باقی سمندر

28 سپتامبر

کابل افغانستان

 

کشتار و فرار دیپلوماتیک

 

محمد نعیم ولد محمد غوث که مرد غریب کار و بایسکل سواری  بود و روزه به دهن داشت، به روز اول میزان در مقابل موزیم سلطانی یا نگارستان ملی توسط موتر لند کروزر دارای نمبر پلیت دیپلوماتیک که متعلق به سفارت ایالات متحده امریکا در کابل است، زخمی گردید و به روز دوم میزان بساعت 6 صبح در شفاخانه علی آباد جان به جان آفرین داد.

بساعت 12 و30بعد از چاشت روز اول میزان امسال 1387 یک عراده موترلند کروزر با نمبرپلیت CD 124-324   که در جاده آسمایی حرکت داشت و موتر لندکروزر دارای شماره 39-1 سی دی  موتر تعقیبی آن بود ، در برابر موزیم سلطانی محمد نعیم ولد محمد غوث را زیر تایر موتر نموده و راننده  های هر دو موتر دیپلوماتیک فرار را بر قرارترجیح دادند.

وقتی راننده های موتر دیپلوماتیک ازمحل حادثه فرارنموده ، پلیس ترافیک هر دو موتر را در حصه کارته سه در حین فرارتوقف  داده بود.

در صفحه چهارم اسناد پولیس ترافیک که به امضای  پولیس ترافیک رسیده است میخوانیم که :

14": علت و موجبه حادثه

راننده ساحه دید داشته از احتیاط لازم کار نگرفته باعث بروز حادثه شده است."

در توضیح مختصر جریان حادثه میخوانیم که:

"در حوالی ساعت 12 و30 بعد از ظهر مورخ 1/7/1387  یک عراده موتر لند کروزر 324-124 سی دی که شهرت دریور آن تثبیت نگردیده و به تعقیب آن یکعراده موتر لند کروزر39-1 سی دی تعقیبی از طرف پلازا بطرف پل آرتل در حرکت بوده زمانیکه در مقابل موزیم سلطانی میرسد که همزمان یک عراده بایسکل برانندگی محمد نعیم ولد محمد غوث که از طرف پل ارتل بطرف سر زیر زمینی در حرکت بوده مورد تصادم قرار داده که به اثر تصادم مصدوم در ابتدا مجروح غرض تداوی بشفاخانه علی آباد انتقال و در همان شفاخانه فوت مینماید. دریور با عراده اش از محل حادثه فرار مینماید. "

به این تصادم باید گفت کشتار و فرار دیپلوماتیک ، زیرا اقایون دیپلومات  در کشور های خود وقتی اجازه راننده گی را به دست آورده و یا رانندگی را  فرا گرفته اند، باید آموخته باشند که در قدم اول احتیاط نمایند و در جاهای پر عبور و مرور از احتیاط لازم برخوردار باشند و در صورت تصادم یا بروز حادثه ترافیکی باید به کمک مجروح یا مصدوم برسند. در موتر شان یک بسته لوازم کمک های اولیه است و باید به کمک مجروح بشتابند. پولیس ترافیک و داکتر را خبر نمایند. مجروح یا مصدوم را اگر حتی حیوان چهار پا باشد ، حتما مورد توجه قرار داده و تمام اسناد خود، موتر خود و بیمه خود و موترخود را به اختیار پولیس موظف بگذارند.

 امادر این کشور فغان ستان موتر های دیپلوماتیک ، موتر های دارای شیشه های دودی و یا سیاه وموتر های فاقد نمبر پلیت نتنها به قوانین ترافیکی که تقریبا جهان شمول است, اعتنایی نمیکنند، بلکه  خود را مافوق قوانین میدانند.

من ای که در زادگاه ام کابلستان است اگر در گوشه نیویارک یا واشنگتن دی سی مرتکب تیز رفتاری گردم ، پولیس راه یا شاهراه با چراغ قرمز و صدای گوشخراش و بسیار بلند نخست موتر من را توقف میدهد بعد  تفنگچه را به شقیقه ام میگذارد و میگوید دست ها بالا . وقتی دستهایم را بالا ساختند ، با دو کنده زانو به پاهایم میزنند و دستهایم را بالای بانت یا دروازه موترم گذاشته و به تلاشی ام مشغول میشوند و اگر اسناد داشته باشم، اسنادم را گرفته و نظر به درجه خلاف رفتاری ام به من رفتار مینمایند و یا اینکه دستانم را ولچک زده وموترم را به گفته خود شان " تو"   و خودم را"ُسو" مینمایند و یا اینکه اجازه رانندگی ر ا از من گرفته و به زندان می افگنند.

اما کاوبای ها و یا انهاییکه حتی دیپلومات اند بازهم تکساسی رفتار مینمایند . می زنند، زخمی می کنند و فرار مینمایند.

تو خود بگو که آیا گوشهایت را ها همین دیپلوماتها بخاطر" دفاع از حقوق بشر، تامین دیموکراسی و عدالت اجتماعی "کر نساخته اند و خود شان در کشور من، در زادگاه من حقوق بشر و دیموکراسی وعدالت اجتماعی را نفی میکنند و پامال مینمایند.

نعیم جان رفیق من بود ومردی آزاده و زحمتکش و غریبکار که دوازده سال مکتب خوانده بود و دارای شش فرزند بود و بزرگ ترین کودک اش هم معیوب.

امروز که شب عید است، کودکان محمد نعیم یتیم شده اند و همسرش هم بیوه.

من که فردا به خانه آنها برای عید مبارکی باید میروم، چه  را مبارک بگویم ؟

از خود بپرسید که چقدر سخت خواهد بود که در سر زمینی زنده گی نما یید که  انسان و حق آن در برابر چشمان تان پامال گردد و پامال کننده حق زنده گی انسان هم داد از حق بشر وحق زندگی  و دیموکراسی میزند ومن هم از چهل و سه سال به اینطرف به شکل آگاهانه وشعوری خود را مدافع حقوق بشر؛ دموکراسی وعدالت اجتماعی و آزادی میدانم.

یکی به زور بی 52 خود را به مثابه مدافع دیموکراسی جلوه میدهد و من با قلم و فقط و فقط  باقلم ام برای تحقق ازادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی می رزمم.

حرف من را کی خواهد خواند و حرفهای بی 52 و متحدین شان چگونه از کران تاکران دنیا به شکل گلوبالیزم گوشخراش خواهد بود؟

وقتی بدانی که در پشت دروازه های کابلستان آدمک هایی با شمشیر های آغشته بخون منتظر لحظات اند  تا اجازه یابند داخل کابل شوند و بازهم حمام خون برپا دارند ، ودر داخل شهرکابل  هم بدانی که یکی گوشت کودکی را میخورد و ده نفری دیگر به کرات ومرات کودکی را مورد تجاوز جنسی قرار میدهند ، و بدانی که گرسنگی و فقر گلوی مردم را میفشارد و در همینوقت خبر مرگ رفیق ات نعیم جان  را بگوش ات برسانند ، چه خواهی کرد ؟

در همین کابلستان :

کشتارگر و فراری مدعی است که برای من دموکراسی را تامین میکند و عید مرا به ماتم تبدیل ساخته است و من را " بربر" میداند.

تو ای خواننده عزیز !

ببخش از اینکه شب عید و یا روز عید ات را لحظه ای ناخوش ساختم.

امیدوارم این نبشته ناخراش مرا کاپی نموده و یک نسخه اش را در واشنگتن دی سی  به ادرس سفارت افغانستان و برای آقای سید طیب جواد بفرستید و یک نسخه را هم در بخش ملل متحد برای ظاهر طنین تا بشکل دیپلوماتیک  صدای نعیم به خاک وخون خفته را به گوش وزارت خارجه ایالات متحده امریکا برسانند تا انها یکبار دیگر متوجه جنایات تکراری شان شده و بیاندیشند که سر نوشت کودکان نعیم جان و صد ها نعیم دیگر چه خواهد شد؟

نا نوشته نمیگذارم که تا حال اسناد کشته شدن محمد نعیم در چرخ بیروکراسی دولت – ملت میان دندانه های ترافیک ، سارنوالی ووزارت خارجه گشت وگذار داده شده است و از آنجاییکه کودکان نعیم جان خرد سال اند و انها توانایی رفتن میان دفاتر را ندارند و پول برای امرار حیات ندارندچه رسد به اینکه برای رشوه خواران بپردازند ، من از شما عز یزان توقع دارم تا این خبر را به زبان ها ی مختلف ترجمه کرده وبه مراجع مدافع از حقوق بشر، دیدبان حقوق بشر، ملل متحد و سفارت خانه های ایالات متحده امریکا و همچنان افغانستان بفرستید. به نظر من این یک گام بخاطر تحقق  حق بشر در افغانستان خواهد بود.

بشری که از بام تاشام هر دم شهید است.

روان نعیم جان شاد باد.

بازهم عید تان مبارک باد.