بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

دوهزار معاش و دوهزار بدماش

 

نویسنده: قاری عتیق الله ساکت

 

مدارس افغانستان در اوایل سال تعلیمی از بابت صعود قیم وقلت معاش برای معلمین نسبت خیزشها واعتراضات استادان آغاز نامیمونی داشت و دربهای اکثرمکاتب مربوط به وزارت معارف بلحاظ آشفتگی اوضاع بروی شاگردان و تلامیذ ابتدایی، متوسطه و عالی طی چندین روز متوالی بسته شد ومعلمین مرکز و ولایات با یک هماهنگی جمعی با براه اندازی مظاهرات مسالمت آمیزی دست از تدریس برداشتند که وقوع همه این حادثات هم از نگاه تعلیمی

وهم سیاسی وفرهنگی ضایعهء بزرگ و جبران ناپذیری برای ما بحساب میرود.

 ولی گفتنی است که مظلومیت معلمین واستادان مکاتب افغانستان تنها منحصر به پرداخت دوهزار افغانی مدد معاش نیست بلکه دوهزار بدماش که ظاهرأ بحیث شاگرد ولی اصالتأ درنقش قلدران و زورآوران بی بندوبار با آله های جارحه وکشنده حیات، آبرو و حیثیت استادان را در صنوف درسی مکاتب وزارت تعلیم وتربیه مورد تهدید قرار میدهند نیز یکی ازمعضلات اساسی معارف دولت کنونی است که معلمین کشور ما همواره ازین ناحیه رنج میبرند و دولت  هم در قبال این نقیصهء بزرگ تربیتی کاملأ  بی تفاوت است.   

یک معلم در دو محیط زندگی  خود که یکی خانواده واولادهای صلبی اش ودیگری محیط کاری وصنفی با اولادهای معنوی اش قرار دارند، معروض به خطر وآسیبهای روانی است.  او درمحیط خانواده از تقاصیر، ناتوانی وناکامی هایش دربرابر نیازهای اعضای خانواده خود که درهمه عرصه های زندگی ازمصارف کرایه خانه گرفته تا نیازهای اولیه  ومواد خوراکه همواره نسبت بدیگران دراجتماع پس میمانند، شرمگین است حالانکه درمحیط کاری اش  ازبابت عاجزی، ناتوانی وعقب نشینی دربرابر شاگردان بی عرضه، چاقوکش، مکتب گریز، غیرحاضر، دخترآزار وغیره که نمیتواند نظم صنفی را کما حقه بالای ایشان تطبیق نموده یالااقل ایشان را  سر براه بسازد نیز دربرابرمحکمهء وجدان خود آرامش خاطر ندارد وروانش هر روز بدترازگذشته  افسرده میگردد.

عربده ها وبدماشی های جمعی ازشاگردان بی بندوبار که بازور وتهدید وحتی با لت وکوب معلمین بمنظور امتیازگیریهای غیرعادلانه صورت میگیرد، درنهایت موجب میشودکه معلم نه بحیث یک مربی قابل احترام بلکه بحیث یک موجود بی غیرت، حقیر وذلیل که ازترس شاگردان زورآور حقوق دیگر شاگردان لایق وزحمتکش را ضایع ساخته  عدالت را زیر پا میکند، شناخته شود ودربرابرسایر دانش آموزان  شایسته که تاجایی پابند نظم واصول صنفی استند،   مقام ومنزلت خودرا ازدست بدهد واین چیزیست که یک معلم بیشتر ازهرکس دیگربه حساسیت این موضوع  آگاه است.  معلم طبیعتأ  بنا به خصایص انسانی بیش ازهرچیز دیگردرهنگام تعلیم وتدریس به آرامش فکری ودماغی نیاز دارد ومهمتر ازهمه احترام شاگردان نسبت به استاد است که فضای صنف را به محیط سالم  تعلیم وتربیت مبدل ساخته و معلم با احساس اعتماد بنفس واطمینان خاطر وفارغ ازاندیشهء هرگونه خوف وخطر ازناحیهء شاگردان به تدریس، امتحان ونتیجه گیری ایشان آماده میگردد.

ولی زمانیکه آرامش فکری معلم نخست نسبت  فقراقتصادی ومعضلات خانوادگی و در درجهء دوم  بنا به موجودیت شاگردان بی بندوبار بهم میخورد یقینأ که روند آموزش وپرورش هیچگاه  به شکل درست وقانونی آن صورت نمیگیرد. امروز عمومأ درمکاتب شهری وروستایی افغانستان، هستند شاگردان که با اسلحه، کارد وچاقو  بی محابا داخل مکتب میشوند، استادان وحتی مدیران وآمرین مکاتب را تهدید میکنند، هنگام ساعات درسی دربرابر استاد سگرت چه که حتی چرس را دود میکنند، جریان اوقات درسی را عمدأ مزاحمت نموده استادان را بباد مسخره میگیرند وسایرنارواییهای اخلاقی را که ازقید قلم باقیست انجام میدهند  ولی متأسفانه که یک معلم درقبال همه این نابسامانیها ونارواییها بادرنظرداشت اینکه  از طرف مراجع ذیربط چون وزارت تعلیم وتربیت هیچگونه اطمینانی جهت  حمایت  ازخود و علاقهء ایشان برای تطبیق منصفانهء قانون ندارد، هیچ کاری کرده نمیتواند.

 

بنأ معلم که مُثقلهء اصلی  اینهمه رنجهای بی پایان است باخود میسنجد که برای برون رفت ازین بن بست کدام راه را باید انتخاب نماید: آیا همهء این نارواییهای غیر قابل تحمل را نادیده گرفته رنج وعقدهء اینهمه خذلان را خاموشانه دردل خود انبار و سکوت  نماید ویاهم اینکه برای جلوگیری از مزاحمت بیشتر صنف با ایشان بر خورد اصولی کند و حیات خودرا بمخاطره اندازد. باز درصورت انتخاب راهء دوم  مهمترین سؤال برای او اینست که اگر او حیات با ارزش خودرا بمخاطره مواجه ساخته با ایشان مبارزه نماید، دربرابر چه چیزی را بخاطر انجام این وظیفه واین رسالت خطیر بدست میاورد؟ آیا دولت  که اورا معاش کافی نمیدهد، کم ازکم  اینقدر حاضر خواهد شد تا اورا درین مبارزهء مقدس بر علیه اوباشان وبدماشان درهرحالت حمایه نموده ازوی دفاع کند یاخیر؟ آیا وزیری که زیر شعار شایسته سالاری در کرسی این وزارت تکیه زده است، هیچ بهرهء تخصصی ازعلوم وفنون معلمی دارد و یاهم گاهی  برای ده دقیقه  درنقش یک معلم توانایی ایستادن دریک صنف بیست نفری  شاگردان صنوف ابتدایی وحوصلهء اداره ایشان  را دارد تا بداندکه شغل معلمی چقدر سنگین ودشوار است تاچه رسد  به شاگردان صنوف بالا که اکثر با کارد وچاقو دربرابر استادان خود میایستند. ولی  متأسفانه وباکمال تعجب تاجاییکه میبینیم گویا شخص وزیر صاحب معارف خود نیز به صف بدماشان پیوسته ودست خودرا با ایشان برای خورد وخمیر کردن عزت، آبرو وآزادیهای مدنی معلمین کشور یکجا کرده است. مگر محاکمه وبازداشت آنعده استادان که بادیدن اولادهای سؤ تغذی خود به ستوه آمده حقوق وامتیازات قانونی خودرا شرافتمندانه مطالبه میکنند، دهان ایشان را بستن، ازتیررس چشم کمره ومصاحبه کردن درمطبوعات ایشان را گریختاندن، مُهر عناصر دهشت افگن وتوطیه گررا برپیشانی ایشان زدن وصدها موارد دیگر به معنای غیر ازینست  که ایشان بدماشانه وزارت میکنند؟  

بیشک که وزیر صاحب تعلیم وتربیت آقای حنیف اتمر اگر خواسته باشند، بخوبی میتوانند که استعداد استدراک درد  والم طبقهء معلم را در وجود خود ایجاد وآنرا رشد دهند منتها برای دستیابی به این نعمت بزرگ الهی فقط دو تمرین کوچک آنهم  برای ده روز برایشان قابل توصیه پنداشته میشود که جناب شان تمرین های آزاد آتی را بدور از مشوره های چهل وپنج تن مشاوران لغمان شریف که از وجود ایشان یک وزارت درست به یک کندک قومی تبدیل شده است،  به منصه اجرا بگذارند:

1 وزیر صاحب   به مدت ده روز تمرین  وریاضت بکشند تا با مبلغ دو هزار افغانی که چهل دالر آمریکایی میشود،  گزاره کنند تا باینطریق  بدانند که یک معلم چطور یکماه و آنهم یک خانواده را با این مبلغ نا چیز اعاشه میکند.

2 درطول این مدت کوشش کنند یک صنف درسی ابتداییه را حد اقل روزانه یکساعت گرفته به شغل معلمی مشغول شوند.

تمرینهای فوق الذکر برای مشاورین محترم ایشان که معاشات ایشان فوق  سه هزار دالر و پنجهزار دالر است، نیز خالی ازمفاد نبوده بشرط آنکه نهایت ریاضت  وزحمت بکشند تا در طول ده روز ازچهل دالر حتی  یک افغانی بالا درکیسهء خود وخانواده ایشان نگاه نکنند. "دوا مجرب است،  الله شافی ونحن واصی". درغیر آن بقول حکیم سنایی:

آن شنیدستی که درد دندانی            به شکایت رفت نزد نادانی

گفت باد است ازین مباش حزین     گفت آری ولیک سوی تو این

به من این درد کوهء فاران است       چون ترا نیست دردی آن باداست

 

والسلام.