صلح با طالبان آغاز یک مصیبت دیگر!

 

فرشته حضرتی

21 اکتوبر 2008  سویدن

                           

اظهارات اخیر آقای داکترسپنتا درمورد مذاکره با طالبان، واکنش های متفاوتی را درمحافل سیاسی برانگیخت که خیلی ها ازآن به عنوان یک شجاعت اخلاقی تجلیل به عمل آورد. نگارنده هم مثل خیلی کسانی دیگر، طی یادداشتی ازآن به عنوان یک اقدام نیک و ارزشمند یادآوری کردم. اما تعبیر من از اظهارات آقای سپنتا برای یکی ازهموطنان محترم که بانام مستعار (خلیل الرحمن حامد) متنی را نوشته است، گران آمده و آن را مخالفت ومعاندت با صلح تعبیر کرده است. هرچند که سخنان آقای خلیل الرحمن حامد به دلیل فقدان استدلال منطقی وعدم انسجام نظری، لزوم برپاسخ نوشتن ندارد، اما به دلیل اهمیت صلح درسرنوشت بیمار مردم افغانستان لازم دیدم که درمورد برخی مفاهیم و پدیده های مهم مانند صلح، دشمنان صلح و فمینیسم بطورفشرده پرداخته شود.

 

همه میدانیم که جنگ ویرانگر تمام هستی وآروزهای مردم افغانستان را درکام شعله های آتش فروبرده است و هر روزی که ازجنگ میگذرد، مصیبتی برمصیبتهای مردم افزوده میشود. صلح وامنیت مثل آب ونان برای مردم مهم وحیاتی است اما تنها قطع جنگ نمیتواند زمینه رابرای تامین صلح وامنیت فراهم نماید. همانگونه که اشاره شد، جنگ مصیبت است اما صلح وامنیتی که طالبان ازآن سخن می گویند مصیبتی سنگین تر ازجنگ را برای مردم تحمیل می نماید چنانچه که مردم افغانستان آن را در زمان امارت  طالبان تجربه کرده اند که هنوز هم این مصیبت برزندگی مردم افغانستان سایه افگنده است. باتوجه به رفتار وافکار طالبان، مذاکره وصلح باآنها تجدید وتمدید یک دور دیگر از سیاه بختی مردم افغانستان دانسته مشود. همانگونه که نگارنده درآن متن هم اشاره کرده است، مذاکره باطالبان دربستر اظهارات سفیرانگلیس درکابل که ازضروت یک دیکتاتوری نام برده بود، قابل تفسیر وتحلیل میباشد. نباید از نظر دورداشت که مذاکره وصلح باطالبان اولین گام برای مشروعیت بخشیدن به آنها تلقی میگردد و درگامهای بعدی زمینه ء شرکت آنها درساختار دولت فراهم میگردد. دیکتاتوری که سفیر انگلیس ازضرورت آن سخن میگوید، درنهایت بازگشت طالبان ونظم امارت طالبانی خواهد بود که امنیت را درگورستان برقرار می نماید.

 

ازچشم اندازمن به عنوان یک زن، این صلح کشنده تراز جنگی است که امروز مصیبت می آفریند. تصویر سربریدن انسانها توسط طالبان، گلوله باران کردن زنان دراستدیوم ورزشی کابل، هنوز درذهن مردم وحشت می آفریند. شاید ازچشم انداز قبیله ودرفرهنگ قبیله اعمال طالبانی مانند کشتن ، سربریدن، وحملات انتحاری قابل قبول وپسندیده باشد، اما فراموش نکنیم که همین اندیشه ونگرش قبیله سبب گردیده است که افغانستان درجمع سیاه بخت ترین ممالک دنیا قراربگیرد. همه میدانیم که هویت امروز افغانستان باترور وتریاک گره خورده است. ترور وتریایک دربستر فرهنگ قبیله تولید وبازتولید میگردد که امروز افغانستان را برای باشندگان آن به جهنم تبدیل کرده است. آنچه که امروز درجنوب میگذرد مصیبت تلخ وجانگذاز است، اما نباید ازنظردورداشت که همین نگرش و دگم اندیشی فاشیزم قبیله زمینه ء این همه مصایب جان گذاز را فراهم کرده است. وقتیکه برادران ریس جمهور از معامله گران عمده تریاک باشند، وقتیکه رفتار دولت برمبنای منافع وفرهنگ قبیله باشد، دورنمای این مذاکره جز طالبانیزه کردن ساختارحاکمیت چیزی دیگر نمی باشد. کرزی وملاعمر دربستر یک فرهنگ پرورش یافته اند ومحصول یک سنت وفرهنگ میباشند. آنچه که کرزی وملاعمر را ازهم متفاوت می نماید، فقط نوع لباس وآرایش روزمره وسلیقه شخصی می باشد. طرز تفکر ونگرش کرزی وملاعمر ازیک چشمه آب میخورد که همان فرهنگ وسنت های فاشیزم قبیله میباشد. دربستر فرهنگ وسنت قبیله، مفاهیمی مانند، برابری، برادری، ارزشهای انسانی و دیموکراسی پدیده های ناشناخته وبی ارزشی هستند که درصورت لزوم فقط برای تامین منافع قبیله به کار میروند. اینها واقعیت های تلخی اند که مردم افغانستان آنرا همه روزه تجربه می نمایند.

 

 

هرچند که افغانستان امروز ظاهرا دارای حکومت قانونی و دومجلس عریض وطویل میباشد اما متاسفانه که نه حکومت به حکومت میماند ونه هم مجلس نمایندگان تاثیری در رفتار حکومت دارد. اگر قرار باشد که مجلس نمایندگان به عنوان مرجع قانونگذاری شناخته شود، باید نظارت دقیق بر رفتار دولت اعمال گردد. مذاکره باطالبان اصولآ می باید از مجرای مجلس نمایندگان صورت بگیرد ویا حد اقل مجلس بتواند بر روند آن اعمال نظارت نماید. درحالیکه چنین چیزی وجود ندارد واعضای مجلس نمایندگان به جای پرداختن به مسایل مهم وحیاتی، معمولآ به مسایل دسته چندم می پردازند که تاثیر عملی در وضعیت موجود ندارد. باتوجه به بازیهای پیداوپنهانی که درجریان اند من تصورمیکنم که آقای خلیل الرحمن حامد یا کاملا از واقعیت های زمان و پیرامونش بیگانه است ویا تحت تاثیر افکار واندیشه های طالبانی به نوشتن آن متن پرداخته است که درهردو حالت، ایشان را به مطالعه وتفکر بیشتر توصیه مینمایم.

 

ازآنجاییکه نگارنده به نسل مقاومت مردم افغانستان علیه اشغال تعلق دارد بیشتر خودرا متاثر از رخدادهای تلخ این دوره احساس میکنم. هرچند که تاریخ افغانستان گواه این واقعیت است که زمینهء اشغال این سرزمین توسط شاه شجاعان قبیله فراهم گردیده اند اما مصایب ناشی ازآن تمام مردم افغانستان را گرفتار مرگ ومصیبت کرده است. مرگ ومصیبتی که امروز دامن این مردم را گرفته است، درواقعیت بازدهی یا حاصل دوصد وپنجاه سال حاکمیت قبیله میباشد. هرگاه درفرهنگ وباورهای قبیله جای برای نگرش های انسانی وجود میداشت، بدون تردید مردم افغانستان به این سیاه بختی گرفتار نمیگردیدند. توصیهء من به آقای خلیل حامد این است که قبل ازپرداختن به این گونه مسایل، اندکی تفکر وتعمق بیشترنماید تا حد اقل با درک ودریافت دقیقتر ازبازیهای سیاسی موجود، به نقد وروشنگری بپردازد. کارآ گاهان سیاسی مسایل افغانستان، صلح ومذاکره باطالبان را  تجدید امارت  طالبانی پیش بینی می نماید. هرگاه این مذاکره با قاعده مشخص ودریک چهارچوب تعریف شده وباتوجه به ارزشهای قانون اساسی افغانستان انجام میگردید، بدون تردیدکه به عنوان یک اقدام ارزشمند مورد استقبال مردم افغانستان قرار میگرفت. درحالیکه برای این مذاکره هیچ معیار وقواعدی تاهنوز وجود نداشته است که ضمانتی برای پذیرش قانون اساسی افغانستان توسط مخالفین دولت باشد. لذا باتوجه به این وضعیت، این واقعیت را باید پذیرفت که اظهارات آقای سپنتا درخصوص مذاکره  باطالبان، یک اقدام ارزشمند تلقی میگردد.

 

اما درمورد زنان وفمینیسم:

 

همه میدانیم که زنان افغانستان ازقربانیان اصلی جنگ بوده اند. مصایب سنگینی که جنگ بر سرنوشت زنان افغانستان تحمیل کرده ، هنوز هم عمق وپهنای آن درک ودریافت نشده است. اما آنچه که میتواند زنان افغانستان را ازگرداب مصایب وسیاه بختی نجات بخشیده وبه سعادت وخوشبختی رهنمون سازد، قبل ازهمه چیز، استقرار صلح وامنیت مبتنی برقواعد ارزشهای انسانی واسلامی وفراتر ازآن فقر زدایی و شرکت فعال زنان در ساختار اقتصادی جامعه می باشد. فمینیسم هرچند که اندیشه پیشرو است ودرممالک غربی زمینه ساز جنبش های رهایی بخش زنان گردیده است، اما نباید فراموش کرد که شیوع فمینیسم درجوامع غربی بعد ازانقلاب صنعتی می باشد. به نظرنگارنده، کاپی برداری از اندیشه های مدرن، هرچند که هم کارساز واثر گذار باشد، هرگاه بدون توجه به واقعیت های اجتماعی جامعه صورت بگیرد، عوارض ناشی ازآن خیلی بیشتر ازفواید آن میباشد. چنانچه که مردم افغانستان این واقعیت را باتمام وجود تجربه کرده اند ولازم نیست که بیشتر ازاین برای اندیشه های نامنطبق باواقعیت های جامعه، مالیات بپردازند.

 

سخن آخر اینکه صلح آرزوی گم گشتهء مردم افغانستان است اما صلح باطالبان به معنی تمدید وتجدید مصیبت هایی است که آن گروه درزمان امارت خود برمردم افغانستان تحمیل کرد وهنوز هم برای استمرار آن تلاش میورزند. مذاکرهء جاری باطالبان چیزی نیست که به صلح وامنیت واقعی منتهی شود. افکار واندیشه های که این مذاکره را هدایت ومدیریت می نماید، ضرورت افغانستان رابه یک نظام دیکتاتوری ازنوع امارت طالبانی تشخیص داده است. پس باتوجه به این پس منظر وحشتناک، اظهارات آقای سپنتا درخط آرزوهای مردم افغانستان می باشد که می باید ازآن قدردانی به عمل آورد. اما آقای خلیل الرحمن حامد باید به مطالعات بیشتر بپردازد تا درآینده تحولات مهم وتاریخی را باخیالات طفلانه قضاوت ننماید.

 

برای مطالعهء مقاله آقای حامد وهمچنان برای مطالعهء مقاله نگارنده درمورد اظهارات آقای سپنتا، به این لینکها مراجعه شود.

 

 

http://www.sarnavesht.com/farsi/index.php?art=693
 
http://www.sarnavesht.com/farsi/index.php?art=680