محمد قاسم هاشمی
بحران کاپیتالیسم، پذیرش محتوم مارکسیسم نیست
به ادامهء قبل
در مورد تحدید ثروت :
در مورد سرمایه های نقدی افراد باید، با در نظرداشت عاید سرانهء هر کشور، قواعدی را وضع نمود که مطابق به آن هیچ فردی نتواند سرمایه نقدی بیشتر از حد معینی را به اسم خویش در جریان اقگنده و از آن فقط به حساب خویش منفعت حاصل نماید.
البته این بدان مفهوم نخواهد بود که فرد منافع حاصله از دوران سرمایه اش را نمیتواند بر مجموع سرمایهء اولی اش افزوده، منفعت شرکت، مؤسسه و یا کارخانهء خویش را بالا ببرد. فرد، باوجود محدویت تعیین شدهء سرمایهء نقدی اش میتواند از منفعت حاصله بر سرمایهء ثابت و متغیر نهاد انتفاعی ایکه ایجاد نموده است بیافزاید؛ مگر حد معین سرمایه ایکه به خود مالک تعلق میگیرد، به هیچوجه افزایش نخواهد یافت و جزئی ترین رقمیکه از حد معین پذیرفته شده به فرد واحدی تجاوز نماید به حساب واردات دولت تحویل و بعد از وفات مالک، دولت وظیفه خواهد داشت تا، متناسب با حد معین سرمایه برای فرد واحدی، از مجموع منفعتی که متوفی به حساب واردات دولت تحویل نموه است، به وارثین بپردازد.
مثلاً فعالیت فابریکهء نساجی احمد با سرمایهء ابتدائی ده میلیون آغاز شده و سالانه، با تمام مصارف شخصی و رسمی، مبلغ دو میلیون افغانی مفاد خالص برای احمد باقی میماند. احمد هر سال یک میلیون مفاد متذکره را به سرمایهء شرکت افزود نموده و مبلغ یک میلیون باقیمانده از مجموع مفاد را به حساب واردات دولت تحویل میدهد و این کار برای مدت بیست و پنج سال متمادی دوام میابد. در سال بیست و پنجم احمد جهان فانی را وداع گفته در حالی به حق می پیوندد که از او سه پسر باقی مانده است. در جریان بیست پنج سال فعالیت ، سرمایه فابریکه به سی و پنج میلیون رسیده و بیست و پنج میلیون هم تحویل واردات دولت گردیده است. اگر حد معین سرمایهء نقدی برای فرد واحدی ده میلیون تثبیت شده باشد، تنها سی میلیون آن به وارثین انتقال و متباقی از بیت المال دانسته خواهد شد. قابل تذکر است که دولت در رابطه به پولی که احمد در جریان بیست و پنج سال فعالیت فابریکه به حساب واردات دولت تحویل نموده است، از تمام امتیازات و تصرفات مالکانه برخوردار است و مفاد و ضرر آن نه به احمد ارتباط میگیرد و نه به وارثین.
در صورتیکه مجموع تحویلی به حساب واردات دولت و سرمایهء ثابت و متغیر متوفی به اندازه ای باشد که سهم هریک از وارثین از حد معینه ثروت برای فرد واحدی کمتر شود، در آنصورت هیچ مسئولیتی متوجه دولت جهت تامین حد معین نخواهد بود. یعنی، با توجه به مثال احمد، اگر سهم پسران احمد پس جمع سرمایهء فابریکهء نساجی و پولیکه در مدت بیست و پنج سال به حساب دولت تحویل داده است، مبلغ بیست ویک میلیون را احتوا و برای هر یک از پسران احمد هفت میلیون افغانی برسد، در آنصورت دولت مکلف نخواهد بود تا باتوجه به مفاد گردش پولیکه احمد به حساب دولت تحویل نموده است، حد نهائی سرمایه برای هر یک از وارٍثین را تکمیل نماید. در حالیکه هریک از وارثین میتوانند با کار و فعالیت اندازهء سرمایهء خویش را افزایش داده، پول بیشتری به حساب واردات دولت تحویل و آیندهء فرزندان خویش را تضمین نمایند.
در مورد سرمایه های تولیدی نیز بادرنظرداشت هدف مشخص که در جلوگیری از تراکم سرمایه ها نزد افراد قلیلی خلاصه میشود، تدابیر لازم اتخاذ گردد.
در مورد تناسب میان کار و مزد :
در تعریف کار میخوانیم که «کار عبارت از مجموع فعالیتهای هم آهنگ شده و سازمانیافتهء انسانهاست جهت تولید محصولات مفید» و یا « فعالیت فرد که منجر به نتایج مطلوب گردد»
در تعاریف فوق فعالیت سازماندهی شده همراه با نتیجهء مثمر مشخصاتی اند که به کار خصلت انسانی میبخشند. نتیجتاً میتوان گفت کار فقط فعالیت نیست، بلکه باید سازماندهی شده و مؤثر واقع گردد. حیوانات نیز فعالیتهای فیزیکی اجرا مینمایند، مگر به آنها نمیتوان کار گفت زیرا فعالیت آنها سازماندهی نشده و مؤثریت و مفیدیت درآن وجود ندارد.
مزد، رفع آنی ضرورت است و مؤثریت و مفیدیت رفع دوامدار ضرورت. مزد جنبهء فردی دارد، درحالیکه مفیدیت جنبهء اجتماعی. کار انسانی را نمیتوان فقط با مزد سنجش نمود، بلکه مؤثریت و مفیدیت انجام کار از اهمیت بیشتری برخوردار است. کمونیستان، با آنکه منافع اجتماع را در مقایسه با منافع فردی ترجیح میدهند، با شعار تساوی مزد و نیاز، مفیدیت کار راکه جنبهء اجتماعی کار است نادیده گرفته اند.
از مقدمهء فوق به این نتیجه میرسیم که کار یعنی فعالیت فکری، جسمی و یا هنری مؤثر و مفید که میتوان آنرا به دو گروپ (تقلیدی و ابتکاری) تقسیم نمود.
کارهای تقلیدی دوگونه اند : یا حافظوی اند و یا فیزیکی (جسمی) و کارهای ابتکاری نیز دوگونه اند : یا ناشی از احساسات اند و یا ناشی از تعقل.
کار حافطوی مجموع فعالیتهای اند که مسایل مربوط به پلان، سازماندهی، کنترول و بررسی و نتایج حاصله از آنها را تضمین مینماید. این نوع فعالیت ها جنبهء اکتسابی دارند که با فراگیری علم اداره، سازماندهی و طرق کنترول حاصل میگردد. امور اداری را میتوان در ردیف کارهای حافظوی جاداد.
اینکه درکشورهای مترقی صنعتی روزتاروز ساحهء فعالیتهای حافظوی تنگتر و از شمار کارمندان اداری کاسته و به تعداد بیکاران افزوده میشود، از جنبهء حافطوی ایندسته از فعالیتها ناشی میشود؛ زیرا کامپیوتر، با حافظهء قویتر، به مراتب مؤثر تر از حافظهء انسانی فعالیت مینماید.
فعالیتهای که جنبهء فیزیکی و ذاتی آن به جوانب فکری و اکتسابی آنها میچربد، کارهای فیزیکی اند. اختراع ماشین آلات مدرن با قوت بیشتر به تعداد بیکاران این ساحه می افزاید.
فعالیتهای هنری با مشخصهء ابتکاری از احساس انسانی ناشی میشوند و جانشین تصنعی ایرا نمیتوان برای آن جستجو نمود. به همین علت بازار این فعالیتها پررونق و عواید ناشی از انجام آن به مراتب بالاتر از سایر فعالیتهاست. این نوع فعالیتها جنبهء ذاتی دارند و اکتساب بدون ابتکار این فعالیتها از گرمی بازار آنها میکاهد. مؤثریت این نوع فعالیت ها بستگی به زمان دارد.
کارهای ذهنی فعالیتهایی اند که کاملاً جنبهء تعقلی داشته و ذاتی میباشند و مؤثریت آنها تابع زمان نیست.
کار هنری انعکاس وقایع جاری اجتماعست که از احساس رنگ میگیرد. کار هنری در رابطه به تکامل اجتماعی نه نقش وسیله را دارد و نه نقش هدف را بلکه به اهداف ارزش میدهد، شگفتی می آفریند و این شگفتی حالت است که در درون فرد ایجاد میشود. ولی از لحاظ فردی وسیله ایست جهت انعکاس ادراکات از طریق احساسات. هستند کارهای هنری ایکه در آنها حتا انعکاس ادراکات کمتر است و یا اصلاً فاقد آنند؛ مانند هنر موسیقی که بیشتر جنبهء تفریحی دارد و اثرات آن آنی و زودگذر است. اما هنر سینما، با آنکه جنبهء تفریحی آن بیشتر است، اثرات آن در مقایسه با موسیقی زودگذر نیست.
بعضاً اتفاق می افتد که هنر موسیقی نیز بر شنونده و اجتماعش به صورت دوامدار اثر گذارد؛ ولی این اثر از کلامیکه هنرمند موسیقی آنرا با آواز وسایل موسیقی آمیخته است ناشی میشود. موسیقی رزمی شامل ایندسته از موسیقی میشود که در آن نقش ادبیات در تناسب با نقش هنر موسیقی برجسته تر مینماید.
موسیقی متنی در مقایسه به موسیقی تونی (صوتی) احساس برانگیز است، درحالیکه موسیقی صوتی که امروزه جانشین موسیقی متنی گردیده است، صد در صد جنبهء تفریحی دارد. تفریح اثری را که از لحاظ اجتماعی مفید باشد نمی آفریند. ارزش و اثری که هنر تئاتر می آفریند بالاتر از آن ارزشیست که هنر سینما می آفریند؛ زیرا هنر تئاتر همچون سینما انعکاس وقایع عینی اجتماعیست ولی شیوه های مبارزه با شداید و مشکلات در سینما اغراق آمیز و در تئاتر نزدیک به حقایق اند. وسایل و شیوه های اغراق آمیز مبارزه با مشکلات فرد را در تخیلات ناممکن فروبرده از واقعیت های زندگی به دورش نگهمیدارد.
در تعریف هنر میخوانیم « وسیلهء دستیابی به نتایج از طریق استعدادهای طبیعی» مزد کارهای هنری باید با درنظرداشت تناسب دوام مزد حاصله با دوام مؤثریت و مفیدیت اثر سنجش و پرداخت شود. مؤثریت و مفیدیت یک اثر هنری با برانگیختن احساس و شگفتی بیننده و یا شنوندهء آن بستگی دارد. هراثر نقاشی، مهندسی، خطاطی، موسیقی، سینمائی ... تا زمانی در خانوادهء هنر جا میگیرند که احساس برانگیز و شگفت آفرین باشند و عوام را توان آفرینش مشابهء آن نباشد. قدرتها هنر موسیقی را ازآنجهت که کمتر دارای توانائی اثر گذاری بر امور اجتماعست، مورد استقبال قرار داده و شرایط را برای رشد هرچه بیشتر آن مساعد میسازند. عدم اثرگذاری بر امر اجتماعی عین عدم مؤثریت و مفیدیت است.
در سنجش بهتر مزد برعلاوهء محاسبهء مواد به مصرف رسیده چهار معیار ذیل باید در نظر باشد :
الف : انرژی انسانی به مصرف رسیده :
فعالیت هائیکه نتایج آن فقط با مصرف انرژی انسانی محسوس اند، مانند کارهای ساختمانی، استخراج معادن ... و فعالیتهای سپورتی. اینکه گفته میشود "فقط بامصرف انرژی انسانی" بدین معنیست که گذشت زمان به خودی خود نتایج محسوس از یک فعالیت انسانی را نمی آفریند؛ بلکه فعالیت فیزیکی در امتداد زمان اثر آفرین است؛ بناءً در تعیین مزد برای فعالیهای صرفاً فیزیکی دو معیار (انرژی به مصرف رسیده و زمان) در نظر گرفته میشود.
ب : زمان به مصرف رسیده :
بعضی از فعالیتهای انسانی اند که نه مفیدیت و مؤثریت انها تا حدیست که ارزش زمان مصرف شده در آن قابل پرداخت باشد و نه انرژی چندانی برای نتایج حاصله به مصرف رسیده است.؛ مانند اثر نقاشی ایکه نه جنبهء هنری آن تا حدیست که آنرا بتوان یک اثر خارق العادهء هنری خواند و نه انرژی قابل ملاحظه یی برای آفرینش آن به مصرف رسیده است. مانند شخصی که در برابر نقاشی مینشیند و از او میطلبد تا صورتش را نقاشی نماید. جنبهء هنری این اثر بسیار ضعیف است و فقط در توانائی شخص نقاش خلاصه میشود. یعنی حامل پیام هنری نیست. بناءً یگانه معیار برای سنجش مزد و پرداخت آن زمان به مصرف رسیده است. بسیاری از آثاریکه امروز بنام اثر هنری مزدهای قابل ملاحظه یی را کسب مینمایند در زمرهء همان آثاری قرار میگیرند که می بائیست صرفاً زمان به مصرف رسیده منحیث معیار سنجش مزد برای آن در نظر گرفته میشد. این نوع بیعدالتی و عدم تناسب میان کار و مزد اکثراً در ساحهء موسیقی به ملاحظه میرسد.
باید گفت که انرژی غیر انسانی که در فعالیتهای انسانی به مصرف میرسند در مجموع مواد به مصرف رسیده قابل سنجش و محاسبه اند.
ج : مفیدیت :
این معیار برای سنجش مزد فعالیتهای فکری دارای اثرات مثبت و مستدام و آنعده فعالیتهای هنری ایکه حامل پیام خارق العاده یی اند در نظر گرفته میشود؛ مانند یک اثر هنری ایکه خصوصیت شگفت آفرینی خویش را در تمام ادوار و زمانه ها از دست نمیدهد و یا کار فکری ایکه اثرات مثبت آن تابع زمان آفریننده نیست؛ بلکه اثرات مثبت خود را در تمام زمانها ها حفظ مینماید؛ مانند اختراع برق توسط ادیسن و غیره.
د : مؤثریت :
عموم فعالیتهائیکه اثرات مثبت آنها درچوکات اهداف زمان بندی شده محسوس اند در زمرهء فعالیتهای مؤثر قرار میگیرند. در این نوع فعالیتها خواست اجرا کننده مطرح نیست بلکه هدفی مطمح نظر است که گروپی از انسانها پلانهایی را برای رسیدن به آن طرح ریزی نموده و مجموعاً برای نیل به آن طوری فعالیت مینمایند که مسئولیتها و صلاحیت هارا به درجه های مختلف میان خود ها تقسیم مینمایند. تقسیم صلاحیتها و مسئولیتها به درجه های مختلف ایجاب ایجاد سلسه مراتب را مینماید و هر جز از مسئولیت و صلاحیتیکه به او اعتماد شده است پاسخگوست و باید بر اساس آن مزد حاصل نماید. مؤثریت، برخلاف مفیدیت مطلق نه بلکه در مقایسه با انتظارات زمان مشخص متغیراست. یعنی یک فعالیت انسانی میتواند در یک زمان مشخص خیلی مؤثر ولی در سالهای بعد همان مؤثریت را نداشته باشد. طور مثال یک کشور دارای پنج چاهء نفتی است و باید آنرا جستجو نموده مشخص نمود. این عمل جستجو و تشخیص تا زمانی مؤثر است که موقعیت چاه های مذکور مشخص شوند ولی بعداً باید پلانهای زمانبندی شدهءدیگری غرض استخراج و بهره برداری طرح و تطبیق گردد و الی جستجوی محض دیگر نه مؤثریت دارد و نه مفیدیت. به همین گونه شخصی که در رأس اداره یی قرار میگیرد اگر زمان مربوطه را در نظر نداشته و مطابق به پلانهای زمانه های قبلی عمل نماید مؤثریت این شخص زیر سؤال قرار میگیرد.
مؤثریت بیشتر خصوصیت شخصی دارد و مفیدیت خصوصیت اجتماعی. زیرا در مؤثریت تنها اهداف شخصیت حقوقی حکمی واحدی که جدا از سایر شخصیتهای حکمی و حقیقی فعالیت مینماید مورد توجه اند. مؤثریت تابع زمان و مفیدیت مستقل از زمان است. مؤثریت در درون شخصیت واحد حکمی مطرح میگردد و هر اثریکه فعالیت یک شخصیت حکمی در برون ازخود میگذارد تعیین کنندهء درجهء مفیدیت فعالیت آن است. بناءً مفیدیت در خارج از شخصیکه عمل را انجام میدهد و مؤثریت در درون آن مشخص میشود.
بناءً مؤثریت تنها در فعالیتهای اجتماعی مطرح میگردد و مزد آن باید بادرنظرداشت مؤثریت عمل و اجراآت پرداخته شود، نه به اساس انرژی و زمان به مصرف رسیده.
ناگفته نباید گذاشت که درعلم اقتصاد بخصوص در بخش تحلیلهای اقتصادی فورمولهای جداگانه یی برای تثبیت مؤثریت، مفیدیت و اقتصادیت وجود دارد؛ ولی آنچه در بالا تذکار یافت دید حقوقی نسبت به مسایل متذکره است نه صرفاً اقتصادی.
اگر مزد ها را با همین معیار ها که معیار هایی اند حقیقی محاسبه و پرداخت نمائیم، آیا آواز خوانی با یکشبه فعالیت میتواند مزدی را که یک معدنچی اگر ده بار زندگی نموده و تلاش نماید نمیتواند آنرا بدست آورد، حاصل نماید؟ به همینگونه بانکها، بیمه ها و سایر شخصیت های فیزیکی و حکمی که از عدم رعایت همین معیار های حقوقی منفعتها برده و هرروز فضای زندگی را برای افراد تنگتر مینمایند.
قرار آخرین تحقیقاتیکه در بهار سال ۲۰۰۹ انجام پذیرفته است، عواید سال ۲۰۰۸ کریم بن زما مهاجم تیم فوتبال المپیک شهر لیون فرانسه و تونی پارکر بازیکن فرانسوی ای یکی از تیم های باسکتبال اضلاع متحدهء امریکا، بالترتیب به بیش از پنج و هفده میلیون ایرو بالغ میشود. چگونه میتوان چنین پرداخت های هنگفت را توجیه کرد؟ اگر این انسانها دارای استعداد های خارق العاده در بخش فعالیت های مربوط به خویش اند، فقط با پرداخت مزدیکه بیشتر از دیگران (به عنوان مثال ۲۰۰۰۰ ایرو) باشد، میتوان اکتفا نمود؛ در حالیکه معاش ماهوار کریم بن زما بیشتر از چهارصد هزار ایرو در یکماهست و در کنار آن از اعلانات تجارتی عواید اضافی دیگری نیز حاصل مینماید.
اگر منظور از تشویق باشد، با تفاوت اندک معاش نیز میتوان به آن نایل آمد و مالکان بزرگ تا آن حد هم عقل خویش را نباخته اند که به پرداخت مزد هایی چنین هنگفت سر تسلیم نهند.
پس دلیل این همه پرداختهای هنگفت را در کجا میتوان جستجو کرد؟
ادامه دارد