مردم، هنوز هم وامدار هستند

 8 صبح

 

         اظهارات آقای کرزی و متقابلا سخنرانی های دیگر دست اندر کاران امور، در گردهمایی ای که به خاطر هفته شهید و تجلیل از سالگرد احمدشاه مسعود، ایراد شد، حامل پیام های نه چندان رمزی بلکه عریان و شفافی بود که نیات و مقاصد هر دو جناح طالب قدرت را بازگو می کرد و نشان می داد که حضرات شان، فارغ از درد و رنج و آمال مردم، دغدغه ای جز حفظ قدرت و کسب سهم بیشتر در آن ندارند. آقای کرزی طی بیانیه ای که بیشتر لحن استمالت جویانه و دلجویانه داشت، با دعوت از رهبران سیاسی و جهادی افغانستان به اتفاق، به خاطر بهبود وضعیت فعلی کشور، خارجی های نا شناخته ای را که به زعم ایشان در تلاش اند تا میان احزاب و رهبران سیاسی تفرقه ایجاد نمایند، متهم نمود و گفت در این اواخر (منظور ایشان همان زمانی است که نظر خارجیان در مورد ایشان، با کم لطفی توام شده است وآقای کرزی چند روز قبل از خراب شدن رابطه اش با آنان سخن گفته بود)، برخی از خارجی ها تلاش می کنند، میان رهبران سیاسی و جهادی تفرقه ایجاد کنند و به سود خود از آنها استفاده نمایند. چه رهبران نازنینی! آقای کرزی هم چنان گفت که قطعا امکان ندارد این خاک جور شود مگر توسط افغان ها (اشتباه نشود، منظور ایشان از افغان ها فقط اطرافیان خودش و آن کسانی است که تا اکنون به صورت رسمی وغیر رسمی در خوان یغمایی که بر این کشور گسترده است، سهیم بوده اند، نه مردم افغانستان که سهم آنان در تمامی عرصه ها یکسره نا دیده گرفته شده است وغیر از قربانی شدن سهمی نداشته اند). آقای کرزی از جمله اضافه کرد که «مه از تجربه شش ساله ی (یکسال کمتر از هفت سال، زیرا در آن سال همه متفق بودند) خود برای همه می گویم که شکار فتنه انگیزی دشمنان افغانستان نباشند و دیگر بین شان جنگ سالار و کمونیست نباشند. واقعا عجیب است که یک رییس دولت پس از شش سال تمام تازه به فهم مساله بدیهی ای قادر شده است که همه کتاب های اخلاقی و دینی ما مملو از آن است و عجیب تر این که همین شخص دیر فهم بازهم می خواهد رییس و رهبر باشد. البته آقای رییس جمهور از یاد برده اند که خود ایشان نیز جنگ سالاران را بدتر از تروریستان و خطرناکتر از آنان معرفی کرده بودند. در برابر این دعوت به اتفاق رییس جمهور، جانب مقابل نیز واکنش موافق نشان داده و طالب سهم بیشتر برای خودشان در قدرت شدند. به این ترتیب هر دو طرف نشان دادند که از هیچ فرصتی، برای چانه زدن بر سر اصلی ترین مساله یعنی تقسیم قدرت غافل نیستند. صریح تر از همه نیز آقای سیاف بود که با لحن و ادبیات خاص خودش گفت: این میدان را تا مجاهدین نزنند، پدر کسی زده نمی تواند. معنای ضمنی این سخن آن است که باید زمام امور به مجاهدین سپرده شود و یا به مجاهدین در قدرت سهم بیشتر داده شود. البته روشن نیست منظور ایشان از مجاهدین، کی ها هستند؟ اگر آن کسانی منظور باشد که در جریان جهاد تفنگ گرفته اند، حکمتیار و حزب اش با بسیاری از طالبان را نیز شامل می شود و آن تعداد از برادران عرب و کرنیل های پاکستانی و... حتا نابرادران امریکایی را در بر می گیرد که سهم غیر قابل انکاری در جهاد داشتند. در حالی که مجاهدین اصلی آنهایی هستند که در جهاد با نفس که جهاد اصلی و اکبر است، نیز مبارزه کرده باشند؛ از تجاوز به جان و مال و شرف و عزت و آبروی سایر مسلمانان پرهیز کرده باشند و اجر کردارشان را نیز فقط از خدا بخواهند، نه این که آن را به مثابه ی دینی پایان ناپذیر بر مردم بر آنان تحمیل نمایند. از این ها که بگذریم، هیچ معلوم نیست این دین در چند نسل خاتمه می پذیرد. مگرنه این است که هم اکنون رییس دولت و معاونین اش، اکثر اعضای هر دو مجلس و رییسان آنان، برخی از وزیران، از مجاهدین می باشند و آن وزیرانی هم که مجاهد نیستند، از مجلسی رای گرفته اند که اغلب اعضای آن مجاهد می باشند. از همه گذشته آنهایی که مردم را دین دار خویش می دانند، دست کم از شصت هزار انسانی که فقط در کابل و در اثر موضع گیری غیرمسوولانه آنان قربانی شده اند، نیز یادی کرده، معذرت بخواهند و غرامت بیوه و یتیم شدن و خانه خرابی آنان را نیز بپردازند. این برخلاف جوانمردی است که برای خود فرمان عفو بنویسیم، ولی مردم را وامدار همیشگی خویش بدانیم.