ظاهر دیوانچگی

 

30-04-08

 

  

اول ماه می روز جهانی کارگران

 

اول ماه می روز همبستگی، مبارزه برای کاهش ساعات کار،  شرایط و مزد بهتر، پیکار علیه نا امنی شغلی و اقتصادی،اخراج و بیکار سازی مداوم کارگران می باشد. در بسا از کشور ها همچون افغانستان مبارزه علیه فقر، جنگ، نا امنیتی مداوم، نا برابری جنسی و ستم بر زنان، کار کودکان است. و سر انجام علیه توحش و بربریت که زندگی را مرگ گونه بر مردم تحمیل کرده است.

درین  روز هزاران کارگر و روشن فکر در سر تا سر جهان دست به راهپیمائی میزنند  و شرایط بهتری را مطالبه می کنند. روز اول ما می در بسیاری از نقاط جهان و بویژه شهر های بزرگ جهان به اشکال مختلف تجلیل میشود و این روز بیان گر آرزو ها و پیکار های مشترک انسان هایست که از نعمات روی زمین آن طور که شایسته هر انسان است، بی بهره اند.

برگزاری اول ماه می در بسا نقاط جهان بصورت حرکت های دسته جمعی، تجمع و راهپیمائی ها تبلور میکند. این حرکت ها در برخی از کنار و گوشه ی جهان همواره مورد حمله ی قوای امنیتی و یا گروه ها و افرادی تندرو قرارمیگیرند. گاه بشکل وحشیانه ی سرکوب میشوند و درین روز در بسا موارد عدۀ جان خود را از دست میدهند.

 

نگاه کوتاه به تاریخچه ی اول ماه می

 

در بسا تحلیل ها و مباحث تاریخی، بی گمان ریشه های روز جهانی کار را با مطالبات کارگران بویژه برای هشت ساعت کار در روز و دست کم یک روز تعطیلی در هفته (یکشنبه ) پیوند میدهند. در برخی از نوشته ها ایده و یا مطالبه ی تقلیل ساعات کار در روز را به روبرت اوون (Robert OWEN, 1771-1858) که او را بنیان گزار «جنبش تعاونی» نامیده اند، قلمداد میکنند. البته روبرت اوون در سال 1810 ده ساعت کار در روز را پیشنهاد میکند. این خود مصادف به زمانی است که هزاران کارگر روزانه بیشتر از 12 ساعت باید کار کنند و ظالمانه تر اینکه از کود کان زیز 12 سال به همین پیمانه کار کشیده میشود. بد تر از آن که شرایط زندگی این کارگران افتضاح آور است.

 

 در سال 1884 اتحادیه های کارگری در امریکا به روساء کارگاه ها و کارخانه ها دو سال مهلت میدهند، تا کار روزانه ی کارگران را به هشت ساعت در روز تقلیل دهند. پایان این مهلت را روز اول ماه می انتخاب کردند. روزیکه معمولاً صاحبان کارخانه ها به برسی بیلان سالیانه شان می پردازند و قرار داد ها معمولا درهمین روز است که بسته و یا خاتمه می پزیرند.

نتیجه ی این جدل و یا مبارزات منجربه بدست آوردن مطالبات اتحادیه های کارگری میشود. بدین سان در اول ماه می سال 1886 دو صد هزارکارگرحق هشت ساعت کار روزانه را بدست می آورند.

کارفرمایان کار گاه ها و کارخانجاتیکه این حق را به کارگران خود قایل نشدند، در مقابل موجی از اعتراض و اعتصاب عمومی مواجه میشوند. تعداد اعتصاب گران در سرتاسر مملکت حدود سیصد و چهل هزار کارگر تخمین شده بود.

 در سوم ماه می سال یاد شده، تظاهراتی در شیکاگو به کشته شدن سه تن از کارگران که از اعتصاب گران شرکت Mc-Cormick بودند، منجر میشود. اعتراضات دامنه ی وسیع تر بخود میگیرند و فردای آنروز کارگران دست به راهپیمائی عظیمی میزنند. در اخیر روز وقتی تظاهرات پراگنده میشود حدود دوصد تظاهرکننده در مقابل نیروی های امنیتی و یا پولیس قرار میگیرند. از قرار بمبی در صف پولیس منفجر میشود که منجر به کشته شدن یکی از نیروی های امنیتی یا نیروی ضربه میشود. در درگیری که به تعقیب این حادثه بیش میشود عدۀ دیگر کشته میشوند که از جمله چند تن از نیروی های دولتی اند.

این رویداد دست پولیس را باز میگذارد تا عدۀ زیاد از فعالین سیاسی را بازداشت و محاکمه کند. بدین سان 5 تن از فعالین انارشیست و از رهبران جنبش کارگری بدون کوچکترین مدرکی محکوم به اعدام میشوند. 4 تن شان در 11 نوامبر سال 1887 به جوخه دار سپرده میشوند که آن روز به جمعه سیاه شهرت یافته است. یک تن دیگر بقول پولیس قبل از اعدام در سلولش خودکشی میکند.

در گورستان والدهایم واقع در شیکاگو روی لوح مزار یکی ازین اعدامی ها بنام August Spies  آخرین سخنانش بدین گونه نقش شده است :

 

« روزی فرا خواهد رسید که سکوت ما از فریاد هاییکه امروز خفه می کنید، رسا تر باشد».

 

سه سال بعد ازین، دومین انترناسیونال سوسیالیست در نشستی در شهر پاریس که بمناسبت صدومین سالگرد انقلاب فرانسه برگزار شده بود، اول ماه می را به عنوان روز مطالبات کارگران از جمله هشت ساعت کار در روز و یکشنبه بعنوان روز رختصی تعین میکند.

 

بدین ترتیب اواخر قرن نوزده شاهد مبارزات کارگران در بسا از نقاط جهان میشود. در همین روند، در روز اول ماه می 1891 در شهری در شمال فرانسه بنام Fourmies راهپیمائی کارگران به خون کشیده میشود. 9 تن از شرکت کنندگان درین روز کشته میشوند که اغلب شان جوانان اند.

این کشتار تأثیر بسزای روی حرکت های بعدی دارد. چنان که جنبش کارگری تا سرتا سر اروپا وسعت می یابد و اول ماه می نتنها بیان خواسته ها است که به روزی  یاد بود نیز مبدل میگردد.

در سال 1920 روز اول ماه می به روز بدون کار و یا روز رخصتی اعلام میگردد و خیلی از کشور های جهان این فیصله را رسما در جنتری سالانه خود درج میکنند.

 

اول ماه می در امریکا

 

اگر ریشه های اول ماه می در حرکت های کارگری امریکا پیوند خورده است، ولی این روز در امریکا روز تعطیلی نیست. با وجود آن اتحادیه های کارگری در امریکا این روز را به گونه های مختلف تجلیل نموده و گذشته مبارزاتی کارگران را گرامی میدارند.

در امریکا اولین دوشنبه ماه سپتامبر هر سال بنام روز کار یاد شده  و این روز را رخصتی اعلام کرده اند. این روز نیز ریشه در مبارزات کارگران دارد. البته، نه در مبارزات سال های 80 قرن19، بلکه منشأ اش را حرکت های کارگران راه آهن در سال 1894 که برای دفاع و همبستگی از اعتصاب کارگران شرکت Pullman دست به اعتصاب زده بودند، میدانند. از قرار، رئیس جمهور وقت Grover Cleveland حدود دو هزار نیرو جهت سرکوب این جنبش کارگری فرستاد که منجر به کشته شدن عدۀ از کارگران مبارز شد. این خشونت حس انزجار را میان مردم امریکا بر انگیخت چنان که برای تلافی این سرکوب نمایندگان مردم در واشنگتن توانستند روز کار را به افتخار مبارزات کارگران درج جنتری کنند. رئیس جمهور یاد شده، مادۀ قانون روز کار  را امضا میکند تا بلکه در انتخابات بعدی بار دیگر برنده شود. ولی این خواب به واقیعت نمی پیوندد.

 

اول ماه می در فرانسه

 

در اول ماه می هر سال، شهر های مختلف فرانسه از اواخر قرن 19 تا به کنون شاهد حرکت های مختلف اعتراضی از جمله راهپیمائی است. درگذشته های دور و نزدیک گاه با این حرکت ها بصورت خشونت آمیز بر خورد شده است. چنان که گاه تلفات جانی به همراه داشته است. حاصل این حرکت ها هشت ساعت کار در روز است که سنای فرانسه آن را در سال 1919 برسمیت می شناسد و سال بعد، روز اول ماه می را روز تعطیلی عمومی اعلام میکند.

 

 در اوایل شرکت کنندگان در تظاهرات اول ماه می مثلثی را به روی یخن پیراهن خود میچسپاندند. این مثلث معرف تقسیم روز به سه پخش بود. یعنی کار، خواب و فراغت.

 این مثلث بعد ها جایش را به گل نسترن داد و درین روز شهروندان این گل را بهم دیگر هدیه می دادند. بعد ها گل وحشی بنام گل برفک جای نسترن را گرفت که این عنعنه تا به امروز ادامه دارد.

 

گل برفک و یا Muguet در فرانسه

 

گل برفک از طایفه ی زنبق،  سفید، خورد و زنگوله مانند است. این گل به گونه وحشی در جنگل میروید و عطر  دلپذیری دارد. این گل معرف رسيدن بهار است و ارمغانی است از خوشبختی.

در اول ماه می 1561 یکی از پادشاهان فرانسه «شارل نهم فرانسه» که گویا زمان رسیدن به تاج و تخت ده سالی بیشتر نداشته است، به نشانه ی خوش شانسی دسته گلی از گل برفک را هدیه میگیرد. بعد او هر سال درهمین وقت دسته گل برفک را به زنان دربار تقدیم می کند. بعد ازین، هدیه گل برفک در اول ماه می به عنوان یک عنعنه در میان مردم فرانسه بیاد گار میماند. این عنعنه درین سال های اخیر تقویه شده و چنان که  از سال 1930 به بعد  فروش گل برفک بدون تکس و یا مالیه رسمیت پیدا میکند.

 اول ماه می هر سال سر هر راه افرادی از فروشندگان دسته ی ازین گل را که با یک نوار سرخ مزیین شده است، به عابرین بفروش می رسانند. هم اکنون از درک فروش این گل، اطفال، بی بضاعت ها و خیلی از جوانان مقدار پولی را کمائی میکنند. درین روز نه تنها عاشقان، که زیادی از شهروندان این گل را یکی به دیگری تحفه میکنند. بدین ترتیب خیلی ها اصرار دارند که اول ماه می را جشن گل برفک بنامند و تلاشی در پی تغیر نام این روز تاریخی همواره در دستور روز است.

 

«جدل» بر روی نام

 

در فرانسه مانند خیلی از کشور ها روز اول ماه می را به گونه های مختلف نامیده اند. اگر ازنام های همانند جشن گل برفک، روز ژان دارک و...که بگذریم این روز را روز کارگر، روز جهانی کارگران و یا جشن کارگر ، یا جشن کارگران که معمولاً جنبه ی سیاسی دارد یاد میکنند.

برای گروه اولی یا آنانیکه این روز را روز جهانی کارگران میگویند، روزیست که کارگران جهان  خواسته های خود را در زمینه های مختلف از جمله شرایط بهتر کار و افزایش حقوق و ... مطرح می کنند. اول ماه می روز اعتراض متحدانه میلیون ها کارگر در وسعت کرۀ خاک می باشد.

 برای دیگران که به اول ماه می جشن کارگران میگویند، جشن و یا خوشی است که می باید کارگران این روز را به استراحت و ساعت تیری سپری کنند. در همین راستا در پهلوی تجمع های خانوادگی رویداد های بزرگ ورزشی، هنری و ... سازماندهی میشود.

 

در زمان اشغال فرانسه، نخست نازی های آلمان روز اول ماه می را جشن کارگران نام نهادند و بعد از آن در رادیو اعلام کردند که این روز مصادف به روز سن فلیپ (به اعتقاد عیسوی ها یکی از حواریون است که حضرت عیسی را همراهی میکند) است. بعد از شکست نازی ها اول ماه می همان صبغه ی تاریخی خود را یافت و مذهبیون سن فلیپ را به روز سوم ماه می انتقال دادند.

در همین روز ملیت پرستان و یا ناسیونالیست ها که آنان را افرطیون راست و یا فاشیست های فرانسوی مینامند، به رهبری ژان ماری لوپن این روز را روز Jeanne D’ARC ژان دارک یاد می کنند. ژان دارک که او را دوشیزۀ اورلئان نیز می نامند دختر دهقان فرانسوی که در جنگ صد ساله رهبری فرانسوی ها را بعهده می گیرد. در نتیجه ی خیانت رئیس بلدیه شهر دوشیزۀ اورلئان به انگلیس ها فروخته میشود. ژان دارک در یک محکمه ی کلیسائی به جرم کفر محکوم به اعدام و سوختانده میشود.

قابل یاد آوریست که در اواسط  قرن 15 محکمه در بارۀ ژان دارک تجدید نظر کرده و حیثیت این قهرمان به اثبات می رسد.

فاشیست ها هر سال در اول ماه می دست به راهپیمائی و تجمع می زنند و این روز را ژان دارک که قهرمان ملی خود می نامند، مسمی کرده اند.

 

همه ساله درین روزسندیکای های بزرگ کارگری همچون CFDT, FO, CGT گاه با هم و گاه جدا دست به تظاهرات میزنند. در هر سال به توجه به سیاست های دولت مطالباتی را شعار می کنند. درین روز از اقشار و طبقات گوناگون از جمله محصلین با خواسته های گوناگون در پهلوی کارگران و جریانات سیاسی با شعار و سرود عرض اندام می کنند.

 

*****    *****   *****

 

و اما در افغانستان

 

بلای که دامن گیر انسان جامعه افغانستان است، نه تنها تعدد ساعات کار بلکه بیکاری ست که به گونه ی بوم  سر دیوارهر محله ی کشور خوابیده ست. این خود دلیل ایست که کارگران و آنانیکه مصرفیت و یا کاری دارند از 12 و 15 ساعت کار در روز ننالند. ازینرو اعتراض انسان جامعه افغانستان نمردن از سرما، امراض وگرسنگی است. انسان جامعه افغان در آتش جنگ افروزی، آدمکشی، آدمربائی و فقر میسوزد. این در حالی است که هیولای دالر حیات باشندگان این سرزمین را در چمبره خود گرفته و هر روز بر عمق و دامنه ی مصائب شان می افزاید.

 

و آنچه مربوط به اول ماه می و تجلیل آن در افغانستان میشود، این روز همانند 365 روز دیگر در آتش  و دود جنگ های این چند دهۀ اخیر محو شده و چنان مردم را اعمال پیچ جان شان کردند که دیگر مسئله میان مرگ و زندگی است.

 

و در اخیر باید گفت که تجلیل اول ماه می و در مجموع  جنبش های  کارگری در هر نقط از دنیا نه تنها کارفرمایان را هراسان کرده بلکه گروه های از جامعه که از باور های کهن تغذیه می کنند و پایداری سیستم اقتصادی، اجتماعی موجود را جاویدانه می انگارند، نیز بیمناک کرده است. ازینرو برخی ها از حرکت های کارگری دل خوشی نداشته و هر گونه جنبش را بدون برهان محکوم نموده و بزدلی خود را در پس برچسپ ها و تاپه زنی ها پنهان میکنند.