روزنامه ی ( گلوب ان میل) مورخ سیزدهم ماه مارچ 2009
مترجم : پیکار پامیر – تورنتو
روستاییان بیجا شده به استخدام طالبان در می آیند
روزنامه ی انگلیسی زبان Glob and mail چاپ تورنتو گزارشی را به قلم ( گلوریا گالوی) از شهر قندهار در شماره ی مورخ سیزدهم ماه مارچ سال روان خویش منتشر نموده است که اینک، ترجمه ی فارسی دری گزارش مذکور به مطالعه ی خواننده گان گرامی رسا نیده میشود :
محمد حسین ساکن پنجوایی قندهار قبلا مصروف کشت و پرورش گندم و انگور در قریه خود بود و از این رهگذر گزاره ی زنده گی اش را می نمود. محمد حسین میگوید : " ما انتظار داشتیم قرار وعده هایی که بما داده شده بود ، آرامش و امنیت تأ مین گردد که نگردید . " وی یکسال قبل با خانم و هشت طفل خود از پنجوایی به شهر قندهار فرار کرده خانه ، تاکستان، گاو، مرغ و همه چیزش را ترک گفت .
گزارش از قول محمد حسین می افزاید : " چیز هایی را که از دست دادیم، در شهر برای ما میسر نیست ، اما جنگ و بمباران در شهر وجود ندارد"
گزارش همچنان می افزاید : " تعداد غفیری از مردم قبلا به اثر جنگها مجبور به ترک قریه های خویش شده اند و این تعداد بخاطر نبود امنیت ، رو به افزایش میباشد . این بیجا شدن ها ، موجب کمبود مواد غذایی ، بروز واقعات اجتماعی و ارتکاب جنایت ها می شود. نیز این ( بیجا شدن ها ) به منابع محدود غذایی و رهایشی در شهر آسیب می رساند. این وضعیت به لشکر جوانان بیکار و بی زمین می افزاید ، جوانانی که راه شان را { مجبورا} به سوی طالبان می گشایند. "
خبرنگار گلوب ان میل از قول جواد امین ، منیجریکی از گروپ های امداد رسانی در قندهار ادامه میدهد : " مهاجرت دسته جمعی از مناطق روستایی به سوی شهر قندهار روز به روز نسبت بر خورد های مسلحانه در آنجا رو به تزاید میباشد . هنوز معلوم نیست بیچا شده ها تا چه مدت در شهر قندهار باقی خواهند ماند و چه زمانی اوضاع بحالت عادی بر خواهد گشت تا { روستاییان} با خانواده های شان بصورت امن بر گردند. "
محمد حسین گفته است : " هنگامی که با فامیلش فرار کرد، در پنجوایی دو نوع حکومت وجود داشت ؛ از طرف روز قوای ناتو حکومت میکرد و از طرف شب طالبان حاکم بودند. فشار جنگ هر کسی را مجبور میسازد به جا های امن پناه برد، بعضی ها بسوی ارغنداب واقع در شمال قندهار رفتند و برخی هم جانب مرکز قندهارپناه آوردند. شهر هم مشکلات خودش را دارد، دزدی، اختطاف، قیمتی کرایه ی خانه ها و بیکاری . پسر جوانم هر روز تلاش میکند کار پیدا کند، ولی نمیتواند . . . فشار بیکاری جوانان را به سوی طالبان می کشاند. . . "
گزارش از قول جواد امین میگوید : " مردم بیکار هستند و هیچ چاره یی هم نه دارند. هر کسی به هر دلیلی برایشان پول بیپردازد، آنها حاضر اند دربرابر آن هر کاری را انجا م دهند. یکی ازدلایل افزایش تعداد طالبان همین موضوع میباشد . زیرا طالبان پول می پردازند و هر کس باید خانواده اش را تغذ یه نماید ، دیگر راه قانونی غرض دست یابی به کار و رفع مایحتیاج فامیل ها میسرنیست."
گزارش همچنان می افزاید : " یگانه راهی که پیش روی محمد حسین قرار دارد اینست که دو باره به کار و مشغولیت به روی زمین خویش ادامه دهد ، ولی جاییکه وی باید برگردد، همه راه های آن مین فرش شده است . تعدادی از دهقانان دو باره به آنسوی رفته و در موقع راه پیمایی کشته هم شده اند. . . غلام حضرت هم یکی از روستاییانی است که قبلا در قریه ی ( پشمل) در شهرک ( زاری) به سر میبرد و دونیم سال قبل با همسر و هفت طفل خود به قندهار پناهنده شد . وی گفته است : " ما نمیتوانستیم در آنجا بمانیم ، زیرا هر روز در آنجا جنگ ادامه داشت . "
خبر نگار روزنامه ، طی گزارش خویش متذکر میشود : " غلام حضرت مغازه ی فروش مواد تعمیراتی باز کرده ، مگر فروشات ندارد ، زیرا کسی دست به آبادی نمی زند. اگرچه در قندهار، ضرورت شدیدی برای خانه محسوس است ، اما ، اندک کسانی میتوانند خانه خریداری نمایند. در اوایل که به قندهار آمده بود، یکی از خویشاوندانش دو اتاق خود را در اختیارآنها گذاشت و مدت چهار ماه را در آنجا سپری کردند تا آنکه قادر شدند خانه یی را به اجاره بگیرند، حالا، کودکانش به مکتب می روند، مگر بخاطر امنیت و سلامتی آنها بر روی خیابانهای قندهار نگران میباشند. بازهم غلام حضرت میگوید ؛ داخل شهر به مراتب نسبت به قریه ی پشمل امن است و هنوز آرزو ندارم به قریه بر گردم . "
گزارشگر می نویسد که سید محمد ، مرد دیگری است که مانند غلام حضرت از پنجوایی به شهر قندهار آمده. نیروهای نا تو سه سال قبل به آنها دستور داد که محل ( زنگاآباد) را ترک دهند. محمد با خانم و نه طفلش به زیر خیمه هایی پناه بردند که در شرق قندهار به نام کانا ترتیب شده بود. پس از تقریبا یک سال ، قادر شدند خانه یی را به اجاره بگیرند. محمد نیز گهگاهی با قبول خطر جانی به قریه و زمین خویش بر میگردد. وی میگوید ؛ اگر به تاکستان خویش بر نه گردد، همه چیز خشک می شود. . . تخطی و تعرض در هر لحظه وجود دارد. همین دوشنبه در نزدیکی قریه ی ما جنگ بود و یکی از خویشا و ندان ما کشته شد . . . وقتی خانه و جای را ترک داده فرار کردیم ، کلیه اثاثیه و ملحقات خانه ی ما به غارت رفت . یک روز وقتی به خانه برگشتم ، طالبان در آنجا حضور داشتند. آنها به من گفتند تو جهاد نه می کنی ، همینکه ما از اشیا و اثاثیه ات استفاده میکنیم ، خود برای تو جهاد است . روز دیگر ، گروپی از سر بازان کانادایی در خانه ی ما بودند. "
باساس گزارش ، محمد گفته است : " امروز قریه ما آرام است و طالبان دران حاکمیت دارند. قوای ناتو با وعده ی تأمین امنیت آمده بودند ، اما متأسفانه نا امنی رو به افزایش گذاشت و آنها ( نیرو های نا تو ) قریه را نیز از دست دادند . . . " (پایان )