اهـــداء به مـجــیــد شهید این ستــیغ بـلند بــیــداری

 

(هـمایون ســاحـل) از تــورنـــتــو کــانــادا

 

آفــتــاب

 

 تو شادی قطره ها را

در پایین ترین عمق دره

با غرش سیلاب

گلاویز صخره ها فریاد کرده ای

 

من آخرین قطرۀ آبم

جدا شده از پیکر سرزمین یخبندان

 ای آفتاب ترا قسم است

ترا به شب های مهتاب قسم است

ترا به اشک ستاره ها قسم است

تیری بزن!

تا جسم منجمد شدۀ خویشرا

لحظه ای در شعله های تو ببینم

برمن بتاب ای آفتاب عشق

که خاموش و تنهایم

 

تو علاوت باد و باران را

در انبساط قطره ها

تجسم کرده ای

تو سپیده و روشنایی را

پیغام عشق دانسته ای

تو مرا به ابر نــیسـان بــهــاری

پیوند ده

تا در اوج آسمان

بر فراز کوه ها با غرش باد وباران

نهال های خشکیدۀ آن دره را سیراب کنم

تو فریادی در خاطر منجمد من

ای آفتاب ، ای آفتاب

__________________________________

 

هــشــتم حــــوت۱۳۶۰  زنـــدان پــلچــرخــی