آغاز يک زن . سروده ای از: لينا روزبه حيدری


می گويند
مرا آفريدند
از استخوان دنده چپ مردی
به نام آدم
حوايم ناميدند
يعنی زندگی
تا در کنار آدم
يعنی انسان
همراه و هصدا
باشم

می گويند
میوه سيب را من خوردم
شاید هم گندم را
و مرا به نزول انسان از بهشت
محکوم می نمايند

بعد از خوردن گندم
و یا شاید سیب
چشمان شان باز گردید
مرا دیدند
مرا در برگ ها پيچيدند
مرا پيچيدند در برگ ها
تا شاید
راه نجاتی را از معصيتم
پیدا کنند



نسل انسان زاده منست
من
حوا
فریب خوردۀ شیطان
و می گويند
که درد و زجر انسان هم
زاده منست
زاده حوا
که آنان را از عرش به خاکی دهر فرو افکند


شايد گناه من باشد
شايد هم از فرشته ای از نسل آتش
که صداقت و سادگی مرا
به بازی گرفت و فريبم داد
مثل همه که فريبم می دهند
اقرار می کنم
دلی پاک
معصوميت از تبار فرشتگان
و باوری ساده تر و صاف تر از اب های شفاف جوشنده يک چشمه دارم

با گذشت قرن ها
باز هم آمدم
ابراهيم زادۀ من بود
و اسماعیل پروردۀ من

گاهی در وجود زنی از تبار فرعونيان که موسی را در دامنش پروريد
گاهی مريم عمران، مادر بکر پيامبری که مسیح اش ناميدند
و گاه خديجه، در رکاب مردی که محمد اش خواندند

فاطمه من بودم
زليخای عزیز مصر و دلباخته يوسف هم
من بودم
زن لوط و زن ابولهب و زن نوح
ملکه سبا
من بودم و
فاطمه زهرا هم من

گاه بهشت را زیر پايم نهادند و
گاه ناقص العقل و نيمی از مرد خطابم نمودند
گاه سنگبارانم نمودند و
گاه به نامم سوگند ياد کرده، و در کنار تنديس مقدسم
اشک ريختند
گاه زندانيم کردند و
گاه با آزادی حضورم
جنگیدند و
گاه قربانی غرورم نمودند و
گاه بازیچه خواهشاتم کردند

اما حقیقت بودنم را
و نقش عميق کنده کاری شده هستی ام را بر
برگ برگ روزگار
هرگز!
منکر نخواهند شد

من
مادر نسل انسان ام
من
حوایم، زلیخایم، فاطمه ام، خدیجه ام
مريمم
من
درست همانند رنگين کمان
رنگ های دارم روشن و تيره
و حوا مثل توست ای ادم
اختلاطی از خوب و بد
و خلقتی از خلاقی که مرا
درست همزمان با تو آفريد
پس بياموز تا سجده کنی
درست همانطور که فرشتگان در بهشت
بر من سجده کردند
بياموز
که من
نه از پهلوی چپ ات
بلکه
استوار، رسا و همطراز
با تو
زاده شدم
بياموز که من
مادر اين دهرم و تو
مثل ديگران
زاده من! .