پیکار پامیر – تورنتو

23-05-08

 

 

سیاست های پاکستان در افغانستان به پیروزی میرسد

 

سیاست های حکومت پاکستان در قبال افغانستان ، ازسال 1947 عیسوی تا امروز ، مراحل مختلفی را پیموده است که آن را میتوان به سه بخش عمد ه  تقسیم نمود :  مرحله ی نخست ، کلا ، سیاست دفاعی- دپلوماتیک  توام با فعالیت های استخباراتی علیه افغانستان بود . این سیاست تا سالهای 1973 یا اوایل کودتای سردار محمد داوود ، توام با نواسانات  دپلوماتیک  و قسما با تحرکات مقطعی نظامی  ادامه یافت .

بخش دوم این سیاست ،  پس از سالهای 1973 عیسوی  یا متعاقب کودتای سال 1352 خورشیدی در افغانستان آغاز می یابد و بتدریج جدی تر، گسترده تر و عمیقتر میشود . در این مرحله ،  سیاست حکومت پاکستان در قبال افغانستان ، از حالت دفاعی و عمدتا دپلوماتیک  ، به حالت تعرضی و عمدتا خرابکارانه  در می آید و تا سال 2001 عیسوی به اوج خود میرسد .

و بالاخره ،  با سقوط  نیرو های مسلح و مختلط  ( عربی –  عجمی  ) بنام " طالبان "  و حضور فعال نظامی ایالات متحده و متحدان آن در افغانستان ، مرحله ی سوم سیاست حکومت پاکستان در قبال افغانستان آغاز میگردد .

چون ، شرح هر سه مرحله از سیاست حکومت پاکستان در قبال کشور عزیز ما افغانستان ، طی این مقال ، مقدور نیست ، بنابران ، بخاطر رسیدن به اصل مطلب ،  عجالتا  میرویم به مرحله ی سوم این سیاست خانه خرابکن که هنوز هم  ادامه دارد :

بعنوان درآمد بر موضوع باید متذکر شد که حکومت مداران پاکستانی که با در دست داشتن یکعده ازبنیاد گرایان اسلامی افغان مشهور به اخوانی ها که  از چنگ  دولت سر دار محمد داوود به پاکستان فرار کرده بودند   ، اقدامات و تمهیدات مقدماتی علیه افغانستان را بعمل آورده بود ند ، با حدوث کودتای هفت ثور 1357 خورشیدی و بخصوص ، متعاقب تجاوز نظامی شوروی سابق به افغانستان ، دست قوی در امور داخلی کشورما یافتند و در تحت حمایت و مساعدت کشور های غربی و عربی ، تا توانستند به عمق سرنوشت ملی مردم افغانستان نفوذ نمودند . باید متذکر شد که ایجاد " تنظیم " های متعدد اسلامی – جهادی ، بهم اندازی این " تنظیم "  ها ،  نابود سازی بنیاد های افتصادی ، فرهنگی ، اداری و نظامی کشور ، ویران کردن شهر باستانی و با اعتبار کابل بعنوان پایتخت کشور ، دامن زد ن به  تفرقه ی قومی – زبانی ، ایجاد گروه  معجون مرکب " طالبان "  و به راه اندازی وحشت قرون وسطایی در افغانستان ، نمونه های عمده ی این سیاست ویرانگر حکومت گران پاکستان بوده است .  منظور اصلی  حکومت پاکستان از اینهمه دست اندازی و کین ورزی و  ویرانگری در قبال افغانستان این بود ه و هست  تا بتواند بدین وسیله  یک دولت ضعیف ، ناکاره و دست نشانده ی خود را در کابل مستقر سازد . همچنان ، پاکستانی ها میخواهند  افغانستان را بمثابه ی عقب جبهه ی جنگ ناشی از خصومت دیرینه ی شان  با هندوستان بزرگ با خود داشته از مواد خام ، بازارفروش ، معادن سرشار و بخصوص ، یورانیم افغانستان برای دستگاه اتمی خویش استفاده ی اعظمی نمایند.  مقصد سیاسی دیگر پاکستانی ها از وارد آوردن ضربات پیهم بر پیکرنحیف افغانستان اینست که با سو استفاده از اوضاع  نا هنجار ی  که  خود  و حمایتگران منطقه یی و جهانی شان خلق کرده اند  ، و  از راه ایجاد وسواس اجتماعی   ، انگیزه های سیاسی و امنیتی   و زمینه سازیهای فکری میان " روشنفکران " افغانی  و حلقات مرتبط بدان  ، دولت افغانستان را وادار سازند تا با  به رسمیت شناختن خط  تحمیلی " دیورند " ، از هر نوع ادعای ارضی و مطالبه ی حق ملت افغانستان منصرف شده در برابر زور گویی و برتری جویی حکومت پاکستان سر فرود آرد  .

سقوط  اداره ی وحشتزای " طالبان " توسط ایالات متحده در سال 2001 و صدور   دستور آمرانه ی  مقامات کاخ سفید به حاکمان پاکستانی ، موجب گردید تا  پاکستانی ها ، مرحله ی سوم سیاست مغرضانه ، فریبکارانه  و  دشمنانه ی شان علیه افغانستان را بیاغازند .  آنان ، ظاهرا از دستور کاخ سفید اطاعت نموده  مصلحتا  " همکاری علیه تروریسم "  را اعلام نمودند ،  و اما  ، از آنجا که هرگز نمیخواهند دست از سر افغانستان نیمه جان بر دارند  ، بنابران ،  از سال 2001 تا امروز ، با دو رویی ، فریبکاری و شیطنت های خاص سیاسی خویش تلاش نمودند تا به نا امنی  و نا هنجاریهای درونی افغانستان ادامه داده گروه "طالبان" و سایر تروریستان خارجی را در خاک آن کشور پناه دهند و علیه افغانستان بکار اندازند .

مقامات پاکستانی ، با استفاده از دپلوماسی حیله گرانه ی شان ، از  سال 2001 تا کنون بالای مقامات امریکایی ، انگلیسی و کشور های همسا یه فشار وارد آورده و می آورند که گویا جز " طالبان " و حزب اسلامی گلبدین ، هیچ فرد یا گروه دیگر قادر نیست  امنیت در افغانستان را تامین  و  " وحدت ملی " را تضمین نماید . پس به این ملحوظ ، گروه " طالبان " و حزب اسلامی " باید " مستقیما در حاکمیت سیاسی افغانستان گنجانیده   شوند .  برای آنکه بتوانند امریکایی ها و جهان غرب را به این  نتیجه ی مورد نظر  برسانند ، افراد و دسته های گماشته شده ی خویش را موظف به انجام اعمال خرابکارانه ی تروریستی  ، آدم ربایی و  " مقاومت " های مسلحانه ی " جهادی " علیه نیرو های خارجی مستقر در افغانستان  و سایر عناصر و منابع افغانی میسازند  که اقدامات اخلالگرانه  و مضحکه  هشتم ثور در کابل و مسوولیت گرفتن آن  از سوی  دو گروه معلوم الحال ( طالبان و حزب اسلامی )  و همچنان ،  تبانی و مذاکره با " طالبان "  پاکستانی و سوق دادن آنها بسوی افغانستان ازطرف  دیگر ، یکی از نمونه های  این فشار ها و سیاست های خونین  و  شرم آور بحساب میرود .   باساس همین فشار ها ست که  اخیرا باز هنگامه ی " مذاکره " و " معامله "  با  " طالبان "  و گلبدین رهبر فراری حزب اسلامی  را گرم نموده مشغول مقدمه چینی اندرین زمینه شده اند . وقتی دیده و شنیده میشود که  " شورای علما " ی افغانستان در این اواخر " فتوا " ها و اخطار های  رجعت گرایانه صادر مینماید ، وزیر اطلاعات و فرهنگ موضع تعصب آمیز مذهبی اتخاذ میکند ، برهان الدین ربانی در برابر  " طالبان"   چراغ سبز روشن مینماید  ، آزادی های نسبی قلم و بیان  به  بند کشیده میشود ، " جبهه اتحاد ملی " در تماسگیری با " طالبان "  قدم پیش میگذارد ، حقوق بشر و آزادی بیان " افکار غرب " اعلام میگردد و ده ها عقب روی و ظلمت پسندی و ترقی کشی دیگر نشان میدهد  که جامعه ی افغانی ، یکبار دیگر آبستن تیره گی و مصیبت جدید میباشد .                                                                پاکستان ، در مرحله ی سوم سیاست بازیهای خویش علیه افغانستان ، میکوشد  مادامکه اشغال مستقیم افغانستان و " صوبه " سازی های ننگین آن نظر به رویداد های غیر پیشبینی شده  به نتیجه ی قاطع نرسید ، افراد و تشکلات وفادار به منافع استعماری خودش را رسما و مستقیما در قدرت دولتی افغانستان سهیم سازد تا تضمینی باشد در قبال برنامه های آزمندانه ی ضد افغانی اش در آینده .  بهمین دلیل است که مقامات کین توز پاکستانی بگونه ی کاذبانه و بیشرمانه  علم پشتونخواهی  و "  اکثریت  " طلبی  و شعار   " قوم برتر"  و" برادر بزرگتر"  . . . و . . . را به اهتزاز در می آورد  و دایه ی دلسوز تر از مادر برای برادران و خواهران پشتون ما در افغانستان میشوند . و یا جنرال مشرف ها با صراحت و وقاحت اعلام میکنند که  " منافع پاکستان با منافع پشتونها گره خورده است " و . . .

باید خاطر نشان نمود که تحرکات سیاسی - نظامی در جنوب کشور که اختیار آن عمدتا بدست  امریکا ، انگلیس و پاکستان  بوده  و بخشی از اسرارمربوط بدان  از پرده بیرون افتاده است ، در راستای تطبیق سیاست های استعماری مشترک پاکستان و ابر قدرت های ذیدخل در منطقه جریان دارد .

هرگاه  " مذاکرات "  سری ، مخفی و دور از انظار عامه  فی مابین گروه های تروریستی  و دولت آقای کرزی  تحت چتر حمایتی نیرو های خارجی در افغانستان به مرحله ی نهایی برسد ،  دران صورت ، مسلما شیپور پیروزی سیاست های پاکستان در کشور ما به صدا در خواهد آمد و افغانستان  در میان اسارت چند لایه ی خارجی ، بازنده ی حیثیت  ،  استقلال ، هویت و آزادی سیاسی – اقتصادی و حتا فرهنگی خویش خواهد بود  که هرگز چنین مباد !

                                                                                     ( پایان )