جوابی به جواب محترم آقای استاد حیدری

 

 استاد محترم، من قبل از هر سخنی دیگر از شما این خواهش را دارم که لطفآ من را به " مرتد، کافر، بی معلومات از تاریخ اسلام و یا چیز های دیگر متهم ننمایید.کوشش نمایید نوشته ام را  بدون در  نظر داشت "مذهب" و یا ایدیولوژی من مطالعه نمایید.

 

 شما نوشته اید که:

"واژهء"مردانه وار"که یک واژهءعرفی بوده ودر طول قرنها ازآن استفاده بعمل آمده است. این صفت"مردانه"را مرد ها هم مفت ورایگان بدست نیاورده اند.از هزاران سال باینطرف همیشه مردها،در جنگها و تعرضات دشمنان در صف اول مقابله قرارداشته وبا جانبازی های خود،دلیریها و شهامتهای خود، ازحقوق حقهء انسانی خود درمقابل فرعونهای زمان و جباران روزگارمبارزه وفداکاری نموده اند تااین صفت رابدست آورده"

حالا پرسش من از شما این است:

این دشمنان که شما از آنان صحبت می کنید کی ها بودند؟ مگر این  فرعون ها هم مثل دیگر مردان "مرد" نبوده اند؟.

بله استاد محترم مردان در صف اول مقابله قرار داشته اند اما در برابر کی؟؟.

دلیل قرار داشتن مردان در صف اول این بوده که زنان از همه حقوق شان محروم بوده اند. جامعه و یا قانونی که زن را "کم عقل تر و کم ایمان تر " از مردان بداند واضح است  که از اشتراک شان در موضوعات "افتخار آمیز" جلوگیری می نمایند.

"جهاد زنان اطاعت از شوهر است"( حلیته المتقین، باقر مجلسی)

 

شما نوشته اید: "مردان این صفت "مردانه" را به مفت و رایگان بدست نیاورده اند".

این مردانی  که "صفت مردانه" را مفت و رایگان  بدست نیاورده اند همان مردانی هستند که  در مقابل جباران روزگار که خود هم مرد بوده اند جنگیده اند،  لذا این جنگیدن ها در مقابل همجنس شان  برتری برای  جنس شان ببار نمی آورد بلکه صفتی و یا دست آوردی  برای گروپ ، راه سیاسی ویا  مذهب شان می تواند باشد.

اگر این جنگ های شان در مقابل "زنان و یا جنیان  جبار و ستمگر" می بود در آن صورت می توانستید ادعا نمایید که شما "مردانه وار" آنان را شکست دادید  و این" صفت خوب" را بدست آوردید. در غیر آن این گفته شما "بدست آوردن صفت خوب مردانه " کاملا بیمورد است.

این ادعا شما به آن می ماند که دو  برادری با هم بجگنند و زمانیکه یکی از ایشان غالب شد  پدر شان با یک افتخار زیاد بگوید " ببینید پسر من چقدر قوی  است".

 

 شما نوشته اید که:

"خواهر گرامی مریم جان فریاد! شماموضوعاتی را که در نوشته های من وآقای ساحل زمانی آمده است،"جالب،مفیدوآموزنده"خوانده اید.

این مباحث را که محرک آن آقای زمانی میباشد، باعث نفاق گردیده وآب در آسیاب دشمنان اسلام،دشمنان وطن عزیزما ودشمنان وحدت ملی مان می ریزد، نه جالب، نه مفید ونه آموزنده میدانم. مگرآنچه بنده را مجبور به جواب دادنها نمود، آنهمه جعلیات، دروغ پراگنی ها، نفاق افگنی ها و یاوه  سرائی های آقای ساحل زمانی بود.

قسمی که خودشما اعتراف نموده اید، این موضوعات تا چندی قبل برای شما مبهم بوده است".

 

استاد محترم تا جای که من بخاطر دارم این شما بودید که با  نوشتن مقاله تان" تحت عنوان شهادت فاطمه زهرا"  پی ریزی این بحث ها را کردید.

اینکه من آن بحث ها را آموزنده دریافتم دلیل اش این بود که  هم شما و هم آقای زمانی  در مقالا ت تان موضوعا تی را نوشته بودید که خیلی مهم  بودند و دانستن شان برای هر مسلمان ضروری می باشد.

من قبل از خواندن مقالات شما کتابهای  را در باره تاریخ اسلام مطالعه کرده بودم اما همه آنان توسط نویسند گان  غیر مسلمانان نوشته شده بودند.  بنظر من "صاحب خانه" بهتر از احوال خانه  اطلاع دارد  تا اشخاص بیرونی.

این کتابهای را که شما و آقای ساحل زمانی در نوشته های تان نامبرده اید خیلی کمیاب می باشند.

نظر به همین دلایل من "بحث های شما" را مفید یافتم چون من از آن طریق به حقایقی دست یافتم که هر مسلمان باید آن را بداند.

من تا یک مدت قبل هیچ خبری از این کتابها نداشتم. اما بعد از بحث های شما کوشش کردم  یکتعداد ازآنان را  توسط دوستانم بدست آورم.

مطالعه این کتابها واقعیت های را برایم آشکار ساخت که  خیلی تکاندهنده می باشد.

من از زبان مردم چیز های شنیده بودم اما قضاوت در قسمت موضوعات خیلی مهم را نباید از روی گفته های دیگران کرد.

آقای استاد ،  بنظر من کسانیکه حقایق را می دانند وظیفه دارند که آن را  بدیگران انتقال بدهند.

من نمی دانم چرشما  این بحث ها را مفید نمی دانید. این نوع بحث ها غیر از روشن کردن حقایق( اگر واقعآ ما بخواهیم که دیگران هم از واقعیت ها مطلع شوند) چیزی دیگری نمی تواند در پی داشته باشد.

به همین دلیل من کوشش کردم بعضی از آن کتابهای را، که شما در بحث های تان از آنان اسم برده اید، بدست آورم تا خودم از درست بودن نقل قول های شما و آقای زمانی مطمین شوم. اما هدف اصلی ام  از بدست آوردن این کتابها دانستن تاریخ اسلام  از قول نویسند گان مشهور مسلمان بوده است.

من  تا حال موفق به دریافت  بعضی از آن کتابها  شده ام.

در قسمت کتابهای باقر مجلسی هم کوشش کردم اما قسمی که معلوم شد  کتاب  "بحارانوار" ایشان بیشتر از 70-80 جلد می باشد . من فعلا نه توانمندی آن را دارم که تمام جلد های آن کتاب را بدست بیاورم و نه وقت و حوصله خواندن آن را دارم. اما کسانی که توانمندی بدست آوردن آنان را دارند باید خدمت شان به عرض برسانم که همه آن کتابها فعلا در کتاب فروشی ها در ایران موجود می باشند.

من  فعلا صرف کتاب  " حلیته المتقین" وی را بدست آورده ام.

 

 آقای استاد شما از من پرسیده اید: 

"اگر تنها نوشته های آقای زمانی را مطالعه مینمودید ومن جواب نمی دادم، خود بگوئید که در آنصورت شما راجع به قسمتی عظیمی از پیکر جامعهء اسلامی یعنی خواهران وبرادران اهل تشیع تان چه فکر می کردید؟.راجع به تهمت زدن آقای زمانی بر من،چه تصوری میداشتید؟."

باید خدمت تان به عرض برسانم  که من خودم در یک خانواده شیعه بدنیا آمده ام و خیلی چیز ها را از زبان افراد مختلف در قسمت وقایع بعد از رحلت پیامبر اسلام شنیده ام.

من هیچگاه تضاوت درارتباط موضوعات مهم را براساس صحبت و یا نظر یکی دو شخصی دیگر نمی نمایم اما حاضر هستم  نظرات آن اشخاص را بشنوم و بعدآ خود در مورد تحقیات نموده و قضاوت  نمایم.

 

مطلبی را که زیر نام" فا طمه زهرا سلام الله علیها ...." نوشته بودید  و این همه بحث ها را بمیان آورد خیلی جالب بود.

شما نوشته اید:"اگر ایشان(آقای زمانی) واقعاً احترامی به اسلام ، پیشوایان اسلام و به شخصیت زن یا طبقهء اناث میداشتند، آنگاه در مقابل اولین مقالهء بنده تحت عنوان"فا طمه زهرا سلام الله علیها (شمهء ازولادت تا شهادت)" که در آن از فضایل یک بزرگ زن اسلام........................ تذکری  داده بودم، آنهمه تعصب، بغض، حسد وکینه توزی راازخودنشان نمی دادند"،.

این قسمت نوشته شما  موضوع خیلی مهم و جالب را برای من آشکار ساخت.

شما اشاره کرده اید  که با تمجید از فاطمه زهرا دخت نازنین پیامبر گرامی اسلام،  از مقام زن تمجید کرده اید.

اما این کتابهای که در باره تاریخ اسلام توسط "نویسند گان" خیلی معتبر مسلمان که حتی بعضی از آنان مورد قبول شما هم میباشد، موضوعاتی را  در باره  حادثه شهادت فاطمه زهرا نوشته اند  که خیلی تکاندهند می باشند.

قسمی که از نوشته هایتان دریافتم شما معلومات زیادی از تاریخ اسلام دارید.

بنظرمن هر گاه کسی تاریخ اسلام را بدور از تعصب"مذهبی" و بدون نادیده گرفتن حقایق بررسی نماید، قادرخواهد بود حقایق را دریابد.

استاد محترم شما باید از قول آن کتابها بدانید که بزرگترین بی احترامی را در حق  فاطمه زهرا دخت نازنین پیامبر اسلام چه کسانی  مرتکب شده اند.

این کتابها مسولین آن حرکات ناروا را  کاملا آشکارا معرفی نموده اند. اما نکته ای مهمی  را که  بعضی از این کتابها و علمای "کرام" و ملا ه ها   کوشش کرده اند از من و شما پنهان نمایند این است که بعد از آن  جنایاتی  که در حق دخت محبوب پیامبر اسلام انجام شد ، شوهر فاطمه زهرا  چه عملی  را( که من توهین به فاطمه زهرا و مقام زن می دانم) انجام داد.

 

آقای استاد من مطمین استم که شما هم آن کتابها را مطالعه کرده اید و مسولین آن بد رفتاری ها ،که در نتیجه باعث  شهادت فاطمه زهرا شد، را شناخته اید.

آقای استاد فاطمه زهرا دو نفر را نفرین کرده بود. و قسمی که در احادیث فراوان دیده می شود که نفرین فاطمه زهرا یعنی نفرین پیامبر اسلام  و نفرین خداوند بوده.

بقول این کتابها پیامبر اسلام همیشه می فرموده : " کسی که فاطمه را اذیت نماید من را اذیت نموده. و کسی که فاطمه را خشمگین نماید من را خشمگین نموده و کسی که من را خشمگین نماید خداوند را خشمگین نموده.

 "خداوند خشم میگیرد برای خشم فاطمه، و نسبت به خرسندی او خرسند می گردد"( با نور فاطمه هدایت شدم) .

فاطمه زهرا وصیت کرده بود که آن "دو شخص" را  اجازه ندهند که بر او پس از مرگش نماز بخوانند.(با نور فاطمه ص 123).

و به همین دلیل هم قبر فاطمه زهرا تا امروز نا معلوم است.

"....... پسر سوم حضرت فاطمه (ع) یعنی محسن توسط عمر کشته شد است نه اینکه مرده باشد....( با نور فاطمه هدایت شدم ص 159)

  مسعودی می گوید:" و سیده زنان عالمیان را به واسطه درب خانه فشردند تا اینکه محسن را سقط نمود" ( با نور فاطمه هدایت شدم، ص 157-158 نقل از "اثبات الوصیه ص 124 )

یعقوبی می گوید: " به ابوبکر و عمر خبر رسید که گروهی از مهاجرین و انصار، همراه علی بن ابی طالب، در خانه فاطمه دختر رسول الله، جمع شده اند. پس، آنان با عده ای آمدند و بر خانه یورش بردند." ( با نور فاطمه هدایت شدم، ص 152 ، نقل از تاریخ یعقوبی ج 2، ص 126)

 

"زهرا (ع) خواستار ادامه جهاد پس از مرگ خود و وصیت آن حضرت، آخرین اعلام موضع استوار و مدوام وی از زمان رحلت رسول الله(ص) و تا بیماری خود او بود. و می خواهد تا وقتی که خدا بخواهد این مبارزه باقی بماند".(با نور فاطمه هدایت شدم ص 172 )

"زهرا همچنان می گریست و می گریست، تا آنکه"شیوخ" اهل مدینه، نزد علی رفتن و از گریه های فاطمه ، اظهار ناخشنودی و ناراحتی نمودند و از او خواستند تا او از او بخواهد که از گریستن باز ایستد و یا اینکه او را مخیر کند که فقط شبها را بگیرید و یا در هنگام روز گریه کند. امیرالمومنین علی(ع) برای او خانه ای خارج از مدینه بنا کرد که "بیت الاحزان" یعنی خانه غم ها نام گرفت. ................هر روز که می گذشت بیماری وی  بیشتر می شد...........تا آنکه فوت کرد.

" ابوبکر قبل از فوتش چنین گفت: " کاش خانه فاطمه دختر رسول خدا را بازرسی نمی کردم و مردان جنگی را وارد آن نمی کردم هر چند که برای جنگ با من بسته شده بود." (با نور فاطمه هدایت شدم، صفحه 153 نقل از تاریخ یعقوبی ج 2 ص 137)

 

استاد محترم ،  شوهر فاطمه زهرا نه تنها جهاد را ادامه نداد بلکه با کسانیکه توسط فاطمه زهرا ، پیامبر اسلام  و خداوند نفرین شده بودند، پیمان دوستی و خویشاوندی هم  بست.

 

  شوهر فاطمه زهرا  پس ازمرگ وی   دختر نازنین اش، ام کلثوم،  را به یکی از آن دو که توسط خداوند نفرین شده بود، به زنی داد، در حالیکه فاطمه زهرا بر آن دو خشم کرده بود و "خشم فاطمه خشم خداوند بود".

استاد محترم شما این پرسش را از خود نمایید که چه چیز باعث شد که شوهر فاطمه زهرا دختر نازنین وی را به کسی به زنی می دهد که توسط خداوند نفرین شده بود و در ضم قاتل فاطمه زهرا هم شناخته شده بود.

 این عمل وی  نه تنها  بی احترامی به فاطمه زهرا بوده بلکه  یک دشمنی آشکار  به مقام  زن میباشد . این عمل وی نشان می دهد که فاطمه زهرا هیچ ارزشی نزد شوهراش نداشته.

استاد محترم  به خطابه ذیل دقت نمایید تا دلیل آن عمل شوهر فاطمه زهرا را بدانید.

خطبه 80 "نحج البلاغه"

...... ایمان زنان ناقص است. عقل زنان ناقص است............................از زنان پلید بترسید و از خوبان آنان بر حذر باشید. در کار های نیکو از زنان اطاعت نکنید تا در کار های زشت طمعی نورزند. (نحج البلاغه، مجموعه از سخنان، خطابه ها و نامه های امام علی بن ابی طالب).

"امام حسن(ع) فرموده:  که با زنان مشورت مکن، رآی زنان ضعیف و عزم شان سست است......"(  حلیته المتقین، باقر مجلسی، صفحه 94)

"حضرت امام محمد باقر(ع) فرموده: مردیکه کارهای او را زنی تدبیر کند ملعونست..." ( همان صفحه)

" از حضرت رسول(ص) منقول است که زنان را در غرفه و بالا خانه جا مدهید و چیزی نوشتن بایشان میاموزید و سوره یوسف را تعلیم ایشان مکنید.....     هر که اطاعت زن خود نماید خدا او را سر نگون در جهنم اندازد.........." (همان صفحه)

آقای استاد  "ماها"(زنان) حتی اجازه خواندن بعضی از سوره های قرآن  را هم نداریم!!.

 

شما نوشته اید:

"خواهرعزیز، شما که عدم رضائیت تانرا ازعُرفی بودن واژهء"مردانه وار"ابراز داشته اید،مگر باخاموشی تان در خُرافی بودن آن آگاهانه ویا ناخود آگاه،جانب آقای زمانی را گرفته اید که این خوداشتباه بزرگ شما می باشد".

استاد محترم  من جانب هیچ کسی را نگرفته ام  و بهمین دلیل  تا زمانیکه بعضی از  کتابها را که شما و آقای زمانی از آنان اسم برده اید نخوانده بودم، نخواستم درست بودن و یا جعل بودن نقل قول ها را تصدیق نمایم.

واژه "مردانه وار" چه عرفی باشد چه خرافی در هر دو صورت مورد قبول من نیست.

 

شما نوشته اید:

"خواهران گرامی، توصیهء برادرانهء من خدمت شما این است که اگر واقعاً میخواهید از حقوق وشخصیت زنان، ازمردم درد رسیده وبلاکشیدهء هموطن تان، بیوه زنها، گرسنه ها، اطفا ل یتیم وبی سرپرست وطن د فاع نما ئید، بهتر خواهد بود وقت گرانبهای خود ودیگران رابا این خرده گیری های که هیچ دردی راهم دوا نمی نماید، صرف نکرده ودر عوض مانند خواهران دانشمند ،با درد وبا احساس ما "فرشته حضرتی وداکتر جلیله سلیمی"، در مقابل عملکردهای فاشیستی ونژادگرانهء کرزی وباند مزدور وی،در ارتباط جنا یا ت ضد انسانی طالبان، راجع باوضاع بسیار خراب وطن،بی امنیتی ها، اختطاف ها، تجاوزات جنسی حتی به اطفا ل معصوم وصد ها موضوعات مهم وحاد امروزی جامعهء افغانی ما بنویسید".

بلی، استاد محترم ، محترمه فرشته حضرتی موضوعا تی مهمی را در مقاله خود نوشته است. اما بنظر من مشکل زنان تنها طالبان نمی باشند. ما باید مشکل اصلی را دریابیم.

من متعقد نیستم  که با نابودی طالبان مشکل ما حل خواهد شد. ما باید منابع  را که طالبان و دیگرعناصر ضد زن از  آن الهام میگیرند از بین ببریم.

آیا بنظر شما مشکل اساسی "ماها" طالبان میباشد؟.

نه آقای استاد، طالبان یک گروپ  "پای لچانی" هستند که توسط  دلار آمریکایی بوجود آمده اند و باز هم توسط همان پول از بین خواهد رفتند.  اما مشکل زنان با نابودی طالبان از بین نخواهد رفت. ما باید ریشه های این بد بختی ها  را دریابیم. مشکل زنان صرف این چند سال حکومت طالبی و جهادی نمی باشد. مشکل خیلی عمیق تر از آن است که شما تصور می نماید

نکته جالبی دیگری را که در این بخش نوشته تان می بینم این است که شما از "عملکرد های فاشیستی باند مزدور کرزی" و جنایات طالبان یاد می کنید اما از جنایتکارانی که قبل از بوجود آمدن طالبان هزاران زن و دختر جوان را مورد تجاوز قرار داند هیچ یادی نکردید. آیا امکان دارد کسی از جنایت و "بی ناموسی" در افغانستان صحبت نماید و گروه های جهادی قبل از طالبان را فراموش نماید. این صرف در صورتی امکان دارد که شما کاملا با عمل کرد های آنان موافق باشید.

استاد محترم من فکر نمی کنم که با سرودن اشعار در باره زیبائی  فیزیکی زنان مشکل و بد بختی آنان را بر طرف کرد. و یا ادعا کرد که به مقام زن احترام دارد.

 قسمتی زیادی از شعر تان  زیبائی های جسمی  زنان افغان را تمجید می نماید

 نه توانایی های فکری شان را . با کمال معذرت باید خدمت تان عرض بدارم که شعر شما خوبی های زنان افغان را در " لبان سرخ لعل مانند ، چهره پری وار، زلفان چلیپایی"  خلا صه می نماید. آقای استاد این صفت ها را همه زنان ندارند. لذا شعر شما صرف  در تمجید آن تعداد  زنان سروده شده که "خداوند" این همه زیبایی ها را برایشان عنایت فرموده است .

  یک قسمت زیادی از شعر شما این معنی را می دهد که  زن باید خوش صورت و مقبول باشد. زلف های چلیپایی، لبان لعل ماننند داشته باشد تا مورد احترام "مردان" قرار بگیرد. 

اگر شما واقعآ به این عقیده هستید که زن هم مانند شما یک مخلوقی است که باید  احترام شود پس باید بیشتر از توانائی های فکری شان  تمجید نمایید. حتی اگر آن تمجید ها خلاف "عرف" های جامعه ما باشند.

 من کاملا متعقدم، که خداوند زن و مرد را یکسان خلق کرده. اما این احزاب، گروه ها و "مذاهب" هستند که بخاطر پیشبرد منافع خود شان قوانینی را وضع کرده اند که حتی شان خداوند را هم خدشه دار می نماید.

آقای استاد  چند "خوبی " دیگری را که در قسمت اخیر شعر تان به زنان عنایت فرمایده اید کاملا خلاف نظرات بزرگان "مذهب" می باشد.

در قسمتی از شعر تان نوشته اید :

"ازغیرت توحیران

فـردوس بریـن جا یـت، ازمسـنــد قــرآ نـی

با نصرت حـق خـواهـم، وزهـمـت والایـت

شیطـان بزرگ را نیز، ازمیهن خود رانـی.

آقای استاد این تمجید شما کاملا خلاف "حدیثی" است که آقای مسلم و بخاری حدیث نویسان مشهور در کتابهای شان از قول پیامبر اسلام درج کرده اند.

 

از عمران بن حسین نقل شده که: پیامبر اسلام فرمود: وقتی  بهشت برایم نشان داده شد دیدم که اکثریت ساکنین آنرا انسانهای غریب تشکیل میدادند.؛ بعد که دوزخ برایم نشان داده شد دیدم که  اکثریت ساکنانش را زنان تشکیل می دادند.( بخاری جلد چهارم).

در قسمت" شیطان بزرگ" باید خدمت تان به عرض برسانم که این همان شیطان بزرگ است که زمانیکه "ماها" در کشور خود و یا کشور های  ایران، عربستان، پاکستان و غیره ، بخاطر قوانین غیر انسانی شان، نمی توانیم زندگی نمایم و مقامات آنکشور ها "ماها" (زنان  و حتی مردان) را از ابتدایی ترین حقوق ما محروم می نمایند، بعد  به این کشور "شیطان بزرگ" پناه می آوریم. و در اینجا است که هر "شیعه" و "سنی" مراسم مذهبی خود را  بدون ترس و وحشت برگزار می نمایند.

در قسمت راندن "شیطان بزرگ" از کشور هدف تان را  نتوانستم بفهمم.

شما، قسمی که از نوشته تان معلوم است، با طالبان مخالف هستید. و از هوادارن گروه های "چپی" هم نمی باشید.

یگانه گروهی که تا حال بشکل مسلحانه در مقابل "شیطان بزرگ" و در عین حال بر ضد مردم افغانستان، می جنگد همان گروه "طالبان کرام" هستند.

من نمی دانم که شما از روی چه دلیلی امید دارید که" وزهـمـت والایـت

شیطـان بزرگ را نیز، ازمیهن خود رانـی".

قسمی که آشکار است "گروه های جهادی "  هم  یکسره همه شان امروز با دولت آقای کرزی ،که توسط همین "شیطان بزرگ" محافظت می شوند، همکار هستند.

 

استاد محترم از خود بپر سید که  اگر امروز "شیطان بزرگ" از افغانستان خارج شود وضع کشور چه خواهد شد؟

آیا شما نیروی دیگری را سراغ دارید که بتواند در مقابل "طا لبان کرام" از کشور دفاع نمایند؟

بنظر من قبل از اینکه در فکر خروج "شیطان بزرگ" شویم، باید الترنتیفی را بوجود بیاوریم تا "خدا نخواسته" با خروج "شیطان بزرگ" طلبه های پاکستانی و عربی دوباره  بکشور ما سرازیر نشوند  و یکبار دیگر هزاران زن و دختر خورد سال  را به غنیمت گرفته و منحیث کنیز به کشور های خود نفرستند.

با احترام 

مریم فریاد

دوم فبروری  2009

 

 

ماخذ:

1.

با نور فاطمه هدایت  شدم

نوشته: عبدالمنعم حسن سودانی

ترجمه: سید حسین محفوظی

بنیاد معارف اسلامی، قم

 

2.

حلیتن متقین

نوشته :باقر مجلسی

 

3.

نحج البلاغه

امیر المومنین علی (ع)

مجموعه نامه ها و  خطابه ها

ترجمه: علامه جعفری (قدس سره)

به اهتمام: علی جعفری

قم/ ایران