پاکستان حصار می کشد ، افغانستان رویای دیورند می بیند

 

  

  افغانستان بار دیگر مخالفت خود را با طرح حصار کشی در خط مرزی دیورند بیان داشت. همایون حمیدزاده، سخنگوی رییس جمهور روز گذشته در یک نشست خبری در کابل گفت که حصارکشی و گرفتن سیم خاردار در خط مرزی دیورند باعث قطع ارتباط میان اقوام دوسوی دیورند می شود و در عین حال تاثیری بر کاهش و جلوگیری از عبور تروریستان و طالبان به افغانستان نمی گذارد. آقای حمید زاده هم چنان گفت که باید به جای حصارکشی در مرز دیورند، تروریزم در زادگاهش نابود گردد.

طرح حصار کشی و گرفتن سیم خاردار در امتداد خط مرزی دیورند سال گذشته از سوی حکومت جنرال مشرف به هدف جلوگیری از عبور و مرور تروریستان اعلام گردید و از سوی ایالات متحده امریکا و کشور انگلستان نیز مورد تایید قرار گرفته بود. چنانچه این کشورها متعهد شده بودند که برخی از هزینه های این پروژه را نیز می پردازند.

ظاهرا پاکستان با این هدف می خواهد در امتداد خط مرزی دیورند سیم خاردار بگیرد که می خواهد از حجم اتهام‫ها برعلیه خودش در مورد عبور و مرور تروریستان از خاک آن کشور به افغانستان کم کند. اقدام برای این کار ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. یکی این که پاکستان نمی تواند و یا نمی خواهد برعلیه تروریستان و طالبان در آن سوی خط دیورند مبارزه کند و آنان را نابود نماید، بلکه در پی آن است تا با امضای توافقات صلح، جریان افراطی طالبان را مشروعیت بیشتر ببخشد.

نکته دوم این است که پاکستان می خواهد با حصارکشی خط مرزی دیورند به جهانیان چنان وانمود کند که آن کشور جلوی ورود تروریستان را از خاک خودش به افغانستان گرفته است و یا می خواهد بگیرد و اگر بعد از این هر اتفاقی در افغانستان بیافتد، پاکستان مسوول آن نیست.

وبالاخره این که اقدام پاکستان برای حصارکشی در نوار مرزی دیورند نشانگر این اطمینان در نزد سیاستمداران آن کشور است که اکنون طالبان به حد کافی در افغانستان نیرومند شده اند و بدون گذر از سرحد مشترک قادر به جنگ و دفاع از خود در داخل مرزهای افغانستان می باشند. البته اگر این تصور درست باشد، در آن صورت حصارکشی در مرز دیورند و در پی آن حیات و حضور طالبان در صحنه افغانستان این ادعای پاکستان را به خوبی به یک حقیقت مبدل خواهد کرد که "طالبان یک مشکل داخلی افغانستان است".

اما جانب افغانستان متاسفانه به دلیل این که فاقد توانایی لازم دیپلوماتیک می باشد، به جای این که در برابر حصارکشی مرزی در دیورند موضع عاقلانه و واضح بگیرد، بیشتر به مسایل عاطفی متوسل می شود و همیشه تکرار می کند که این طرح باعث جدا شدن اقوام دوسوی سرحد می شود.

متاسفانه تا کنون کسی پیدا نشده است که از دولتمردان افغانی بپرسد که مگر همین ارتباطات خویشاوندی در دو سوی خط مرزی دیورند خود یک مشکل کلان سیاسی برای افغانستان در طول سال های گذشته نبوده است؟ با توجه به شواهد تاریخی متاسفانه ارتباطات خویشاوندی و قومی میان انسان های دو سوی خط دیورند در برخی موارد، باعث حمایت و پناه دادن به تروریستان شده است و اگر وضعیت آن طوری که است، ادامه پیدا کند، این روند هم چنان ادامه پیدا خواهد کرد.

مشکل اصلی این است که دولت افغانستان مساله حصار‫کشی در خط مرزی دیورند را نه براساس یک تیوری علمی و منطقی مطابق به واقعیت روز، بلکه به این هدف مطرح می کند که هنوز در خیال الحاق دوباره آن سوی دیورند به افغانستان است. این خیال باطل که روزی می شود سرزمین‫های آن سوی دیورند را به افغانستان الحاق کرد، متاسفانه سال هاست که سیاستمداران ما را از عقلانی اندیشیدن نسبت به مساله اقوام آن سوی سرحد منحرف کرده است. واضح است که در سیاست نمی شود با عواطف عمل کرد و تصمیم گرفت. اگر چنین می بود امروز هیچ کسی در این سوی و آن سوی دیورند حاضر نمی شد که به طالبان پناه بدهد، سرباز فراهم کند و .... آمارها نشان می دهد که متاسفانه اکثریت کسانی که به حملات انتحاری و خرابکارانه از سوی طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان متوسل می شوند، به لحاظ قومی به مناطق آن سوی دیورند تعلق دارند. مگر نه این است که اگر کسی از حق کسی دیگر دفاع می کند، باید طرفی که دفاع می شود نیز اگر نمی تواند با این صدا همراه شود، حداقل می تواند در خفا این صدا را حمایت کند. آیا واقعا تاکنون تحقیق و نظرسنجی ای در این زمینه صورت گرفته است که اقوام ساکن در آن سوی دیورند خواستار الحاق مجدد به افغانستان هستند؟ حکومتی که نمی تواند برای پایتخت خود در یک شبانه برق کافی تهیه کند، آیا قادر خواهد بود که به روستاهای دور دست مناطق مرزی برق برساند؟ یا حکومتی که قادر نیست در ولایت های همجوار با کابل مکاتب را فعال نگه دارد، آیا توان راه اندازی و ایجاد مکاتب عصری را که امروز مردم مناطق سرحدی پاکستان به آن دسترسی دارند، خواهد داشت؟

متاسفانه در حکومت افغانستان کسی به این پرسش ها جواب نمی دهد و همه سهل انگارانه از آن چشم پوشی می‫کنند، ولی لحظه ای نیست که دولتمردان ما در خواب و بیداری رویای الحاق مناطق آن سوی دیورند به افغانستان را نبینند. دولتمردان افغانستان به جای اندیشیدن با چشم‫های خود باید با عقل خود بیاندیشند و تصمیم ها را نیز در پرتو یک سیاست عقلانی انسجام کرده، ارایه دهند. دوران سیاست‫های عاطفی دیروقتی است که گذشته است و دیگر هیچ کس به خاطر علایق عاطفی خود در سیاست شریک و یار کسی دیگری نمی شود. امروز حد و مرز سیاست را منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تشکیل می دهد. خوب است که افغانستان بر مساله زادگاه و زایشگاه تروریزم در منطقه اشاره کند و این موضوع را در هرجایی و هرمکانی با منطق منبطق با دانش روز بیان کند، تا جهان از خواب خرگوش در مورد پاکستان بدر بیاید.