دیکتاتور

 

 

دیکتاتور شخصی ا ست خود خواه که از چاپلوسی لذ ت و از انتقاد نفرت دارد، به کسی که انتفاد میکنند سزا و به دیگری که تملق میکند پاداش میدهد، از اینرو شکر برای چاپلوسان و زهر برای منتقد ین است.

ازاین ها دولت های استعماری استفاده هائی شایانی برده اند، چه برای سرکوب مخالفین داخلی وچه برای زورآزمائی با رقیبان خارجی.

زمانیکه سیاست ولی نعمت تغیر میکند، و دیگر این دیکتاتور نه تنها مفید بلکه ضد منا فعش قرار میگیرد  اقدام به براندازی اش میکند، این وقت است که این دیکتاتور یکشبه منفور میشود، دران صورت باید این دیکتاتور عوض شده و به عوض آن دیکتاتور دیگری با چهرهً مطا بق به شرایط  جدید به روی صحنه آورده شود.

دیکتاتور در چنین وضعیتی مجبور میشود از خود دفاع کند، و یک شبه چهره ضد استعماری بخود گرفته و ملی گرا میشود، ولی چون سال ها به دکتاتوری و ظلم ستم عادت کرده، ادا های مسخره آمیزی از خود نشاد میدهد.

 دیکتا توردرسدد پیدا کردن ولی نعمت جدید میشود، تا از  وی پشتیبانی و محافظت کند ،ولی مشکل اینجا ست که حرکت خود را برای مردم چه طورتو جیح کند، چون ژست ملی به خود گرفته بود

دکتاتور سیاست تبعیضی دارد تا بدین قسم به قومی یا ملتی چنان وانمود کند که آنها را نسبت به دیگران ارزش میدهد، امتیازاتی به بعضی از آنها میدهد تا بدین قسم طرفدارانی برای خود سر و پا کند.

بدین قسم  روحیهً وابستگی و نوکرمنشی بوجود می آورد، با تشدید سیا ست تبعیضی، طبعا تشنجاتی به وجود آمده وتبعیض رواج پیدا میکند، آنکه سرکوب شده، به انتقام گیری وآنکه امتیازگرفته به چاپلوسی میپر دازد.

دیکتاتورها به دنبال موضوعاتی میگردند که مردم را به آن سرگرم و منحرف از مشکلات روزمره کنند مشکلا تیکه خود به وجود آورده اند، ساده ترین آن دعوا با دولت همسایه خواهد بود، یا به بهانه مشکلات مرزی و یا به اصطلاح دفاع از حقوق بیرون مرزی تا به دین قسم افکار را به خارج معطوف سا زد، مخالفین رژیم را اجنت خارجی وروانه زندان کند.

این دیکتا تورسیستمی که به وجود آورده، برپایه اختنا ق وتحریف حقا یق بنا یا فته است،از مطبوعات هم بنفع خود استفاده میکند، مطبوعات یکجا نبه و درچارچوکات رژیم گنجا نیده شده است.

در رژیم های دیکتاتوری مطبوعات بیطرف معنی ندارد، همه چیزبه دور منافع دیکتاتوری میچرخد.

فیصدی دروغ راست را باید درچوکات منا فع رژیم جستجوکرد،یعنی هرقدربا منافعش مطابقت داشت راست و هر قدر در تضاد وا قع شد برعکس خواهد بود.

مشخصه دیکتا تورها چه کمو نستی وچه غیرکمونستی دایم بودن آن هاا ست، یک دفعه به قدرت رسیدند، دایم الزمامدار می شوند، و تغیر فقط از طریق سرنگونی این دکتاتوری میسرخواهد شد، توگوئی اینها از طرف خدایان انتخا ب شده اند و وظیفه هدایت جامعه را از قبل صاحب بودند ، دیگران جزاطاعت چارهً دیگری ندارند.

فرکسیون ها نه بشکل دیموکراتیک، بلکه در رقابت و زد و بندها بوجود آمده اند،که کدام یک بهترمی تواند تاً مین کننده منا فع دیکتاتور باشد، از اینرو در وقت بحران بهترچهره های شان نمایان و باشدت گرفتن بحران، به زد و خورد های درونی می انجامد، ولی در وقت آرامی گرگ ها ی لاشه خوراند.

 

انجنیر برات فرهید