دکتر لطیف طبیبی

08-05-08

 

حزب سازی و حزب بازی در افغانستان

 

3) فرهنگ قبیلوی و حزب سازی روشنگران افغان در جمهوری اسلامی

تبدیل مشارکت تودهای به مشارکت نهادمند مدنی نخستین وظیفه است که برخی از احزاب سیاسی درافغانستان به آن مواجه اند. موانع تحقق احزاب سیاسی درافغانستان اقلآ به چندین بخش های عمده زیرارتباط دارد.

●: بخشی به عملکرد دولت

●: بخشی به فرهنگ سیاسی جامعه افغانی

●: بخشی به برنامهء سیاسی حزب و تکیه گاه آن

●: بخش عمده عدم توان اقتصادی احزاب سیاسی

 

●: عملکرد دولت، برای همه ما معلوم است که دولتمداران افغانستان در طول  تاریخ مخالف یک سازمان سیاسی قدرتمند در مقابل هیات حاکم بودهاند. با آنکه درتاریخ معاصرافغانستان ما شور بختی های داشتیم که به وسیله آن ها برخی از نظام های سیاسی بشکلی دگرگون شدند، اما پروسه شهروندی ، نهادینه شدن جامعه مدنی و غیره تا اکنون صورت نگرفته است.

 

- نظام سلطنت امانی دراوائل، برنامه سیاسی و اجتماعی آن از سیاست جریان مشروطه خواهان افغانستان شکل گرفته بود. آرمانگرائی برخی از اعضای جریان مشروطه خواهان افغان که رنگ و بوی سیاسی خود را ازجریانات سیاسی کشورهای همجواربه عاریت گرفته بودند، پشنهادات آن ها درزمینهء رفورم های اجتماعی دردستگاه قدرت حاکمه به قدر دیده می شد. ولی در کل نظام سلطنت امانی اهرمی شکل  بود و مردم در قاعده هرم و حاکمان  و خاندان پادشاه در راس آن قرار داشتند. این نظام بدون وجود احزاب سیاسی و نهاد های مدنی بود.

از آنجائکه احزاب سیاسی وجود نداشت، بدنهء جامعه از رفوم های اجتماعی خبر نشد. ارتباط سیاسی،اقتصادی و فرهنگی بین قشر نو پای سوداگر، مردم و دولت برای پیشبرد رفورم های اقتصادی و فرهنگی بوجود نیامد.

 

- درموج اول احترازات دانشجویان و روشنگران برای دموکراسی در افغانستان- دهه قانون اساسی صدارت دکتر محمد یوسف- نظام شاهی از نگاه قانون اساسی نسبتآ به شکل ظاهری دگرگون شد و ا ز حالت هرمی به شکل دایرهای تغییر موضع داد. ولی قانون احزاب عملی نشد. شاهی مطلقه ادامه داشت.

 

- در دوره ء فرا سلطنت- جمهوری سردار محمد داود خان- یا موج دوم احترازات، در شکل قدرت سیاسی افغانستان تغیری وارد آمد ، اما جمهوری در شکل استبداد در روح واحد خاندانی که تکثر برای هویت داری قوم پشتون است، باقیماند و حکومت به همان روش استبدادی قبلی، به حکمفرمائی خود ادامه داد.

 

- اکنون جمهوری اسلامی آقای کرزی که ساختار وارداتی است، به بوته آزمایش اقوام هندوکش قرار گرفته است. زشتی این نظام در پیوند ایدئولوژیکی آن است. در غیر آن شکل نظام جمهوری درکلیات فلسفه مدرن یعنی تقسیم و تجزیه قدرت به اجزای مختلف آن است ، هر گاه آرامی در جامعه بیاید و رشد نسبی اقتصادی صورت بگیرد ، با تکیه بر قانون اساسی و به نسبت فرایند جهانی شدن افغانستان، امکان تعین حق سر نوشت اقوام هندوکش برای دست  یابی  به حقوق سیاسی، زبانی و فرهنگی اقوام مختلف در حوزه های بومی شان فراهم می گردد. برای اینکه دربرخی از نظام های جمهوری اعمال قدرت به صورت شبکه های مختلف ترسیم میشود. یعنی اعمالکننده قدرت در عین حال پذیرنده قدرت است. استفاده از قدرت به طور متمرکز از جانب فرد یا گروه مشخص و معینی اجرا نمیشود. بلکه قدرت در همه جا و در میان همه افراد، توسط قانون اساسی مورد اجرا  قرار می گیرد.

 

●: در زمینه فرهنگی، ما درافغانستان طوری تربیه شدیم که بعضی مسایلی مانند آمریت، قانون گریزی ، بیاعتنایی به فرهنگ مشارکتی، وابستگی برخی از احزاب به قدرتهای خارجی، شخصی فکر کردن رهبران حزبی، غیرمردمی بودن احزاب، وارداتی بودن مقوله حزب از جمله مسائل اند، که در فرهنگ و تربیه ما دخیل اند. این ها از جمله مشکلاتی است که برخی از احزاب به خصوص احزابی که بدون ایدئولوژی اند و آرمانگرائی جامعه مدنی را می نمایند، مواجه اند. هر قدر برنامه، نام و نشان حزب نزدیک به فرهنگ جامعه ما باشد، زمینه رشد اجتماعی حزب زیادتر است. امید است نخبگان حزبی کوشش نمایند تا مسائل فرهنگی را در برنامه احزاب پیشکش کنند. اکنون نه تنها درافغانستان، بلکه دربسیاری از کشورهای محروم ثابت شده است که استحکام و حیات سیاسی و اجتماعی یک حزب سیاسی، رابطه مستقیم به فعالیت های فرهنگی آن دارد.

چیزفهم های ما باید بدانند که در افغانستان ازسه دهه پیش تا امروز محصولات مادی سر زمین وادی های هندوکش، جنگ و خونریزی، دزدی وچپاولگری بوده است، دربسترچنین شرایطی است که محصولات فرهنگی ما رواج یافته است و برخی از ما این فرهنگ را با خود همراهی کرده ایم. 

 

●: برنامه سیاسی حزب و تکیه گاه آن ، ما اگراکنون رخداد های کنونی افغانستان را از نزدیک بنگریم. و بپذیریم که طرح سیاست دکترین جهانگرای لیبرالیسم نوین به رهبری امریکا پس جنگ جهانی دوم مبنی بر تشدید صدورسرمایه و کشانیدن کشورهای محروم در جرگه سرمایه داری جهانی که اکنون تحت سیاست اقتصادی ( گلوب لایزیشن= جهانگرای لیبرالیسم نوین) به رهنمای بانک جهانی وآسیای و غیره عملی می گردد. افغانستان مقطعی تعیین کننده برای مسلط شدن روابط تولیدی ناقص و یا شبه سرمایه داری را در حوزه احراز نموده است.

 

ازآنجائکه افغانستان کشورفقیراست و از نگاه تولیدات اقتصادی بکلی ناچیز است. طبقات سنتی جامعه به خاطرارزش های سنتی خود، درمقابل فرهنگ ناقص و یا شبه مدرن در رویا رویی  قرار گرفته اند، بسیارضعیف اند. مردم به تنها نمی توانند در مقابل فرهنگ شبه مدرن از خود عکس العمل اقتصادی و فرهنگی نشان دهند. اکنون نهاد های اجتماعی و فرهنگی نیست، که خواست انبوه از توده ها را انعکاس دهد. امروز دراین کشور تنها دولت نقطه ء عطفی است که دراجرا برنامه های قشر نو پای سوداگر و مافیای مواد مخدره و مافیای زمین و مالکیت شخصی افغانستان قرار گرفته است.

 

درحالیکه ما درپیش در بررسی تئوری تشکل حزب سیاسی درعلم جامعه شناسی به نقش فعال طبقات اقتصادی و اجتماعی در جوامع پیشرفته اشاره کردیم. ما می دانیم که درجه آگاهی، خواست طبقاتی و رشد فرهنگی و غیره عواملی بودند که رابط دیالکتیک بین خواست مبرم مردم و برنامه احزاب سیاسی را بوجود آوردند. احزابی چون سیوسیال دموکراسی، جمهوری، دموکراتیک، سوسیال مسیحی، لیبرا لیسم، کارگر، فاشیست و غیره ازجریانات طبقاتی و فرهنگ جوامع درشرایط مشخصی براه افتاده است.

 

نخبگان جریانات حزبی افغانستان باید آگاه باشند که- برنامهء مدرنیسم ترقی خواهانه که برخی از احزاب سیاسی در کشورهای پیشرفته پیشه خود ساختند، زائیده ای جامعه صنعتی است و از دینامیسم درونی و جریانات طبقاتی بر خوردار بوده است، این نهضت تحولات بنیادی را در حوزه های اجتماعی،اقتصادی، سیاسی و حقوقی در پی داشت، که سلطه قرار داد های اجتماعی، عقلانیت، دموکراسی، گسترش فردیت، حقوق شهروندی، توسعه جامعه مدنی، برابرحقوق زنان و مردان، سکولاریسم، رشد نهاد های اجتماعی و سیاسی و گسترش نسبی رفاه اجتماعی از جمله ء پی آمد احزاب سیاسی است. 

 

زمانیکه این مضمون را می نوشتم قتل خانم بوتو در پارکی صورت گرفت که پوره 57 سال قبل نخستین صدراعظم پاکستان لیاقت علی خان به قتل رسیده بود. بعدآ این پارک به نام لیاقت علی خان مثمی گردید. قتل خانم بوتو و سرنوشت حزب مردم در پاکستان بهترین نمونهء برای روشنگران حزب ساز افغانستان است. درکشوری که از دو پارهگی هندوستان، بعد استعمار طولانی انگلیس به خاطر اسلام سر بلند کرد و ( حزب مردم پاکستان ) که از حلقه خاندان صدراعظم پیشین پاکستان ذلفقارعلی بوتو بوجود آمد، تا هنوزاین حزب به شکل سلطنت مورثی عربی، مطلق به خاندان بوتو است. برای اینکه در وصیت نامه خانم بوتو ، جانشین او در این حزب، فرزند او ثبت شده است و اکنون فرزند جوان او ریاست حزب را به عهده دارد و شوهر او در جامعه پدرسالار پاکستان، سخاوت مندانه اجازه داده است که فرزند او می تواند واپس به نام بوتو یاد شود.

 

 پاکستان کشوریستی که برخی از مردم آن فرهنگ مشترک با اقوام وادی های هندوکش دارند. در این کشور الیگارشی نظامی و مافیای مواد مخدره و مذهبیون سیاسی و قشر سواگری آن با تکیه بر روند ناموزون روند تولیدی شبه سرمایه داری ساختاری را بجود آورده اند که خیلی از کشور افغانستان پیشرفته تر است. ولی هنوز ازنگاه فرهنگ جامعه شناسی حزبی و جنبش طبقاتی پاکستان دورانی را به نمایش می گذارد، که در جوامع که برخی از احزاب سیاسی افغانستان با ذکر تئوری اشخاص و کشور های که الگوه برای حزب خود ساخته اند، دیده نشده است. بهتر نخبگان حزب ساز ما متوجه باشند که در تعریف و مقولات حزبی خود از سطح فرهنگی جامعه استفاده کنند. برای اینکه فرهنگ فراموشکاری جزوی از فرهنگ برخی از روشنگران افغان شده است. زمانیکه آقای کرزی به حیث رئیس جمهوری نامزد شد، در کانادا برخی از عناصری که امروز دست به حزب سازی زدند، مجالس پای کوبی برای آمدن دموکراسی بر پا نمودند، زمانیکه به این آگاهی رسیدند که سیاست دولت امریکا در قبال دولت افغانستان به خاطر منافع خودش است، بعدآ شعارء سر دادند، که دموکراسی امریکائی، دموکراسی خوب نیست.          
 

همه می دانیم که در شرایط کنونی- شبه مدرنیسم یا مدرنیسم ناقصی که توسط قدرت های بیرونی به همایه دولت افغانستان براه افتاده است. غالبآ بر پایه های نیازهای موسسات سرمایه های مالی خارجی مانند بانگ جهانی،آسیایی، صندوق وجه بین المللی وشرکت های بزرگ کشورهای متروپل صورت می گیرد. عمومآ برنامه های احداثی افغانستان به صورت تحمیلی و وارداتی و به عتبار و به دخالت مستقیم و فعال دولت به نفع کشور های متروپل صورتگرفته است. در چنین پروسه ء دولت در کنترول دولتمداران وشرکت بزرگ کشور های متروپل است و شبه مدرنیسم با دگر گونی بنیادی در حوزه های که پیشتر از آن ذکر شد، همراه نیست.

 

نخبگان افغانستان از هر جریان و گروه و دسته ء که دست به حزب سازی زده اند،

- نباید نام و نشان حزب خود را ازمقولات و اصطلاحات غربی کاپی کنند.

- باید به کوشند که برنامه وشعارحزب خود را از سطح فرهنگی جامعه بتابند.

- روشنگران ما باید بدانند که در جامعه شبه مدرنیسم دولت نه اینکه اجازه به رشد جامعه مدنی نمی دهد، بلکه دولت پیرامونی عاری از قدرت واختیار و رشد دورنی خود بوده است. وقتی که آقای کرزی در سخن رانی درگردهمائی نمایندگان دهات و لایات کشور از ناتوانی دولت خود اقرار می کند، و نمایندگان مردم را متوجه می سازد که از دولت توقع زیادی نداشته باشند، برای اینکه بسیاری از اعضای دولت به فکر مردم نیستند، پس یک حزب سیاسی که وسیلهء بین مردم و دولت است چطور می تواند، خواست پیروان خود را از دولت حصول کند؟.

 

 

●: مهمترین وسیله برای مشارکت توده ای یک حزب، یارانه های دولتی است. هرگاه حزبی از کمک اقتصادی دولت بر خوردار نباشد، آن حزب نمی تواند تشکلهای خود را سازماندهی کند و امکان ندارد که تحقق عملی فعالیتهای حزبی صورت بگیرد. عدم کمک مالی دولت ازجمله مهم ترین موانع است که برخی از احزاب سیاسی در افغانستان به آن مواجه اند.

 

از گفتار پیش پرسشی های مطرح می شود که فلسفه وجودی احزاب سیاسی درسر زمین وادی های هندوکش با 23 اقلیت قومی که عاری از خود مختاری سیاسی است چگونه تبیین میشود؟

پرسش دیگر این است که، تصمیمگیرندگان سیاسی در باره احزاب ، چگونه مبادرت به اخذ تصمیم نمایند؟

 

در پاسخ باید گفت: با توجه به اهمیت و دشواری موضوع، لاجرم میبایست، احزاب و تشکلهای سیاسی با آزادی عمل وارد عرصه تصمیمسازی گردیده و با طرح دیدگاهها و نظریات خود، زوایای پنهان موضوع مورد تصمیم را به بحث بگذارند تا در فرآیند اجماع و وفاق عمومی خطاها به حداقل کاهش یابد.

 

باعرض حرمت اپرئل 2008  تورنتو