درسوگ نیلاب

 

"هراس من   ...                                                                                                                     مردن در سرزمینی ست

که مزد گور کن

از آزادی آدمی افزون باشد"

 

دیگر چراغدارکتاب وفرهنگ در میان ما نیست و دستی که قفسه های کتاب را زیر و رو کند و گرد از سر و صورت آن ها بزداید ، کتاب ها را خاک خواهد خورد ، حافظه تاریخی و خلوت مان را نیز . دیگر عاشق ِ جانباخته یی نخواهد بود که دلتنگ مولوی و حافظ باشد و دلتنگ کتاب و حافظه تاریخی مان با    رود باری  از صمیمیت ، نجابت ووارستگی .

 

نیلاب رحیمی درگذشت ، نموداری از پرهیزگاری ، پاکدامنی و وارستگی . فروتنی که کاستی های کارش در اوجی ِ از تقوا ی انسانی اش کمرنگ می نمود . نویسنده و پژوهشگری که قلم را نفروخت و بازویش را فروخت . در پتیاره بازاری که اربابان قدرت وحتا کرم را گوشِ ِ شنوایی نیست .

نیلاب در چنین هوا و فضا یی از کار شاعری می آغازد و به پزوهش و تحقیق رو می آورد و تا واپسین نفس های گرمش دست از قلم برنمی دارد .

نیلاب از نادر کسانی می باشد که تقوای قلم را با تقوای انسانی اش می آراید و هیچ یک را ابزاری و یا وسیله یی برای کسب زور و زر نمی سازد .

تلاش های پژوهشی نیلاب در کمترین نشریه  یی است که به چاپ نرسیده باشد . حضور او در محافل ادبی وفرهنگی  در کنار نخبه گان فرهنگ وادب  به گونه ی بسیار جدی نا گفته پیداست .

بی هیچ مبالغتی  می توان گفت که نیلاب از آن دسته پژوهشگرانی ست که در پرتوِ ِ تاریخ به زوایای تاریک فرهنگ وادب ما پرداخته و در معرفی شماری از چهره هایی ادب وفرهنگ مان نقش به سزایی داشته است .

ما شماری نویسنده گان در تبعید کارنامه این پژوهشگر  خرد مند را می ستاییم و مرگش را  زیان فرهنگی و پژوهشی می دانیم .

 

سالار عزیزپور

محمد شاه فرهود

آرش آذیش

عزیزالله ایما

احسان سلام

شبگیر پولادیان

هادی پویان

پرخاش احمدی

داوود فرهام

خلیل الله رووفی

رهپو طرزی