اوباما, افغانستان وبازی های پشت پرده سیاسی !                                                                                                     

محتوا وعرصه سیاست در دنیای امروز ,درست همانند عرصه وبازاراقتصاداست.در بازار اقتصاد مسله رقابت در عرضه وتقاضا, دوفاکتور عمده در توسعه وپشرفت اقتصادی به حساب می اید.تشخیص نیازمندی ها وعرضه کالای مناسب ومرغوب برای رفع ان نیازمندی ها , پش رفت وتوسعه اقتصادی را حتمی می سازد. میدان سیاست  نیز,  ارزیابی  درست از تقاضا ونیازمندی های مردم وعرضه طرح ها وپلان های مناسب واطمینان بخشیدن از تطبیق ان برای مردم , مثل بازار اقتصاد, عرصه رقابت ومسابقه برای فتح وپیروزی است. احزاب وجریان های سیاسی برای توضیح تشخیص خود از نیازمندیهای مردم وهم چنین ارائه , راه حل درست ومناسب برای حل مشکلات مردم به رقابت می پردازند وسر انجام مردم تواناترین جریان راتشخیص وانتخاب می نماید  وزمام حکومت را به او سپرده وبا اعتماد خویش حکومت منتخب را حمایت می نماید . حدود چهار سال پیش,  در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تیم حامد کرزی  تحت حمایت امریکا براساس نیازمندی های مردم , امنیت, صلح وسازندگی , دموکراسی ,عدالت اجتماعی ,احیاء دوباره زندگی عادی مردم را,  شعار محوری خود قرار داده  وبرای تطبیق ان,  دها رقم سوگند خورده وتعهد نمودند . مردم در نهایت بیزاری از جنگ وخشونت از بنیاد گرای وطالبان , برای اولین بار در تاریخ افغانستان به حکومت تحت حمایت نظامیان بیگانه, رای مثبت داد. رای مردم, به امید امدن تغییر وتحول در زندگی  انها صورت گرفت. کاملا روشن بود واست که مردم از جنگ به صلح از نظام بنیاد گرای وطالبانی به نظام دموکراتیک واز نظام مبتنی بر تبعیض و قبیله گرای به نظام عادلانه وملی واز نظام جنگ سالاری به نظام متعهد وملی رای مثبت داد.                                                             

اما اکنون دوران حکومت  امریکا وافغانستان در حالی روبه پایان است که به اعتراف اکثریت, حکومت گران,  انان  به هیچ گونه اهداف وشعار های از پیش تعیین شده دست نیافتند وهیچ کدام از پلان ها وبرنامه های را که به خاطر ان از مردم رای گرفتند  تطبیق وعملی نه گردیده اند. بر عکس جنگ وخشونت گسترش یافتند وبد تر از همه دولت را, که مردم وبزرگترین کشورهای مسلح دنیا, حمایت می نمایند, اکنون نه تنها بر طالبان پپروز نشد که  از سر ناچاری به طالبان به مزاکره پرداخته

واز پس قتل عام ها وویرانی های عظیمی که توسط ان ها صورت گرفته اند به انها رسمیت می بخشد.

 

سوال اساسی که هم اکنون مطرح است این است که اوباما ,  شکست  سیاست امریکا در افغانستان را چطور جبران خواهد کرد وبا حکومت حامد کرزی  چه خواهد کرد؟ وچه کم و کسری داشتند این دولت که  با تمام امکانات ملی وبین المللی نه تنها هیچ مشکل را حل نه نمود  که خود  به فاجعه ملی تبدیل گردیده است.  فاسد ترین دولت در تاریخ افغانستان ,دولت غیر مسول در قبال منافع مردم وتمامیت ارضی, حامل وباعث بحران های  گوناگون ملی , دولت قاچاق بروغیر متمدن , زمینه ساز ظهور دوباره طالبان و باعث بی اعتباری  مردم افغانستان در ذهنیت جهان ... این ها است , خصوصیات  حکومت  به رهبری حامد کرزی که اصل ان را, مردم , حامیان بین المللی,نهاد های حقوقی وبی طرف ملی وبین المللی  , روشنفکران افغانستان به اتفاق اراء, واکثریت اعضاء حکومت از پاین ترین سطح  تا بالا ترین مامور دولت ان را قبول دارند.اما اختلاف در چگونگی  و حساب شمارش عوامل ان است .                                                       

این نوشته مختصرن تلاش دارد تا در استانه شروع سیاست جدید امریکا در افغانستان,  چگونگی شکست برنامه ملی وجهانی را در افغانستان , برای اغاز چنین بحث های  در استانه, زمان پایان کار حکومت امریکا وهم زمان پایان کار حکومت حامد کرزی,  بر شمارد. حکومت افغانستان با اشتراک قدرت های بزرگ اقتصادی ونظامی جهان درلندن سه هدف مشخص را نشانی نمودند: 1/ امنیت. 2/ حکومت داری , حاکمیت قانون وحقوق بشر.3/ توسعه پایدار اقتصادی واجتماعی. 1/ امنیت . اول: امنیت در افغانستان پس ازسالها ناارامی, بعنوان  مهمترین واصلی ترین اهداف حکومت  در اغاز به شکل مناسب مطرح شد وتوضیح گردید. تمام پلان ها وبر نامه های تطبیق ان اهداف هنوزهم هیچ کدام عملی نه گردیده است. خلع سلاح سراسری افراد غیر مسول, با نظارت سازمان ملل از جمله ان توافقات ملی بود که اولین بار توسط حکومت حامد کرزی نقض شد . زیرا خلع سلاح  فقط مناطق غیر پشتون نشین را شامل گردید. در پرتو معامله سیاسی با رهبران  جهادی ,  کوچی ها تسلیح شدند وطالبان   بجای خلع سلاح,  تقویت گردیدند . حلقه حامد کرزی در حکومت در رقابت با جنبش شمال ودر نهایت حذف ان در روند تمامیت خواهی قومی, به همکاری انگلیس ها, بار دیگر طالبان را مطرح کردند واکنون  در رابطه به نقش  طالبان وحذف کامل اقوام دیگر در حکومت اینده ,  مذاکرات پیچیده میان, طالبان, پاکستان, انگلیس, امریگا وحلقه فاشیستی  در حکومت موجود , اغاز گردیده است.                                                      

دو/ ایجاد ارتش وپلیس برای دفاع  وایجاد نظم عمومی, مطلب دیگری از بحث امنیت در افغانستان است که  بی نتیجه مانده است. تشکیلات ارتش  وپلیس ملی  وامکانات دفاعی در بد ترین وضع خود قرار دارد . دولت وهمکاران خارجی اش چندی قبل با طرح ایجاد شبکه ای از ملیشیای قومی این مسله را رسمن افشاء کردند. گرچند مردم افغانستان عدم توانای  ارتش وپلیس را در عقب نشینی های ان در جای جای کشوروقدم به قدم, در برابر طالبان می دانست اما اظهارات رسمی دولت  , ضعف ارتش وپلیس را پنهان نموده ومداخله خارجی را بیشتر عمده می کرد.گرچند مداخله پاکستان در افغانستان, سر انجام اشکار وافشاء شد. اما  باید گفت,  که این مسله خود دلیل بر شکست  دولت نیز به حساب می اید زیرا  ضعف دولت افغانستان یکی از زمینه های  اصلی مداخله پاکستان که حکومت موجود ان را باعث شده است, می باشد. فقدان امنیت  در اکثر ولایات وراهای مواصلاتی , هفته چند انفجار در شهر های بزرگ کشور, حضورو توسعه حاکمیت طالبان در  بیش از %90 مناطق پشتون نشین , شکست حکومت را در ایجاد ارتش وپلیس ملی  به خوبی نشان می دهند .                                                                             

2/ توسعه پایدار اقتصادی واجتماعی . الف اقتصادی :                              

بیش از 250 سال است که دولت های قبیلوی در افغانستان هیچ طرح وپلانی برای توسه وانکشاف کشورنداشته وندارند.  ایجاد سیستم برق , راهای مواصلاتی ,اعمارکار خانه در مناطق که مواد اولیه ان وجود دارند,  شهر سازی , رشد کشاورزی , حل مشکل اب ,نان ,خانه ,مکتب ودانشگاه...از مسایل کاملن, نا اشنای حکومت های قبیلوی افغانستان می باشند.  ارشیو اسناد ملی افغانستان نشان می دهند  که حکومت های قبیلوی هیچ گاهی تصمیم نداشته وندارند که اقتصاد ملی وکشاورزی افغانستان را رشد وتقویت نمایند.  فرهنگ وداشتنی های معنوی مردمان این منطقه گویای ان است که, افغانستان,  قبل از اسارت در زنجیر استبداد قبیلوی  نوع اوغانی ان, از حیث فرهنگی واقتصادی نسبت به کشور های همسایه چون ایران وپاکستان بسیار جلوتر بودند . اما ان عظمت وشکوه دیرینه ,   نه تنها  انکشاف نیافتند که به تدریج در زیر گرد وغبار جنگ های امیران قبایل مدفون گردیدند.  دولت موجود با اذعان به این مسله تلاش نمودند که جبران کند ودیگر افغانستان را از اسارت تفکر طالبانی وقبیلوی,  برای همیشه رهای بخشد.  اما اکنون در نگاه اجمالی می توان فهمید که این دولت نیز مثل دولت های گذشته نتوانست غم و اشک فرزندانش  را و, اه غربت و تحقیر مادرانش را در کوچه پس کوچه های ایران وپاکستان احساس نماید. حکومت موجود, افغانستان را  هم چنان در گرسنگی وغم نان خشک وفقدان اب سالم  وناامید تر از گذشته به امنیت وحسرت زندگی عادی در اختیار طالبان گذاشته است . طالبان قدم به قدم حضور ونقش,  خویش را در اوضاع سیاسی کشور نشان می دهند .نا امنی,  فساد ووجود دولت قاچاق بر  در افغانستان  وفقدان حکومت قوی   ونفرت مردم,  حامیان خارجی دولت را در کمک های اقتصادی  وسرمایه گذاری های ملی وبین المللی در شک وتردید انداخته است . اندک فعالیت های اقتصادی داخلی نیز در بحران سونامی اقتصادی جهان در حال رکود وتوقف کامل اند.                                       

ب توسعه پایدار اجتماعی وفرهنگی:                                          

پلان وفیصله ملی وبین المللی دیگر: ایجاد مکتب در سراسرکشور , توسعه دانشگاهای افغانستان,  گسترش  وایجاد زمینه های باز برای فعالیت های  مطبوعاتی ونشراتی وفضای ارام گفتمان ملی می باشند که هیچ کدام عملی نگردیده است ! باز نمودن دروازه های مکتب در سراسر کشور , برای تمام فرزندان بلاکشیده وطن اکنون ,  تبدیل به امر غیر ممکن گردیده اند . حکومت موجودکه در واقع شبکه از ترجمانان فاشست می باشند , در همسوی با حلقات قومی استخبارات پاکستان ,در روند سیاست تمامیت خواهی خویش طالبان را بار دیگر تقویت نمودند تا از طریق حضور طالبان در حکومت,  جنبش شمال را حذف وسیاست افغان ملیتی خویش را تطبیق نموده  و به زعم خویش جای برای مصرف کمک های بین المللی پیدانمایند. اسناد انجوها وپلان های  مربوط به ان, نشان می دهند که چه قدر غیر واقعبینانه به خارجیان تلقین نموده اند که جنگ طالبان را باید از طریق  باج وخراج سنتی به ریسان قبایل وایجاد کار وبازسازی  مکتب و شفاخانه در مناطق تحت تسلط طالبان , مهار نمایند.در حال که هر روز فرزندان معصوم ان مناطق  در اتش انفجار طالبان می سوزند. واز طرف دیگر به حامیان بین المللی استدلال نموده اند که در مناطق شمال ومرکز خود مردم می تواند مکتب وشفاخانه بسازد و هیچ نیازی برای کمک به باز سازی ان مناطق نیست,  که کمک به ان مناطق باعث حساسیت پاکستان وطالبان می گردند . در نتیجه  باید تمام توجهات  به سمت جنوب ویا راضی کردن طالبان باشند. مردمان مناطق شمال ومرکزمی خواهند بتناسب سیاست جاری در افغانستان بازبان خشونت  حق خودرا بیگیرند. اما رهبران همیشه معامله گر وخود فروش این مناطق به خاطر معامله صورت گرفته میان انها وشبکه حاکم وتمامیت خواه,   نمی گذارند مردم متحد شوند وبا زبان مناسب با حکومت موجود سخن بگویند.                                       

در برخی از شهر های بزرگ  وولسوالی های ان,  وضعیت مکاتب به دلیل نبود معلم وامکانات تحصیلی  بی نهایت خراب است . دانشگاهای بزرگ کشور هم در وضعیت بد تر قر دارند. هجوم جوانان به چند دانشگاهی جدید و خصوصی با وجود گرانی هزینه ان,  بزرگترین رسوای حکومت را در عرصه مکتب  , اموزش و دانشگاه که اساس رشد وتوسعه اجتماعی و فرهنگی در کشور می باشند به نمایش گذاشته است.                     

3/ حکومت داری , حاکمیت قانون وحقوق بشر:                                                     

ایجاد دموکراسی بر اساس مشارکت اقوام ساکن کشور ! دولت موجود بخش از مافیای اقتصادی وسیاسی بین المللی است.  بازی های سازمان سیاه  وانگلیس درین منطقه واقعن غیر انسانی وبحران افرین است. طالبان را بر رغم خواسته های مردم افغانستان بار دیگر تقویت نموده است وحال برای حضور انها در دولت اینده , بازی های را به راه انداخته اند . دموکراسی , حقوق بشر ,صداقت اروپاییان , ومردمان منطقه را در تطبیق ان به بازی گرفته اند. افغانستان را پایگاه نظامی واستخباراتی خویش سا خته و فعالیت های استراتژیک خویش را در منطقه گسترش می بخشند. بازی با مسایل قومی , ونظام دموکراسی در افغانستان جزء همین سیاه کاری های قدرت های بزرگ جهان است.                       

روند سالم وصادقانه برای ایجاد نظام دموکراسی در افغانستان فقط از طریق, حمایت وتقویت, جنبش های مدنی وسازمان های روشن فکری میسر است. روشن فکران ملی ومستقل تنها  الترناتیف ساختاردموکراسی وسازندگان واقعی نظام دموکراتیک می باشد . امریکا می داند که هیچ گاهی , نظامی دموکراتیک بوسیله , بنیاد گرایان و قاچاق بران ایجاد نمی گردد.  اما مع  الوصف , انها جریان های بنیاد گرا را در افغانستان زنده ساختند وبار دیگر با حمایت خویش,  انهارا لباس قدرت پوشاندند.  جنبش نو پای روشنفکری را تضعیف و به فساد کشاندند. بوسیله قدرت , دین , پول , برخی از جریان های سالم ملی را در همدستی با عوامل قدیمی شان در معاملات ضد ملی استخدام نمودند . در افغانستان به روشنی ثابت شد که قدرت های بزرگ هیچ نوعی از بنیاد گرای را در کشور شان نمی پذیرند وان را عامل تباهی ملی, مانع توسعه وتمدن, ناقض حقوق بشر, حقوق اطفال, حقوق زنان دانسته وبرای انها  اجازه فعالیت نمی دهند اما در کشور های دیگر بنیاد گرای را برای تداوم فقر , جنگ وحضور خویش تقویت می نمایند. بدین تر تیب:        

دموکراسی , عدالت اجتماعی , استقلال, منافع ملی افغانستان وحل مسله ملی , در بازار معاملات سیاسی در کابل دست بدست می شوند ومردم در فقر , گرسنگی , جنگ ونا امنی اسیر بد بختی های مداوم زندگی خویش است . طبقات زحمت کش ملی تاجیک ها , هزاره ها , ازبک ها وپشتون ها , در فقدان جنبش مستتقل ملی  وروشن فکری , نظاره گر تاراج , اعتبار وحیثیت ملی افغانستان است ,  که بوسیله عوامل داخلی تحت تسلط نظامیان بیگانه جریان دارد.قلم , زبان , اندیشه وتفکرمستقل  ملی در افغانستان  , غریب ودرحاشیه نشسته اند. در حال که ساختار حکومت موجود در پناه حمایت ها ی بی دریغ امریکایان تمامن در اختیار گروها وسازمان های سیاه قرار دارند . باالاخره دستگاه قضای , محکمه , پلیس, قانون ,زندان, دین خدا وحکومت وسیله محدودیت ومحرومیت خلق خدا در افغانستان گردیده اند .                       

محمد رفیق رجاء   10.11.2009