گزارش دیده بان حقوق بشر

                                   

مترجم  :  پیکار پامیر – تورنتو

 

 

نقض حقوق بشر توسط مجاهدین افغان        

 

یادداشت :  مطالبی را که اینک تحت مطالعه دارید ،مربوط به سالهای (1989-1990میلادی )است که  ازطرف " ایشیا واچ" یا شاخه یی از سازمان حقوق بشر سازمان ملل درپاکستان به زبان انگلیسی پخش شده و درماه دسامبر2008 م در سایت پرخواننده ی " افغانستان آزاد – آزاد افغانستان " به نشر رسیده است . برای آنکه هموطنان عزیزو محققین گرامی بتوانند از متن و اسناد این گزارش مستفید شوند ، اینک ، ترجمه ی فارسی دری آن به این وسیله تقدیم میگردد :

 

شماری از جناح های مجاهدین مسوول نقض حقوق بشر در مناطق تحت کنترول شان در داخل افغانستان و تجاوزات در داخل خاک پاکستان میباشند.  این تجاوزات ، شامل اختطاف ها و کشتار های روشنفکران افغان میشود که میخواستند در راه  آزادی کشور شان مبارزه سیاسی نمایند  به شمول گروه های افغانی که با نماینده گی های امداد رسانی جهان غرب در خاک پاکستان کار میکردند. بخصوص  آنعده از گروپهای سیاسی در میان مهاجرین افغان که طرفدار مدرنیسم  و پیشرفت بودند.  بخش اعظم این کشتار ها توسط احزاب  بنیادگرای مجاهدین صورت گرفته است. احزاب مذکور همچنان دارای زندان ها، شکنجه گاه ها و شکنجه گران بوده اند.  ژورنالیستهایی که میخواستند در این موارد دست به تحقیق بزنند، تهدید به مرگ میشدند،  نماینده گان خارجی ، سازمان های امداد رسانی  و زنانی که در سازمان های مذکور کار میکردند نیز مورد تهدید و حمله قرار میگرفتند.

اگرچه بخش اعظم اینهمه کشتار ها و تهدیدات و . . . در خاک پاکستان صورت گرفته ، اما  مقامات پاکستانی  برای تحقیقات لازم در این راه و کشانیدن مرتکبین در پای میز محاکمه ناکام بوده اند. در بخشی از این حوادث ، مقامات حکومتی   پاکستان ، بخصوص ( آی اس آی ) دخالت داشته است ، از قبیل توقیف آنعده از مهاجرین افغان که مخالف احزاب مورد حمایت آن کشور بوده اند و یا بخاطر تحویلدهی افغانها به احزاب جهادی غرض استنطاق  و شکنجه .  البته بعضی از دوسیه ها مطابق شرایط و مقتضیات  معمول داخلی (سنتی و ذات البینی ) حل شده اند که گروپهای مربوط ،  به آن وفادار اند.  در عین زمان ، فشار های جنگ که موجب فشار های سیاسی میشود ، انواع دیگر جنایات مانند آدم ربایی و قتل پناهنده ها را به بار آورده است .  احزاب جهادی که از حمایت پاکستان  و امداد نظامی امریکا و سعودی بر خورداربودند، مسلما در قبال همه ی این جنایات ، مسوول اند. کلیه احزاب جهادی، زندانیان را یا در داخل خاک پاکستان و یا در اطراف مرز ( داخل افغانستان ) نگهداری میکردند. علاوه  از آنکه برخی از احزاب مذکور،  زندانیان را در جنگها مورد استفاده قرار میدادند.  همچنان ، برخی از این احزاب ، زندانیان  را بخاطر رقابت با سایرمجاهدین  و یا احزاب و پناهنده هایی نگهمیداشتند که آنان را بعنوان افراد ترقی پسند می شناختند .  مقامات پاکستانی نیز به توقیف های غیر قانونی و استفاده از دست آویز های استعماری مبنی بر دستگیری و توقیف افغانها  حتا تا شش سال متوسل شده اند . آنهایی را که " مخل امنیت " تشخیص میدادند ، اقدام به دستگیری و توقیف آنان میکردند.

" ایشیا واچ" ( دیده بان آسیایی متعلق به حقوق بشر)  امکان آنرا نیافته تا از مناطق تحت کنترول مجاهدین در داخل خاک افغانستان  دیدن نماید ، ولی هیئت  " ایشیا واچ"  مجال آنرا یافته که با عده یی از فرماندهان مجاهدین ، امدادگران  و مهاجرین  و با آنانیکه از داخل افغانستان می آیند، در پاکستان گفت و شنیدی داشته باشد . . . هرچند کمیته بین المللی صلیب سرخ اجازه ی دیدار با زندانیانی را دارد که در داخل افغانستان نگهداری میشوند، ولی  هیچگاه  کمیته ی صلیب سرخ و یا هرکس دیگری اجازه نیافتند از زندانیان مجاهدین در داخل پاکستان دیدن بعمل آورند. زندانیانی که گفته شده تعداد شان به هزار ها نفر بالغ میگردد ، مورد شکنجه هم قرار گرفته اند.

زندانیان مجاهدین  :   کلیه احزاب مقاومت ، زندانیان را چه در داخل خاک پاکستان  و چه در داخل افغانستان  نگهداری میکنند . . . بعضی اوقات ، فرماندهان مجاهدین ، عساکر اسیر شده ی حکومتی را در زندان های شان نگهمیدارند . البته شیوه ی نگهداری  و چگونه گی بر خورد با این زندانیان  به خوی و خصلت شخصی فرماندهان و رهبر حزب آنها بسته گی دارد .  سازمان بین المللی امور بشری اجازه  دارد از درون بعضی از زندانها در داخل افغانستان  و نواحی قبایلی دیدن نماید ، مگر این اجازه را هنوز ندارد که از زندان های داخل پاکستان  خبر گیرد.  چهارچوب معین و یکسان در قسمت راه و رسم  نگهداری زندانیان وجود ندارد و اگر داشته باشد، اندک است . حتا مشکل است  (  محل ) این زندانها و توقیفگاه ها  و تعداد آنها را معین و مشخص نمود. زندان های احزاب جهادی ( به استثنأ زندان های محلی و خانه گی ) ازینقرار اند :

- زندان شمشتو ( مربوط حکمتیار) :  این زندان در ده تا پانزده کیلو متری شرق پشاور موقعیت دارد ، جاییکه  کمپ مهاجرین هم موجود است .  گفته میشود که این زندان ، زیر زمینی بوده  و طبق گزارشات ، در عقب کلینک  کمپ مهاجرین  واقع گردیده است . قرار راپور های رسیده ، تعذیب ، شکنجه ، لت و کوب  و استفاده از شوک برقی در این زندان معمول میباشد.  بعضی از زندانیان را زنان هم تشکیل میدهند .

-- زندان شمشتوی دوم ( مربوط مولوی یونس خالص )

--  زندان ورسک ( مربوط حزب اسلامی حکمتیار ) :  در بیست و پنج کیلو متری شمال پشاورموقعیت دارد. زندان مذکور متعلق به کمپ نظامی حکمتیار بوده و حدود یکهزار و دوصد زندانی دران موجود میباشد .

-- زندان محمد گارت ( مربوط حکمتیارو سیاف) :  در کرم اجنسی موقعیت دارد.

--  زندان زوار( مربوط جلال الدین حقانی از حزب خالص) :   در داخل مرز افغانستان موقعیت دارد. قرار راپورها، زندانیان در اینجا در غل و زنجیر و در تاریکی نگهداری می شوند. زندانیان ، علاوه از آنکه در سلول های مزدحم جا داده می شوند، مورد شکنجه نیز قرار می گیرند.

-- زندان جاجی :  مربوط به گروپ های مختلف مثلا ، عربها ، سیاف ، حکمتیار و ربانی میباشد.

این موضوع تا کنون روشن نه شده که دقیقا چه تعداد زندانی  در زندان  های متذکره  بسر میبرند.  ولی باساس حدسیات ، تعداد شان  به صد ها نفر میرسد.  " ایشیا واچ " گزارشاتی مبنی بر نا پدید شدن تعدادی از مهاجرین افغان را بدست آورده که شاید آنها در همین زندان ها باشند که ما از بعضی ازین نا پدید شده گان نام خواهیم برد. یکتعداد از فرماندهان مجاهدین هم به شمول دو نفری که در ماه می 1990م نا پدید شده اند که ممکن در زندان های احزاب رقیب افگنده شده باشند.

جنرال عبدالباقی :  رییس بخش نظامی حزب حرکت انقلاب اسلامی ، به تاریخ بیست و پنجم ماه می 1990میلادی در پندو- پشاور توسط حزب اسلامی اختطاف گردید .

انجنیر غفار :  معاون فرمانده عبدالحق از حزب اسلامی ، توسط حزب حرکت انقلاب اسلامی در پشاور اختطاف شد . طوریکه  در بالا متذکر شدیم ، شرایط نگهداری زندانیان به تصامیم شخصی فرماندهان احزاب ارتباط دارد و در بر گیرنده ی اصول معینی نمی باشد . . . همچنان گوریلا های حزب اسلامی پس از قتل عام ( فرماندهان فرخار) توسط جمعیت اسلامی دستگیرشدند . . . قضیه ی دیگر در قندهاراتفاق افتاده است و آن اینکه علاوه از حلقه درپاها، دستهای زندانیان نیز در عقب شان دستبند زده شده و تا مدت بیست و چهار ساعت قبل از صدور حکم به همان شکل نگهداشته شده اند.  بند سوم  کنوانسیون بین المللی ... میگوید :  "  انجام استنطاق  و اقدام به اعدام شخص بدون قضاوت عادلانه و حکم محکمه ی قانونی ،  جواز نه دارد . "

در میان فرماندهان ( مجاهدین ) ، شیوه های مختلفی وجود دارد . در بعضی حالات ، سر بازان دولتی دستگیر یا اسیر میشوند  و  تا وقتی در زندان  می مانند که با زندانی های مجاهدین مبادله شوند . . . و یا به این منظور اسیر میشوند که فرماندهان مجاهدین تشخیص بدهند آنها سربازان کمونیستهای بدون ندامت هستند و یا حاضر اند به سوی اسلام تغییر جهت داده در خدمت مجاهدین  قرار گیرند.  نگهداری یک زندانی تا یکسال هم غرض آزمایش و امتحان ، امری عادی بود. آنانیکه اسلام را نمی پذیرفتند ، اعدام میشدند . در بعضی از مناطق آزاد شده که فرمانده مربوط دران حاکمیت داشت ، یک اداره ی نا چیزی را ایجاد کرده و یک محاکمه ی محلی را غرض تشخیص موضوعات ( افراد) جنایی و سیاسی تشکیل داده بود .

"ایشیا واچ " ، معلوماتی را پیرامون شیوه ی اجرایی محاکمه ی فرماندهان حزب جمعیت اسلامی بدست آورده که باساس آن گو یا سعی بعمل آورده شده  تا فرماندهان جبرا  به نظامنامه ی حزب آشنا ساخته شوند .  این نظامنامه  تحت نظر " شورای نظار"  به رهبری  احمد شاه مسعود ترتیب گردیده است . قرار اظهار سخنگوی جمعیت اسلامی ، سیستمی را که مسعود رویدست گرفته ، قادر است جنایات فوق العاده ی سیاسی و غیر سیاسی را شناسایی نماید.  یک سیستم  قضایی محلی ، تنها موضوعات کوچک را بررسی میکند ، اما رسیده گی به قتل ها و جنایات  جدی سیاسی ایجاب موجودیت قضات قوی مرکزی را مینماید که باید عالم باشند . تحت این سیستم در هر منطقه یک قاضی از میان علما تعیین گردیده  که دارای فهم و تجربه ی قانونی میباشد. زندان هایی که مورد استفاده قرار دارند ، همان زندان هایی اند که قبلا توسط حکومت استفاده میشدند و بعضا  هم تازه ساخته شده اند.  همه موضوعات سیاسی به محاکمه نمی روند.  مثلا در مورد عناصر نفوذی حکومت به شمول زنان و کودکان ، تشکیلات نظامنامه سعی میکند با خانواده های شان تماس بگیرد تا در یکنوع توقیف تادیبی قرار داده شوند .                                        موضوع قضایی  قتل عام دره ی فرخار در سال 1989م :  قرار گزارشات ، مسعود حدود یکصد تن از گوریلا های مربوط به حزب اسلامی به شمول سید جمال فرمانده حزب مذکوررا که در قتل دستجمعی قوماندان ها نقش داشت ، دستگیرنمود. جریان تحقیقات تحت شرایط نظامنامه ی مسعود چندین هفته را احتوا نمود.  هرچند سید جمال به عمل قتل اعتراف نمود ، بازهم  اصرار داشت که وی طبق دستور( رهبرحزب)  دست  به این عمل زده است .  بالاخره،  به تعداد چهل و سه تن از اعضای محاکمه شامل مولوی ها یا روحانیون روشنفکر،  سید جمال مذکور ، برادرش ایشان میرزا، بابرشاه خسر بوره و معاون سید جلال، سید فخرالدین و یکی دیگر از فرماندهان حزب اسلامی را محکوم به اعدام نمودند.  جریان اعدام آنها به تاریخ 24 ماه دسامبر 1998 م در یکی از چهار راه های عامه صورت گرفت .

انجنیر اسحاق  یکی از نماینده گان حزب جمعیت اسلامی  گفت : " تنها چیزی که میتوانست  از اعدام آنان جلو گیری کند، بخشایش بازمانده های قربانیان بود . "

باساس معلوما ت " ایشیا واچ " ، بقیه اعضای حزب اسلامی که در قتل ( فرماندهان جمعیت اسلامی) سهم داشتند ، همه در توقیف ماندند.  یکی از مهاجرین در مورد سیستم قضایی در منطقه ی تحت کنترول حزب اسلامی در نزدیکی های جلال آباد به " ایشیا واچ" گفت : " هرگاه کسی به جرمی دستگیر میشد ،مجاهدین ( حزب اسلامی ) او را محکوم میکردند . اگر دزدی میکردی ، کشته میشدی. آنجا ملا هایی بحیث قاضی نشسته اند که بازهم توسط مجاهدین تعیین شده اند. اگر ثابت میشد که شخص عضو خاد ( دستگاه استخبارات رژیم کودتا) است ، محکوم به اعدام میگردید. مجاهدین  در مناطق آزادشده از زندان های حکومتی بحیث محبس استفاده میکردند. اگر شخص دستگیر شده  به سوی آنها ( مجاهدین حزب اسلامی )  متمایل میشد ،  اورا به پاکستان میفرستادند.  در مورد سقوط شورای قندهار برای " ایشیا واچ "  ثابت گردید که ( آی اس آی ) پاکستان در امور قضایی مجاهدین دخالت میکند.

بازداشتگاه ها در پاکستان :  قسمت زیادی از جناح های ( جهادی ) ، فعالیت های اطلاعاتی خاص خود شان را داشته و نیروی امنیتی نیز نگهمیداشتند. پولیس امنیتی حزب اسلامی حکمتیار به نام  استخبارات یاد میشد . برخی از نیرو های امنیتی احزاب اسلامی حکمتیار و خالص ، عناصرمخالف خویش را اختطاف میکردند و به این منظور ، عراده جات مخصوص مانند امبولانس و غیره در اختیار داشتند .  مهاجرینی که در جریان سالهای جنگ وارد پاکستان میشدند، باید مورد تفتیش قرار میگرفتند تا مبادا اعضای  " خاد" و یا عناصر نفوذی باشند . هر مهاجرباید عضویت یکی از احزاب را حاصل مینمود تا از پروگرام  امدادی در پاکستان  مستفید میشد . ازهمان مرحله ی اول سرازیرشدن مهاجرین افغان به پاکستان  درسال ( 80-- 1979 میلادی ) ، مقامات پاکستانی تعداد معین احزاب ( جهادی ) را منظور نمودند تا مهاجرین به دور آنها جمع شوند. بعضی از آنها را احزاب میانه رو می نامیدند. حزب افغان ملت که جمعی از کارمندان شهری به دور آن جمع شده بودند، اجازه ی فعالیت نیافت . از زمانیکه قشون روسی افغانستان را ترک گفتند ، مهاجرینی که وارد پاکستان میشدند، ثبت نام کرده نمیتوانستند، در حالیکه تفتیش و تلاشی همچنان ادامه داشت . دلیل آن هم این بود که مهاجرین  تازه وارد ، مدت طولانی تر را نسبت به مهاجرین سابق در داخل افغانستان سپری کرده بودند. مهاجرین تازه وارد بعد از تفتیش به سه بخش تقسیم میشدند : سفید – خاکستری – سیاه

سفید مشمول آن عده از مهاجرین میشد که مشکل امنیتی خلق نکرده ، یعنی میتوانستند آزادانه زنده گی نمایند .  خاکستری  به کسانی اتلاق میشد که باید تحت نظارت می ماندند تا زمانیکه یکی از احزاب جهادی او را تضمین میکرد و سیاه شامل حال افرادی میشد که گمان میرفت مخل امنیت پاکستان هستند. این بخش از مهاجرین ، باساس بند (40) دستورالمعمل جنایی سال 1901استعماری ، سالها بدون محاکمه در زندان می ماندند. دستورالعملی که تنها در مورد قبایل (امور سرحدی )  مرعی الاجرا میباشد . تعداد این گونه افراد رو به تزاید بوده و طبق یک ردیف بندی ، در توقیف بسر میبردند.تحقیقات از این افراد تحت رهبری تیم مشترک ( شامل کمشنری مهاجرین افغان ، سپیشل برانچ یا پولیس مخفی  و بخش استخبارات پولیس ) و بعضا نماینده ی آی اس آی صورت میگرفت . هرگاه شخص مورد تحقیق مربوط نظام عسکری افغانستان می بود ، نماینده ی عسکری پاکستان نیز حضور می یافت . باساس معلومات " ایشیا واچ " ، پنجاه فیصد این تحقیقات توسط تیم مشترک  ( JIT ) صورت گرفته و در یک مورد ،  آی اس آی سهم داشته و شکنجه هم انجام داده شده است .  در بعضی از دوسیه های مهم امنیتی ، معاون مفتش ( مستنطق) عمومی پولیس هم سهم گرفته است و در شناسایی اعضای " خاد " و یا کارمندان عالیرتبه ی حکومت سابق افغانستان ، از رهبران مجاهدین همکاری خواسته شده است . همچنان  در بسا موارد ، مهاجرینی را که در لیست سیاه قرار میگرفتند، به احزاب جهادی ، بویژه  به حزب اسلامی (حکمتیار) که با استخبارات و قوای امنیتی پاکستان از نزدیک  کار میکرد ، سپرده میشدند. عساکرحکومتی نیز که در پاکستان دستگیر میشدند، غرض تحقیقات به احزاب ( اسلامی ) تحویل داده میشدند . . .

مهاجرینی که  در لیست سیاه  قرار میگرفتند،  باساس قانون جرایم سرحدی سال 1901م یا (FCR   ) تا سه سال هم در توقیف باقی می ماندند و تا سه سال دیگر نیز قابل تمدید بود . اسناد و شواهد تازه هم غرض تمدید زمان توقیف ( مهاجر زندانی )  ضرورت نبود، فقط تصمیم نماینده ی سیاسی مناطق سرحدی یا قبایلی در این مورد کافی بود . مهاجر  زندانی حق مرافعه خواهی هم نداشت . اگرچه ( اف . سی . آر) امر گرفتاری شخص را تنها در مناطق سرحدی صادر میکرد، اما این امر بگونه ی غیر قانونی در پشاور و نقاط دیگر هم مرعی الاجرا بوده و دستگیر شده گان سیاسی را در زندان های مناطق قبایلی میفرستادند.  باساس فهم منابع " ایشیا واچ " ، قانون جنایی سرحدی ( اف .سی.آر) به مقامات پاکستانی در گرفتاری و توقیف بدون مدارای افغانها الهام میدهد. هرچند ( اف سی آر) برای پولیتکل اجنت یا نماینده ی سیاسی سرحد اجازه ی دستگیری ( فرد یا افراد )  را میدهد ، بازهم باید داد گاه  دستور انتقال فرد دستگیر شده به اجنسی مناطق سرحدی را صادر نماید.  این امر به ندرت واقع میشود.  ولی موضوع مربوط به اختطاف اشخاص مستثنأ ازان است . دو تن از افغانان بنام های محمد خان و سید امین در ماه دسامبر 1989م توسط پولیس مخفی پاکستان از منزل شان در اسلام آباد دستگیر گردیدند. محمد خان قبل از ورود به پاکستان (1988م) در عین حال عضو حزب اسلامی  و سید امین  کارمند اداری تشکیل پولیس افغانستان بود. . . هر دو ی آنها برای مدت دوازده روز غرض تحقیقات در بازداشت بسر می برند. افسر تحقیق کننده  پس از دوازده روز از اوشان بخشش میخواهد ، ولی می افزاید که طبق تعامل ، باید به کمشنری مهاجرین افغان تحویل داده شوند.  هردو افغان ، مدت سی و پنج روز دیگر غرض تحقیقات ، در بازداشتگاه  کمشنری نگهداری میشوند  و در فرجام، به سه سال حبس محکوم گردیده  و به زندان دره ی اسماعیل خان فرستاده شدند ، در حالیکه هرگز دلیل دستگیری  و حبس شان معلوم نشد.

دوسیه ی دیگر مربوط به یک داکتر افغان به نام  امین شاه بود که در کمپ خواجه علی بابا می زیست . وی عضو حزب اسلامی بودکه در ماه نوامبر 1989م دستگیر گردیده و توسط کمسیون تحقیقاتی مشترک ( J I T) مورد استنطاق قرار گرفت و متهم شد که گو یا برضد مجاهدین فعالیت  میکند . موصوف در سال 1990م به سپیشل برانج ( شعبه ی مخصوص پولیس مخفی ) تحویل داده شد  و مدتها در توقیف باقی ماند .  تعدادی از افغانها همچنان در زندان های صوبه سرحد و بلو چستان نگهداری می شوند. غالبا رهبران احزاب ( جهادی )  به مسوولین آی اس آی میگویند که آنها تصور میکنند که شخص توقیف شده  عضو تشکیلات  نظامی حکومت کابل میباشد.  باساس معلومات  منابع " ایشیا واچ " ، تعداد زیادی از افغانها فقط بخاطر سؤ ظن  دستگیرگردیده و همین اکنون در زندان مرکزی پشاور ، زندان دره ی اسماعیل خان ، زندان هری پور و محبس عمومی راولپندی به سر میبرند. به سازمان بشری بین المللی اجازه داده نمی شود که از زندانیان مذکور باز دید بعمل آورد.

قتل رهبران مقاومت توسط عناصر جهادی :  قتلهای سیاسی رهبران مقاومت در پاکستان و افغانستان در طول جنگها صورت گرفته است . از زمانیکه قشون روسی از افغانستان خارج گردیده اند، سلسله ی این قتلها افزایش یافته است . کشتار های مذکور بخاطر مخالفت یک سازمان در مقابل سازمان دیگر صورت می گیرد و نمیتوان آنرا به یک حزب خاص نسبت داد. سلسله یی از قتلها در عین زمان چنین نشان میدهند که گویا کار یک گروپ  مشخص باشد. مقامات پاکستانی تاکنون حتا یکی از این قتلهای سیاسی را هم مورد بررسی قرار نداده اند ، در حالیکه همه این قتلها در داخل خاک این کشور صورت میگیرد .  لیست زیر، سلسله ی قتلهایی را نشان میدهدکه پس از خروج عساکر روسی صورت گرفته است :

نصرالله شریعت یار :  یکی از فرماندهان حزب اسلامی در خان آباد واقع در مربوطات ولایت قندوز در یازدهم ماه جنوری 1990 میلادی و تعداد دیگری از اعضای شورای عالی جهاد و حزب مذکور در پشاور نیز ترور شده اند که شاید ناشی از اختلافات درونی حزب  باشد.

ملانسیم آخند زاده : یکی از فرماندهان حزب حرکت انقلاب اسلامی با پنج تن از محافظانش به تاریخ 25 ماه مارچ 1990م در " کرت " واقع در بیست و پنج کیلومتری شهر پشاور ترورشد.

فردی به نام  الله نور دستگیر گردیده به حرکت انقلاب اسلامی تحویل داده شد . قرار گزارشات،  وی در کویته اعدام گردید و متهم دیگر محبوس شد . آخند زاده یکی از تولید کننده گان عمده ی هیرویین بود که ده تا پانزده هزار نفرتحت کنترول خود داشت . قبل از آنکه ترورشود، مقدار زیاد هیرویین را غرض انجام پراسس ، بالای منابع حزب اسلامی بفروش رسا نیده بود. همچنان پیش از مرگ ، قرار دادی را با مقامات  رسمی امریکا  به امضا رسا نیده بود که باساس آن وی تعهد کرده بود که از تولید مواد مخدر در برابر مساعدتهای مالی  امریکا منصرف میشود. از امضای قرار داد به بعد ، افراد آخند زاده در جنگ و عداوت با نیرو های حزب اسلامی قرار داشتند. طبق اطلاعات ،  عبدالحق از حزب اسلامی توسط افراد حرکت انقلاب اسلامی به خاطر انتقام خون آخند زاده ، زندانی شده و بعدا یک منبع گفت که  در ماه جون 1990م اعدام گردید و منبع دیگر اظهار داشت که سر نوشت وی مکتوم مانده است .

حاجی حسن  گل :  یکی از فرماندهان مربوط به مجددی  و عضو رهبری قبیله ی احمد زایی ، در ماه سپتامبر1989م در کمپ " بده برا"  در خارج از پشاور همراه با همسر حامله اش ترورشد

حاجی عبداللطیف : فرمانده جبهه ملی – اسلامی افغانستان به رهبری ( گیلانی ) از قندهار، در اثر زهر دادن کشته شد. محافظین اعدام شدند. در عین حال ، پسرحاجی عبداللطیف  بصورت خصوصی حکمتیار را قاتل پدر خود اعلام نمود. حاجی عبداللطیف از محمد ظاهر شاه ( پادشاه مخلوع و متوفا) حمایت میکرد. وی در این اواخر در چندین گردهمآیی اشتراک  نموده و از حکومت مؤقت  مجاهدین انتقاد می کرد و تقاضای تدویر انتخابات از طرف قوای مقاومت را بعمل می آورد. وی اندکی قبل از کشته شدن ، ضمن مصاحبه با بی بی سی ، از بعضی گروپهای مجاهدین  بخاطر راکت باران شهر ها انتقاد کرده بود.  باساس معلومات منابع " ایشیا واچ " ، آی اس آی  به وی اخطار مرگ  را داده بود . قرار گزارش ها ، لطیف با والی قندهار رابطه ی حسنه بر قرار کرده بود . قاتل وی در یکساعت و بدون محاکمه یا تحقیق ، اعدام گردید . از سال 1988م بدینسو ، شخصیت های تحول پسند دیگری از جریان مقاومت در قندهار ترورشده اند ، به شمول سناتور عبدالرزاق ، حاجی حبیب رهبر قبیله  پوپلزایی و دو تن دیگر .  قاتلان آنها از میان مجاهدین رقیب بوده اند .

قتل و ناپدید شدن کارمندان امداد رسانی و روشنفکران : ازسال 1978م که جنگ در افغانستان آغازشد ، حدود سه ملیون مهاجر (افغان) را به خاک پاکستان سرازیرنمود. بخش عظیمی از مهاجرین در کمپ هایی به سر میبرند که سر پناه  گسترده ترین مهاجران  جهان گفته میشود احزاب ( جهادی ) غرض کنترول مهاجرین  به منظور شناسایی بین المللی و حصول قدرت سیاسی رقابت میکنند ، زیرا مهاجرین، نیروی عمده ی جنگ را تشکیل میدهند. از زمانیکه قشون روس در ماه فبروری 1989م افغانستان ترک نمودند ، بر خورد ها و اختلافات میان گروپهای رقیب در افغانستان و نیز جریان قتل  و کشتار آنها رو به افزایش بوده است . مهاجرینی که به دور سازمان های غیر مذهبی گرد آمده اند ؛ بخش خاص هدف های مورد حمله را تشکیل میدهند که این حملات را ظاهرا اعضای احزاب بنیاد گرای اسلامی انجام میدهند.  یکتعداد اعضای کدر رهبری افغان ملت نیز به قتل رسیده و تعداد دیگری ، نامه و تلفون  تهدید کننده حاصل کرده اند. قرار اطلاع منابع " ایشیا واچ "  تهدید ها و اخطاریه ها علیه رهبران افغان ملت ، بعد از ماه فبروری 1989م بیشتر شده است ، زیرا آنها میگویند حکومت مؤقت  ، حیثیت نیروی نظامی پاکستان را دارد .

اعضای شعله جاوید  و ساما ( سازمان آزادیبخش مردم افغانستان ) :  نیز هم کشته شده و هم تهدید گردیده اند. کارمندان امداد رسانی مربوط به سازمان های مساعدت کننده ی غرب هم کشته  شده  و هم نا پدید گشته اند .  نماینده گان سازمان های مذکور نیز یا به قتل رسیده و یا اخطاریه دیده اند و یاهم جا خالی کرده اند. روشنفکرانی که مستقل بوده و احزاب اسلامی بنیاد گرا را مورد انتقاد قرار میدهند،  یا به قتل رسیده و یا تهدید به مرگ شده اند . یکی از روشنفکران به " ایشیا واچ "  گفت :  " یگانه راه نجات ، سکوت و خاموشی خواهد بود "

اگرچه  این حملات ناشی از سختی و ادامه ی جنگهاست ، بازهم فعالیتهای بین المللی مبنی بر جست و جوی راه حل سیاسی ، چالش میان احزاب ( اسلامی ) را تشدید کرده است .  علاوتا ، نفوذ عربستان سعودی و تلاشهای بعضی از گماشته گان آن به شمول ( سیاف ) ، ( حکمتیار)  و گروپهای مختلف وهابی و سختگیری های شان در راه  تشدید قوانین اسلامی ، سؤظن علیه نماینده گی های غربی مبنی بر اینکه گویا مذهب عیسو ی را دامن می زنند ، بر می انگیزد. بنابران ، سازمان هایی که کارمند زن و مرد افغان  داشته و میخواهند سهولت های صحی و آموزشی را برای مهاجرین فراهم نمایند، آماج حملات قرار میگیرند. بر خورد های قبیله یی و ملاحظات شخصی نیز میتواند یکی از دلایل این تخطی ها باشد . در تحت چنین حالاتی ، ناممکن خواهد بود سازمان سیاسی خاص ، حزب سیاسی خاص و یا افراد خاصی از تشکیلات  متذکره را مرتکب حملات دانست .  در مورد بخش بزرگی از آنهمه کشتار ، اختطاف و حملات بالای مهاجرین افغان ، شاهد عینی سراغ نه میشود تا لب به سخن بکشاید ، مگر آنکه خودش را در خطر انداخته باشد.  " ایشیا واچ " با آن عده از مهاجرینی که تهدید ( به مرگ ) شده اند ، مصاحبه انجام داده است . خبر نگاری که ( عوامل این حوادث ) را نشان دهد، اخطاریه ی مرگ حاصل میکند، چنانکه در یک مورد ،  خبر نگار کشته شده است . افراد  آتی که شامل روشنفکران و کارمندان امدادی و امثالهم میباشند، در خاک پاکستان  ویا مناطق تحت کنترول مجاهدین در داخل افغانستان ناپدید شده اند که شاید در اصل تعداد آنها به صد ها تن برسد .  این لیست ، به صورت ابتدایی از ماه فبروری 1989م تا اواسط سال 1990م تهیه گردیده  و " ایشیا واچ"  هنوز هم در صدد تهیه ی مدارک بیشتر میباشد .

فریده :  کارمند برنامه ی آموزش زبان انگلیسی کمیته بین المللی نجات ( آی. آر. سی )  به تاریخ سوم ماه جنوری 1990 م کشته شد . برای فریده اخطاریه قبلی داده شده بود تا به خارج سفر نکرده و پروگرام آموزشی زبان را ببندد. در " پوستر" ی که پخش شده بود، نماینده گی های امداد رسانی متهم شده بودند که زنان افغان را به هرزه گی و بد اخلاقی تشویق مینمایند . طی سه " پوستر"  که پخش شده بود ، تذکر رفته بود کسانیکه  اخطاریه  را نا دیده می گیرند، از آنها انتقام گرفته خواهد شد . اگرچه فریده ، موضوع را به اطلاع پولیس رسا نیده بود ، ولی مقامات کشمنری مهاجرین به موصوفه متذکر شده بودند که پولیس امنیت او را نخواهد گرفت . آنها به وی تاکید کرده بودند که در خانه بماند . . .

پروفیسور محمد ظاهر خطیب :  به تاریخ دوم ماه جون 1990م در منزلش واقع در تکاله ی پایان  پشاور به قتل رسید . قرار گزارشاتی که به " ایشیا واچ " رسیده ، خطیب  در خواب بود که مردان مسلح به خانه اش ریخته با کلاشنکوف بالایش شلیک کردند. وی چهل و چهار سال داشت و از رشته ی تیو لوژی یو نیورستی کابل فارغ شده بود. موصوف  همچنان بحیث استاد در یو نیورستی  جهاد در " پبی " واقع در شرق پشاور تدریس میکرد. پدرش به نام مولوی محمد جان از جمله ی روحانیون تحول پسند لغمان و یکی از اعضای رهبری جمعیت اسلامی بود.

رضا  : پسر شانزده ساله که در ماه می یا اوایل جون 1990م نا پدید گردید . وی از شاگردان ممتاز کمیته ی بین المللی نجات ( آی آر سی ) بود و تازه امتحانات آزمایشی را در یونیورستی تاون  سپری کرده بود که اختطاف شد . قرار اظهارات شاهدان عینی ، رضا در راه مکتب از طرف مردان مسلح متوقف گردیده و همینکه اسمش را می پرسند ، دهنش را بسته و او را به زور در یک مو تر سیاه رنگ می اندازند.  وقتی خویشاوندان  رضا از مسوولین حزب اسلامی جویای  احوال شدند ، آنها دخالت شان در این حادثه را منکر شدند. هنگامیکه موضوع را به پولیس اطلاع دادند، به آنها گفته شد : " شما مهاجرین هستید ، شما در کشور ما مهمان میباشید ، این وظیفه ی ما نیست ( که شما را اختطاف کنیم ) "

ملالی :  در پانزدهم  ماه می 1990م با دوازده نفر افغان دیگر اختطاف شد . در ماه جولای 1990م ، گزارش تایید ناشده یی حکایت میکرد که ملالی پس از ربوده شدن ، به زودی در زندان حکمتیار واقع در کمپ شمشتو به قتل رسید . مگر حکمتیار آنرا رد کرد.  گفته شده که ملالی قبل از ورود به پاکستان ، در یکی از شفاخانه های نظامی در کابل بمثابه ی نرس انجام وظیفه میکرد. او قبلا پاکتی را دریافت کرده بود که در جوف آن اخطاریه و یکدانه مرمی برایش فرستاده شده بود.

داکتر سعادت شگیوال :  در بیست و هفتم ماه مارچ 1990م به قتل رسید . وی یک داکتر سابقه دار بوده و سی و نه سال داشت . شگیوال رییس اتحادیه ی امدادگران افغان در ننگرهارنیز بود. دو یا سه مرد مسلح با یکعراده موتر در خارج از دفتر کاروی منتظر بودند .  کلینیکی را که او اداره میکرد ، در ساحه ی تحت کنترول مولوی خالص قرار داشت . شگیوال در عین حال عضو هیئت  رهبری " افغان ملت " هم بود. قرار اطلاعات منابع " ایشیا واچ " ، وی قبلا  نامه ی تهدید آمیزی دریافت کرده بود که از او میخواست  تا دیگر به دفتر کار خویش نرود. علی رغم اطمینان پولیس ، شهادت شاهدان عینی و غیره ، تحقیقات در این باره بجایی نرسید .

عبدالقیوم رهبر :  رهبر (ساما)  و عضو هیئت رهبری شعله جاوید، به تاریخ بیست و هفتم ماه جنوری 1990م جلو چشم خسر بره اش در حیات آباد پشاوربه قتل رسید. در اثر این حمله ، پسر خواهرش نیز زخمی گردید . گفته شد که رهبر تصمیم داشت  به سوی آلمان سفر نماید و روی همین ملحوظ غرض وداع با خویشا وندان به حیات آباد رفته بود.

خانم نور سراج صافی :  به تاریخ بیست و یکم ماه جنوری 1990م ، حدود پانزده نفر مسلح نقابدار به منزل موصوفه داخل شده ضمن آنکه همه چیز خانه اش را غارت کردند ، اخطار دادند که همه اعضای خانواده را خواهند کشت . خانم نور سراج  رییسه ی پروژه ی فراهم آوری عواید برای زنان افغان در چهار چوب ( آی ار سی ) بود. خانواده ی مذکور مجبور شد پاکستان را ترک گوید.

هدایت الله احمدی :  همآهنگ کننده ی برنامه های سازمان ملل برای افغانستان (UNOCA)

لیاقت علی  :  کارمند ( آی آر سی )

عبدالحکیم  :  برادر لیاقت علی

محمد آصف : برادر لیاقت علی  که  فارغ مکتب و بیکار بود.

محمد علی : کار مند ( آی آر سی )

اشخاص فوق الذکر  به تاریخ هفدهم ماه جنوری 1990م از منزل شان واقع در پشاور نا پدید شدند. شاهدان عینی به " ایشیا واچ " گفتند که  آنها در شام روز شانزدهم جنوری توسط موتر (پک اپ ) ربوده شدند. شاهدان همچنان اظهار داشتند که درب منزل آنها باز و چراغ های شان روشن باقیمانده بود.  انگیزه ی نا پدید شدن افراد مذکور روشن نشد . گو یا  به لیاقت علی گفته  شده که پیرامون  احزاب جهادی  مستقر در پشاورسخنی نگوید و از آنها انتقاد نکند.  محمد لطیف  پدر محمد آصف قبلا  والی در یکی از ولایات افغانستان بود . برادر وی ( سلطان)  داکتر دندان گفت که عوامل ستیزه جویانه ی سیاسی در قضیه دخیل بوده است . طبق معلومات " ایشیا واچ "  چند تن از اختطاف شده گان  از نژاد هزاره و هوا دار شعله ی جاوید بوده اند.

در ماه نوامبر 1989م دو نفراز کارمندان یک سازمان امدادی امریکا در ولایت وردک ازطرف منسوبین حزب اسلامی ( حکمتیار) زندانی گردیدند. دو نفر مذکور زمانی رها شدند که یکی از آنها ثابت ساخت که عضو حزب مذکور میباشد.

انجنیر عطا الله : کارمند سابقه ی وزارت اطلاعات و فرهنگ که چند ماه قبل به پاکستان رسیده بود، از طرف آی اس آی به تاریخ ماه اکتوبر1989م غرض تحقیقات دستگیر گردید . تا جاییکه  " ایشیا واچ " اطلاع دارد ، عطاا لله شاید به حزب اسلامی ( حکمتیار) تحویل داده شده باشد تا کشته شود.

-- عبدالفتاح ودود :  کارمند پروگرام غذایی جهان در پشاور که مدت پنج سال را بحیث زندانی سیاسی در کابل سپری نموده بود، به تاریخ سوم ماه سپتامبر1989م  وقتی نا پدید شد که میخواست به دیدار یکی از اعضای حزب اسلامی ( حکمتیار) برود . . . یک سخنگوی حزب اسلامی در پشاور به اعضای فامیل عبدالفتاح گفت : " رهایی وی آسان نخواهد بود ."  وی ، قبل از آنکه برای پروگرام غذایی جهان کارکند ، کارمند (آی آر سی ) بود. موصوف در حزب حرکت انقلاب اسلامی ثبت نام کرده بود .

-- یک فرد مسلح تلاش بخرچ داد به روز نزدهم ماه سپتامبر1989م بالای مدیره لیسه ملالی در پشاور شلیک کند.  دربان در این رویداد زخمی شد. لیسه ی مذکور چندین اخطاریه بدست آورده بود.

--  محمد ذاکر : یکی از کارمندان کمیته ی بین المللی صلیب سرخ در پشاور به قتل رسید.

--  داکتر محمد نسیم لودین  : داکترمهاجر افغان که چند کلنیک مربوط مهاجرین افغان را که از طرف سازمان های خارجی در پشاور بنیان گزاری شده بود، اداره میکرد . وی در ماه جولای 1989م در مقابل منزلش در پشاور به قتل رسید . دو نفری که عمل قتل را انجام داده بودند، در شفاخانه سر زده بودند تا مطمئن شوند که داکتر نسیم مرده یا خیر؟   وقتی قاتلان شناسانی شده و دستگیر گردیدند، خیلی زود ، بدون هیچ توضیحی رها ساخته شدند. کسانیکه آنها را شناخته بودند، گفتند که قاتلان به حزب خالص تعلق داشتند.  داکتر لودین استاد درفاکولته ی طب ننگرهار بود.  او سازمان خیریه برای افغانها را اداره میکرد تا گروپ های صحی را جهت خدمت به داخل افغانستان بفرستند.

- داکترفریده احمدی :  عضو هیئت رهبری سازمان انقلابی زنان افغانستان ( راوا) بودکه درجهت ارتقای زنان افغان در قطار گروپهای مخالف فعالیت میکرد.  موصوفه به تاریخ دوم ماه فبروری 1989م از منزلش واقع در شهر کویته  به اتهام جاسوسی دستگیر گردید . خانم احمدی اولین زن افغان بود که در سال( 83-1984 م) به غرب سفر کرد تا علیه شکنجه های " خاد " شهادت دهد.  " ایشیا واچ " معتقد است که دستگیری ازطرف پولیس پاکستان صورت گرفته ، مگر بنام گلبدین حکمتیاررهبر حزب اسلامی شهرت داده شد.  چند تن از خویشاوندان خانم احمدی نیز با او یکجا دستگیر شدند مانند جاوید، حسن و آصف و همکاران او چون عبدالسلام  و داکتر همایون .  این دستگیری ، دو روز قبل از برپایی دومین مراسم یاد و بود شهادت مینا کشور کمار سابق رهبر سازمان مذکور صورت گرفت . خانم احمدی به روز دوازدهم ماه مارچ 1989م در برابر ضمانت رها گردید .

- سید بها الدین مجروح : به تاریخ یازدهم ماه فبروری 1988م توسط مرد ناشناسی در داخل منزلش در پشاور به قتل رسید. مجروح یک روشنفکر و شاعر تبعیدی افغان بود که " بولتن معلوماتی افغان " را به نشر میرسانید.  وی در جریان جنگ ، برای ژورنالیستها ، دانشمندان  و گروه های حقوق بشر مانند هلسنکی واچ ، ایشیا واچ و نیز در قسمت تهیه ی گزارش های جنگ و تخطی ها و غیره مساعدت بعمل می آورد.  مجروح اندکی قبل از مرگش ، نتیجه ی یک همه پرسی را به نشر رسا نید که نشان میداد هفتاد در صد مهاجرین افغان در پاکستان طرفدار برگشت محمدظاهر، پادشاه مخلوع بوده و معتقد اند که او میتواند نسبت به احزاب بنیاد گرا بهتر باشد. قرار اطلاعاتی که " ایشیا واچ " بدست آورده ، مجروح  فقط یک هفته قبل از مرگ ، اخطاریه هایی از حزب اسلامی دریافت کرده بود.

-  تهدید علیه زنان :  زن هاییکه  در برنامه ی امداد خارجی کار میکنند، بیشتر از همه از طریق ارسال نامه ها مورد تهدید قرار گرفته اند. خود نمایند ه های امدادی نیز تهدید شده اند. یکی از زنان مربوط ( سازمان انقلابی زنان افغانستان ) ، نامه یی دریافت نمود که دران خطاب به وی تذکر داده شده بود اگر از اشتراک در کورس صحی اجتناب  نکند ، کشته خواهد شد . درماه  سپتامبر1990م  فتوایی از سوی " جمعیت علمای افغانستان" به نشر رسید که توسط آن ، زنان از پوشیدن  لباس تنگ یا لباسهای غربی ، استفاده از خوشبویی ، بیرون رفتن از خانه بدون اجازه شوهر، سخن زدن با مردان نا محرم ، قدم زدن بی باکا نه و حرکت در وسط خیابان ممانعت شده بودند. در متن فتوا، از بعضی مکاتب در پشاور به نام مکاتب غیر اسلامی یاد شده و از رهبران جهاد خواسته شده بود تا زنان را از رفتن به مکتب ممانعت نمایند . در بخشی از فتوای " علما"  آمده بود که " زنها اجازه ندارند تکنالوژی جدید را بیاموزند، زیرا تنها مرد مسوول تهیه خوراک در خانواده میباشد . "

- تهدید ژورنالیستها و جلو گیری از آزادی بیان : علاوه از تهدید روشنفکران افغان ، گروه های جهادی همچنان گروه هایی را که میخواهند پیرامون اعمال تهدید آمیزاحزاب چیزی بچاپ برسانند نیز تهدید میکنند. یکی از ژورنالیستها یی که تلاش داشت در مورد اختطاف و نا پدید شدن  یک افغان مهاجر تحقیق نماید ، توسط تلفون تهدید شده به وی کنایه آمیز گفته شد که  " به این موضوع بسیار علاقه نشان میدهی  !! . . . به سرنوشت رفته گان مواجه خواهی شد . "  قرار اطلاع " ایشیا واچ " ، احزاب  ( جهادی ) ژورنالیستها را تطمیع میکردند تا کنفرانس های مطبوعاتی آنها را انعکاس دهند ، حتا برای ژورنالیستها در جوف پاکت پول میفرستادند. ژورنالستها  به " ایشیا واچ " گفتند که آنان نمیتوانستند گزارش جنگ را آزادانه تهیه نمایند،  مگر آنکه یکی از " تنظیم " ها اجازه ی آنرا میداد. تمام  " تنظیم " ها ( احزاب جهادی ) دفاتر مطبوعاتی خود شان را داشتند.  به روز 27ماه جون 1990م ، منصورخان یک ژورنالست  پاکستانی که برای روزنامه ی دمو کرات پشاور کار میکرد، توسط یک مرد ناشناس مورد لت و کوب قرار گرفت و به رویش تیزاب پاشیده شد. منصورخان به تاریخ سوم ماه جولای در شفاخانه در گذشت . منصور قبل ازان ، گزارش مربوط به اختطاف  یک نرس بنام ملالی را به نشر رسا نیده بود. وی ، گزارش مرگ عبدالله عظام فلسطینی را نیز به نشر رسا نیده بود. دران موقع ، وهابی ها نیز آزرده شده بودند ، اما هیچ کسی به ارتباط این جنایت  دستگیر نشد .  در ماه فبروری 1989م  یک نشریه ی انگلیسی زبان حزب اسلامی به نام (مقاومت) ، اسم یازده تن از نویسنده گان و ژورنالیستان را به چاپ رسا نیده و آنها را به خاطر نشر مقالات انتقاد آمیز( علیه حزب )  در یکی از کتاب ها تهدید کرده بود.

حمله بر کارمندان بخش امداد رسانی :  کارمندان شعبات امداد رسانی خارجی وقتا فوقت  اخطاریه هایی از طرف گروپ های ( جهادی) حاصل نموده اند که (کارمندان افغان آنها)  به ترک ارزشهای اسلامی در چهار چوب سازمان های عیسوی متهم گردیده اند. . . نماینده های خارجی این سازمان ها نیز تهدید ، اختطاف و کشته شده اند.

در اوایل ماه سپتامبر1990م ، شماری از سازمان های امدادی به شمول نماینده گی سازمان ملل اخطاریه دریافت کردند که گو یا " با مصرف پول ، سعی میکنند نیرو های مقاومت را متفرق سازند . "  توسط این اخطاریه ها ، از بعضی افراد مشخص بعنوان اجنت های سی آی ای  و نماینده های صهیونیسم  نام برده شده و از آنان خواسته شده بود تا پشاور را ترک گویند. به تاریخ 22 ماه جولای 1990 م ، تعدادی از سازمان های امداد خارجی ، نامه هایی در یافتندکه  ارسال کننده گان نامه خود شان را "  جهاد بین المللی افغان " معرفی کرده و چنین گفته بودند :  " هر کومکی که از طرف نماینده گیهای سازمان ملل و ( ان جی او)  های عیسوی به داخل افغانستان فرستاده میشود، توجه داشته باشند که برای احزاب جهادی  و مردم افغان توزیع گردد.  . . ما زنده گی تان را تیره و تار خواهیم ساخت  و مجبور تان خواهیم کرد پاکستان را ترک گویید . . . هدف آینده ی ما ،  " تام یتس" ( رییس کمیته ی بین المللی نجات ) خواهد بود .  به تاریخ  شانزدهم  ماه جون ، هنگامیکه  داکتر ( دورآرمسترانگ ) مدیر سرپناه بین المللی با موتر به سوی حیات آباد در خارج شهر پشاور در حرکت بود،  گروپی از مردان مسلح به وی امر توقف دادند.  وقتی  وی از دستور سر پیچی نمود ، گروپ مسلح موتر حامل او را مرمی باران نمودند .  مگر داکتر آرمسترانگ و پسرش که همراهش بود زخمی نشدند. خانواده اش روز بعد  ، پشاور را ترک کردند. موسسه ی بین المللی متذکره ، متهم به عیسوی سازی ( افغانها)  شده بود. 

به تاریخ 26 ماه اپریل ، بالای دفتر این موسسه در کمپ ناصر باغ حمله صورت گرفت و مدتی بعد، ماشین آلات آن در ننگرهار غارت شد .

در اول ماه نوامبر 1989م ( جان ترزول)  منیجر دفتر ملی کانادا برای کومک به عیسویان  به نام (SERVE)  توسط یکی از تنظیم های جهادی اختطاف شد . هیچ معلوم نشد که وی پس از اختطاف  در کجا میباشد.

ناکامی مقامات پاکستانی در تحقیق راجع به این تجاوزات :  اکثریت تخطی ها و تجاوزاتی که در بالا ازان ها نام بردیم ، درخاک پاکستان ، جایی که قانون آن کشور حکم میراند، صورت پذیرفته اند .  در حالیکه اسناد و شواهد ی در دست است که گروپ ها یا عوامل تجاوز ها را نشان میدهد ، ولی  هیچ تلاشی از طرف مقامات پاکستانی غرض تحقیقات در این موارد صورت نمی گیرد. و نیز هیچ پشتیبان خارجی  گروپ های متجاوز برای جلو گیری از این رویداد ها اقدام نمی نماید. صد ها مهاجر افغان قربانی تخطی های سیاسی در پاکستان اند. یک افسر پولیس پاکستان به صورت خصوصی به  " ایشیا واچ "  گفت که  لیست کسانی را که از طرف حزب اسلامی کشته شده اند، با خود دارد و از زندان شمشتو  نیز دیدن کرده است .   در بسا موارد ، بویژه  ، قبل از سال 1988م  پرسونل اداره ی امنیت پاکستان ، در تحویلدهی مهاجرین مورد نظر به تنظیم ها  غرض توقیف کردن ، صلاحیت موثر داشتند.  افغانها در پشاور نمیتوانستند علیه  اعضای تنظیم هایی که مرتکب اعمال تجاوز کارانه میشوند، شکایت نمایند ، حتا اگر اسناد موثق هم در دست میداشتند.  مقامات پاکستانی برای تنظیم ها ( احزاب جهادی ) اجازه داده اند تا خلاف قانون عمل نمایند .  ( پایان )