به وکیل مدافع شیاطین!

 

چند تذکرمختصر به انجنیریاسین فولادی ورفقایش

نویسنده: اکبربارکزی

هلمند، حمل 1388

 

قبل ازهمه میخواهم ازهموطن گرانقدری بنام داکترحمید سیماب که زحمت ترجمه کتاب  "ک.ج.ب درافغانستان" را بخود رواداشته اند، ابراز سپاس وامتنان کنم. کار ارزشمند وترجمه واقعأ عالی ارایه شده توسط داکترسیماب برای تدوین تاریخ سیاسی نیمه دوم قرن بیستم افغانستان وپرده برداشتن از اسرار افشا نشده ی حزب دموکراتیک خلق افغانستان حایز اهمیت زیاد میباشد.

البته آنانیکه افشای این واقعیتها را بحیث بی آبرویی تاریخی برای شخص خویش وحزب سیاسی مربوطه خویش میدانند، انتشارترجمه کتاب واسیلی متروخین را چون خنجری درقلب خویش تجربه میکنند وبرای بی اعتبارنشان دادن محتوی کتاب به کوشش بی ثمر دست میزنند. بعبارۀ دیگر میکوشند آفتاب را بدو انگشت بپوشانند. البته اصل آزادی بیان حتی به این نوع اشخاص نیز حق ابراز نظر میدهد، بدین شرط که حین ابراز نظرقلم وزبان خود را با بگفتۀ مردم ما با مرداری آلوده نسازند. آقایی که خود را انجنیریاسین فولادی معرفی نموده ضمن ظاهر شدن در موقف وکیل مدافع شیطان مرتکب آلوده سازی قلم ضعیف  خویش نیز شده است. درین رابطه تذکر نکات ذیل را ضروری میدانم:

-         خطاب کلمه مجهول الهویه به مترجم در نخستین سطورتبصره آقای فولادی بحدی عجیب وغیر منطقی واحساساتی است که  هویت نویسنده اش را بطور غیرمسقیم ولی مشهود افشا میکند. بدین معنی که یاسین خان "فولادی"  یا "بنیادی" با این روش خویش بیان میدارد که ازهم دوسیه های آنانی است که هویت اصلی شان را متروخین ازآرشیف ک.ج.ِب کشیده وبرون داده است.  در غیر آن موردی برای عصبانیت وجود نداشت. چرا باید مترجم حتمأ آدم مشهوری باشد؟  کیفیت ترجمه مهم است یا شهرت مترجم؟  داکترسیماب آدم دارای شهرت نیک است زیرابا رژیم پوشالی وجنایتکارتحت رهبری حزب دموکراتیک خلق هیچ نوع همکاری نداشته است، درجنایات احزاب پاکستانی وایرانی در سالهای نودشریک نیست وبا استبداد طالبی سروکاری نداشته است. شاید شما به همین دلیل وی را نمیشناسید چون شما دنیا را به کوچکی حزب وقت تیر شده ای میبینید که بخش کوچکی ازگند بیان ناپذیر آنرا آرشیف ک.ج.ب در لابلای یادداشتهای متروخین بوضاحت برون داده است. سوالی که درینجا به آقای "فولادی" مطرح میکنیم اینست که تا حال چند تن از اعضای حزب شما که شما آنها را "شریف ترین فرزندان وطن؟!" میدانید قلم برداشته وکتابی را ترجمه کرده اند؟ خودشما کدام خدمت فرهنگی ویا علمی را با استفاده از وقت بی پایان زندگی کنونی تان که توسط سوسیال تمویل میشود انجام داده اید؟ قلم برداشتن وتوهین نمودن آنانی که مصدر خدمتی میشوند کار شمرده نمیشود بلکه خرابکاری است.

-         آقای "فولادی"!  وقتی شما از کشیده شدن 25000 صفحه اسنادتوسط متروخین صحبت میکند موضوع را خنده آور وغیر قابل قبول میخواند. نخیرآقای فولادی. مردم ما دردوران حاکمیت "قهرمانهای" کتاب متروخین واشغال کشور ما توسط روسها فیلمهای جاسوسی وضد جاسوسی روسی را زیاد دیده اند ومیدانند که اعضای ک.ج.ب. با صنعت عکاسی میکروفیلم آشنا بودند ومیتوانستند محتوی ده ها هزار صفحه کاغذ را با استفاده ازتخنیکهای جدید مثلأ سکان وغیره دریک جسم کوچک جا دهند. یقین دارم شما نیز با آشنایی که ماشا الله با اصطلاحات مسلک متروخین دارید، این مطالب را خوب میدانید ولی میخواهید با خاک زدن به چشم مردم حقایق سرسخت مندرجه در کتاب متروخین را بپوشانید.  ولی آقای "فولادی" زحمت بیجا نکشید. اینکه تره کی، امین، کارمل، نجیب الله، عبدالوکیل، کشتمند، نوراحمد نور وسایرین جواسیس ک.ج.ب. بودند برای مردم ما ضرورت به توضیح ندارد. آنها بروی عملکرد ایشان قضاوت خود را داشتند. حکم تاریخ نیز قبلأ صادر شده وحزب دموکراتیک خلق را به حیث حزبی که با پول سفارت شوروی سابق وتوسط عمال این سفارت ایجاد شده بودشناسایی شده وبرای ابدازصحنه سیاست فعال خارج ساخته شده است. کتاب متروخین به این قضاوت صحه گذاشته  وجزییات روابط را توضیح می کند. همین است ارزش کتاب متروخین وترجمه دقیق آن توسط داکتر سیماب.

-         تقاضای ارایه اسناد معتبربرای اثبات آنچه در یادداشتهای متروخین درج گردیده منطقی نیست. شما میخواهید اول کارت عضویت ببرک کارمل در ک.ج.ب برایتان نشان داده شود تا شما بپذیرند که موصوف واقعأ عضو ک.ج.ب بوده است. اگرک.ج.ب در دول روبه انکشاف با کارت عضویت کار میکرد، درحلقات سیاسی واردوی هیچ کشورعضوگیری کرده نمیتوانست وهیچ کودتایی را درین کشورها به پیروزی رسانیده نمیتوانست. وقتی دگروال یوسف پاکستانی بعد از ترک آی اس آی کتاب افشاگرانه خویش در موردرهبران تنظیمهای مستقر در پاکستان را نوشت، امضأ وکارت عضویت هیچیک از رهبران را در کتاب خود درج نکرده بود ولی مردم ما محتویات کتاب ویرا که همچون کتاب متروخین تایید کننده واقعیتهای تلخ بود، بجیث تأیید حقیقت استقبال کردند. عین موضوع در مورد کتاب متروخین نیزصدق میکند.

-         مردم ما هیچگاه خوشباور نبوده اند. چنانکه شعارهای دروغین حزب دموکراتیک خلق را نپذیرفتند وچند ماه منتظر ماندند تا ببینند این حزب در عمل چه میکند. زمانیکه وحشت وبربریت، وابستگی وبیگانه پرستی وخانه جنگی های چوکی پرستانه این مدعیان "خدمت به مردم" را دیدند بر سینه حزبی ها مشت رد زدند وتا آنطرف آموآنها و پشتیبانان بین المللی شان را تعقیب کردند.  آقای "فولادی" باید این حقیقت را نیزبدانند که مردم ماآنچه را که در عمل دیده اند میپذیرند وهیچگاه فراموش هم نمیکنند. ددمنشی، جاسوسی ونوکرمنشی رهبران حزب دموکراتیک خلق را نیز فراموش نکرده اند. شما هر قدرآن رهبران را "شریف ترین فرزندان خلق" بنامید، تصویری را که واقعیت آن رهبران در ذهن مردم ما حک کرده است مسخ کرده نمیتوانید. بهتر آنست که وقت تان را به بررسی نقادانه تاریخ حزب تان صرف کنید. شاید اینکار گناهان تان را تا حدی جبران کند.