از نام اش ، بنده های خدا را تاراج نموده بخاک و خون ميکشانيدی ، باز در گور سياه شعله ور از عذاب ، اميد به عدالت همان خدا خواهی داشت  ؟!

درآنجا از شگاف گورهای دسته جمعی ، ازجمع جمجمه های مشبک و سوراخ سوراخ شده ، که تواش چنان کرده ای فرياد های را خواهی شنيد که تاکيد دارند : اعتراف کن جانی ، اعتراف کن ، اعتراف تو چراغ قرمز خواهد بود برای آنهای که پيرو و آله دست های آلوده تو اند ، توبا اعتراف به گناه های نابخشودنی خودت ، وجود آگنده با دروغ و تزويرت را لگدمال خواهی نمود ، اعتراف کن ای شياد ، اعتراف کن .

تصور پاک شدن از آلودگی و گناه ، استخوان های بويناک تو را نمی سزد ، ای ابوالهول تماميت گناه ، بخود آی ، بس کن اين همه ستمکاری ، دغلبازی و زراندوزی را ، بس کن اين همه خوردن کباب گوشت آدم را ، بس کن اين همه بدمستی و نوشيدن خون مردم را ،  بس کن اين همه تجاوز و تظاهر را ، بس کن اين همه بازی های سياسی ملوث را با دين و مذهب ، نژاد و زبان و باور مردم ،  بس کن اين همه خيانت به گور آبا ، اجداد و خاک نياکان را ،

بس کن بس .

بيا ، بيا و پنجره ذهنت را بازکن ، بيا بعد ازين مانند يک انسان نيک زندگی کن ، و از ديگران هم حق زنده بودن را مگير ، سعی کن منبع عطوفت و خير گردی ، حرمت خاک و ناموس طبعيت را نگهدار ، سربلند مثل آقا زندگی کن ، نه سرافگنده و برده صفت .

بدرآی از آن کاخ های بلند و قصرهای پی ريزی شده با خون مردم و بنا يافته روی آرمان مقدس توده ها ، برون شو ازآن بارگاه و فرود آی از آن سرير که خشت خشت آن با دزدی و چپاول ، و بی وجدانی رويهم گذاشته شده است ، بيا برون و با صدای بلند درپيشگاه مردم به گناه های خود اعتراف نما ، بيا و با جسارت برای قبول مجازات لذت بخش در محاکمه مردم حاضر شو ، يقين داشته باش تسويه حساب های گذشته ، و گناه های انبار شده ، وجدان خفته يا نيمه مُرده ات را از زير بار وفشار آزاد خواهد ساخت ، و تو با اين کارت به رستاخيز خواهی رسيد ، رستاخيز پاک زيستن .

آنگاه است که فرزندان تو بدون هراس از تحقير و توهين شدن بخاطر تو ، درآغوش اجتماع جای گرم ، بلند و مطمين خواهند يافت ، تو با اعتراف به پيشگاه مردم و حضور در محکمه آنها به آزادی حرمت خواهی گذاشت و خود را از قيد وبند دهها ابليس خفته در درونت رها خواهی ساخت ، درست شبيه يک انسان آزاد .

بشکن تنديس خودخواهی و جاطلبی را ، بيا اعتراف کن ، که براستی شهامت بيان حقيقت و پزيرش صداقت لحظات باشکوه را برايت پديدار خواهد ساخت ، شکوهمندی که لذت و کيفيت آن در هيچ کجای حيات نگبتبار و آلوده با گناه ات وجود نداشته است ، حتا با بودن در بهشت ساخته دست خودت ، که با غرور پوشالی و تکبر ، بسيار رزيلانه به آن تکيه زده و خود را فرعون ميدانی ؟!

ای فرعون ! بيا ( هفت ثور ) را با ( هشت ثور ) که ماهيت هردو سياه و يکی است به هم گره بزن ، بگذار آيندگان ، يا فرزندان شما اگرلازم دانستند و ارزش تاريخی شانرا صحه گذاشتند ، آن روزها را جشن بگيرند و تجليل نمايند .

 

                                                                                                                           ( ناتور رحمانی )