بسمه تعلی

 

دشمن نادان بُـلنـدت کرده است

 

تقدیم به زنده یاد عبد المجید کلکانی

 

ای شهید راه آزادی،ای مظلوم وطنخواه،ای بندهء راستکار ونیکو کردار خدا، ای عبدالمجید کلکانی!

در دوران زند گیت،حتی برای یک لحظهء کوتاه ترا ندیده بودم. بعد از شهادتت تا همین اواخر، نه ترا میشناختم ونه دوستان وهمرزمانت را.

تنها نامت را از طریق رسانهای خبری دوران نا میمون وطن فروشان خلق و پرچم شنیده بودم که ترا بنام یک" دزد،رهزن وقا تل" به گفتهء آن فرومایگان به کیفر اعمالت رسانیده بودند.

یقین کامل دارم که اگر تو دزد، رهزن، قا تل و یا یک انسان قصی القلب و خا ئن به میهن و مردمت و به آزادی کشورت می بودی،جای تو بر تخم چشم قدرتمندان و غلامان بیگانهء آنزمان می بود .

در حق تو از پیشکش نمودن زیبا رویان تا تقدیم چوکی های بلند وزارت و سفارت،منصب های جنرالی و مارشالی، القاب علمی اکا دمیسن و امتیازات گوناگون دیگر دریغ نمی کردند. آنها به اشخاص خائن و بی وجدان مانند خود ضرورت داشتند و از آنها برای پیشبرد مقاصد شوم و رزیلانهء خود استفاده میکردنند.

هیچ وجدان پاک، هیچ شخص وطن پرست و هیچ انسان دارای عقل سلیم، نظر آن مردمان پست فطرت و ناخلف را در بارهء تو تأیید نمی کند.

برای شخص خودم همینقدر کافی است که شخصیت والا وفرزانهء ترا تأیید و تصدیق کنم که تو از دست کثیف ترین و خائن ترین اشخاص تاریخ افغانستان عزیز ما، مردانه ولی مظلومانه به درجهء رفیعهء شهادت رسیدی. زهی به سعاد ت توای فرزند دلیر،آزاد، آگاه و ضد استبداد کشور عزیز ما!

 

وجدان و ضمیر تو تحمل غلامی بیگانگان و نوکران حلقه به گوش آنها را نداشت. ای مرد حُر و آزاد، میخواهم یک فرد از یک پارچه شعر خود را که با عنوان آزادی سروده بودم در اینجا یادآور شوم و آن عبارت است از:

 

قـصهء گـُرگ وسـگ فــربه را نشنیده ای

آن یکی آزاد و دیگرحلقه اش در گردن است

 

همت والا و سرشت مردانه و آزاد تو نخواست برای راحت زیستن چند روز زود گذر،حلقهءغلامی و بندگی دشمنان و طنت و نوکران آنها را در گردن خود و یا در گردن سایر هم میهنانت ببینی. تو سرشا ر از بادهء حریت و آزادی بودی و با افتخار زندگی کردی.بلی یک ساعت زندگی آزاد و پر افتخار بهتر از یک عمر زندگی با ذلت وخواری. هیها ت من الذ لـّه.

 

جای تأسف است که یک بیخرد و طفیلی نا جوانمردانه و خلاف تمام اصول و موازین انسانی، مطبوعاتی و ژورنالستی، خواست ترا تحقیر و توهین نماید. وی کور خوانده بود زیرا نتیجهء این عمل نا بخردانهء وی کاملاً معکوس آن شد که توقع داشت.

ده ها و شاید صد ها مقاله و شعر در دفاع از تو، در توصیف و تمجید تو، در شناختاندن چهرهء واقعی تو به دیگران،به نشر رسید و از برکت تکنالوجی امروزی در هر گوشه و کنار این کرهء خاکی،هم میهنانت از صفات نیکو، مردانگی و آزادی خواهی تو با خبر گردیدند و در حق قاتلین تو، دشمنانت و جیره خواران دیروزی و امروزی،لعنت و نفرین فرستادند.

یکی ترا "ستارهء شب زنده دارمه" خطاب میکند، دیگری"عقاب بلند پرواز"، دیگری"فرزند دلیر و آزادهء کشور"،دیگری"فرزند فداکار و آزادی خواه"، دیگری"پاسدار آزادی و حریت"، دیگری"قهرمان مردی  و مردانگی"، دیگری"مبارز راستین راه رستگاری خلق"، دیگری "اسطورهء مقاومت و پایداری"،دیگری"آفتاب روشنی بخش"،دیگری "سمبول آزادگی، مقاومت، عیّاری و وطن دوستی"، دیگری"مبارز شجاع، آگاه و پر تلاش"،دیگری"کوه مقاومت و مبارزه"،دیگری"قهرمان حماسه ساز و تسلیم نا پذیر"و و و...........و صدها جملات و واژه های زیبا را نثارت می نمایند.

 

من با این قلم قاصر و نا رسا و غیر مسلکی در ادبیات و نویسند گی،نمی توانم آنچه را که لیاقت و شایستگی روح آزاد و فرزانهء ترا دارد، بنویسم. فقط اینقدر میگویم که رحمت خداوند بر تو و بر والدین توباد که ترا یک انسان وطن پرست و مردانه تربیه نمودند.

 

دشمنــان خواستنـد تحقـیرت کنند

غافل از آنکه خودشدند تحقیرعام

 

روحت شاد و فردوس برین جایت باد !

 

تذکر کوتاه:-

من کمتر از دو ماه میشود که با ارسال چند پارچه شعرمیهنی خود با افغان -جرمن پورتال همکاری را آغاز نمودم. مگر سه پارچه شعرم را با عنوانهای"مادر وطن"،"مادر زیبای من"و"مادر افغان "نشر نکردند. علت آنرا مشکلات تخنیکی خواندند. یقیناً اصل مشکل در آن بود که بنده در اشعار مذکور، خائنین وطن و دشمنان بیگانهء میهنم را هجو نموده بودم. علاقمندان میتوانند آن اشعار را درسایت های وزین گفتمان و کاتب هزاره

مطالعه نمایند.

در شرایط موجودهء این پورتال از همین همکاری کوتاه مدت خود پشیمانم.

با سلام های صمیمانه به همه هم میهنان عزیز و آزادی خواه.

 

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

دوم جون ۲۰۰۸،سدنی