انجنیر نجیب الله داوری

 

 

فاکت های غیرقابل انکار دست

روس  ها در امر سقوط رژیم محمد داوود

و پیروزی کودتای ثور

 

 

 

  سی سال از تحول یا کودتای 7ثور 1357 گذشت ، تحولی که به جز از بد بختی وسیه روزی هیچ دسـت آوردی برای ملت افغان نداشته  و هنوز با گذشت سی سال امواج سهمگین و مخرب آن تحول بد شگون  همواره از مردم ومیهن ما  قربانی گرفته  و موجودیت ، یکپارچگی ، تمامیت ارضی و وحدت ملی کشور عزیز ما را زیر سوأل برده است .

 

  د رارتباط به وقوع کودتای ثور تا کنون نظریات مختلفی ارائه  و عوامل متعددی که باعث اجرای کودتای ثورشد به بررسی گرفته شده است . ولی آنچه مسلم است ، اینست که کودتای مذکور نتیجه کدام شرایط عینی وذهنی خاص  کشور ما نبود ، بلکه آنچه صورت گرفت نتیجه تصامیم مقامات بلند پایه حزب کمونست شوروی درمسکو  واجرای آن توسط کمونستان محلی بخصوص دراردوی جمهوری افغانستان با همکاری مستقیم  وغیرمستقیم  سرویس های مخفی دستگاه های جاسوسی شوروی وقت چون کا.جی .بی  و جی .آر .یو بود. که باعث سقوط رژیم محمد داوود  و تاسیس جمهوری نام نهاد دموکراتیک گردید . جمهوری که دربسیارجهات با مردم فاصله داشت؛ و ازطرفی هم آزار واذیت گسترده مردم توسط تعدادی مشخصی از انقلابیون بی خرد ، که نوعی  دست اندازی  به گریبان مردم بیگناه میتوان آنرا شمرد، شرایطی را بمیان آورد که اگر از یک طرف باعث زیان ها وخسارات وصف ناپذیر وغیرقابل جبران درکشورما شد ، ازطرف دیگر اربابان کریملین را آشکارا متوجه خطای فاحش شان درامرسقوط رژیم محمد داوود ساخت، زیرا بعدها  پلان تعویض  رهبری  دولت افغانستان بجای  رهبران حزب دموکراتیک با شخصیت های چون نوراحمد اعتمادی ومحمد حسن شرق وحتی  ملاقات با برهان الدین ربانی  درمسکوجهت بدست گیری قدرت بجای دوکتور نجیب الله خود میرساند  که رهبران شوروی وقت  پی به اشتباه عظیم  شان درامر راه اندازی وصدورکودتای ثور برده بودند. ولی چه فایده ؛  با سقوط  رژیم محمد داوود افغانستان نه تنها شانس های متعدد پیشرفت وترقی راکه خاصه رژیم مذکور  بود از دست داد بلکه با بازشدن دست  دخالت بقیه قدرت های جهانی و همسایه های مغرض  درامور داخلی کشور ما شرایطی درکشورما رقم خورد که زمینه های نابودی دست آورد های اجتماعی اقتصادی چندین دهه مردم ما  با خاک یکسان گردیده وحتی داشته های تاریخی چندین قرنه و چندهزار ساله ما به باد فنا رود . وازطرفی هم  اشغال نظامی  افغانستان ومصارف کمرشکن شوروی  دراین کشوربا اقتصاد ناتوان  ومریض اش  خود یکی از عوامل عمده  سقوط اتحاد شوروی  و دژبه اصطلاح شکست ناپذیر پیمان نظامی وارسا گردید.

 

گرچه عده ای از نویسنده گان وتاریخ نگاران  با گرفتن انگشت انتقاد بطرف محمد داوود،  مینویسند که  محمد داوود با بدست گرفتن قدرت سیاسی  ذریعه کودتای نظامی  ، راه گرفتن قدرت سیاسی از طریق کودتا را به دیگران آموخت  ، یعنی به عقیده این تعداد که قبل از کودتای داوود خان دیگر هیچ کودتای درجهان صورت نگرفته بود ، که داوود خان این راه را برای دیگران نشان داد؟ عجب !!!

   وهم هستند  تعدادی که ، محمد داوود را متهم به پایان دروه به اصطلاح درخشان دهه دموکراسی رژیم ظاهر شاه و همچنان باز کردن دست اندازی روس ها درامور داخلی افغانستان در دهه های قبل میکنند . که درمورد تعدادی از نویسنده گان وتاریخ نگاران کشور کتاب ها ومطالب زیادی را نوشته اند ، ولی بازهم ضرورت است تا روی موضوع فوق کاملأ منصفانه تحقیق کرد ونوشت. ولی دراینجا طورخلاصه یادهانی میگردد که درست است دردهه اخیر سلطنت ظاهرشاه که معروف به دهه دموکراسی ویا دوره به اصطلاح طلایی دموکراسی میباشد مطابق به قانون یک سلسله آزادی ها ازقبیل  تشکیل احزاب ، اجازه داشتن نشرات چاپی وبراه انراختن اجتماعات ، تظاهرات وغیره وغیره به مردم داده شده بود ولی ناگفته پیداست که بااستفاده از این شرایط وبستر نرم  تنها احزاب  بیگانه پرست ظهورنمودند که  بعد ها باعث مشکلات وپرابلم  های عمده  برای مردم وسرنوشت کشور ما شدند ؛ هیچ حزبی بمعنی واقعی ملی وبا قدرت از این شرایط نتوانست سر بلند نمائید تا در آینده جلو تندروی های احزاب تند رو، چپی وراستی را بگیرد. احزاب فرمایشی و صادرشده از خارج در دوره به اصطلاح دموکراسی توانستند پیوسته دروس  محصلین ومتعلمین پوهنتون ها ومکاتب را اخلال  ، انها را بروی جاده سوق داده تا زنده باد ومرده باد بگویند. ولی درهمین وقت وضع عمومی مملکت ومردم  درحالت بسیار بد وفلاکت باری  قرار داشت ، بخاطر بیآوریم که درهمین ایام  به اصطلاح دموکراسی طلایی  بین سال های 1347  و48  نزدیک به یکصد هزار تن از هموطنان عزیزما درولایات مرکزی کشورنسبت گرسنگی جان های شرین شان را از دست دادند وتعداد زیادی از مردم ساحات مذکور اولاد دلبند شان را درمقابل یک یا دو سیر غله به فروش رسانیدند. توجه داشته باشیم که هیچ کسی نمیتواند باشکم گرسنه حتی  به عبادت بپردازد ، چه رسد به تمرین دموکراسی ؛ ولی کودتای داوود خان به هرشکلی که صورت گرفت به این حالت پایان داده وکشتی شکسته ودرحال غرق  اقتصاد افغانستان رابه ساحل نجات کشانید.

عشق دیوانه وار وبی پایان شخص مرحوم محمد داوود درامرترقی وتعالی افغانستان و وارسی شباروزی موصوف ازپروژه های عمرانی واقتصادی، زمینه های آن فراهم شد تا درمدت کوتاه نسبتأ پنج ساله حکومت داوود خان ، افغانستان قدم های مؤثری را در امر رشد اقتصادی  بردارد ؛ تولیدات زراعتی وصنعتی کشور بطورقابل ملاحظه  بالا برود ؛  نرخ مواد غذایی در بازار های کشور پائین آئید و  ارزش پول افغانی درمقابل اسعارخارجی ( ازفی دالر 60  افغانی درسال 1352 به 33  افغانی درسال 1356 ) بالا رود؛  که این   تغیرات بخودی خود تاثیرات مثبت وامیدوارکننده ای روی زنده گی مردم عامه داشت ؛گویا و واقیعت های انکار ناپذیر کار وفعالیت رژیم جمهوری داوود در راستای خدمت به مردم میباشد.

واما به  ارتباط اختلافات میان رهبران حزب دموکراتیک خلق و محمد داوود،  باید نوشت که جناح خلق حزب مذکور از همان اوائل نسبت به محمد داوود و رژیم اش به سبب  نزدیکی محمد داوود با جناح پرچم  کینه وحسادت میورزئید. واز طرفی هم بسیاری از رهبران حزب دموکراتیک خلق ازچشم شوروی ها وحزب کمونست شوروی نسبت به محمد داوود ، رژیم اش وغیره مسایل ملی وبین المللی نگاه میکردند. و شوروی ها هم  آرزو داشتند که دولت وحکومت محمد داوود  روی مسایل بین المللی سیاست روس ها را تعقیب و در مجامع بین الملل مثل کشور های سوسیالستی ، اقمار شوروی  برای حرف شوروی ها کف بزند ، تائید آنها را ، تائید و نهی آنهارا نهی گوید . و روی مسایل ملی هم کماکان به دستور شوروی ها عمل نماید. چیزی که روح وروان داوود خان ملی گرا  با آن مخالف  بود و به گواهی تاریخ درهشتاد سال قبل ازامروز شاه امان الله هم درمخالفت با  عین درخواست انگلیس ها پادشاهی اش را ازدست داد. 

بنأ نخستین نشانه های سردی روابط میان اتحاد شوروی ودولت محمد داوود دربهار 1354 هجری شمسی  یعنی وقتیکه محمد داوود بنا به دعوت مرحوم  محمد رضا شاه پادشا ه وقت  ایران راهی تهران شد ، رونما گردید زیرا ایران درآنوقت یکی از متحدین نزدیک آمریکا درمنطقه بوده وروابط چندان خوبی با اتحاد شوروی نداشت  . واین شروع مرحله ای بود که جناح پرچم نیز به تخریب  وسبوتاژ رژیم محمد داوود دست یازد. این امر باعث گردید که محمد داوود تعداد ازاعضای حزب پرچم راکه درسطوح وزارت وریاست دولت مذکور کارمینمودند ، برکنارسازد.

 

        روابط میان اتحاد شوروی وافغانستان روز به روز به سردی بیشتر  میگرائید وبه همان پیمانه سبوتاژ دولت و حکومت محمد داوود از طرف اعضای وابسته به جناح های مختلف حزب دموکراتیک خلق تشدید کسب میکرد و ایشان تلاش میکردند که بد بینی مردم را نسبت به محمد داوود و رژیم اش هر چه بیشر و بیشتر سازند  وشرایطی را بوجود بیآورند که در روز مبادا حتی مردم و صاحب منصبان بی طرف اردو  به طرفداری داوودخان اقدامی نکنند.و چنین هم شد .

از سوی دیگرکمک های اقتصادی و تخنیکی  اتحاد شوروی به افغانستان آن طوری که تبلیغ میگردید بی چون وچرا وبی شائیبه هم  نبود وشوروی ها برعلاوه اینکه از کمک های نسبی شان  به افغانستان کسب منافع سیاسی وتبلیغاتی مینمودند  مثل کشورهای غربی درپی منافع مالی وسود های کلانی هم بودند؛ به گونه مثال برای ساخت کانال آبیاری ننگرهار وفارم های هده وغازی آباد حاصلات میوه فارم های مذکور بصورت کل برای مدت سی سال به شوروی  های تعلق میگرفت درحالیکه تمام مصارف تخنیکی و معاش کارگران آن از بودجه دولت افغانستان پرداخت میشد، البته که داستان سی سال بعد ودست یابی مجاهدان راه منافع پاکستان به فارم های مذکور وتخریب و نابودی قسمی آنها برای همه معلوم است . وهمین طور با استخراج گازطبیعی درسمت شمال  کشور، با وجود آنکه شهرها ودهات افغانستان جهت تنویر وتسخین به گازطبیعی مذکور اشد ضرورت داشت وبا وجود منابع ومعدنیات عظیم گاز طبیعی درداخل شوروی وقت ، روس ها گاز تولیدی افغانستان را بداخل کشورشان تمدید ، آلات اندازه گیری مقدارصدور را  در آنطرف سرحد خلاف تمام نورم های قبول شده بین المللی نصب و بهای آنرا هم فی مترمکعب خیلی ارزانتر از قیمت بین المللی به طرف افغانستان میپرداختند.   با وجود این ها ،  هنگامیکه دولت داوود خان جهت رشد اقتصادی – اجتماعی افغانستان  درخواست کمک های بیشتری را از شوروی ها نمود ، شوروی ها جهت ادامه کمک های شان خواستار موجودیت مشاورین ارشد روسی  درتمامی  وزارت خانه ها افغانستان شدند ؛ چیزی که بازهم طرف قبول داوودخان قرارنگرفت ؛ درنتیجه دولت داوودخان جهت دستیابی به کمک های مالی  وتخنیکی به کشور های غربی وعربی روی آورده  تعدادی از متخصصان تخنیکی وغیرنظامی کشور های غربی در تعداد از ولایات افغانستان ازجمله درولایات سمت شمال کشورونزدیک به سرحد شوروی جهت پیشبرد پروژه های ساختمانی حضوریافتند. که این امرموجب عصبانیت بیشتر روس ها گردید . نتیجه این همه اختلافات سبب گردید که بنا به دعوت دولت شوروی محمد داوود جهت مفاهمه ، مذاکره و حل اختلافات در ماه اپریل سال 1977 به مسکوسفر نمائید. 

ولی قبل از بررسی سفر محمد داوود به اتحاد شوروی به این موضوع بپردازئیم، که آیا سرحدات شوروی وقت  بصورت کل آنقدر محفوظ بود که  موجودیت چند مشاورملکی  غربی درسمت شمال افغانستان،  موجب  حساسیت وعصبانییت روس ها شود. درست در همان وقتیکه درمیز مذاکره میان رهبران افغانستان واتحادشوروی شخص برژنیف موجودیت متخصصان غربی را درشمال افغانستان بهانه میگرفت همسایه ها ی کشور شوروی وقت این ممالک  بودند.

جمهوری دموکراتیک کوریای شمالی، جمهوری خلق چین ، جمهوری مغولستان، جمهوری افغانستان ، کشورپادشاهی ایران ،جمهوری ترکیه،جمهوری سوسیالستی رومانیه ، جمهوری سوسیالستی مجارستان ، جمهوری سوسیالستی چکوسلواکیا ، جمهوری سوسیالستی پولند ، جمهوری فنلند  و کشور پادشاهی ناروی .درمیان کشورهای ذکرشده ممالکی چون کوریای شمالی ، منگولیا، رومانیه، هنگری، چکوسلواکیا، وپولند یا از دوستان شوروی بودند یا هم داخل پکت نظامی شوروی بودند  ؛ روابط کشورچین درآنزمان با شوروی خصمانه بود . ولی کشور های ایران ، ترکیه وناروی ازمتحدین عمده آمریکا درآنزمان بوده وهرسه کشورداخل پکت های مختلف نظامی با آمریکا بودند  ومسلم به نظر میرسد که آمریکا با استفاده از خاک سه کشورذکر شده آخرین سیستم وسایل نظامی  جاسوسی اش را در چندمتری سرحدات این کشورها باا تحاد شوروی وقت نصب واز آنها استفاده اعظمی می نمود . پس با ملاحظه چننین یک حالت موضع وموقف  شوروی درمقابل افغانستان  بمانند داستان  گرگ وگوسفند نمیماند؛ که گرگ از گوسفند میپرسید چرا آب را خت میکند در حالیکه خود چند متر بالا تر از گوسفند آب مینوشید و خت ساختن آب توسط گوسفند به وی هیچ ضرری نمیرسانید.

جریان سفر مرحوم محمد داوود و ملاقات تاریخی وسرنوشت ساز وی با برژنیف تاکنون از طرف دو دپلومات افغان یعنی محترم عبدالصمد غوث و محترم عبدالجلیل  جمیلی برشته تحریر درآمده است ؛ و مقایسه دو نوشته فوق با همدیگر در ارتباط با برخورد داوود خان با خواسته برژنف ، نوشته محترم جمیلی منطقی تر به نظر میرسد ، تانوشته محترم غوث؛ زیرا اگر آنطوریکه صمد غوث جریان را تشریح داده است ، واقیعت میداشت؛ با درنظرداشت مزاج و روحیه داوود خان موصوف در برگشت به افغانستان تمام مشاورین شوروی را رخصت و موضوع را به گونه ای علنی میساخت . درحالیکه چنین نشد و برخورد  لفظی  داوود خان با برژنف  مطابق به نوشته محترم جمیلی در سطح دپلوماتیک  بوده است .ولی با آن هم  محترم جمیلی خاطرات شانرا از سفر متذکره بسیار، دیرتر از نشر و چاپ خاطرات محترم صمد غوث به نشر سپردند. خاطرات صمد غوث  که در دهه هشتاد میلادی  زیر کتاب " سقوط افغانستان " ابتدا به زبان انگلیسی تحریر وبعد هم در دهه نود میلادی درپشاور – پاکستان توسط هموطنان ما بزبان های دری وپشتو ترجمه گردید ؛ مأ خذ  برای بسیار ازتحلیل گران سیاسی ودیگرآثار شده است که ضرورت   به اصلاح دارد.

دراین جا لازم دیده میشود تا تمام ذوات ودپلومات های محترم افغان که درسفر متذکره داوود خان را همراهی مینمودند و در قید حیات هستند ؛ بنا به مسئولیت  ایمانی ووجدانی خاطرات شانرا ازآن سفر بنویسند تا موضوع روشن و روشنتر شود. ولی آنچه مشهود است ، اینست که سفر و مذاکرات داوود خان با سران کریملین درمسکو قسماً به ناکامی منجرشده بود و گذارش سرد گونه رسانه  های شوروی  بزبان های دری وپشتو درآنوقت  درمورد،  خود میرسانید که سفر داوود خان برای شوروی ها چندان دلچسپی بدنبال نداشته است .

بدنبال این ناکامی ، شوروی ها درصدد تعویض حکومت افغانستان شدند تا داوودخان را از مسند قدرت به پائین کشیده ودولت وحکومت دلخواه و کوکی شان را در کابل نصب نمایند . نخستین تلا ش  آنها دراین راستا  ادغام و وحدت مجدد دو شاخه عمده حزب دموکراتیک خلق یعنی پرچم وخلق بود.  کوشش  روس ها در زمینه با پا درمیانی بعضی از احزاب کمونست منطقه و اجمل ختک بالاخره به کامیابی انجامید وهردوشاخه حزب  مذکور بتاریخ بیستم سرطان 1356 تحت فشار شدید روس ها ،ظاهراً با هم وحدت نمودند . در حالیکه تا چند ماه قبل از آن تاریخ ، اختلافات و اتهامات  آنها علیه همدیگر آنقدر حاد و شدید بود که وحد ت و یک  پارچگی  شان  حرف مفت وبی معنی به نظر میرسید . ثمره این اتحاد و وحدت ساخته گی بعد از کودتای ثور به خوبی آشکار وبه قیمت جان صد هاتن از نخبه گان جناح پرچم تمام شد.

ولی د ر میان حزب دموکراتیک خلق چه میگذشت .

قتل خیبر.

فقر وغربت بیش ازحد   توده های عظیم مردم در نقاط مختلف افغانستان و نجات این بد بخت ها ازبدبختی و سیاه روزی  -  و همچنان پیشرفت ، ترقی وتعالی مادروطن از آرزو های دیرینه هرانسان  و هموطن با احساس مابوده ومیباشد.

ولی درشرایط نام نهاد دموکراسی ظاهرشاهی  گاهی که احزاب مزدورو بیگانه پرست طبل ترقی و تعالی کشور را مینواختند ومردم بخصوص جوانان را به مبارزه علیه فقر وبدبختی  دعوت میکردند وهمزمان دراین مقطع تاریخ ویک دهه قبل ازآن  گاهی که  ایالات متحده آمریکا بنا به درخواست های مکرر داوودخان درامر کمک به افغانستان جواب رد داده و کمک های شوروی بداد داوود خان رسیده و شوروی ها چند پروژه ای را تحت شرایطی نه چندان خوب به پایه اکمال رسانیده و نام نیکوی را درمیان افکارعامه از آن خود کرده بودند؛ و همزمان با آن ایالات متحده آمریکا دردهه های  60 و70 میلادی  درمقابله با بهران های حاد داخلی وبین المللی  چون قتل جان فیتزجرالد  کندی ، رابرت  فرانسس کندی ، مارتین لوترکینگ ،  شکست در ویتنام ،استعفی سپیرو اگنیو معاون رئیس جمهور نکسن ،  افتضأ واترگیت واستعفی ریچارد نکسن  وبحران شدید اقتصادی ناشی از قطع صدور نفت کشورها ی عربی به ممالک غربی دراثر جنگ  1973 میان اعراب واسرائیل ،  روز بروز پرستیژ بین المللی  اش را از دست میداد ؛ بالمقابل اتحاد شوروی وقت ازخود یک چهره خوب ونیکو درجهان میتراشید  . تبلیغ  چنین فاکت ها وفاکت های متعدد دیگر ، حزب طرفدار شوروی درافغانستان توانست تعداد کثیری جوانان بی خبر وباخبر از دنیا را بخود جذب نموده وبدورش منسجم سازد.

ولی درمیان اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان،  حتی درسطح کمیته مرکزی وبیروی سیاسی آن کسانی بودند که بیشتر ملی گرا بودند تا شوروی گرا.

که ازآن جمله میتوان از میرمحمد اکبر خیبر و خلیل زمر نام برد.  خلیل زمر چند ماه قبل ازکودتای ثور ازعضویت کمیته مرکزی  حزب دموکراتیک خلق برید وطرفداری اش را از دولت وسیستم حکومت داوودخان اعلان نمود که بعد از کودتای ثور موصوف بنا به همین جرم  مدت ده سال رابدون محکمه  در زندان پلچرخی سپری نمود.

ولی میراکبرخیبر که یکی از تیوریسن های برجسته وعضو بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود خواهان ادغام جناح پرچم حزب مذکور با حزب غورځنگ ملی داوود خان بود تا داوود خان را درامر بسر رسانیدن پروژه های عمده زیربنای که عمدتاً وبصورت کل پروژه های دولتی وملی  بود یاری رساند. ولی این ایده خیبر با  امیال جهانگشایی صاحبان کریملین در مسکو  مطابقت نمیکرد ، چه روس ها درپی منافع خودشان بودند، وهرگزدرفکر رفاه وسعادت مردم افغانستان وبه ثمر رسیدن پروژه های ملی و عمرانی داوود خان،با آنکه پروژه های مذکوراز نگاه  اقتصادی نوعی  همخوانی با سوسیالیزم داشت، نبودند.   همان بود که میر اکبر خیبر بلافاصله از مسولیت  نظامی  جناح پرچم   برطرف  وبجای آن نوراحمد نوریکی دیگراز اعضای برجسته جناح مذکور منحیث مسئول افسران اردو درجناح پرچم منصوب گردید.

و اما درباره قتل خیبر تاکنون نظریات و فرضیه های مختلفی ارائه شده است واخیرأ هم مطالبی به این ارتباط به نشر رسیده است که گویا گلب الدین حکمتیار قتل خیبر را کار گروه  وطرفداران خودش قملداد کرده است.

ولی آنچه مسلم است ، اینست که دراردوی افغانستان  به جز از افسران خلقی  وپرچمی  افسران مستقل دیگری  مستقیمأ باسازمان استخبارات نظامی شوروی موسوم جی .آر.یو در ارتباط  وهرآن درحال تیارسی بودند تابه دستور سازمان جی آر یو ومطابق به منافع شوروی عمل نمایند. دراین شکی نیست که میان میر اکبرخیبرمنحیث مسئول نظامی جناح پرچم  و سازمان اسخبارات نظامی  شوروی از یکسو وبازهم میان سازمان مذکوروحفیظ الله امین منحیث مسئول جناح خلق رمزوراز های وجود داشته است . وشاید  میراکبر خیبر لست تمامی  ویا بخشی ازافسران ارتباطی با سازمان جی .آر. یو وکلیه افسران پرچمی وبعضأ هم افسران خلقی راکه  دراردوی افغانستان دارای قدرت آتش بودند میدانسته.

به هرحال ، مسکو جداً تصمیم گرفته بود تا داوود خان را از قدرت براندازد چنانچه  نورمحمد تره کی دریکی از مصاحبه هایش بعداز کودتای ثورگفت که آنها میخواستند انقلاب  را درماه اسد همان سال بمرحله اجرا درآورند تا بنام  انقلاب زمری نامیده شود.

ولی تصمیم میراکبر خیبر در امر ادغام جناح پرچم با حزب غورځنگ ملی داوود خان وطرفداری بی چون چرأ خیبراز داوود خان از یکطرف و ازطرف دیگرآگاهی خیبراز اجرای کودتای احتمالی  علیه داوود خان درماه اسد سال 1357 شوروی  ها غافلگیر نموده وآنها را به شک انداخت که مبادا خیبرتصمیم کودتا و لست اعضای سازمان انقلابی افسران جوان و لست غیره افسران خلقی وپرچمی  دارای قدرت آتش  را به داوودخان فاش سازد . همان است  که قتل و ترور خیبررا طرح وبه مرحله اجرا میگذارند . عصر یکی روز های اواخر ماه  حمل سال 1357  درساحه مکرویان نزدیک به  مطبعه دولتی از طرف یک موترجیپ نظامی درحالی بالای خیبر فیر صورت میگیرد که درهمان لحظات  اوبلوف یکی از کارمندان سفارت شوروی درکابل در جناح دیگر سرک دیده شده بود. واینکه بعد از مرگ خیبر ودر جریان حکمروایی چهارده ساله حزب دموکراتیک خلق ، یادی از خیبربعمل نیآمد وگاهی هم که عابران بروی عکس خیبر دربالای قبراش خت مالیدند وبعد هم لوحه سنگ های  قبرش را از جا برکندند و خاموشی و سالها بی تفاوتی رفقا حزبی ،حزبی که برایش یک عمر جان کنده بود، درارتباط به ترمیم قبرش که کار بس ساده و آسان بود خود میرساند که ریشه های قتل خیبر از کجا آب میخورده است. و دراین هم جای شک نیست که میراکبر خیبر درصورت زنده ماندن وپیروزی کودتای احتمالی ماه اسد مثل خلیل زمر سالهای سال را در زندان سپری مینمود. و معلومدار که  ریختن اشک تمساح  بسیاری  درروز تشیح جنازه خیبر همه اش مفت و ساخته گی بوده است .

ولی آ یا کودتای ثوربدستور شوروی ها صورت گرفت وآیا روس  درخنثی سازی عملیات  طرفداران داوودخان  در روز 7 ثور دست داشتند یا خیر؟

عده ای میگویند که پلان اجرای کودتا توسط حفیظ الله امین طرح وبعد هم دریک شب بارانی یعنی شب 7/6 ثور 1357 که میتوان آخرین شب آرام  برای مردم افغانستان درقرن بیست نامید ، توسط سید محمد گلاب زوی به افسران مربوط ابلاغ شد که" فردا بمجرد رسیدن به قطعات شان اقدام نمایند" ؛ تا جائیکه  تعداد زیادی از افسران پرچمی که در اوائل از موضوع اطلاع نداشتند سرسختانه در داخل ارگ از محمد داود دفاع مینمودند.  ولی موضوع به همین  ساده گی هم نیست  ؛ چیز دیگری که دراین جا بصورت واضع میتوان بالای آن تاکید کرد که سازمان افسران انقلابی برهبری دگروال عبدالقادر، درقطعات نظامی ولایات کشورهم دساتیری درمورد کودتا از طرف سازمان استخبارات نظامی شوروی موسوم به جی .آر .یو  دریافت داشته تا  هرگونه حرکتی به طرفداری محمد داوود را خنثی نمایند. بناً فاکت های که دست داشتن روس ها را درکودتا ی ثور به اثبات میرساند چنین میتوان برشمرد.

1- دراین هیچ جای شک نیست  که میان  سازمان اسخبارات نظامی شوروی و حفیظ الله امین  مفاهمات وقرار ومدار های به ارتباط اجرای کودتای ثور  وجود داشته  واینکه بعد از کودتا حفیظ الله امین بی مهابا غر میزد بدون شک  تکیه گاه با قدرتی چون سازمان استخبارات نظامی  شوروی را در عقب خود داشت. درآنوقت تکنالوجی تلفون موبایل درهیچ جای دنیا مورد استفاده عوام قرارنداشت. وچند لین محدود تلفون کلاسیک  میان مرکز و ولایات  افغانستان  دراختیار وزارت مخابرات بود وحفیط الله امین هرگز امکانات  اینرا نداشت تا از تلفون مذکورکه بعد ا زچند گره یا سانترال به فرد مورد نظر وصل میشد، به افسران خلقی اش صحبت وامرصدور انقلاب را بدهد و همچنان   درحالیکه دولت و اردوی محمد داوود برسر قدرت بود  حفیط الله امین وافراد اش توانایی اینرا نداشتند تا ا زطریق مخابرات اردو با اعضای حزب شان مستقر در قطعات  ولایات  برسر شورش نطامی صحبت  نمایند و بازهم  د ر ظرف چند ساعت محدود افراد خلقی امکانات اینرا نداشتند تا خودشان را به ولایات رسانیده و اوامر مربوط را به طرف های ذیدخل  باز گو نمایند.

و ده ها و... و...و...

ولی دراین شکی نیست که افسران ارتباطی جی. آر.یو که درقطعات مختلف افغانستان مصروف خدمت بودند با تلفون های کوچک دستی ، که درآنوقت نظامیان شوروی وآمریکا هردو دراختیار داشتند ، مجهز و اوامر مربوط را دریافت میداشته اند.

زیرا درست در ساعات نزدیک به ظهر روز7 ثور 1357  وقتی یاغیان و دزدان قدرت سیاسی  نخستین فیر را بالای وزارت دفاع اجرا  نمودند ؛ جنرال محمد یونس خان قوماندان فرقه 11 ننگرهار در وزارت دفاع بود ، موصوف با عجله خودش را به جلال آباد رسانیده و بلا فاصله امر احضارت فوری  و مارش قطعات زرهدار، پیاده ومخابرات را به طرف کابل صادر نمود . درفاصله زمان  یک و یا دوساعت و تا وقتیکه  قطعات آماده رفتن شود خودش با افسران عالی رتبه اش تشکیل جلسه داده  تا بالای پلان رفتن به  کابل وطرح خنثی ساختن کودتا بحث نمایند . دراین هنگام  یکی ازافسران  مخابره  وارد اتاق مجلس شده و برای وی میگویید که ازکابل پیام محرمی دارد ومیخواهد آنرا برای وی باز گو نمایید .  جنرال برای افسر میگوئید :

- بگو چه گپ اس . 

ولی افسربرای موصو ف میگوید پیام بسیار محرم است  و در مقابل دیگران نمیتواند  پیغام را فاش سازد، اگر زحمت نمیشود جنرال صاحب یکبار بیرون بیآیند .

سرانجام جنرال بیرون میشود و بمجرد بیرون شدن، افسر مذکور با تفنگچه به مغز جنرال یونس شلیک وموصوف را جابجا هلاک میسازد. با قتل جنرال یونس بقیه هم جرأت نمیکنند تا پلان وی را پیش ببرند؛ در نتیجه پلان خنثی سازی کودتای ثور توسط فرقه 11 ننگرهار عقیم میماند.

و اما درقندهار .

درقندهار هم داستان تقریبأ  مشابه ای رخ میدهد طوریکه جنرال محمد نعیم وزیری قوماندان قول اردوی قندهار  قطعات مورد ضرورت برای دفع کودتا  درکابل  را از محوطه قول اردو  بیرون کشیده و تمام آنها درمسیر سرک کابل قندهار درنزدیکی تعمیر ولسوالی دامان پارک میکند وخود با تعدادی از افسران اش  مشغول طرح پلانی هستند که تردد بقیه وسایط موتوری را درمسیرجاده کابل قندهار متوقف ساخته  تا قطعات موصوف مسقیماً وسرراست بتوانند به کابل برسند ورو ی این موضوع  بحث میکنندکه موضوع را با فرقه 14 غزنی درمیان گذاشته  تا تردد وسایط نقلیه را در شاهراه ببندد. درهمین هنگام از فاصله چندمتری با ماشیندار بالای جنرال نعیم وزیری و همراهان اش فیر صورت میگیرد وهمه هلاک میشوند .

 

2- حالات داخل  ارگ ریاست جمهوری به این  ارتباط  .

پادشاه ایران قبلاًًً داوود خان را از خطرات احتمالی کودتای طرفداران شوروی  در افغانستان  آگاه  وروی این امر گاهی به داوودخان پیشنهاد جابجای قطعات گارد شاهنشاهی ایران  را در ارگ ریاست جمهوری وفرستادن افسران عالی رتبه ایرانی  را به قطعات مهم وآتش دار افغانستان نموده بود ولی داوود خان این پیشنهاد شاه ایران رانپذیرفته  وگاهی هم به اطرافیان اش گفته بود که تصمیم دارد مشاورین نظامی شوروی را هم رخصت نمائید. وهرگز تصمیم ندارد از چکک بر خیزد و- زیر ناوه بیستاد. ولی عصرروز هفت ثور  نعیم خان علی الرغم مخالفت داوود به سفارت فرانسه که درمجاورت دربدیوار قصر ریاست جمهوری قرار داشت رفته تا  با استفاده ازوسایل مخابرات سفارت مذکور از شاه ایران درخواست کمک عاجل نمائید. ولی شاه ایران از نعیم خان معذرت خواسته و گفته بود که :

- حالا بسیار دیرشده است .

 بمجرد ارتباط مخابره سفارت مذکور باطرف مقابل ،  حملات شدید هوایی بالای سفارت مذکور آغاز گردید،که تمام ساکنین منطقه شهرنو ووزیر اکبرخان نزدیک به محل سفارت شاهداین حال بودند. گرچه هیچ بمی به تعمیر سفارت فرانسته اصابت نکرد ولی این خود میرساند که روس ها تمام جوانب را با وسایل پیشرفته بدقت زیر نظر داشتند. چیزی که افغان ها نمی توانستند ازعهده آن بدر آیند.

 

3- جنگ میان کودتاچیان و مدافعین ارگ ریاست جمهوری بعدازفرا رسیدن شب ، تاریک شدن هوا وپایان گرفتن حملات هوایی  شدید وشدید ترشد، بطوریکه میان ساعات ده ویازده شب قوت های داخل ارگ ، از ارگ بیرون شده وبه تعقیب کودتاچیان به طرف را دیو افغانستان پرداختند. که این امر قوت درگیر وطرفدار کودتا را سخت هراسان نموده وبه سرعت  رهبران حزب دموکراتیک خلق ازرادیوافغانستان تخلیه وآنها را به محل چنار میدان هوایی کابل انتقال دادند( که بعد ها تعدادی از رهبران مذکور از واقعات آنشب ، پیشآمد ها وتشویش ها وهراسان بودن شان حکایاتی داشتند). ولی بعد از آنکه قوت های طرفدار محمد داوود در آن ساعات شب توانستند مهاجمین را به طرف رادیو افغانستان عقب  برانند و آنها را به  شکست   مواجهه سازند ؛ دفعتاً درهمین وقت چند دسته از طیارات جنگی ناگهانی بر فراز کابل ظاهر شده  و درتاریکی شب بطور متوالی وچندین بار ارگ  ریاست جمهوری را بمباران نمودند . طوریکه شدت بمباران بالای روحیه افسران تانکست طرافدار داوود خان که جهت تعقیب کودتاچیان از ارگ بیرون شده بودند ، تاثیر منفی گذاشته و آنها را مجبور به برگشت و موضع گرفتن بداخل نمود.

حالا سؤالی ایجاد میشود ، در صورتیکه بعد از تاریک شدن هوا ، فقدان و نبودن وسایل پرواز طیارات درهنگام شب درمیدان هوایی بگرام  ، هیچ طیاره ای نمیتوانست از میدان مذکور پرواز نماید  ، واینکه بعد از آنکه قوت های دولت وقت توانستند کودتا چیان را به طرف رادیو افغانستان مجبور به عقب نشینی وآنها را به شکست احتمالی مواجهه سازند ؛ دفعتاً این طیارات از کجا آمدند وبمباران ارگ را از سر گرفتند ؟

 جواب واضعست؛ زیرا وقتی روس های حاضر درصحنه کودتا متوجه شدند که کودتا به شکست  مواجه میشود ؛ برای جلوگیری ازشکست کودتا طیارات کمکی را از ترمز ویاهم تاشکند برای بمباران ارگ ریاست جمهوری داوود فراخواندند.

 

4- دگروال عبدالقادر یکی از مهره های اصلی درسقوط دولت محمد داوود، بعد از کودتای 26 سرطان درسال1352 به  حیث درستیزوال قوای هوایی  ومدافعه هوایی انتخاب گردید، ولی بعد از چند سال موصوف از پست رئیس ارکان قوای هوایی ومدافعه  هوایی تبدیل وبه حیث رئیس مسلخ مقرر شد .

( با توجه به اینکه ، در آن هنگام با درنظر داشت پرستیژ ، حقوق و معاش خوبی که کارمندان دولت اعم  از ملکی ونظامی از آن برخوردار بودند ؛ داشتن پست  ماموریت حتی از نگاه  وظیفوی وامتیاز حتی  درسطح بسیار پائین  دردستگاه دولت کیمیا شمرده میشد ، چه رسد به پست مدیریت ، مدیریت عمومی ، ریاست و ...) گرچه  پست ریاست مسلخ  از نگاه نظامی یک پست پسیف شمرده میشد ولی از نگاه امتیازات درست دارایی همان امتیازاتی بود که رئیس یک قطعه آتش دار نظامی  آنرا دریافت میداشت.  با وجود این گفته میشود که چند ماه قبل از کودتا ی ثور دگروال قادربا دادن مقدار هنگفت طلا به عنوان رشوه به غلام حیدر رسولی وزیر دفاع د وباره به حیث درستیزوال قوای هوایی ومدافعه هوایی بر  میگردد. دراین جا سوأل مطرح میشود ؛ درحالیکه ازنگاه امتیازات مادی و داشتن دفتر ، موتر ،درایور ، پرسونل  وغیره وغیره  ریاست مسلخ و ریاست ارکان قوای هوایی تقریباً باهم مشابه بودند ؛ بناً اگرکاسه ای زیرنیم کاسه نبوده است، دگروال قادر چه ضرورت داشت تا با دادن آن همه رشوه به وزیر دفاع دو باره به حیث درسیتزوال قوای هوای برگردد.  گذشته از این ،اگر سازمان استخبارات نظامی شوروی جی .آر .یو ( که دگروال قادر از جاسوسان ارشد وی در اردوی افغانسان بشمارمیرفت) ، این همه طلا را دراختیار دگروال قادر نگذاشته بود ، دگروال قادر درحالیکه خود را از مردم غریب وزحمتکش افغانستان  میشمرد طلای مذکور را از کجا بدست آورده بود .  جناب جنرال عبدالقادر اگر نوشته هذا را میخواند جواب بدهد.

همچنان دراین جا لازم میآفتد که تا درباره کادر رهبری  وزارت دفاع  در آنوقت حرف های بنویسیم .

دراین شکی نیست که داوود خان یک شخصیت وطنپرست وبا وجود کبرسن پیوسته از امور مختلف عمرانی کشور شخصأ وارسی میکرد ؛ ولی تعدادی از وزرای داوودخان افراد کاملاً نا توان وسخت بی کفایت بودند که داوود خان بی جهت روی آنها حساب میکرد. از جمله این افراد بی کفایت یکی هم غلام حیدر رسولی بود که در روز کودتای ثورنتوانست سوق واداره قطعات مختلف اردو را  رهبری وکودتا را خنثی نمائید . حیدر رسولی بعد از آنکه از وزارت دفاع  خارج وراهی فرقه هشت قرغه میگردد ؛ درآنجا کسی به حرف هایش گوش نداده  وموصوف پای پیاده ازراه بیراهه خودش را به قوماندانی قول اردوی مرکز رسانیده و دردفتر درستیزوال قطعه مخابره  قول اردوی نمبر یک دیگران رابدورش جمع میکند. ده سال بعد از آن تاریخ وقتی نگارنده این سطور منحیث سرباز دردفتر اوپراسیون وریاست ارکان قطعه 155  مخابره قول اردوی نمبر یک ،وظیفه کتابت را داشتم  ؛ تورن عبدالقیوم روفی آمر اوپراسیون قطعه مذکور که در سال 1356 از حربی پوهنتون فارغ وبعد هم به حیث آمر اوپراسیون در کندک  مخابره قول اردوی یک اجرای وظیفه میکرد ؛ خاطرات اش را از آنروز چنین شرح میداد.-

" ساعات سه بعد از ظهر بود که حیدر رسولی با سر وضع پریشان وخاک آلود به قوماندانی قول اردو رسید واز آنجا وی را بخاطر مصئونیت بیشتر  راساً به دفتر ما  آوردند.  هرج ومرج خاصی درقطعات حکم فرما بود ، بازهم  تعداد از افسران توانستند به مشکل چند عراده تانک را فعال وآنها راجهت مقابله با کودتا چیان بداخل شهربفرستند،  آن هم بدون سوق واداره کامل ودقیق . دراین جا جگړن کامل خان  قوماندان قطعه 111 دافع هوا توانست با مهارت خاص وبی نذیر دو فروندطیاره جت جنگی راکه جهت بمباری بالای سرما در پرواز بود هدف توپ دافع هوا قرار داده وسقوط بدهد، که افسر مذکور بعد ازپیروزی کودتا بلافاصله اعدام گردید ، درحالیکه جگړن موصوف فقط وظیفه اش را اجرانموده بود. رسولی دستگاه مخابره  آر 112 را خواست آنرا روشن ودرفرکانس معین  ارتباط با داوودخان عیار ساخت . دردستگاه  بوضوع شنیده میشد که از طرف مقابل ، داوود خان بارها وبارها  بالای رسولی صدا میزد، ولی رسولی جرئت نمیکرد  که به داوود خان جواب بدهد. رسولی شب پراز تشویش ودغدغه را سپری وفردای آن بایک دستگاه مخابره آر 105 راهی ده قلعه مسلم شد"   وسرنوشت بعدی وی هم معلوم است.

ولی از قرائن برمیآیئد که اگرکادر رهبری وزارت دفاع  فوق العلاده فعال واکتیف هم میبود ، روس ها تصمیم شانرا درامر سرنگونی داوودخان گرفته بودند؛ وقبول شکست کودتا برای شان  غیرممکن بود وتلاش های داوودخان وطرفداران اش دراینمورد بی فایده وازنگاه پوتنسیال نظامی بمانندرقابت یک طفل نوپا با یک پهلوان قوی هیکل میماند.

جنایت نابخشودنی که کودتا چیان درجریان کودتا مرتکب آن شدند هما قتل داوودخان وخانواده اش میباشد . گرچه در کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق ببرک کارمل مصراً  با قتل داوود خان مخالفت میکرد ؛ که این مخالفت کارمل باعث عصبانیت امین شده و امین میخواست ببرک را هم  به بهانه دفاع از داوودخان  و پامال نمودن خون خیبر محکمه صحرایی واعدام نمائید که با پا درمیانی تره کی این موضوع آرام گرفته وبالاخره امین توانست داوودخان وخانواده اش را یکجا به شهادت برساند . کریم میثاق عضو دیگر بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق دربرنامه تاریخ شفاهی افغانستان درقرن بیست ، تهیه شده  ا ز طرف ظاهرطنین که از رادیوی بی بی سی پخش گردید میگویئد که بحث های داغی میان ببرک کارمل ودستگیرپنجشیری به ارتباط سرنوشت داوود خان درکمیته مرکزی حزب در جریان بود . حالا که پنجشیری خودش زنده است وگاه گاهی هم برای سایت آریایی مطالبی مینویسد باید جریان بحث هایش با ببرک کارمل را  درمورد سرنوشت داوود خان صادقانه روشن سازد.

واخیراً هم شخص حامدکرزی هیات را برگزیده تا قبر داوود خان راتثبیت وزیارتگاه آنرا اعمار نمایند.

به گفته شاهدان عینی درروز هشت ثور 1357،  جرنیل ، همه کاره و صاحب اختیار ارگ جمهوری بعد از پیروزی کودتا ، اسدالله سروری  بود  وبدون شک موصوف میداند که جسد شهید داوود خان و اجساد خانواده اش  را در کدام جا دسته جمعی زیر خاک نموده است؛ سروری که حالا در توقیف دولت به سر میبرد ، باید از وی درزمینه محلی که داوود خان درآنجا زیر خا ک نموده است  تحقیق  وبعداز تثبیت بقایای جسد داوود خان وتست  دی.ان .هه  جسد مذکور را محترمانه با تشریفات خاص نظامی دریک محل خاص چون تپه مرنجان ویاهم شهدای صالحین (ع) به خاک سپرده ومرقد وگنبدی درخورشأن  برای وی تعمیرنمایند. وهم درفردای خاک سپاری درتمام مراکز  کشور وسراسردنیا افغان ها مراسم فاتحه وختم برپا نمایند. وهم لازم به نظر میرسد تا به منظور ارج گذاری به  خدمات داوودخان ، دولت یکی از موسسات عمده عام المنفعه  چون میدان هوای کابل را بنام میدان  هوای محمد داوود نام گذاری نماید.    پایان