با زهم جوابی خدمت آقای ساحل زمانی

به ارتباط مقالهء،فاطمهء زهرا (س)

 

بنام آفریدگار لوح و قلم

 

آقای زمانی! باز هم دُرافشانی های اخیر شما را مطالعه نموده و دانستم که هر چیز داشت بجز آنچه را که می باید داشت!!!وهیچ چیز نداشت جز آنچه را که نمی باید داشت!!!.

آقای زمانی!من اصلاً قصد نداشتم که بعد از جواب اولی ام، بازهم مزاحم شما و خوانندگان گرامی سایت وزین گفتمان گردم.مگر نوشته های بی ربط ،خارج از موضوع و نا درست شما بنده را مجبور ساخت تا بازهم جواب گفته و نگذارم شما بر صحت آنچه تحریر داشته اید تصور نمائید.

جناب عالی باصطلاح افغانی ما، خود را به کوچهء "حَسن چپ"زده و موضوعاتی را آورده و صفحات چند را پُر نموده اید که اصلاً ارتباط مستقیم نه به ثبوت اتهام شما یعنی "تهمت زدن بنده را به قرآن" ونه رد جوابهای بنده در آن دیده میشود.

تهمت زدن شما بربنده یک گناه نا بخشودنی بوده که انشاالله در محکمهء عدل الهی(اگر معتقد باشید) جوابگوی آن خواهید بود.

از نوشته های جناب عالی معلوم میشود که شما منکرتمام احادیث بوده و هر حدیث معتبر چه از منابع اهل تسنن و یا از منابع اهل تشیع باشد، بزعم مبارک شما جعلی می باشد!!.

از این نوشته های اخیر شما واضحاً معلوم میشود که هدف اصلی شما جز نفاق افگنی،چیزی دیگری نمی باشد. به هرصورت جا های را که لازم به جواب دانستم، کوشش می نمایم هر چه مختصر تر جواب داده و مزاحم وقت خوانندگان گرامی نگردم.

 

1. راجع به ارسال یک قطعه فوتوی جناب عالی، نوشته اید که برای محترم آقای " ا لم"ارسال نموده بود ید و ایشان نشر نکرده اند "که شایدهم قوانین وب سایت این باشد که هویت اصلی باید برای گردانند گان وب سایت معلوم باشد نه به دیگران". اگر به صفحهءنخست وب سایت گفتمان و یا هروب سایت دیگر، توجه نموده باشید، واضحا ًخاطر نشان گردیده است که مسؤلیت مطالب ارسالی به دوش نویسندگان می باشد. اگر اینچنین نباشد، آنگاه هرکس میتواند بی باکانه دیگران را توهین وتحقیر کند،آنهم به سویهء"اتهام بستن به قرآن عظیم الشأن"،ولی صاحب امتیاز وب سایت از معرفی ایشان و یا از نشر فوتوی مبارک ایشان، خود داری نماید!!. در آنصورت مسؤلیت به دوش خود گردانندهءوب سایت می افتد. بگمان اغلب، اگر شما کدام فوتوی را به سایت گفتمان ارسال نموده باشید، خدا کند آنهم مستعار نبوده باشد که مورد اطمینان قرار نگرفته و نشر نشده است، تا مبا دا فردا شخص اصلی فوتو، صاحب امتیاز وب سایت را مورد پرسش قرار ندهد.

به هر دلیلی که فوتوی شما نشر نگردیده (درحالیکه فوتوی اکثر همکاران قلمی گفتمان نشر میگردد)، بهتر نبود که اقلاً با چند سطر محدود، در حالیکه از شما خواسته شده بود، خود را معرفی می نمودید؟؟!.

 

2. شما واژه ترکیبی"مردانه وار"را خُرافی توجیه کرده اید، در حا لیکه معلوم میشود تا حال فرق بین "خُرافی وعُرفی"را نمی دانید.

خُرافی - حدیث باطل، سخن بیهوده و یاوه معنی دارد.

عُرفی - اصطلاح و امری که بین مردم معمول ومتداول شده باشد معنی دارد.

از طرف دیگر شما شعوری و یا غیرشعوری واژه فوق را"فرهنگ ضد زن و شخصیت زن است"تلقی نموده اید، درحا لیکه کاملاً در اشتباه می باشید. موارد زیادی دیده شده است که زن ها را نیز به صفت "مردانه" تعریف و توصیف نموده اند. فکر نمی کنم که حتی یک زنی هم پیدا شود که اگر به صفت "مردانه" توصیف و تمجید شود، از آن راضی نبوده وحتی خوشنود نگردد.

 

3. شما نوشته اید"من در مقالهء انتقادی خود نظرات شخصی خود را بیان نکرده بود م که در آنصورت هویت اصلی من مهم می بود".عجب منطقی را نوشته اید!!؟.در اینصورت هر کس میتواند اراجیف را از هر گوشه و کنار جمع آوری نموده و بدون هویت اصلی خود به نشر برساند. این هم یکی از نظرات "ناب"شخص جناب عالی می باشد!!!. از طرف دیگر اگر یک طفل ابجد خوان هم این جملهء شما را"که در آنصورت هویت اصلی من مهم می بود"را بخواند، میداند که شما خود بر عدم هویت اصلی خود اعتراف نموده اید.

4. شما تحریر داشته اید که من باید اولاً مدارک را که شما از آنها نقل قول نموده اید، بررسی نموده و.......و بعداً خواستارهویت اصلی شما می شدم.

بهتر نبود ابتکار نوی نموده دلیل دیگری می آوردید؟؟ زیرا این دلیل را اگر نزد شما با ارزش باشد، من در جواب مقالهء اولی شما نوشته بودم: "در اینجا خدمت آقای زمانی بگویم......بهتر نبود؟ که اولاً مآخذ را بررسی نموده و اگر دریافته بودید که چیزی را از پیش خود نوشته بودم، آنگاه بنده را متهم می نمود ید".

نظر به این فلسفهء شما، من هم آن صفات حضرت زهرا را از پیش خود ننوشته بودم، پس به کدام عقل و منطق بنده را متهم نموده بودید؟؟!!.

 

5. راجع به تقیه نوشته اید که بنده از یک رکن بنیادی مذهب خود اطلاع ندارم. اولاً برای روشن سازی ذهن شما بگویم که تقیه به آن غُلّوی که شما آنرا "رکن بنیادی"گفته اید نمی باشد. ثانیاً به گفته شما، من که یک فرد شیعه هستم و بالغ بر هفتاد سال از عمرم میگذرد، از آن اطلاعی ندارم، مگر جناب عالی که شیعه هم نمی باشند، و تقیه هم از رکن بنیادی مذهب شان نمی باشد، چه باعث شده که به آن  عمل می کنند؟؟؟!!

معلوم میشود که  شما تا حال نه معنی" تقیه "را میدانید و نه شرایط زمانی ومکانی آنرا!!.

تقیه - پرهیز کردن، پرهیز گاری، خودداری از اظهارعقیده و مذهب، تظاهر بر خلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برا ی حفظ جان.

تظاهر- آشکار شدن، خودنمائی کردن، خود را به داشتن حالت یا صفتی وانمود کردن.

آن شیعیان مظلوم که در وقت خلفای اموی، خلفای عباسی و یا در طول تاریخ از دست یزیدیان زمان مانند امیر عبدا لرحمان خان ظالم و خونخوار و امثال وی، برای حفظ جانشان تقیه می نمودند، حق با ایشان بوده است. اما فعلاً که شرایط زمانی و مکانی ایجاب تقیه نمودن را نمی نماید، اگر کسی تقیه نماید، آن تقیه نبوده بلکه جُبن میباشد.

6. راجع به تفرقه اندازی چیزهای نوشته اید. تفرقه اندازی یک پدیدهء نو و تازه نمی باشد، حتی در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام (ص) منافقین این کار را میکردند که بعدها در زمان خلفای اموی و عبا سی تشدید یافت. شما که ماشأالله بسیار اهل مطالعه و پژوهش هستید و صد در صد کتب اسلامی را مطالعه و بررسی نموده اید که در نود در صد آنها، تفرقه اندازی را دریافته اید. پس چرا محض رضای شیطان همان مسائلی را که باعث اشد تفرقه میگردد، اشاعه و افشاء می نمائید؟؟!!

 

7. مطالب خرافی راکه راجع به امام مهدی(عج)، خلفای اول و دوم (رض)......از حضرت آدم تا قیام آل محمد (ص) جمع آوری کرده و در زمرهء دُرافشانی های خود آورده اید، از طرف هیچ یک از شیعیان چیز فهم مورد تأیید و پذیرش نمی باشد. تا جائیکه بنده اطلاع دارم به همین نسبت چند جلد از کتابهای علامه مجلسی در ایران از اعتبار ساقط گردیده و تجدید  چاپ آنها ممنوع می باشد. و آنچه از چاپهای گذشته در کتابخانه ها موجود است، به دسترس خوانند گان قرار داده نشده ومحصور میباشد. علاوه میدارم من که نه ایرانی هستم و نه از پیروان کورکورانهءعلامه مجلسی می باشم.

اگر شما انتقادی راجع به روایات وی دارید، بهتر است با مقامات ایرانی در تماس شوید و نه با من افغان.

 

8. راجع به نوشتن عوض کوثر به جای حوض کوثرکه گفته اید از منبع که گرفته اید هما نطوربوده و در املا یا انشأ نویسنده تغییری نیاورده اید، که از امانت داری تان تمجید می نمائیم!!. مگر در قسمت"ا ل"سورهء مبارکه  الرحمن، باید خدمت شما عرض شود که شما در نوشته های تان بر علاوه سوره الرحمن، سوره های "کوثر و احزاب"را نیز بدون"ا ل"نوشته بودید که راجع به آنها انتقادی صورت نگرفته است. مگر سوره "الرحمن" جای ویژهء خود را دارد و نام"رحمان"از نامهای بسیار معظم خداوند تعالی بوده و بعد از نام"الله" دومین نامیست که در تمام سوره های قرآن مجید از آن تذکر رفته است، که بنااً برای احترام باید"ا ل"آنرا می نوشتید. از جانب دیگر در قرآن مجید یک تعداد سوره های می باشد که اصلاً آن"ا ل"را ندارد ما نند:

سوره های "هود، مریم، طه، فاطر، نوح، قریش" وغیره.

شما که ننوشتن"ا ل"را نسبت ترجمه آن به فارسی اصیل ذکرنموده اید، که چندان دلیل موجّه نمی باشد، زیرا تا حال هیچ نوشته اصیل فارسی پیدا نمی شود که عاری از لغات عربی باشد.

در ذیل همین قسمت که شما افتخار شاگردی خود را به بنده داده اید، ادامه  می دهید که: "شما بر (شاگرد تان) می خندید که سورهء رحمن را بجای الرحمن نوشته است.حالا به (شاگرد تان) هم اجازه می دهید که برشما بخندد!!.

بلی چرا نخندید؟؟ از طرف بنده کاملاً اجازه است، صد بار بخندید، در وطن عزیزما ،مانند شما شاگردانی وفاداری بوده اند که با گذاشتن بالش در دهن استاد نابغه و خلاق خود، خوب به خدمت شان رسیده اند!!!.من که تنها لقب افتخاری استادی شما را، آنهم از لطف خود شما حاصل نموده ام.

 

9. آقای زمانی!شما تحریر داشته اید"حالا که بعد از خواندن مقالهء اخیرتان از سمت استادی تان هم اطلاع حاصل کردم....."معلوم میشود که یا مقالهء اولی بنده را نخوانده بودید و یا از استعداد سرشاری که دارید آن مقاله را با چشمان بسته مطالعه نموده بودید، که از استادی ام بعد از خواندن مقالهء اخیرم مطلع گردیده اید. اگر توجه میکردید در ذیل مقالهء اولی ام بسیار واضح وروشن نوشته شده است:"پوهنوال داکتراسدالله حیدری". حالا  فکرمیکنم که جناب عالی معنی "پوهنوال"را اگر در پهلویش کلمه سابق "استاد...."نباشد، نیز نمیدانند!!.

جای افسوس است که شما یک مقالهء مختصر چند صفحه ای را میخوانید و کسی را که مورد لطف و نوازش تان!!؟ قرار میدهید، نمی شناسید، ولی از دیگران توقع دارید که تاریخ چند صد ساله شخصی را که از او فقط نقل قولی می نمایند؛ بررسی نمایند!!؟؟. حالا انصافاً بگوئید کی از نوشته های خود تأ سف کند و کی بالای کی بخندد؟؟.

 

 10.آنطوریکه شما ازاعتبار اصول کافی نزد شیعیان تذکر داده اید، کاملاً دور از حقیقت می باشد. به نظر علمای شیعه در اصول کافی موارد وجود دارد که ضعیف و قابل قبول نمی باشد. علمای شیعه هیچ حدیثی را که با قرآن مجید منافات داشته باشد، نمی پذیرند.

 

11. آقای زمانی!راجع به زنان پیامبر گرامی اسلام (ص) و آیات 6، 32 و 33 سورهء احزاب، در جواب قبلی خود از منابع بسیار معتبرعلمای اهل سنت به قدر کافی روشنی انداخته ام که لزوم به تکرار آنرا نمی بینم.

 

12. شما از نبودن نام حضرت فاطمه زهرا (س) در سوره کوثر انتقاد نموده بودید. ما آیهء مبارکه افک را برای ثبوت پاکدامنی حضرت عایشه (رض) با چند مثال دیگر که از نام اشخاص، منجمله از نام حضرت عایشه (رض) در قرآن مجید تذکری داده نشده است، آورده بودیم. مگر جناب عالی به جای آنکه از نبودن نام اشخاص تصدیق نمائید، آیه  مبارکهء افک را مربوط به حضرت عایشه ندانسته و به ماریهء قبطیه مرتبط می دانید. بر فرض که نظر شما درست باشد، باز هم نام ماریهء قبطیه در آیه افک نیامده و خود شما از طریق دیگر به جواب ما صحه نمی گذارید؟؟.

 

 13 . از یکطرف شما به احادیث اعتماد نداشته و از طرف دیگرمینویسد: "حالا بخاطر اثبات نظر من در قسمت اینکه اکثریت این تفاسیر مغرضانه و در خدمت یک گروپ مشخص بوده است"....و در جای دیگر میگوئید: "مگر این آیات که به این صراحت از ابتدا تا آخر در قسمت زنان پیامبر سخن میگوید برای شما کافی نیست که شما لازم می بینید به تفاسیر مراجعه نمائید".

خدمت جناب عالی تذکر داده شود که درک معانی قران، آنقدر ساده  و آسان نیست که برای هر کسی مانند من وشما مقدور باشد. درقرآن مجید آیات ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، خاص، عام وغیره وجود دارد که درک و فهمیدن آن مستلزم علم و دانش بخصوص خود را دارد. اگر اینچنین نبود پس داشتن جامعء الازهر مصر، حوزه های علمیهء قم، نجف اشرف و غیره ضرورت نبود و چرا علما، عمر خود را در آموختن علوم قرآنی صرف می نمایند تا از کلمات الهی معنی درست آنرا استخراج نمایند؟؟.

 

 14.آقای زمانی!در ارتباط به آیهءمبارکهء"انذرعشیرتک الاقربین"و ثبوت احادیث جعلی تحریر داشته بودید. این کشف مکشوف شما مبارک باد !!!.

روایات و احادیث جعلی راحتی در دوران صدر اسلام میدانستند و نیز جعل کاران حدیث را میشناختند، چنانچه داکتر محمد حسین هیکل عالم و نویسنده شهیر مصر مینویسد:"بعد از وفات پیغمبر اختلاف مسلمانان بجائی رسید که مبلغان مسلکهای مختلف هزارها حدیث و روایت جعل کردند،". و در جای دیگرمینویسد:"وقتی بنی امیه روی کار آمدند محمد ثانی که با آنها رابطه داشتند احادیثی را که راجع به علی بن ابی طالب و فضائل وی نقل میشد ضعیف می شمردند" (کتاب زندگانی حضرت محمد، ص  88 - 89).

آقای زمانی! تا جائی که بنده از نوشته های جناب شما درک کرده ام، شما در نوشته های تان استقرار و ثبات مطلب مورد نظرخود را ندارید. گاهی میخواهید چیزی را به مفاد خود و یا برای ثبوت مطلبی بنویسید، ولی چند لحظه بعد چیزی دیگری می نویسید به رد آن مطلب و یا به ضرر خود. خداکند که این عدم استقرار قلمی، ازعدم استقرار مزاجی تان منشأ نگرفته باشد.

به هرصورت اگر مایل باشید که واقعیت را در بارهءنزول آیهءفوق بدانید؟، قبول زحمت فرموده تاریخ طبری ج 2 ص 319 – 320، الکامل فی التاریخ ج 2ص62 - 63، السیرة الحلبیه ج1 ص 311 را مطالعه فرمائید.

 

 15. آقای زمانی! شما نوشته اید:"آقای استاد، امیدوارم کتابهای احادیث، صحیح بخاری، صحیح مسلم، اصول کافی، را در فهرست کتابهای "بی نام  و نشان"اضافه نکنید".

آقای محترم من هیچ کتابی راکه از نامش تذکر داده اید، به فرمودهء شما شامل آن فهرست نکرده ام. تنها به جواب شما که نوشته اید:"قسمی که ده ها کتاب در بارهء تاریخ اسلام نوشته شده،...." ، من از نام و نشان این دها کتاب تذ کری داده ام.

در ذیل همین مطلب تان نوشته اید: آقای مجددی سال قبل در صحبتش در تلویزیون "عمر خطاب"که از لاس انجلس، امریکا پخش می شود، فرمودند که، اگر یک حد یث از احادیث"صحیح بخاری"به قرآن مطابقت نداشته باشد من همه کتابهایش را آتش میزنم".باید خدمت استاد محترم به عرض برسا نم که احادیث صحیح بخاری مورد قبول تمام مسلمانان"اهل سنت" می باشد، نه تنها آقای مجددی".

محترما!اولاًنگفتید که کدام آقای مجددی، شایدایشان هم نام نداشته باشند!!، ثانیاً تلویزیون بنام "عمرخطاب"نبوده و بنام تلویزیون"پیام افغان"می باشد.

ثالثاً قسمیکه در بالا اشاره شد شما گفته اید صحیح بخاری مورد قبول تمام مسلمانان"اهل سنت"می باشد. مگر خدای ناخواسته شما مسلمان نیستید و از اهل سنت نمی باشید؟؟!! زیرا در همین مقالهء پرمحتوای تان آورده اید: "حالابه احادیثی توجه فرمائید که به سادگی می توان جعلی بودن شان را ثا بت نمود."

در اینجا حدیثی را آورده و جعلی بودن آنرا تذکارداده اید، که یکی از راویان آنرا صحیح بخاری،جلد2 ص179 قلمداد کرده اید. در ادامهء این مطلب چنین دُرافشانی می نمائید:

"حالا استاد محترم به مدارک که جعلی بودن این احادیث را ثابت می نماید توجه فرماید"......

آقای زمانی! حدیثی را که در صحیح بخاری آمده و شما جعلی بودنش را ثابت نموده اید، پس به صورت یقین با قرآن مطابقت ندارد. نزد خود ما و شما باشد، کوشش کنید که آقای مجددی خبر نشوند، تا خدای نا خواسته مسلمانا ن با عقیده را از دسترسی به "صحیح بخاری" محروم نگردانند. در ادامهء همین بحث در جای دیگر میفرمائید:

"زمانیکه ما این احادیث را در معتبر ترین کتاب های احادیث از جمله"صحیح بخاری و صحیح مسلم"که درست ترین احادیث تلقی می شوند، در قسمت آیه (انذرعشیرتک الاقربین) میبینیم و در ضمن به این سادگی دروغ بودن شان را در می یابیم، باید از خود این پرسش را نمایم (نما یم تحریرداشته اند، نه نمائیم) که آیا میشود به دیگر احادیث اعتماد کرد؟؟.

 

آقای زمانی! خدمت به عرض برسانم که خداوند کریم در قرآن مجید در آیه های 1-4 سورهءمبارکهء النّجم می فرماید: وَالنَّجم ِاِذَاهَوَی 1مَا ضَلَّ صَاحِبُکُم وَمَا غَوَی2 وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی3 اِن هُوَاِلاَّ وَحیٌ یُوحَی 4، قسم به ستاره چون فرود آید1 که صاحب شما (محمد مصطفی- ص-) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است2  و هر گز به هوای نفس سخن نمی گوید3 سخن او هیچ غیر وحی خدانیست 4.

 

آقای زمانی!ندانستم که چطورآقای مجد دی باپیدا نمودن یک حدیث جعلی

(که آنراهم شما پیدا نموده اید)،متباقی تمام کتاب صحیح بخاری را آتش میزنند،در حالیکه متباقی کتاب صحیح بخاری همه کلام پیغمبر خدا و باحصول وحی الهی اداشده باشد؟؟!!.

جای بسیار تأسف است که خود ما مسلمانها برای کفار دست آویز میدهیم. بعداً اگر کدام دشمن اسلام در هالند و یا جاهای دیگر با کشیدن کدام کاریکاتور به ساحت گرامی پیامبرمان توهین نمودند، آنگاه در هر گوشه و کنار دنیا سر و صدا و مظاهرات را بر پا می نمائیم.

 

16 . ازضد و نقیض گفتن شما نقد کرده بودم و شما در جواب مینویسید:"بلی استاد محترم، من این جملات را از قول کتاب"قصهء هجرت"ذکر کرده ام. اما قسمی که از نوشته شما معلوم میشود، شما به هدف من متوجه نشده اید. باید خدمت تان عرض بدارم که یکی از اهداف من در مطلب ارسالی این بود که "ضد ونقیض"بودن این نویسندگان را خدمت تان ارائه بدارم".

یا للعجب!! شما که در مقاله اولی و دومی تان از"قصه هجرت" سرسختانه طرفداری می نمائید ولی حالا قول آن کتاب را غیر قابل اعتماد می دانید!!

و متأسفانه از هدف درونی تان هیچ اشاره در نوشته های قبلی خود نمی نمائید. المعنی فی بطن شاعر را شنیده بودم، ولی المعنی فی بطن شما راعقلم قد نداد.

آقای محترم! بازهم ضد ونقیض گفته و میفرمائید: "معاویه که دشمن امام علی(ع) بود"و در جای دیگر میگوئید"معاویه سب علی (ع) را سنتی قرار داده بود که مزدوران وی در سر زمین های حکومتش به آن تبرک می جستند".و اضا فه میدارید که دشمن تعریف حضرت علی (ع) را مینماید؟!.

دشمن برای نیل به هدفش، از هیچ گونه حیله و نیرنگ ا باء نورزیده و فطرتش غیر از دشمنی و تقبیح طرف مقابل، چیزی دیگری را قبول ندارد.

 

17 . بازهم راجع به دارائی های حضرت علی(ع)، سماجت نموده می نویسید:"....چطور امکان دارد که با وجود این هم علی بن ابی طالب در زمان وفا تش این قدر مال دنیا را ذخیره داشته وهم چنا ن در سالهای قبل از رحلتش،"انگشتر ملیون درهمی"خود را به سائلی هدیه می دهد. پرسش دیگرم  اینست که: آیا این همه مال را در زمان خیلی محدود که منحیث "خلیفه"چهارم امور را به دست داشت جمع آوری نموده بود؟"

 

آقای زمانی! معلوم میشودکه شما حتی معنی نوشته های خود را نیز نمی دانید و یا اینکه شخص دیگری برای شما می نویسد. در همین چند سطر محدود هم دروغ پراگنی کرده و هم ضد ونقیض می نویسید!!!.

اولاً انگشتری را که حضرت علی(ع) به سائلی هدیه داد، یک انگشتر عادی و معمولی بود که در وقت حیات پیامبر گرامی اسلام و در حال رکوع هدیه داده بود. و به همان نسبت آیه مبارکهءانما ولیکم الله ورسوله والذین امنواالذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکوة وهم راکعون. یعنی: ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانی هستند که نماز برپا داشته وبه  فقیران درحال رکوع زکوة می دهند، در شأن حضرت علی(ع) نازل گردید.

ثانیاً اگر ادعای شما درست باشد و حضرت علی (ع) "سالهای خیلی قبل از رحلت اش"، آنقدر متمول بوده که  تنها یک هدیه که به سائلی داده اند، ملیون درهمی و یا قرار نوشته مقاله اولی تان"قیمت آن معادل باخراج یک ساله کشور شام بود" ، معلوم میشود که آنحضرت قبل از زمان محدود خلافتش، شخصی خیلی متمولی بوده است. بنا اً، این اتهام شما در باره زمان محدود خلافت آنحضرت، کاملاً دور از عقل و منطق بوده، دروغ محض وعداوت آشکار با آنحضرت  می باشد.

ثا لثاً شما تحریر داشته اید که: "اینقدر مال دنیا" معلوم نشد که این قدر چقدر میباشد؟؟.

در ادامه عاجزانه مینویسید که: "خدمت استاد محترم متذکر می شود که من قصد تخریب "اصحاب پیامبر"را ندارم". بلی آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟.پر واضح است آن دروغهای را که در باره اندوختن مال و دارائی های زیاد حضرت علی (ع) در زمان محدود خلافت ایشان می فرمائید، آن محبت های را که در قلم فرسائی های تان به ارتباط  حضرت زهرا (س) ابراز میدارید و هکذا راجع به امام جعفر صادق (ع) که یکی از امامان دوازده گانه مورد تایید تمام مسلمانان و از جملهء نوادگان پیامبر گرامی اسلام بودند و از محضر علمی ایشان چهار هزار نخبگان آنزمان بشمول پیشوایان چهار مذهب"حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی" ، کسب فیض میکردند، وقیحانه و بی شرمانه می نویسید که:"امام صادق هر علم دیگری نزدش بوده بجز از علم قرآن"!!!. اینها همه احترام وعدم تخریب نوع بخصوص خود جناب شما را ما ند!!. اگر خدای ناخواسته قصد تخریب ایشان را، میداشتید چه می نوشتید؟؟؟!!.

 بازهم خدای مهربان را شکرکه از دل جناب عالی قصد تخریب اصحاب پیامبر را دور نموده است ورنه چه میشد، جز خداوند کسی نمیداند؟؟!!.

18 . آنچه را راجع به حضرت زهرا (س) و کمک خواستنش از انصار که دروغ محض می باشد و آنحضرت هیچ وقت آن ذلت را قبول نکرده است، خود شما این داستان را جعلی خوانده اید که حاجت به صحبت در آنباره نمی باشد.

 

19 .آقای زمانی! شما تحریرداشته اید: "اما در قسمت گفتار عمر فاروق (رض) چرا نفرموده اید که شما در کدام کتابها مطالعه نموده اید که حضرت عمر فاروق (رض) در باره حضرت علی (رض) این کلمات را گفته باشد. چرا قبول زحمت نفرموده و آن منا بع را ذکرنکرده اید.

 

آقای زمانی! این اعتراض شما  بنده را در شک انداخته است که ممکن سواد خواندن راهم نداشته باشید. زیرا آنچه را اعتراض نموده اید، من در بند 6 جوابهای قبلی خود واضحاً از منابع معتبر اهل سنت تحریرداشته ام، شاید شخصی که برای شما جوابها ی بنده را خوا نده است، آن قسمت خوشش نیامده و از خواندنش صرف نظر نموده باشد. لطفاً یکبار دیگر توجه کنید ،انشاالله جواب خود را می یابید. اگر باز هم به منابع بیشتر ضروت داشته باشید، لطفاً قبول زحمت فرموده وکتاب الصواعق المحرقه اثرابن حجرالهیتمی المکی متوفای سنهء974 هـ ق راکه عبدالوهاب عبدالطیف  استاد علوم اسلامی در جامعهءالازهرمصرگرد آورده است با چشم باز و به دقت مطالعه فرمائید. برعلاوه کنزالعمال ج6 ص 391و صحیح مسلم رانیز نا دیده نگذارید.

اگر بر علاوهء این همه منابع و مدارک ارائه شده باز به منابع و معلومات بیشتر نیاز دارید، لطفاً توجه فرمائید:

حضرت عمر(رض) در زمان خلافت خود میخواست زیورات داخل خانه کعبه را بفروش برساند، حضرت علی (ع) مانع این کارشده وفرمودند که: کاری راکه پیغمبر خدا (ص) نکرده اند،شما نیز نکنید. در زمان پیامبر گرامی اسلام دارائی های خلافت اسلامی به چهارقسمت ذیل تقسیم شده بود:

اول مال مسلمین بود که آنرا به وارثان طبق سهم هریک تقسیم میفرمودند. دوم غنائم جنگی بود که آنرا میان مستحقان تقسیم میکردند.

سوم قسمت خمس  که مال خداوند بود و پیغمبر آنرا به مستحقان صدقه میداد.

چهارم زیورات کعبه بود که آنرا مصرف نکرده و نه بفروش رساندند وبه حال خود نگهداشتند. در ادامه حضرت علی (ع) به حضرت عمر (رض) گفتند که: شما هم زیورات کعبه را آنچنانیکه پیغمبر (ص) نگهداشتند، نگهدارید. از شنیدن این کلام حضرت علی (ع)، خلیفه دوم گفت: لولاک لافتضحنا. یعنی اگر شما نبودید رسوا میشدیم. (صحیح بخاری ج 3، فصل حج،ص81 ،سنن بیهقی ج 5ص159 ،سنن ابن ماجه ج2 ،ص 269 ). ابن ابی الحدید معتزلی در جلد هشتم شرح نهج البلاغه در مورد اموال چهارگانه مذکوردر زمان پیغمبر روایت فوق را نموده است.

قابل تذکر است که شما یا هرشخصی که این اعتراض را تحریر داشته است، در قسمت حضرت علی (ع) از (رض) استفاده نموده اید که این استفا ده حتی از طرف برادران اهل سنت درست نبوده و آنها برای احترام هرچه بیشتر حضرت علی"کرم الله وجه"را بکارمی برند.

 

20 . آقای زمانی! شما در یک قسمت از دُرافشانی ها یتان!!!،مثال دزدیدن خانه شخصی وشکایت وی رابه پولیس آورده اید که خیلی ها مضحک و نشان دهندهء سطح  دانش شما می باشد. مثال شما و آنچه را از من خواسته اید، زمین تاآسمان فرق دارد. زیرا در مثال شما معامله بین دزد و یک فامیل است. مگر آنچه را از من خواسته اید و من جواب نداده ام (گرچه مآخذ رابرای تان ارائه داشته ام که جواب تانرا بگیرید)،من درجواب ندادن آن صلاح امت اسلامی، وحدت هموطنان مسلمان وعزیزم و دوری از نفاق افگنی را می بینم. اگر بازهم به منابع بیشتر ضرورت دارید لطفاً مراجه کنید به :

المصنف ج 7ص 432، تاریخ طبری ج3 ص 202، انساب الاشراف ج 1 ص589 ، العقد الفرید ج 5 ص13 و المختصر فی اخبارالبشرج 1 ص 156 .

علاوه میدارم جواب  صریحی را که شما غرض نفاق افگنی میخواهید، من مردانه وار از آن ابا  ورزیده ام، مگر جناب عالی مردانه وار در اشاعه مثائلی که باعث نفاق میشود، سعی وکوشش نموده وخویشتن را در خدمت شیطان، دشمنان اسلام و دشمنان وحدت ملی مان قرار داده اید. پیش خدا و پیش وجدان خود چه جواب دارید؟؟.

در ادامه خود شما می نویسید که: همه نویسنگان قابل اعتما د شما هر کدام به جواب این سوال پرداخته اند". چون قرار اظهار خود شما همه نویسندگان جواب سوال شمارا داده اند، پس جویای جواب دوبارهء آن، جز نفاق افگنی چیزی دیگرشده میتواند؟؟؟! من در جواب قبلی خود نیز نوشته بودم که:"آقای زمانی جواب سوال خود را می دانند"اینک لله الحمد خود شما نظر بنده را تصد یق میدارید.

 

21 . آقای زمانی شما نوشته اید که:اصول کافی از جملهء کاملترین و صحیح ترین مجموعهء احادیث امامان اهل تشیع بشمار می آید". این گفتارشما را جز بی خبران وبی خِردان، نمی گویند و نه قبولدارند. چنانچه در بالا هم گفته شد که در اصول کافی مواردی وجود دارد که ضعیف بوده وقابل قبول علمای شیعه نمی باشد.

در جای دیگر راجع به مصحف فاطمه و قرآن دیگری غیر از قرآن موجوده آورده اید، که هیچ کدام قابل قبول و مورد اعتماد نیست. اجماع علمای شیعه برعدم تحریف است و اظهار یکی دو نفر، اشتباه خود آنها را می رساند که نباید همه شیعیان را به خاطر آنها متهم کرد.

اینک برای ثبوت گفتار خود و روشن سازی ذهن مبارک شما وتوجه خوانند گان گرامی، اسم عدهء ازعلمای شیعه راکه تحریف قرآن را رد نموده اند، خدمت ارائه می دارم :

 

شیخ صدوق رضوان الله علیه متوفای سال381 هـ ق، شیخ مفید رضوان الله علیه متوفای سال 413 هـ ق، سیدمرتضی علم الهدی رضوان الله علیه متوفای سال436 هـ ق، شیخ الطائفه طوسی رضوان الله علیه متوفای سال 460 هـ ق، امین الاسلام طبرسی رضوان الله علیه متوفای سال548 هـ ق، سید بن طاووس رضوان الله علیه متوفای سال664 هـ ق،علامه حلی رضوان الله علیه متوفای سال 726،شیخ زین الد ین بیاضی عاملی متوفای سال877 هـ ق، شیخ فتح الله کاشانی رضوان الله علیه متوفای سال988 هـ ق، سید نورالله شوشتری رضوان الله علیه متوفای سال1019 هـ ق، فیض کاشانی رضوان الله علیه متوفای سال 1019هـ ق، شیخ بهاءالدین عاملی متوفای سال1030 هـ ق، فاضل تونی رضوان الله علیه متوفای سال1071 هـ ق، حُرعا ملی رضوان الله علیه متوفای سال1104 هـ ق، علامه مجلسی رضوان الله علیه متوفای سال1111هـ ق، شیخ جعفرکبیر رضوان

- 13-

 الله علیه معروف به کاشف الغطاء متوفای سال1228 هـ ق، سید محمد طبا طبا ئی رضوان الله علیه مشهور به مجاهد متوفای سال1242 هـ ق، شیخ ابراهیم کلباسی رضوان الله علیه متوفای سال1262 هـ ق، سید محمد شهشهانی رضوان الله علیه متوفای سال1289 هـ ق، سید حسین کوه کمری رضوان الله علیه متوفای سال1299 هـ ق، شیخ محمد جواد بلاغی متوفای سال1352 هـ ق، شیخ محمد حسین آل کا شف الغطاء رضوان الله علیه متوفای سال1373هـ ق، سید عبد الحسین شرف الدین موسوی رضوان الله علیه متوفای سال1377هـ ق، امام خمینی رضوان الله علیه متوفای سال1409 هـ ق وآیة الله العظمی خوئی رضوان الله علیه متوفای سال1413هـ ق.

اگر گفته های علمای فوق را با مآخذ آنها هر یک ارائه نمایم ، از حوصلهء این مقاله به دور خواهد بود، بنااً قسمتی از گفتاربعضی از علمای فوق را در رد تحریف قرآن مجید خدمت خوانندگان گرامی تقدیم می دارم:

 

" سیدمرتضی علم الهدی رضوان الله علیه درباره چنین می فرماید:..قرآن کریم معجزهء  نبوت و مأ خذ احکام شریعت وعلوم دینیه است وعلمای مسلمین منتها درجه عنایت را برای حفظ و حراست از آن بکار بسته اند، پس چگونه ممکن است که تغییر کند یا نقصی بر آن وارد شود وعلا وه میدارد که قرآن کریم در زمان خود پیامبر (ص) همین طور که الان است، جمع شده و مرتب بود" (مجمع البیان،ج1،ص16) .

ناگفته نماند که این گفتارسید مرتضی آنچنان از او مشهور است که حتی بزرگان اهل سنت نیز نقل کرده اند، ابن حجراز ابن حزم اند لسی نقل می کند که: "که سید مرتضی امامی بود ومعتقد بود کسی که معتقد شود از قرآن چیزی کم شده یا چیزی از آن تبدیل شده است، کافر است" (لسان المیزان،ج9 ،ص224 ).

 

سید نورالله شوشتری رضوان الله علیه در"کتا ب مصائب النواصب، بحث امامت وکلام بالصراحه عقیده تحریف راازمذ هب اهل بیت نفی می کند".

فاضل تونی رضوان الله علیه میگوید:"مشهورآنست که قرآن کریم محفوظ ومضبوط است همانطوری که نازل شده است وخداوند حکیم حافظ آنست چنانکه فرمود: ( ا نا نحن نزلنا الذ کروا نا له لحا فظون)". ( ا لوا فیة فی الاصول، ص148) .

 

شیخ ابراهیم کلباسی رضوان الله  علیه میگوید: "نقصان در قرآن کریم به هیچ عنوان راه ندارد". (اشارات الاصول،مبحث حجیت ظواهر الکتاب) در اینجا به همین مقدار اکتفا نموده و قاطعانه میگوییم که شیعیان با اتفاق کامل قائل به صیانت قرآن مجید از تحریف هستند.

جای تعجب و تأسف است که آقای زمانی اقوال اجماع علمای شیعه را نا دیده گرفته و به یکی یا دو روایت که حتی خود شیعیان آنرا رد نموده اند، تمسک جسته وهمه شیعیان را قائل به تحریف قرآن میدانند!!!

 

22 . آقا ی زمانی ! در یک قسمت از نوشته های بنده که نقل نموده اید، عمداَ و یا سهواً تحریفی نموده اید. در آنجا که من نسبت نبودن نام حضرت عایشه ( رض) گفته ام که : شاهد دیگر آیهء مبارکه افک دال بر پاکدامنی حضرت عایشه (رض) میباشد، شما عوض کلمه شا هد کلمه شاید را آورده و یک جمله ثبوتیه را به یک جمله شکیه تغییر داده اید.

در اخیر توصیه برادرانه من به صفت یک هموطن برای آقای ساحل زمانی اینست که یک بار با خاطر آسوده نوشته های خود را د قیقاً ملاحظه نموده و ببینند تا کدام اندازه بیربط، بی محتوا، خارج از موضوع، ضد و نقیض و از همه مهمتر تفرقه انگیز و باعث ضیاع وقت خوانندگان می باشد. بنااً قراریکه  گفته اند "سنگی را که زور انسان نمیرسد، بوسیده و درجایش بگذارد".

 

در خاتمه برای رفع خستگی جناب عالی از خواندن جوابهای بنده، به اجازه ایشان یک پارچه شعراز علامه ء فقید دکترمحمد اقبال لاهوری را که در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها سروده اند تقدیم میدارم. عنوان شعرعبارت است از:

 

در معنی این که سیدة النساء فاطمة الزهراء اسوهء کامله ایست برای نساء اسلام

 

مریم از یک نسبت عیسی عزیــز

ازسه نسبت حضرت زهرا عزیــز

نــور چشم رحمـة  للعــالـمـیـــــن

آن امــــام اولـیــن و آخــــریـــــن

آنکه جـان درپیـکر گیـتی دمیـــــد

روز گــار تــازه آئیــن آفـــریـــــد

با نـــوی آن تـا جـــدار هـــل اتـی

مرتضی مشکل گـشا شیــر خـــدا

پادشــاه و کلبــه ئی ایــــــوان او

یک حسام یک  زره سـا مـــان او

مــا درآن مرکــزپـرکـــارعـشـــق

ما درآن کـاروان ســـالار عـشـــق

آن یکــی شمـع شبسـتـــان حـــرم

حــا فـــظ جمعـیـت خیـــــرالامـم

تا نشـیـنـد آتـش پیـکــــار و کـیـــن

پشت پا زد بر سر تـاج و نگـیـــن

وان د گــــرمـولای ابـرار جهــان

قـوت بــــازوی احــرار جـهــــان

در نوای زندگی ســـوز از حسیـن

اهل حق حریّت آمـــوز از حسیـن

سیـرت فـرزندهــــا از امهــــا ت

جوهر صدق و صفا ازامهــــات

مزرع تسلیم را حاصــــل بتــول

مادران رااسوه ی*کــامل بتــول

بهرمحتاجی دلش آنگونه سوخت

با یهودی**چادرخودرافروخـت

نوری و هم آتشی فـرمـا نبـــرش

گم رضایش دررضای شوهـرش

آن ادب پرورده ی صبر ورضـا

آسیــا گــردان ولب قــرآن ســرا

گـریه هـای اوزبا لـیـن بی نـیـاز

گـوهرا فشا ندی به دامـان نمــاز

اشک او برچید جبریل اززمیـن

همچو شبنم ریخت برعــرش بریـن

رشتـه ی آئیـن حق زنجیـر پا ســت

پاس فرمان جنـاب مصطـفی اســت

ورنــه گــرد تربتــش گــرد یــد می

سـجــده هــا برخاک اوپـا شـیــد می

 

*- اسوه یعنی نمونه وسرمشق

**- یعنی برای انفاق به یک یهودی محتاج چادر خودرا فروخت.

 

مرحوم علامه اقبال لاهوری، گرچه اقبالش یاری نکرد تا از حضور آقای ساحل زمانی اجازه سرودن شعرفوق را بگیرند، مگر حالا که کار از کار  گذشته وایشان شعر راسروده اند وبگفته آقای زمانی، علامه اقبال هم حضرت زهرا (س) را "قهرمانتر" از دیگران معرفی نموده اند. خدانکند آقای زمانی کلیا ت مرحومی را آتش زنند!!!.

 

والسلام.

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

12،10،2008، سدنی

 

مآخذ :

1. القرآن الکریم،خط عثمان طه،مترجم : مهدی الهی قمشه ای

نوبت چاپ :اول,محل چاپ :قم،سال چاپ : 1384.

2. زندگانی حضرت محمد (ص) ،نویسنده :داکتر محمد حسین هیکل

ترجمه: ابوالقاسم پاینده،شرکت چاپ وانتشارات علمی.

3. دفاع از مذهب اهلبیت، پسخ به کتاب "اهلبیت ازخود دفاع می کنند"

مؤلف: آیت الله سید محسن حجت. نوبت چاپ:اول،سال چاپ: 1384

ایران.

- 17-

4. فضائل علی بن ابیطالب علیه السلام. نوشته سید محمد رضا حجازی،

19 سپتامبر  2000 ،واشنگتن ،امریکا.

5. کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری با مقدمه:احمد سروش،چاپ

هفتم ،سال1376 ،انتشارات سنائی.