الحاج خلیل الله امین

کلفتن، نیوجرسی امریکا

 

زدیگ پخته گان ناید صدایی

خروش از مردمان خام خیزد

 

درین اواخر از طریق تلویزیون CNN و رادیو بی بی سی  خبری به نشررسید که گویا  انفاذ قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان،  خلاف اساسنامه حقوق بشر است ، حقوق زنان در افغانستان ازبین برده شده است.که ازین موضوع اخبار وتلویزیون های افغانی و یکعده وهابیون ( افراط گراها) که مخالف تشیع اند و مردم بی اطلاع، از اسلام و قرآن سوء استفاده نموده وتبلیغات ناجوانمردانه ای را بر علیه مذهب تشیع به راه انداخته اند که گویا با انفاذ این قانون در دراز مدت حقوق زنان اعم از شیعه وسنی زیر پا ساخته میشود درحالیکه همهء این معترضین از قرآن وسنت نبوی (ص) بکلی بی خبرند. بناء  برای توضیح مطلب به قرآنکریم و صدر اسلام نظری انداخته  اصول قانونگذاری وفتاوی شرعی را در آنزمان بطور خلاصه مطالعه میکنیم:

بعد از بعثت پیغمبر اکرم(ص)  و نزول قرآنکریم یعنی  یکهزار و چهارصد سال قبل، قرآن حقوق بشر را در ساحات حقوق فردی، اجتماعی، گروهی، حق زن و مرد، طفل و جوان، پیر مردان، حقوق طبیعی، حقوق فامیلی، حق پدر ومادر بالای فرزند، حقوق فرزند بالای پدر ومادر، حقوق اقارب وخویشاوندان، صله رحم، حقوق همسایه، حقوق شهر وندی و زندگی در یک  کشور، حق کار، صحت، حق آموزش و تحصیل، حقوق تجارت ومعاملات، خرید و فروش، گروی و کرایه و ...  بصورت واضح بیان داشته است. درحالیکه منشورحقوق بشر و حقوق زن بعد از جنگ دوم جهانی و باتلفات  ملیون ها انسان توسط ممالک درگیر جنگ تنظیم شده است که خود مفسر و خودتطبیق کننده آن نه در ممالک خود  بلکه در ممالک جهان سوم میباشند درحالی که اولین مفسر قرآنکریم حضرت ختمی مرتبت(ص) بود ودر هر وقت و زمان نظر به شان  نزول، آیات مبارکه را تلاوت، تفسیر و تطبیق می فرمودند واولین تطبیق کنندهء قرآن بالای خود وفامیل خود، آن حضرت بودند واگر مسلمانان وحتی کفار سوالاتی میداشتند حضرت شان شخصاٌ بجواب مقنع می پرداختند.  در پهلوی قرآن برای جنبه های تطبیقی آن روش وگفتار پیغمبر (ص) نیز جاگرفت که بنام سنت پیغمبر و احادیث آنحضرت مسمی شد و خداوند در کلام پاک خود عمل به قرآن و گفتار و کردار آنحضرت را هدایت داده و واجب دانسته است.

 

درزمان بعثت پیغمبر(ص) اهالی مکه مشرک بودند ومثل ابوجهل  ابولهب، ابوسفیان، دین پدران ومشرک خود را بهتر از دین اسلام میدانستندو به تطبیق همان خرافه پرستی دوام داده و حتی هر کدام چندین بار با پیغمبر جنگیدند تا به دیارنیستی شتافتند.

تازمانیکه حضور آنحضرت حیات داشتند خود شان مشکلات ذات البینی مسلمین را با روایات قرآنی و روشهای خود شان که آنهم مطابق ارشادات و هدایات قرآن بود حل می کردند  اما بعد از رحلت شان مشکلات حقوقی، فردی و اجتماعی مسلمانان با انکشاف دین اسلام خارج از مرز های حجاز زیادترگردید. برای حل این مشکلات فقهای اسلامی در پهلوی هدایات قرآنی وسنت نبوی، اجماع مسلمین را لازمی دانستند و اکثراٍ مردم برای حل مشکل خود نزد امامان تشیع، فقها و دانشمندان مراجعه و فتوا میگرفتند. زمانیکه مذاهب بوجود آمد وامام جعفرصادق، که پیروان علی(ع) یا اهل تشیع را هدایت ورهنمایی می کردند در پهلوی قرآن، سنت و اجماع، عقل را نیز معیار فتاوی قرار دادند اما شاگرد امام جعفر صادق(ع)،  امام ابو حنیفه(رح) در پهلوی قرآن، سنت و اجماع، قیاص را نیز معیار فتاوی خود ساختند. گرچه بعضی فتاوی امام ابو حنیفه (رح) بعداٌ توسط امام مالک، امام شافعی، و امام حنبل موردقبول واقع نگردیده و هرکدام جداگانه اجتهاد نمودند که مذاهب چهارگانه اهل تسنن بوجود آمد. لیکن تا امروز همان معیار های چهارگانه برای قانونگذاری وفتاوی شرعی در عالم اسلام در بین شیعه وسنی رایج است واما معیار عمده و اساسی در هردو مذهب تشیع و تسنن قرآن است و هر حکم قانون یا فتوا که خلاف نص آیات قرآن باشد باطل است . با این مقدمه کوتاه میرویم به سراغ ماده 131 قانون اساسی افغانستان.

درماده 131 قانون اساسی افغانستان چنین حکم موجود است:

 قانونی برای احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان ترتیب شده و زمینه تطبیق آن فراهم میشود.

ماده 132 وفقره چهارم ماده 133 احوال شخصیه اهل تشیع که مورد اعتراض حقوق بشر شنانسان قرار گرفته قرار  ذیل حکم می کند: 

" برزن واجب است تا در صورت تمایل مرد به خواهشات جنسی او تمکین کند. مرد مکلف است که بیشتر از چهارماه بدون اجازه زوجه خود نزدیکی به اورا به تأخیر نیاندازد. زوج (شوهر) مکلف است در غیر ایام سفر حد اقل از هر چهار شب با زوجه( زن) اش در فراش واحد همخوابگی کند مگر اینکه برای یکی از زوجین مضر ویا یکی از آنها مبتلا به مرض مقاربتی باشند."

در فقره چهارم ماده 133 این قانون آمده است:

"زوجه( زن) بدون اذن زوج (شوهر) نمی تواند از منزل بیرون شود مگر اینکه عسر و حرج و یا مشقت داشته باشد که به مقدار دفع عسر و حرج یامشقت بدون اذن شوهر می تواند بیرون برود و در صورت اختلاف، محکمه حکم کند."  نقل از سایت فارسی  BBC

در گذشته ها موضوعات نزاع فامیلی و اختلافات بین زن وشوهراهل تشیع اولاٌ با رجوع به علمای علوم دینی شیعه حل می شد. اما بعضاٌ طرفین این فیصله هارا قبول نکرده به محاکم فامیلی مراجعه می کردندو بر اساس فقه حنفی فیصله محکمه اصدار مییافت،  که مشکل کشا نبود واختلافات بین زن وشوهر مثل موارد بالا که فعلاٌ در چوکات قانون احوال شخصیه تنظیم شده همچنان باقی می ماند که حتی منجر به جدایی وطلاق می شد. واشخاصیکه در محاکم فامیلی کار کرده اند در همچو موارد معلومات کافی دارند. اما حالا تحت شعار دموکراسی و حقوق اتباع کشور، هر مذهب حق دارد مشکلات خود را بر اساس فقه خود حل وفصل نمایند. اینکه آیا موارد بالا مطابق حکم قرآنکریم است یاخیر رجوع میکنیم به سوره مبارکه احزاب که حتی در مورد پیغمبر(ص) و امهات الموءمنین(رض) چند حکم شده:

1.  آیه 28 سوره مبارکه احزاب :  ای پیغمبر به زنانت بگو اگرزندگی دنیا وزینت آنهارا میخواهید بیائید تا شمارا بهره مند سازم وشمارا بخوبی طلاق دهم.

2.  آیه 29 سوره احزاب:  و اگر خداو پیغامبر وسرای آخرت را میخواهید خدا برای نیکو کاران شما پاداش بزرگی آماده کرده.

3.  آیه 30 سوره احزاب:  ای زنان پیغامبر هرکدام شما که کار زشت آشکارا بکند عذاب او دوچند برابر میشود این کار برای خدا آسان است.

4.  باز خداوند ج خطاب بزنان پیغمبر (ص) میفرماید: آیه 33-  درخانه هایتان قرار بگیرید و مانندزنان جاهلیت گذشته خود نمایی نکنید و نماز را بپا دارید وزکات بدهید و از خدا و پیغمبرش اطاعت کنید وخدا میخواهد پلیدی را از شما  اهل بیت از بین ببرد وشمارا کاملاٌ پاک کند.

5.  آیه 35:  مردان وزنان مسلمان با ایمان و مطیع خداوند وصادق و صبور و فروتن وذکات دهنده و روزه گیر که عفت خود را حفظ و خدا را بسیار یاد می کنند خدا برای آنها آمرزش وپاداش بزرگی آماده کرده.

والبته احادیث زیادی از حضرت خاتم(ص) روایت شده که درینجا گنجایش تحریر را نسبت ضیقی صفحات ندارد ومسلمان واقعی هیچ وقت قوانین اسلامی را با قوانین غیر اسلامی معادل نمی سازد و ارزش قرآن را حفظ می کند. پس زن مؤمن ومسلمان با مطالعه این آیات متبرکه وآیات سوره مبارکه نساء  میتواند موقف خود را در حفظ شخصیت، عفت و کمال، انسانیت و بلندی و رفعت مقام خود در اسلام به مقایسه منشور حقوق زن یا منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد تعیین کند و هم میتواند قضاوت کند که موارد ذکر شده در قانون احوال شخصیه اهل تشیع خلاف کدام آیات متبرکه قرآن میباشد . البته آنانیکه صرف بنام مسلمانند ویا اصلاٌ مسلمان نیستند، میتوانند آزادی های امریکایی و اروپایی داشته باشند اما بر قرآن وروایات اسلامی مطابق با روحیه قرآن نا فهمیده خرده گیری نکنند و همچنین مردانی که معتقد به اسلام نیستند شعار سیاسی خود را با انتقاد از دین اسلام وروایات قرآنی به رخ مردم نکشند تا در آینده با روشن شدن جهات سیاسی شان نزد مسلمین خجل نشوند. همچنین متعصبین مذهبی که همیشه یکجانبه صحبت نموده ونظرات ناقص خود  را میخواهند بر تمام مسلمین تحمیل نمایند، اینرا بدانند که در دنیا چهار مذهب تنها  اهل تسنن دارند که اگر همه صرف فتاوی یک مذهب را قبول میکردند مذاهب دیگر بوجود نمی آمد.

اینکه بعضی ها قانون احوال شخصیه شیعیان را موجب تجزیه افغانستان به تحریک ایران میدانند یا نخوانده اند ویا فراموش کرده اند که اهل تشیع مانند اهل تسنن همیشه در افغانستان بوده و برادرانه زندگی کرده اند. اما حکومات خونخواور وظالم خصوصاٌ عبدالرحمن خان، نادرخان، داؤد خان حقوق حقه این مردم را غصب نموده و حتی نمی گذاشتند نماز خود را آزادانه بخوانند و از شیوه های خلفای اموی و عباسی که در مقابل شیعیان علی داشتند کار می گرفتند  و این حق تطبیق فقه شیعه هم  مفت  مجانی بدست نیامده، به ده ها هزار نفر را عبدالرحمن خان بجرم ناکرده نابود و از سر های شان کله منار ساخت، نادرخان سران وبزرگان شیعه را بجرم دوستی با امان الله خان کشت، داؤد خان فرمان عدم قبولی شیعیان را در مکتب حربیه، وزارت دفاع، وزارت خارجه بحیث سفیر، وزیر و ماموریت بالاتر از رتبه ششم بر تمام افغانستان صادر کرد. حکومت مجاهدین به اشتراک سیاف وهابی، چنداول، جمال مینه، افشار و کوته سنگی را که مرکز شیعیان بود و هست تخریب ومردم بی گناه را به چه شکل فجیع قتل عام نمود،  طالبان از  مردم شیعه دره صوف و هزاره جات پوست کند تا شاید این مؤمنین را تطمیع کنند اما مقاومت مردانه جوانان شیعه بالاخره حق خودرا تثبت و شامل قانون اساسی ساخت، شامل قانون اساسی ای که توسط لویه جرگه منظورو تمام اقوام مسلمان اعم از شیعه وسنی وسایر مذاهب حق دارند به استناد آن، حق خود را بگیرند وتابع اوامر همان قانون اساسی باشند،  بناء"  درینجا نه تجزیه ای در کاراست ونه تحریکی، وتاریخ هم نشان نداده که این پیروان مکتب جعفری بردگی و غلامی کسی را قبول کرده باشند و همیشه گفته اند :  که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.

                                والسلام

نوت: عسر= تنگ دستی        حرج= مترادف مشکلات        استمتاع = برخورداری    (فرهنگ عمید)