مرو جایی که من نیستم

 

مرو جایی که من نیستم مبادا که نظر گردی

مرو جانم ز پیش من بمیرم تا تو بر گردی

چو میدانی که امن است جای تو در دیده گان من

مرو بیرون ز چشم من مبادا در بدر گردی

منه پا یک قدم بیرون که از هر تیر مژگانت

هزاران عاشق پاک را شهادت مفتخرگردی

اگراز جام محبت کسی می نوشیده باشد

بسان من شود بیخود بجای پا به سر گردی

همه از شب گریزانند و من در انتظاری شب

به راز شب کسی داند که او را تو قمر گردی

زمرگ خویش هراسم نیست مرا ترس بس همین باشد

به جرم قتل من روزی غمين وچشم تر گردی

ز آب چشم سوزانم نریزم قطرهء بیرون

مبادا این جهان سوزد ترا هم درد سر گردی

هرآنکه ميدهد طعنه، چرا دل را بتو دادم

ز چشم من اگر بيند او را جان و جگر گردی

چو من دیوانه عاشق را درین دنیا سراغی نیست

مگر مجنون و فرهاد را به کویت ار گذر گردی

اگرای يوسفی رفتی ازين دنيا، به مجنون گو

نمايی گر به ليلايم نگاهی کوروکر گردی

 

 

محمد عارف يوسفی

آمستردام

هجدهم می سال 2008

18-05-2008