8 sobh   kabul

           

استقلال مفهوم و معنای کاملا ذهنی و تجریدی و تشریفاتی و شعاری یافته است؛

 

از دیر باز بدین سو برای زمامداران دولتی ما « استقلال « مفهوم ومعنای کاملا ذهنی و تجریدی و تشریفاتی و شعاری یافته است؛ و بر همین اساس تجلیل و بزرگداشت از آن به صورت نمایشی و فرمایشی همه ساله و حتا در زمانی که کشور ما در اشغال قشون متجاوز سرخ شوروی بود و زعمای حزبی و دولتی آن زمان جز به اشاره و اجازه کرملین، کاری نمی توانستند بکنند، اجرا میشد. اما برای مردم افغانستان استقلال به عنوان یک آرمان و رویای جاودانه، پیوسته انگیزه بخش و محرک و الهام آفرین بوده است. شاید از همین سبب باشد که تمامی حکومت ها، با وجود وابستگی های آشکار و نهانی ای که به یک یاچند قدرت جهانی داشتند، خود را ناگزیر از بزرگداشت روزی به نام جشن استقلال و یاد و خاطره رهبران و داعیه داران آن رویداد می دیدند. حتا سلطنت سلاله یحیی که درسقوط و زوال حکومت امانی سهم عمده ای داشتند و سپس با غدر و خیانت و سو استفاده از نام او به غصب سلطنت پرداختند، همه ساله، تصاویر امان الله غازی را زینت بخش صفحات روزنامه های دولتی می ساختند. یاد و نام امان الله خان غازی طی سال های متمادی نماد و مظهر آرمان استقلال طلبانه مردم ما بود که عشق بیکران شان را به حریت و خود ارادیت نشان می داد.

اما ارزش امان الله خان و یاران مبارزش فقط در حصول استقلال خلاصه نمی شود، بلکه خیلی فراتر از آن می رود. امان الله خان و اطرافیان با وفایش به جد فهمیده بودند که ادامه اسقلال و دوام آن با داشتن ابزار و وسایل و امکاناتی ممکن است که استقلال بدون آنها فاقد معنا است: توجه به دانش و معارف، زیر ساخت های اساسی اقتصاد، ایجاد اشتغال و فرصت های شغلی، مشارکت شعوری و آگاهانه زنان، بهره مندی از حقوق و امتیازهای شهروندی و نفی تبعیض و تمام آن چیز هایی که مردم را به سوی خودکفایی رهنمایی می کند. در این راستا امیر امان الله خان خود در اوایل سلطنت اش، به آموزش سواد برای مردم می پرداخت، تا الگو و نمونه ای برای تشویق مردم گردد. این خیلی پرمعنا و شگفتی آفرین است که نیاکان امان الله مخصوصا پدر کلانش در آغاز پادشاهی، تایید و امضای مقام های بریتانوی را لازمه ی حتمی آغاز سلطنت شان می دانستند و در همین رابطه بود که عبدالرحمن خان در اولین تماس مستقیم وعلنی خویش با نماینده بریتانیا، از آنان خواست تا حدود و ثغور حکومت و اختیارات او را مشخص گردانند. ولی امیر امان الله خان غازی، در همان آغاز سلطنت، سوار براسب به میان مردم آمد و اعلام کرد که «حصول استقلال افغانستان یکی از شرایط پذیرش سلطنت برای اوست». البته برای او غیر ممکن نبود که با کسب توافق بریتانیا، به تاج و تخت دست یابد، اما او در عوض کوشید به حمایت و پشتیبانی مردم و اعتماد به آنان، به این کار دست یازد. او در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتا پدرش را نیز از سر راه برداشت. تجلیل از امان الله، تجلیل ازیک شخص نیست، بلکه بزرگداشت از آزادگی و استواری و پایمردی و حق شناسی آزاده ای است که اگر پادشاهی را می خواهد، در ازای اسارت و بردگی و غلامی مردمش نمی خواهد. او می خواست پادشاه مردمی باشد که آزاد و مستقل هستند و از غلامی بیزار. هنگامی که آن امیر درقندهار آمادگی می گرفت تا برای حمله به کابل، حرکت کند، خبرشد که برخی از دوستانش به حمایت از شوروی ها به مزارشریف رسیده اند. امان الله خان که نمی خواست به کمک دیگران به سلطنت برسد فورا از افغانستان خارج شد، زیرا نمی خواست سلطنت را در ازای قتل عام مردمش توسط بیگانگان به دست آورد. هکذا معروف است که هتلر، رهبر فاشیسم طی نامه ای حمایت خویش را از وی به اعتبار این که آریایی نژاد است، اعلام کرد اما بازهم آن آزاده مرد نپذیرفت و با پاسخی دلاورانه، به خواست او جواب رد داد. او در دیار غربت مسکن گزید اما ننگ و ذلت فرمانروایی و حکمرانی به حمایت دیگران را بر مردم خویش نپذیرفت. این در حالی بود که دشمنان او با توطیه و دسیسه به همدستی خارجیان کوشش در غصب سلطنت داشتند و در این راه از هیچ کاری مضایقه نمی کردند. یاد او به عنوان یگانه پادشاهی که مردمش را پرغرور و آزاد می خواست و یاد تمام یارانی که تا پای جان با او بودند، گرامی باد و همیشه گرامی هست.