افغانستان رکورددار مصرف                                

 داکترزکيه عادلی   

21-05-08 

امروزه افغانستان به بازار کلان مصرف تبديل شده است . از احتياجات اوليه زندگی که شامل گندم و مواد غذايی است گرفته تا انتزاعی ترين امور انسانی يعنی انديشه های سياسی , فلسفی و غيره . بازارها و مغازه ها پر از کالاها و اجناس خارجی بخصوص ايرانی , پاکستانی , عربی و چينی است . در اشباع بازار از کالاهای غذايی , ايران و کشورهای عربی بيشتر از ديگر رقبا گوی سبقت را ربوده اند .آنهم در بسياری موارد کالاهايی با کيفيت بسيار پايينتر از آنچيزی که در بازار خود اين کشورها بفروش می رسد , در بازارهای افغانستان عرضه می شود . در خصوص مواد دارويی ,پاکستان در رتبه نخست قرار دارد و در عرضه مواد آرايشی بهداشتی و پوشاک , چين پيروز ميدان است .اين در حالی است که در حوزه فرهنگ و هنر , فيلمهای هندی سر آمد ديگران است

        در اين ميان رسانه های جمعی نيز به وظيفه ملی خود عمل نموده , بدون هيچگونه تعصبی در راستای بهبود منافع مادی خود به تبليغات گسترده ء کالاها و اجناس خارجی می پردازد . سازمان نظازت بر کيفيت کالاها نيز اصلا" وچود خارجی ندارد تا شرکتها بواسطه آن مجبور به کنترل کالاهای وارداتی خود شوند . پس به راحتی اين امکان وجود دارد تا انواع و اقسام کالاها ی استاندارد و غير استاندارد خارجی به بازار افغانستان تزريق شود . و بازار به جای آنکه به صحنه رقابت کالاهای داخلی و خارجی تبديل شود , عملا" صحنه رقابت کالاهای خارجی با يکديگر گردد .

        در عرصه فرهنگ نيز باز مصرف کننده آثار فرهنگی هنری ديگرانيم . سينماها و تلويزيون افغانستان پر از انواع فيلمهای سريالی و سينمايی هندی است . فيلمهايی که به طور بی رويه موجب افزايش روحيه رمانتيکی و نه تعقل گرايی افراد است . اکثر فيلمهايی که محصول خود اين کشور است نيز به نوعی تقليد از اين گونه فيلمهای هندی است . هيچگونه نوع آوری و خلاقيتی به چشم نمی خورد .

        اين مصداق نه تنها در حوزه اقتصادی و فرهنگی بلکه در حوزه اجتماعی سياسی نيز وجود دارد . مردم مصرف کننده کالاها و انديشه های خارجی اند . پوشش لباسها و مدلهای خارجی بر اساس فهم مردم از انديشه آزادی است . انديشه آزادی ای که توسط ديگران بر اساس محيط اجتماعی سياسی خودشان توليد و تعريف شده است و در همان محيط امکان عمل می يابد . اما در افغانستان مردم می خواهند آنگونه آزادی را در محيط و شرايط افغانستان تجربه کنند . چيزی که با الگوی سنتی اسلامی اين کشور کمتر سازگار است . امروزه به وفور شاهد کاربرد واژه هايی همچون دمکراسی , آزادی , سکولاريسم و غيره در افغانستان هستيم . واژه هايی که بسيار ساده و بديهی توسط مردم بکار ميروند بدون آنکه معنای دقيق آنرا در پس زمينه تاريخی اجتماعی آن فهميده باشند . مردم فقط اين انديشه ها و واژه ها را مصرف مِي کنند بدون آنکه بخواهند انديشه هايی بر اساس محيط اجتماعی سياسی خودشان توليد کنند و بکار گيرند . حتی روشنفکران ما مصرف کننده و نه توليد کننده اند .

        شايد بتوان بخشی از اين نقيصه را مربوط به ضعف دولت مرکزی و عدم مديريت صحيح دانست . هر چند نبايد ضعف اقتصادی و عدم سرمايه گذاری جهت توليدات داخلی را ناديده گرفت . اما بخش ديگر مربوط به خود مردم و فرهنگ و عادات آنها به زندگی مصرفی است . ما عادت کرده ايم يا به عبارتی ما را عادت داده اند تا فقط به اين بينديشيم که بين اين و آن کالا کدام را برای مصرف انتخاب کنيم و کدام کالا بر اساس وضعيت اقتصادی و کاربردی ما برای مصرف مناسب تر است . اما هيچگاه به اين نينديشيده ايم که خودمان چگونه می توانيم چيزی را خلق و توليد کنيم . و هيچگاه خود را به انديشيدن برای خلق چيزی عادت نداده ايم . اين در حالی است که پيشرفت و توسعه بيشتر از پيش شرطهای سياسی اجتماعی به فکر خلاق و توليد گر نيازمند است .