نقدی بر نوشته پروفیسور عنایت الله شهرانی مندرج در سایت کاتب هزاره

تحت عنوان برگی از تاریخ "تورک هزراه"

آقای پروفیسور عنایت الله شهرانی مینویسد:

"هزاره ها يكي از شاخه هاي بسيار مهم و قديم تورك ميباشند كه در قاطبه تواريخ موثق آنها را از جمله هون هاي سفيد و يا توركان توكيو ها آورده اند .مرحوم عبدالحي حبيبي ميفرمايد : « در نصف اول قرن هفتم ميلادي در شمال هندو كش و ولايت تخارستان تا بلخ و ميمنه امرايي از نژاد توه كيو ( بقاياي كوشاني هفتلي “ يفتلي “ ) حكمراني داشتند كه مركز ايشان قندوز بود “ ص 107 تاريخ افغانستان “ .

آقای پروفیسورعنایت الله شهرانی،  نظربه کدام اسنا دی چنین ادعادارد که هزاره ها ازنسل هفتالی ها اند؟

مینویسد  "در قاطبه تواریخ موثق..." کدام تواریخ موثق؟ مرحوم عبدالحی حبیبی حرفی ازهزاره، در همین نوشته شما نزده است، آوردن همچنین نقل قول ازعبدالحی حبیبی چنین برداشتی خواهد داد، که گویا عبدالحی حبیبی هزاره هارا ازنسل هفتالی ها میداند، ازطرف دیگر، تورک یعنی کسیکه به تورکی حرف میزند،  اگرازنگاه چهرمقایسه میکند، هرکه چنان چهره داشت تورک است، بازهم اشتباه میکند، چون قزلباش ها با آنکه تورک هستند چهره دیگری دارند، وازینرو خود را آریائی حساب میکنند ، مثال همین بیات با تلویزیون آریائی اش است.

به نظرمن هفتالی ها به مانند اسکندروغیره جهان کشاهای بودند که انتقال نسل نکرده اند، دلیلش اینکه آن ها به غیرازتعداد محدودی ازاشراف ، باخود زن وبچه نیاورده بودند، تا تکثیرنسل کنند، چون تکثیرنسل ازهم خوابگی جنس مذکر ومونث بوجود می آید، دراین جا تنها کوشانی ها بودند که بازن وطفل ، خلاصه باتمام فامیل خود به افغانستان مهاجرت کردند، آن ها حیوانات وداروندار خودرا با خود آوردند، تعداد آنها درحدود چهارصد هزارمیرسید ، این توده نظربه نفوس آن زمان جمعیت بسیاربزرگی بود، اینرا مورخین چینائی ، روسی وغیره تائید واسناد شان موجود است.

دوم درولایات هزاره نشین مخصوصا بامیان آثارکوشانی ها موجود است ، دلیلش این بودکه شاهان کوشانی ومخصوصا کنشکاه به بودا احترام خاص قائل بود، وهمین مجسمه های بودارا کوشانی ها درمرکزهزاره جات درست کردند، اما برعکس طوریکه ازتاریخ هفتالی ها استنتاج میشود، آنها به بودا ومعابد شان کدام احترامی قائل نبودند، درتاریخ هفتالی ها میخوانیم که چطورهفتالی ها با قساوت شدید، بودائیها را تعقیب ومعابد شانرا تخریب کردند ، ازین رو بعید به نظرمیرسد ، این همه آثار بودائی به هفتالی ها تعلق داشته باشد

هفتالی ها پایتخت خودرا پنجیکنت ، 65 کیلومتری جنوب غرب سمرقند ، دردره زرفشان برپا کردند ، بدخشان مقرتابستانی شان بود، دراینصورت بیشترین هزاره ها باید ساکن این مناطق  میبود، نه درهزاره جات

کوشانی ها وهون های سفید هرکدا م تاریخ جداگانه دارند مخلوط  کردن آنها جزخلط حقایق چیز دیگری معنی نمی دهد ، کوشانی ها حدود 100 سال قبل ازمیلاد به افغانستان مهاجرت کردند ، درحالیکه هفتالی هاحدود 450 سال بعد میلاد به افغانستان هجوم آوردند، یعنی تفاوت بیش از 500 سال وجود دارد، کوشانی ها امپراطوری خودرا ازافغانستان شروع کرند، هفتالی پیش ازرسیدن به افغانستان امپراطوری خود را ساخته بودند، هون های سفید کوشانی هارا ازکابل بیرون کردند، قبلا پیروزشاه ساسانی را کشته بودند.

مینویسد

"درفرهنگ آنندراج هزاره را قومي از افاغنه آورده اند و گفته اند ازعشايرشيعه مذهب . منظورمولف افاغنه اينست كه درافغانستان زيست دارند ونه اينكه خودشان پشتون باشند و در قسمت شيعه بودن مردم هزاره بارها گفته ايم كه مركز و اطراف هزاره جات شيعه اند ولي يك اكثريت بسيار بزرگ شان در سرتاسر افغانستان اهل سنت والجماعه ميباشند ."

دراینجا هم به مانند قبل،  نقل قولی از کتابی ویا شخصی میکند، وتبصره  که هیج تطابقی با نقل قول ندارد، به آن اضافه میکند.

اکثریت بودن هزاره های سنی مبتنی برکدام اسناد است، مگراین بزرگ جلوه دادن مصنوعی اقلیت، بی اعتبارساختن اکثریت نیست؟ اگرادعای شان درست است ، چرا معرفی نمیکند تا ما با" اکثریت بسیاربزرگ" هزاره سنی معرفی شویم.

مینویسد

"معني كلمه “هزاره” درفرهنگ دهخدا “ حصهً پائين ديوار “ آمده است . همچنان درتشابه تلفظي كلمه هزاره لغت “هزاله” را آورده اند كه “ هزلي” به معني شوخي و ظريف طبعي ميباشد و شايد هم حرف لام به حرف زآ در اثر كثرت استعمال تبديل شده باشد . تا هنوز در بين اوزبيگ هاي اعم افغانستان و اوزبيكستان آدم هاي شوخ و ظريف طبع را “هزل گوي” ميگويند "

تاریخ هزاره را درهم برهم کرده، نام هزاره را هم به مسخرگی گرفته ، به حصه پائین دیواروهزلی تعبیرکرده،  بدین قسم ازهزاره سپاهی گمنام  درست کرده  که نه تاریخش معلوم است ونه نامی درستی دارد.

مینویسد

"تعداد نسل تورك هاي هزاره در پاكستان بمراتب زيادتر از تورك هاي هزاره در افغانستان ميباشد كه بحث آنها ضرورت به تحقيق عليده دارد ."

طبق ادعای پروفیسور شهرانی، اگر این بمراتب زیاد بودن را ، دوچند تخمین بزنیم، نفوس هزاره ها در پاکستان ، لا اقل ازمرز 10 میلیون تجاوزمیکند، منتظر تحقیقات آقای شهرانی بود، تا آن هزاره ها را معرفی کند، وگرنه همانطورمرموزباقی خواهند ماند. این هم بلند بردن مصنوعی اقلیت برای بی اعتبار ساختن اکثریت نیست؟.

منیویسد

"اگر از كلمات بالا در خصوص وجه تسميه “هزاره” بگذريم ، امكان توجيه اصل كلمه “هزاره” شايد طبق گفتار اكثر نويسندگان “هزار” باشد كه در لشكر هاي مغول و تورك ، به واحد هاي هزار نفره تقسيم ميگرديدند و ما تا اكنون درساحات شمالي افغانستان ( در سابق توركستان صغير) مينگباشي و يوزباشي به معني سركرده هزار نفري و صد نفري را گاه گاهي ياد مينماييم ..... زمانيكه اين راقم متعلم مكتب ابن سيناي كابل و دارالمعلمين كابل بودم ، منصبي را در ميان ملازمين ميشنيدم كه “ده باشي” ميگفتند كه تركيب زبان دري و توركي يعني “كلان ده نفره” بود ، بنآ كلمه “هزاره” ميتواند با معني “مينگ باشي “ مرتبط باشد."

حال پروفیسوربرسخنان سابق خود شک کرده ، وبا ذ کرکلمه شاید ، اعتباری به تیوری بقایای عساکر  چنگیز میدهد. بلاخره با این همه به اصطلاح تحقیقات ، به همان شاید بودن بقایای چنگیز تکیه میکند.

انجنیر برات فرهید