سیدهاشم سدید

29 .05 .2008

 

 

گرچه طفلم در طریق عشق و ابجد خوان علم

مبدأ  و پایان کــار عارفان  دانم  کـه چیســت

                                      "  قمشه ای "

 

 

" تحول، کاربرد، معانی و تفسیر حروف ابجد در طول تاریخ "

 

با کلمات ابجد که یک اصطلاح ادبی و مربوط به فرهنگ و ادب،  یا معارف اسلامی است هر یک  بار ها برخورده ایم.  نویسندگان، بویژه در ادبیات کلاسیک فارسی، برای زیبائی و روانی نوشــته ها، غالباًَ در نوشته ها و آثار شان برای برشماری چند مطلب یا چند موضوع  حروف ابجد  را  که همان حروف هجأ هستند، بکار میبردند.

اگر چه حروف ابجد، از فرهنگ و معارف اسلامی  در زبان فارسی راه  یافته است، ولـی  واقعیت این اسـت که حروف ابجـد ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه یا اجـداد مردمان لبنان و فلسـطین و فســمتی از اسرائیل امروزی بوده است.

فنیقی ها این حروف را مطابق تقسیم بندی خاص و معین به فصول یا صور هشـــت گانه و به قرار ذیل ترکیب و ترتیب نموده بودند:

1ـ   ا ـ ب ـ ج ـ د                  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  ابجـــد

2ـ   هـ ـ و ـ ز                      ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  هــــوز

3ـ  ح ـ ط ـ ی                      ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حـــطی

4ـ  ک ـ ل ـ م ـ ن                 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  کلــمـن

5ـ  س ـ ع ـ ف ـ ص             ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  سعفص

6ـ  ق ـ ر ـ ش ـ ت               ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  قـرشـت

7ـ  ث ـ خ ـ ذ                      ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  ثخـــــذ

8ـ  ض ـ ظ ـ غ                    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  ضـظـغ

حروف ابجد را حروف یا حساب جمل نیزمی خوانند. حساب ابجد به سه کته گوری یا به سه دسته تقسیم می شوند که هر دسته حاوی یک تعداد حروف تهجی ای هستند که از اعداد معیین و مشخصی نمایندگی میکنند. بطور مثال:

ـ  الف تا ط  نمایندگی از اعداد  یک  تا  نه  میکنند.

ـ  ی  تا ص نمایندگی از اعداد  ده  تـا  نود  میکنند.

ـ  ق  تا  غ  نمایندگی از اعداد صد تا هزار میکنند.

معادل یا نماد عددی این حروف از این قرار اند:

دسته اول }الف 1ـ  ب 2ـ  ج 3ـ  د 4ـ  هـ 5ـ  و 6ـ  ز 7ـ  ح 8ـ  ط 9

دسته دوم }ی 10ـ  ک 20ـ ل 30ـ م 40ـ ن 50ـ س 60ـ ع 70ـ ف 80ـ ص 90ـ ق 100  

دسته سوم}ر 200ـ ش 300ـ ت 400ـ ث 500ـ خ 600ـ ذ 700ـ ض 800ـ ظ 900ـ  غ  1000

در نوشته های کهن آمده است که که مردم  فنیقیه به ویژه اعراب این  ناحیـه که در ساختن افسانه ها در جهان معروف و به طلسـم و دعا و جادو و تعویذ و ابطال  جادو و طلســم  و ... مشـهور اند، به هر یک ازاین صورتهای هشـتگانه نام ها و معانی خاصی داده بودند و هر یک را به گونه ی تفسـیر مینمودند و آن ها را به تنهائی یا با هم برای رسیدن  یا دست یافتن به مقاصد خاص بکار میبردند. این عادت و باور چنانچه میدانیم تا امروز در بسا نقاط کره زمین، از جمله با تأسف در کشور ما نیز باقی مانده است.  در بعضی از مناطق کشور ما درمواقع خشک سالی، مثلاًَ، 28 حرف ابجد را به روی کاغذی مینوشتند وبه چاهی که آب آن کم شده بود، یا آب آن خشک شده بود، می انداختند تا آب آن زیاد شـود. یا کاغذی را که بروی آن 28 حرف ابجد نوشته شده میبود آب میکشیدند و آب آنرا به زن شیر دهی که شیر کافی نداشت مینوشاندند تا شیر وی زیاد شود.

برخی ازمعتقدین به نیرو و تأثیر این نماد ها بر این باورهستند، که اسرار فراوانی در هستی وجود دارد

از آن جمله اسرار اعداد یا ارقام حساب جمل، که بر زندگی انسان ها غالباًَ (  در صورتی که انسـان هـا بدان باور کامل و بی غل و غش داشته باشند و شک و تردیدی به خود راه ندهند) تأثیر به سزا و مستقیم دارند. راه دست یافتن به این اسرار، به نظر اینها عبارت اند از:

ـ   ایمان به خدا.

ـ   مشیئـت خـدا.

ـ   پاکــــی نفس.  

ـ   احاطه علمی.

ـ   دوری  از فسـاد،  و

ـ   نبود موانع دیگر

به هر روی:

همسایگان دیگر فنیقیه، مصریها و بابلی ها ولی، بر خلاف فنیقی ها که از این حروف در ساختن افسانه ها کار میگرفتند و  به جادو و طلسم و... معروف بودند، ازحروف یا حساب ابجد برای بیان و پیشگوئی هـای نجومی و ترتیب تقویم و تعیین زمان و وقـت گردش ستاره ها و دیدن فال کار می گرفتند.

درعربستان قبل از اسلام، زمانی که حروف ابجد از طریق روایات به مردم این سر زمین رســید،چـون مفاهیم ترکیبات هشتگانه حروف ابجد برای شان مفهوم  نبود، و ازجانبی قرار نوشته های متعدد اعراب در آن زمان درجعل اندیشه ها و حکایات و نظریات و تعریب خیلی از مسایلی که جزء دست آورد های دیگران بود، مشهوربودند، معنا ها یا تفسیرهای دیگری،  از قبیل این که صورت های هشـتگانه حروف ابجد گویا نام های هشت پادشاه، هشت دیو، روز های هفته و یا نام هشت ستاره بوده است، برای  صور هشت گانه حروف ابجد، جعل نمودند.

درزمان پیامبر اسلام برای این حروف تفسیر جدید بوجود آمد.  روایت است که خلیفه سوم از پیامبر در باره تفسیر و معنای حروف ابجد سوال نمود. پیامبر ضمن اینـکه بر اهمیت حروف ابجد تاکید اکید کرد، تمام صور هشتـگانه حروف ابجد را معنا و تفسیر نمود؛ که کاملاًَ با معانی و تفسیرها و اعتقادات و بیان های قبلی تاریخی مردمان  قبل از اسلام یـا همسایگان  اعراب عربستان فرق داشت. 

چند تا از این معانی و تفسیرها به طور نمونه ذیلاًَ ذکر میگردد:

ـ   الف  نشانه نعمت های الهی

ـ   ج    نشانه جنت و جلال و جمال خداوندی

ـ   م     نشانه دوام و بقأ سلطنت الهی

ـ   ک   نشانه کلام خدا 

ـ   ی    نشانه قدرت کامل و برتر خداوند

و ...

همچنین در ادبیات اسلامی عرب حروف ابجد را اگر بصورت منقطع بنویسند (  ا ـ ب ـ ج ـ د  )  ابجــد صغیر و اگر به شکل پیوسته نوشته شود، ابجد کبیر میگویند. این نامگذاری در ادبیات فارسی کلاسیـک نیز راه پیدا نموده است.

مولانا جلال الدین بلخی و برخی ازادبأ و اندیشمندان دوران وی فهم اسرار و نیروی حروف ابجد را که در آن زمان بـه علم ابجد معروف شده بود، برخلاف ما ها که آن را درظاهر آسان مییابیم، امری دشوار می پنداشتند. مولوی شعری دارد در این زمینه که چنین میگوید:

ای تـو نا  رســته از این  فانی رباط

                    توچه دانی صحو* و سکر و انبساط

  ور بدانی  نقلت از اب و جد اسـت

                     پیش تو این نام هـا چون ابجــد است

ابجد و هوز چه فاش اســت و پدید               

                     بر همه  طفــلان و معنی  بس بعیــد

ولی درزبان فارسی امروزاین کلمه عربی، که با مصدرخواندن ترکیب میشود، معنی دیگری پیدا نموده است؛ و آن عبارت است از:

آنانیکه خواندن و نوشتن را تازه یاد گرفته باشند. یا مردمان عامی و بیسواد، خصوصاًَ آنانی که در عین بیسوادی مدعی فهم و دانش و علم و بصیرت باشند.

شمس الدین محمد بن علی سمرقندی ملقب به " سوزنی " در این مورد گفته است:

خرسـند به نیک و بـد خود بایـد بود

اندازه شــناس حــد خــود بایـــد بود

اول ســـبق  تـــو  ابجــد آمــد یعـنی

بر ســیرت اب و جد خود بایــد بود

و بالاخره هر نوشتهء مرتب شده براساس حروف ابجد را " ابجدی" یا " ترتیب ابجد" می خوانند.

 

در پایان از آنانی که میخواهند گاهی از نیرو و تأثیر اعداد جمل اسـتفاده نموده برای خود یا دیگران دعا بنویسـند یا کسـانی را طلسـم و جمل و جادو کنند، خواهـش می کنـم که دعا و جادو و طلســم و ...  را با حروف ابجد بنویسند و نه با حساب جمل.  درغیر آن مورد عتاب موکلین و رجال الغیب قرارمیگیرند و ممکن آسیبی به ایشان برسد!!

 

 

 

 

 

*صحو حالت هوشیاری سالک پس از بیخودی است.  وقتی عارف یا سالک از حالت مستی یا از حالت استغراق بیرون میشود و به حالت هوشیاری بر میگردد، این حالت را در تصوف صحو میخوانند.