ماران خوش خط وخال درمسیر پیشرفت هزاره

 

 

نفاق اندازان بیرون مرزی ، رمان خالد حسینی را ترجمه وتکثیرکردند، آن هائیکه درکشورخود کوچکتری صدای آزادی خواهی را خفه میکند، منتظربودند با نشررمان وفیلم خالد حسینی جنگ وجدالی درافغانستان برپا شود تا ازآن بهره گیری کنند، چون به هدف خود نرسیدند،  طوریکه ازطرف قوم غیورهزاره این رمان وفیلم توهینی رد شد ، دنبال جیره خوارانی افتاد ند تا اگرشود به قسمی تعدادی را تحمیق وبه طرفداری این فیلم برانگیزند

شبکه استعمارگران تنها به جاسوسی خلاصه نمی شود، به افراد ی ضرورت دارد، خوش خط وخال ظاهردلسوزبا حرف ظاهرا مقبول وفریبنده، این افراد مقطعی ( نوشته میکنند وغیب میشوند) ، وگرنه جنایت درافغانستان با نوشته خالد حسینی شروع نشده، ازسابق جریان داشت ، آن زمانیکه جنا یات عملا اجرا میشد این دوستان کجا بود ند ، حال دوای همه درد خالد حسینی بدست شان رسیده ،سراز لانه های خود بلند کرده، به فکرتحمیق مردم هزاره افتاده اند .

ورد زبان شان اینست که این رمان به چند زبان ترجمه وچند ین میلیون فروخته شده است، اگراین دلیل برتمجید است، عرض شود که رمان آیات شیطانی هم به چند زبان ترجمه وچندین میلیون فروخته شده است، حتی درایتالیا نایاب شد، پس آنهم به نظرشان قابل تمجید است، ولی چون تعداد مسلمانان زیاد است، جرئت تمجید آنرا ندارند.

 

یکی ازاین تحمیقگران مینویسد

 

"در رمان گدی پران باز، نيز همه چيز روی آزادی می چرخد، آزادی از بار گناهی که شانه های امير را خم کرده است و شب و روز عذابش می کند، زيرا جزای او اين است که بی جزا باقی مانده است. دردش اين است که گناهش...

برداشتی که تهمیق گرازرمان خالد حسینی بیرون کرده وبه خورد مردم هزاره میدهد.

وجدان برانگیخته میشود، تبعیض گران پشیمان خواهند شد، وحقوقی برای شما قائل خواهند شد، حس تحقیروسرافگند گی سال های ستم وظلم، ضمینه خوبی برای جذب چنین ایدهً برده سازمهیا ساخته است، این حس که ناگزیردربعضی ازمردم هزاره ریشه دوانده، مورد استفاده تحمیق گران قرارگرفته است، این مگرتقویه روحیه نوکرمنشی نیست؟ که دست ازمبارزه کشیده منتظرترحم دیگران باشند. تهمیق گردیگری حتی معتقد است که توسط این فلم اتحاد ملی بوحود می آید نفاق ازجامعه رخت برمی بندد، یکی ازتجاوزپشیمان میشود ودیگری عقده اش تسکین مییابد،اینست نسخه تحمیق گران برای مردم هزاره، مطلبی که مورد تمسخرایدیالیسترین شخص قرارخواهد گرفت.

به نظرمن نتیجه برعکس آن متصوراست ، چون ماهیت تبعیض دراینست که یکی خودرا بلند ودیگری را پسترازخود میداند، برای رفع این حس حقارت، اعتماد به نفس رادربین شان تقویه کرد، تا خود را کمترازدیگران نداند، نه اینکه این حس حقارت را تقویه کرد، چیزیکه منظورخالد حسینی از این رمان است، ویا به نفرت کوربرضد دیگری تبدیل کرد، چیزیکه منظورنفاق اندازان میباشد. این روحیهً تسلیم طلبی برای قومی موعظه میکند، که نسبت سرکشی خود درطول تاریخ تسلیم زورنشده اند ، ازاینروقربانی های زیادی داده اند.

شکایت دارند که چرا مورد استقبال مردم افغانستان قرارنگرفت،  تماشاه گران گلادیاتورها کجا هستند صحنه جا لب است ، این صحنه جا لب ترخواهد شد که رمان از خیال بیرون وبه  صحنه های واقعی گلادیاتورداخل شود.

 

بیهوده زحمت نکشید، کدام تاثیردرروحیه غیورمردم هزاره  ندارد ، با مداحی چند هزاره سرخورده ، درروحیه مردم هزاره کدام تاثیری وارد نخواهد شد، چه نفاق افگنان خارجی وچه داخلی این را بدانند، که هزاره ها دیگر به آن پختگی سیاسی رسیده اند که فریب چنین یاوه سرا هائی را نه خورده و نگزارند گوشت دم توپ رقبای سیاسی شده وخود کنارزده شوند، آیا این جای تعجب نیست، کسانی ازاین رمان دفاع میکنند که کوچکترین نوشته برضد جنایات برمردم هزاره نه نوشته اند، همین تازگی تجاوزطالبان به نام کوچی، با سکوت مطلق این دوستان دروغین مردم هزاره همراه بود، اگراین جا وآنجا چیزی مینویسند ، اگردقت شود درست درجهت بهره برداری سیاسی میباشد ، انجائیکه جنایت رخ میدهد وسودی ندارد ، برای شان جالب نیست

 

مطلب جالب برنوشته های این تحمیق گران، کوشش برسمت دهی تضاد ها ست،  کوشش دارند مسئله تبعیض را نه ازجانب حکام تبعیضگربلکه ازجانب تودهای مردم ( دراینجا پشتون ها) که خود درگرو تبعیض گیرمانده اند، سمت دهی کنند، چیزی که درآن راه حلی نمیتوان پیدا کرد ، چون هرقدرطبقات پائین درجنگ ستیزبپردازند به همان اندازه بهره برداری حکام مستبد مساعد ترمیشود.

چنانکه مینویسند

 

"زیرا که یک چنین نگاهی به متنی روابط اتنیکی فرد را از میان برمی‌دارد و به همین دلیل تجاوز جنسی به یک نوجوان هزاره از سوی یک نوجوان پشتون، که در متن روابط برتری و تبعیض میان پشتون‌ها و هزاره‌ها انجام پذیرقته است، ..

 

چند سطر بالا را کسی نوشته که زمانی ازطبقات ومبارزه طبقاتی صحبت میکرد،  مسئله تبعیض رابه پشتون وهزاره  خلص کرده. ازطبقات حاکم ومحکوم خبری نیست، گناه هرچه است ازجامعه است جامعه که وجدان خود را فراموش کرده این فیلم را ببیند ، توبه واستغفارکند ،  اتحاد ملی بوجود می آید ، غیرازان امکان ندارد، یعنی شربرپا شود تا اتحاد ملی درست شود، اینکه درعقب هرتبعیض غرض مادی وجود دارد، کاملا فراموش کرده، چون درچوکات ایده تحمیقی شان نمی گنجد.

 

هدف خالد حسینی اینست، که هزاره هارا دنبال خیال واهی روان کند وازطرف دیگربه تبعیض گران گوش زد کند که فقط بازوروارعاب میشود ازاین مردم رعایای سربراهی جورکرد، این مسئله را به قسم رمان بیان میکند، حسن قبل ارآنکه مورد تجاوزقرارنگرفته بود، سنگ غولکی به دشمن پرتاب میگرد ولی بعد ازعمل تجاوزآدمک سربراهی شده بود، وچشم چپی نگاه نمیکرد، بی سبب نیست، که غیرازمردم هزاره، توهین شده گان مقابل، اعتراض جدی نمیکنند. این رمان ایدهً اشخاصی را تقویت  میکند که به فکر دباره آمدن شخصی به مانند عبدالرحمن هستند.

 

ولی هزاره ها دیگرآن هزاره های سابق نیستند، آنها دیگرصد ها نیرنگ وفریب را تجربه کرده اند،دیگرفریب نیرنگ خالد حسینی ودنباله روانش را نخواهند خورد.

 

انجنیر برات فرهید

.