آشنایی با قالب ها و گونه های بیان

       محمدعلی برهانی شهرستانی  

30-04-08

                             

بعضی از دانشمندان گفته اند : « البیان بیا نان ، بیان اللسان و بیان الا قلام ، بیان اللسان تدرسه الا عوام و بیان الا قلام باق علی مرالایام »

   بیان دوگونه است : بیان زبان و بیان قلم ، بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود واز بین می رود ، ولی بیان قلم ها برای همیشه با قی می ماند .

    این دو بیان در قالب های گوناگون قابل ارایه است ، بیان زبان در قالب های : سخنرانی ( خطابه ) ، گفت وگو ( مصاحبه ) درس ، جلسه ، سمینار ، کنفرانس ، محاورات ، مکالمات ،مشاورات و...ارایه می شود و همینطور قالب های بیان قلم که بعدا خواهند آ مد گونه های مختلف دارند ، وهرکدام فن خاصی است و اصول و قواعد و دستورات خاص مربوط به خودش  را دارد که در کتب مربوطه به طور مفصل بحث و بررسی شده است و طالبین به آن کتب مراجعه و خود را مجهّز به این فنون نمایند و اصول و قواعد و فرمول ها و دستورات آن را فرا بگیرند .

   این نبشته در صدد است تعاریف کلّی از مهمترین و مبتلا به ترین قالب های این دو بیان را در اختیار خوانندگان عزیز قرار دهد .

 

                               تعاریف قالب های بیان زبان

     1 - خطابه :

 

    « جامع ترین توصیفی که می توان از این فن نمود این است که : خطابه فن تصرف در عواطف و عقول مخاطبین از رهگذر الفاظ و جملات بلیغ بر اساس مشافهه بمنظور اقناع عقل و احساس شنوند گان وتر غیب آ نان به سوی هدفی است که سخنور در نظر دارد، به موجب این فن سخنوری بر پنج پایه استوار می گردد :

1-            رویارویی سخنور با شنوندگان : اگر خطیب از رهگذر نوار یا به وسیله ی رادیو یا تلویزیون یا به زبان مقاله و پیام با شنوندگان و خوانندگانش سخن بگوید مفهوم خطابه تحقق پیدا نمی کند واین نوع سخن گفتن از مقوله ی پیام یا مصاحبه محسوب می شود نه از مقوله ی خطابه . 

2-            حضور مستمع و مواجهه ی آن ها با خطیب: اگر خطیب در پشت میز خطابه قرا گیرد ولی شنونده نداشته با شد و صرفا از طریق بلند گو با رهگذران صحبت کند باز هم خطابه محسوب نمی شود چون رویارویی صورت نگرفته است ، و علاوه بر آن مستمع نیز به عنوان شنونده حضور ندارد ، بلکه نا خود آگاه سخنانی گوشهایی رابه اهتزاز در می آورد.

3-            اقناع عقل و احساس : سخنور باید سخنان خود را طوری ادا کند که عقل و احساس شنوندگان را ارضاء نماید و برای نیل به این اهداف باید خطابه اش بادلیل و منطق و عبارات زیبا و شور انگیز توأم باشد که به وسیله ی دلایل و شواهد ،عقل ها قانع شود وبا کلمات شور آفرین و تجسم صحنه های مهیج و خیال انگیز عواطف و احساسات را بر انگیزاند .

4-             تصّرف در عقل و عاطفه : سخنور توانا و هنرمند باید عقل و عواطف مستمعین خویش را به گونه ای قبضه کند که با قدرت سخن بتواند در موقع لزوم با یک جمله بگریاند وبایک کلام بخنداند ودر صورت ضرورت تحریک کند ویاخشمگین سازد وبا لا خره خطیب از نظری به منزله ی یک « اسپرتسیت » ( یعنی کسی که روح را تسخیر و احضار می کند )  یا «منوم ) است که می تواند روح و توجه شنوندگان را در طول ایراد سخن همواره در سیطره ی خویش قرار داده وبا خود همراه سازد و عقل و احساس مردم را به دلخواه خود به اندیشیدن وا دارد و برانگیزاند .

5-            آرایش کلام : امتیاز خطابه با مکالمات معمولی این است که در گفت و گوی روز مره زیبایی ها ی ادبی و نظام فنی در سخن مراعات نمی شود اما به هنگام خطابه باید سخن بر اساس سیستم ادبی باشد وبه فصاحت الفاظ و بلاغت معانی آرایش پیدا کند وازعبارات زیبا و دلپذیر و تشبیهات واستعارات عالی وکم نظیر استفاده شود . » (1)

 بنابر این « سخنوری هنری است که گوینده به وسیله ی آن شنوند گان را به قبول مقاصد و عقاید خود تشویق می کند ومی کوشد که آنان را با دلایلی که ارایه می دارد ، قانع سازد ، از این رو سخنوری را فن « ترغیب و اقناع » نا میده اند .

   سخنوری را از روزگاران قدیم یکی از فنون والا به شمار آورده و برای خطیب ویا ناطقی که بتواند در حضور جمع سخنان نغز و مؤثر بیان کند ، مقام بس بزرگ قایل گردیده اند .»  (2)

 

     

     2-مصاحبه :

   مصاحبه در لغت به معنی با کسی صحبت داشتن وبا کسی یار و همدم شدن است ، ودر اصطلاح روز ،گفت و گوی خبر نگاران است با شخصیت ها و مقامات دولتی و صاحب نظران و کارشناسان  و متخصصین و...پیرامون مسایل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، آموزشی ، تربیتی ، بهداشتی ، و... و بمنظور اطلاع رسانی برای عموم انجام می گیرد که معمولا از طریق مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون و رسانه های جمعی ، مردم در جریان  موضوع مصاحبه قرار می گیرند .

 

   3 سمینار :

  « گروهی از دانشجویان دارای تحصیلات عالی که زیر نظر استاد به تحقیق در موضوع یا رشته ای خاص بپردازند وبا هم بحث و مذاکره کنند ، آموزشگاه یا مؤسسه ای که دسته یا گروهی از اهل یک حرفه در آنجا گرد آیند و مطالب مربوط به حرفه ی خو درا فرا گیرند . » (3)

  4- درس:

   « مطلبی که آموزگار از روی کتاب به شاگرد یاد دهد ، هر جزء و قسمتی از کتاب که در یک نوبت آموخته شود.» (4)

   این بود تعاریف مهمترین قالب های بیا ن زبان ، و قبلا گفتیم که هر مطلب و موضوعی که بازبان القاء شود اگر در قید کتابت در نیاید در مرور زمان از ذهن ها محو ودر تاق نسیان سپرده می شود .

 

    

                            تعاریف قالب های بیان قلم :

 

  در نگارش فارسی چند مسأله لازم و ضروری است که هر نویسنده ای باید آنها را فرا گیرد ، در مرحله ی نخست مطالعه ی زیاد متون ادبی و تفکر و تعمق در باره ی آنچه مطالعه نموده است وبا چشم باز نگریستن به پدیده هایی که می خواهد در باره اش مطلب بنویسد ، از اهمیت خاصی بر خور دار است و نقش مؤثر در امر نگارش دارد ، تا ذهن انباشته از کلمات و جملات و مملو از معانی و مفاهیم و سرشار از احساس نشود و اندیشه شکل نگیرد ، قلم به دست گرفتن بی فایده است ، بدون مطالعه و تفکر و اندیشه ، استعداد ها رشد نمی کند و خلاقیت های ذهنی حاصل نمی شود ، نویسنده باید به قصد نوشتن مطالعه کند وبه منظور نگارش به پدیده های اطرافش به دقت بنگرد و آنگاه آنچه را که خوانده و دیده و شنیده به رشته ی تحریر کشد .

    توماس کارلایل می گوید : « شخصی که از مشاهده ی دنیا به شگفت نیاید ، مانند عینکی است که پشت آن چشم نباشد »

   نویسنده ی دیگری می گوید :  من هر وقت تصمیم می گیرم که مطلبی بنویسم ابتدا یک اثر معروف ادبی را مطالعه می کنم تا در آوردن کلمات و جملات گیر نداشته با شم .

  شرط دیگر قلم به دست گرفتن ، آشنایی با اصول و قواعد دستور زبان است نویسنده باید در تنظیم تعبیرات و ترکیب جملات از قواعد دستوری پیروی کند ، کلمات و جملات را در جایگاه اصلی شان قرار دهد و مطالب را گویا و رسا بنگارد وچه، یک اشتباه دستوری فهم مطلب را مشکل ویا حد اقل نوشته را سست و خواننده را دل زده می کند .

    آشنایی با شیوه ی نگارش از شرایط دیگر نویسندگی است ، نویسنده باید بداند که اندوخته های خود را که حاصل سال ها زحمت و رنج بردن است چگونه بنویسد ودرچه قالبی بریزد .

    به دیگر تعبیر ، نویسنده بداند که معانی و مفاهیمی را که در درون نهفته دارد ، وقتی در ملأ عام ظاهر می کند چه مدل لباس در تنش کند تا در انظار زیبا و دلپذیر جلوه نماید .

     اگر یک دختر زیبا وخوشگل را لباس کهنه و مندرس ویا تنگ و فراخ و نامناسب در تنش کنند ، در نظرها زشت وکریه جلوه می کند وآن زیبایی چهره و تناسب اندام در پوشش نا متناسب گم می شود وبا لعکس . نوشته نیز همین حکم را دارد ، اگر زیبا ترین معنا ها و عالی ترین مفهوم ها را در قالب جملات و تعبیراتی بریزد که قواعد دستوری ، اصول نگارشی ، صنایع و فنون ادبی در آن رعایت نشده باشد ، نوشته خام وبی مایه و زشت جلوه می کند وآن زیبایی معانی و مفاهیم در قالب های نا زیبا نفله می شود و اهمیت خو درا از دست می دهد .

    ونیز یکی از شرایط مهم نویسندگی آشنایی با قالب های نگارشی است نویسندگان تازه کار وآن هایی که برای اولین بار نوشته های شان را جهت چاپ و نشر به مطبوعات و سایت ها می فرستند در این مورد دچار اشتباه می شوند ، مثلا به گمان شان داستان می نویسند امّا نوشته شان چیزی دیگر از آب در می آید ، یا خاطره می شود یا گزارش یا چیز دیگری که در قالب هیچ یک از نوشته ها جور در نمی آید .

    بدین لحاظ نگارنده ، تعاریف کوتاه و مختصری را از قالب ها و گونه های نوشته های منثور و منظوم ، از کتاب ها و نویسندگان مورد اطمینان جمع آوری نموده، در اختیار دوستانی که  تازه می خواهند قدم به وادی قلم و نویسندگی بگذارند  قرار می دهد بدان امید که مفید واقع شود .

      

 

                                               قالب ((form

 

 « قالب ، شکل (فرم) ویا ساخت ، عبارت است از ارایه ی پیام و محتوا در نظم و ترتیبی خاص ، زبان و بیان ویژه که از ذوق ، مهارت و خلاقیت هنرمند سر چشمه می گیرد ، در واقع فرم و ساخت جامه ای است که بر اندام پیام و محتوا پوشانده می شود ، خلاقیت های هنرمندان معاصر در ارایه ی فرم ها ی جالب و شگفت انگیز ، قابل توجّه است » (5)

   بعدازاینکه با نفس « قالب » آشنا شدید یاد آوری این مطلب لازم است که در یک تقسیم کلّی قالب « سخن دوگونه است : نظم و نثر ، نثر در لغت به معنی پراکندن و افشاندن ونیز به معنای افشانده و پراکنده است ، در اصطلاح سخنی است که مقید به وزن و قافیه نباشد ،  نظم در لغت به معنی به یکدیگر پیوستن وبه رشته کشیدن دانه های جواهر، ودر اصطلاح سخنی است که موزون ومقفا باشد » (6)

     آنچه بیشتر مورد استفاده است قالب های منثور است ، بدین لحاظ ابتدا با قالب های منثور آشنا خواهید شد .

 

                                  انواع قالب های منثور

 

1- مقاله :

  مقاله را حسن عمید در فرهنگ عمید ش اینگونه معرفی می کند : « مقاله، سخن گفتن ، گفتار ، سخن ، یک قطعه یا یک فصل از کتاب ، یک مطلب که تحت عنوان معینی نوشته شده باشد ، مقالات جمع » (7)

   در کتاب « زبان و نگارش فارسی » از مقاله چنین تعریف شده است : « مقاله ، صورت فارسی کلمه ی «مقاله » عربی است به معنای گفتن از ریشه ی « قول» ودر اصطلاح ، نوشته ی در باره ی موضوع خاص است و شامل انواع گسترده ی از نوشته های علمی ، ادبی ، تحقیقی ، مذهبی، انتقادی ، وجزآ ن ها ست و نوشته هایی که در قلمرو جهان و طبیعت ، از دریا ، جنگل ، و... یا مسایل و پدیده های زندگی چون خانه، مدرسه ، اداره ، خیابان ، وصدها و هزار ها مسأله ی دیگر نگاشته می شود » (8)

   به تعریف دیگر :  « مقاله ، متن تحقیقی ، تخصصی ، استدلالی ، و مستقیم گو است که سازماندهی اطلاعات ، آمار واقعی و بدور از خیال و احساس ، مقاله نویس در صدد اثبات مطلبی نا گفته در ذهن خواننده است ، مخاطبان مقاله نسبت به گزارش محدود ترند امّا کار برد آن عمیق تر و ماندنی تر است » (9)

    دکتر حسین رزمجو ، این تعریف را برای مقاله آورده است : « در اصطلاح ادبی مقاله ، به نوشته ای اطلاق می شود که طبق موازین و مبتنی بر اصولی که ذیلا بدان اشارت خواهد شد ، در باره ی موضوعی نوشته می شود واز لحاظ نویسندگی امروز ، به نوشتار های که پیرامون موضوعات مختلف ادبی، سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی در روز نامه ها و مجلات چاپ می شود ویا توسط پژوهنده گان برای ارایه در جلسات سخنرانی ، کنگره ها ، سمینار ها، یا در رادیو و تلویزیون فرا هم می گردد ، مقاله گویند ، مقاله را گاه «رساله» نیز گفته اند که خود مترادف کتاب استعمال می شود ، با این تفاوت که رساله معمولا از مقاله مفصل تر است و کتاب نوشتاری است که کامل در یک فن است ، اما رساله همان نوشته است بلکه مختصر و کوتاه تر » (10)

   از مجموع این چند تعریف یک تعریف جامع و کامل برای مقاله بدست می آ ید که هم شامل افراد وهم مانع اغیار باشد.

 

 

                             گونه های مقاله :

 

    الف - مقالات علمی و تحقیقی :

 

   « مقالات علمی و تحقیقی ، برای بیان یا ارزیابی یک حقیقت علمی است ، بر اساس آزمایش یا تحقیق و تجربه ، در بیان این گونه مقالات ، احساسات جای ندارد ، سخن باید برپایه ی منطق و استدلال ، استوار با شد ، نقل قول از دیگران هنگامی قابل قبول است که آن گفتار در جوامع علمی جهان به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده باشد » (11)

 

   ب- مقالات سیاسی ، اجتماعی وتر بیتی :

 

     « این گونه مقالات زمینه های گسترده ای دارد ، زیرا در هر اجتماعی ، صدها دشواری و موضوع و نظریه مطرح است ، آ موزش و پرورش ، اعتیاد به مواد مخدر ، روابط مالک ومستأجر ، روابط خانوادگی ، گرا نفروشی ، جنگ ، وضع دانشگاه ها و دانشجویان ، وضع دانش آموزان و آموزشگاه ها، روابط کار گر و کار فرما و... بدیهی است که درباره ی هریک از این امور نظریات مختلفی وجود دارد وهر کدام از این ها می تواند مبنای یک مقاله قرار گیرد » (12)

 

   ج- مقالات ادبی :

 

« این نوع مقاله ها خود به دو گونه تقسیم می شود ، مقاله هایی که در باره ی یک شاعر یا یک جریان ادبی و مانند این ها باشد ، براساس تحقیق استوار است و احساس و خیال نویسنده مورد استفاده قرار نمی گیرد ، نوع دیگر، نوشته های ادبیّ است که به وصف تخیلی یک منظره یا یک پدیده می پردازد ، مثلا نویسنده با دیدن منظره ی بهار یا با دیدن برف و امثال آن ویا در باره ی عواطف و احساسات خویش بایاری گرفتن از نیرو های خیال و احساس سخن می گوید» (13)

    

     د- مقالات دینی ، عرفانی و فلسفی :

 

« مواد این گونه مقالات تنها از راه مطالعه و تحقیق در کتاب های مهم و قابل استفاده فراهم می شود مگر در مقاله هایی که یک نظریه ی جدید مطرح شود، در این صورت استدلال و منطق صحیح اساس کار را تشکیل می دهد » (14)

  

    ه- مقالات انتقادی :

 

   « در چنین مقاله ها ، یک نوشته یا یک کتاب ، ارز یابی می شود وبدی و نقص و کمال آن بی هیچ غرض شخصی و تنها با توجه به واقعیات و جمله ها و مطالب آن نوشته مطرح و بررسی می شود » (15)
      ونیز « در مقاله هاونوشته ها ی انتقادی ، نویسند برای ترویج معنویت ، مکارم اخلاق و فضیلت ها ، پیکار با مفاسد اخلاقی ورذیلت ها ، ارشاد جامعه به سوی ترقی و تکامل ، تنویر افکار عمومی ، تقویت حس انسان دوستی ، میهن دوستی ، رشد فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی افراد جامعه ، از نیروی قلم خویش مدد می گیرد ، درد ها و نقطه ضعفها ی جامعه را باز می نماید و درمانها و راههای چاره را نشان می دهد و پیش پا می گذارد وروش های نادرست تحقیق ، تعلیم و تربیت و شیوه های نا صواب حکومت و مدیریت رامی کوبد و محکوم می سازد ، بر عکس ، اصول وروش های صحیح را تأیید می کند ، از راه تشویق پاکان و شایستگان و توبیخ افراد ناپاک وناشایست جامعه را به شاهراه صواب و سلامت رهنمون می شود ، نخستین شرط رواج و نشر این گونه نوشته ها و استفاده از تأثیر خلاقه ی آن ، وجود آزادی قلم و بیان در هر اجتماع می باشد ، انتقاد باید صحیح و سازنده باشد و نویسنده ی انتقاد باید از غرض ورزی و کینه توزی و تخطئه و اهانت به افراد اجتناب ورزد »(16)

      

 

      2-گزارش:

      « گزارش ، خبری کوتاه ، کلّی و صریح است که در زمانی نسبتا کوتاه ، به شکل کتبی و شفاهی ، تصویری ( ویا آمیخته ی از آن ها ) بدون نتیجه گیری تهیه می شود ، مخاطبان گزارش جمع زیادی از مردمند ولی کاربرد آن سطحی و موقت است » (17)

       

                      گونه های گزارش :

 

   الف- گزارش کوتاه :

     گزارش کوتاه « نوشته ای است که به تحقیقات وسیع نیازی ندارد ، در بعضی از ادارات و سازمان ها بر اساس مدارکی که در پرونده موجود است گزارش کوتاه برای مقامات مسؤول تهیه می کنند تا آنان بتوانند در مورد چگونگی پاسخ یا عمل تصمیم بگیرند » (18)

 ب- گزارش خبری :

   گزارش خبری « نوشته ای است که در باره ی یک رویداد هنری ، ورزشی ، اجتماعی ، سیاسی ، و مانند این ها نوشته می شود ، نویسنده ی چنین گزارشهایی باید خود تا حدی با آن رویداد آشنا باشد» ( 19)

       وبه عبارت دیگر :« گزارش را از نظر نوع , هدف ، اندازه و سایر نکات می توان به انواع زیر تقسیم کرد :

  1_ از لحاظ کاربرد :

   الف- گزارش تحصیلی و تحقیقی : این نوع گزارش اغلب بر مبنای تحقیق خالص آ ماده می شود ،یعنی انگیزه ی دانشجو ،یا محقق در تهیه ی این گونه گزارشها ، صرفا ذوق ، علاقه ی به مطالعه وحل مشکل مورد نظر است ، منظور و هدف از این گزارش ، بالا بردن سطح اطلاعات دانشجو، یا محقق در زمنیه ی موضوع مورد تحقیق ، مطالعه و ارایه نتیجه ی اقدامات تحقیقی و اظهار نظرها و پیشنهاد ها به نحو صحیح می باشد .

   ب- گزارش اداری : این نوع گزارش معمولا در سازمانها ی مختلف مانند بانکها ، شرکتها ، وزارت خانه ها ، مؤسّسات و نهاد ها تهیه می شود و گزارشهای مالی و سالانه ی شرکتها و گزارشهای ادواری ، همه از نوع گزارش اداری محسوب می شوند ، مورد مصرف این گونه گزارشها ، استفاده در جهت برنامه ریزی و اتخاذ تصمیمات اداری است .

 

    2- از لحاظ منابع و اندازه ، گزارش به اقسام زیر تقسیم می شود :

   الف- گزارش ساده : منبع و مأخذ چنین گزارشی صرفا اطلاعات دست اول است ، چون تهیه ی خلاصه ی یک کتاب یا تهیه ی گزارش مصاحبه با یک فرد معروف در یک مورد خاص یا اظهار عقیده ی شخص در باره ی یک مطلب .

  ب- گزارش تفصیلی : اطلاعات مورد لزوم این گونه گزارش علاوه بر منابع دست اول از منابع ومأ خذ دست دوم و سوم نیز تدارک می شود ولازم است با بهترین طریق ممکن وبا رعایت اصول جمع آوری اطلاعات آماده گردد ، نتیجه ی منعکس شده در این گزارش حقیقی تر و اطلاعات آن قابل اطمینان بیشتر است ، در گزارش تفصیلی و طولانی لازم است از تطویل کلام خودداری شود ودر عین حال چندان هم خلاصه و فشرده نباشد که به اصل مطلب لطمه بزند و از رسایی وتأثیرآن بکاهد .

 

   3- گزارش از لحاظ ارزش ور سمیت :

   الف- گزارش غیر رسمی : گزارشی است که برای دادن اطلاعات فوری تهیه می شود و برای نوشتن آن از طرح خاصی پیروی نمی گردد ، مانند گزارش ساده و اداری ، مقالات روز نامه ها و مجلات .

    ب- گزارش رسمی : دراین گزارش مخصوصا گزارش تحقیقی و رساله های دانشگاهی که بر اساس تحقیق دقیق طولانی و مستقل تهیه می شود ، در یافت کنند گان آن افراد مطّلع و تحصیل کرده اند وبا رعایت اصول خاص وروش علمی آماده می گردد تا مورد قبول و پذیرش یک مرکز و مجمع علمی واقع شود .

  4-  گزارش از لحاظ نحوه ی انعکاس اطلاعات و مطالب :

   الف- گزارش انشائی : اطلاعات و مطالب منعکس شده در این نوع گزارش در کل به صورت متن ساده ی ادبی یا انشائی است مانند گزارش تحقیقی یک دانشجوی رشته ی ادبیات فارسی در باره ی سر گذشت یک شاعر و نویسنده .

   ب- گزارش مختلط : در این گزارش ، برای انعکاس اطلاعات علاوه بر متن ساده ، از ارقام ، فرمول ها ، جداول ، منحنی ها و تصاویر نیز استفاده می شود ، گزارش مطالب ریاضی ، مالی و حسابداری ، شیمی ، فیزیک ، فرهنگی ، آموزشی و اجتماعی از این گونه است »  (20)

     

 

   3- انشاء :     

 

     « انشاء در لغت به معانی آفریدن ، آغاز کردن ، به وجود آوردن واز خود چیزی گفتن است ، ودر اصطلاح ادب عبارت است از بیان فکر و عقیده و اظهار مقصود و اندیشه به صورت نوشتن کلمات و جملات بشر طی که آن کلمه ها و عبارات در عین مطابقت با قواعد زبان ، کلا مربوط بهم بوده ودر پیرامون موضوع معیّن و مشخص نوشته شده باشد » (21)

 

4-تاریخ :

 

 « تاریخ متنی تحقیقی ، تخصصی و مستقیم گو ست که بدور از خیال و احساس تاریخ نگار به ثبت و شرح کلّی وقایع بزرگ و دور مثل ظهور و سقوط شاهان ، حکومت ها ، تمدن ها و بروز جنگها ، شورش ها و انقلابها می پردازد ، تاریخ در یک کلام بیان فشرده ی سیر فرهنگ و تمدن بشر است ، مخاطبان تاریخ نسبتا قشر باسواد مردمند و البته تاریخ تحلیلی مخاطبان محدودتر وبا سواد تری دارد ، عمر یک متن تاریخی معمولا بیشتر از عمر گزارش و مقاله است » (22) 

 

  

5-خاطره :

 

«  خاطره ثبت وقایع جزئی وکلی زندگی یک فرد به قلم خودش است که بدون بهره گیری از خیال نویسنده ونیز شگردهای ادبی اما به یاری عواطف و احساسات او با بیان راحت و صمیمی شکل می گیرد ، کار برد خاطره بجز در موارد استثنایی ( خاطرات مهم ویا خاطرات اشخاص مهم ) شخصی است » (23)

 

6-            سفرنامه :

 

« سفرنامه در حقیقت در دل خاطره قرار می گیرد ، سفر نامه آن دسته از خاطرات شخصی توست که به واسطه ی سفر در ذهن ودلت حک شده است ، البته سفر نامه با اینکه نوعی خاطره است و تقریبا تمام ویژگیهای آنرا دارا است با این همه پسته ی ( شخصی بودن)را می درّد و کاربرد عمومی پیدا می کند ، علّت این است که خاصیت سفر وارد شدن به فضای تازه است که نویسنده گفتنی های زیادی در باره ی فرهنگ و رسوم ، روحیات و خلقیات و اعتقادات مردم ، اقتصاد و کسب و کار آن ها شرایط محیطی و طبیعی که آن منطقه دارد ، ثبت همین موارد می تواند برای دیگران هم جالب باشد ،همین تفاوت کافی است که سفر نامه رابا اینکه خصوصیات خاطره را دارد ، قالبی جدا از آن شماره کنیم » (24)

  در تعریف دیگری ، سفرنامه را نوعی گزارش به حساب آورده است .

    « سفرنامه نوعی گزارش است که نویسنده در قالب آن مشاهدات خو درا از اوضاع شهرها یا سرزمین های که بدان مسافرت کرده است شرح می دهد و اطلاعاتی از بناهای تاریخی ، مساجد ، کتابخانه ها ، بازار ها ، بزرگان ، آداب و رسوم ملّی و مذهبی مردم ، موقعیت جغرافیایی ، جمعیت ، آب و هوا ، زبان اهالی ، مناطقی که باز دید نموده است در اختیار خوانند گان می گذارد .

    سفرنامه ها گنجینه هایی از اطلاعات هستند که از طریق آنها گاه می توان به افقهای از وضع اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ادواری از تاریخ مردم یا منطقه ای پی برد که دست یابی به آنها از طریق کتب تاریخی میسر نیست » (25)

 

      گونه های سفرنامه :

 

    الف- سفرنامه های تمثیلی : « کتابهایی است که در آنها نویسنده در حالت رؤیایی به جهانی دیگر سفر می کند و آنگاه مشاهدات خویش را چنان شرح می دهد که گویی چنین سفری واقعاً انجام گرفته است ، در حالی که سفری در کار نیست ، نویسنده در حقیقت پیام و سخن خو درا در قالب داستانی به شکلی « سفرنامه» باز می گوید واز این راه بر تأثیر کلام خویش می افزاید ، نظیر ( ارداویرافنامه) ارداوبرف یکی از موبدان زرتشتی ( مصباح الارواح ) اثر عارفانه ی شمس الدین محمد برد سیری ، ( سیرالعباد الی المعاد) سروده ی سنائی غزنوی » (26)

   ب- سفرنامه های خیالی: « در این گونه کتابها ، نویسنده عملا سفری انجام نمی دهد اما نظریات خو درا در قالب سفر نامه بیان می کند ، تفاوت سفرنامه های خیالی  با سفر نامه های تمثیلی در این است که در سفرنامه های خیالی واقعیات جامعه مطرح می شود و نویسنده بدین وسیله نا بسا مانی ها و انحرافات را از دید گاه خود مورد بحث و انتقاد قرار می دهد ، چنانکه اگر کسی عملا در همان مسیر سفر کند شبیه آن را بچشم خود خواهد دید ، نظیر (سیاحت نامه ی ابراهیم بیک ) نوشته ی زین العابدین مراغه ای » ( 27)

   ج- سفرنامه های واقعی :  « این نوع کتابها شرح مسافرتهای است که واقعاً انجام شده و نویسنده مشاهدات و خاطرات سفر خو درا باز گفته است ...

  هر سفر نامه ای بسته به نوع دیدگاه نویسنده ی آن ، شیوه و شکل خاصی دارد ، مثلا سفر نامه های که در مکه و مناسک حج نوشته شده است بیشتر به شرح چگونگی اعمال حج و مکانهای مورد توجّه حاجیان اختصاص دارد ، برخی دیگر از لحاظ سیاسی و تاریخی اهمیت دارد ، و بعضی به جنبه های جغرا فیایی و آداب و سنن محل ، بیشتر توجّه شده است ، بدیهی است که هرچه محتوای سفرنامه کامل تر وازلحاظ ادبی فصیح تر باشد ارزش آن نیز به همان نسبت بیشتر می شود » (28)

 

7-            زندگینامه یا « بیوگرافی» :

 

      « زندگینامه ، شرح واقعی زندگی کامل یک شخصیت بر جسته ی علمی ، اعتقادی ، سیاسی یا اقتصادی بدور از دخالت تخیل و احساس نویسنده برای ارایه ی یک اسوه ی علمی است » (29)

   دکتر حسین رزمجو ، زندگینامه را این گونه تعریف نموده است : « زندگینامه یا بیوگرافی که بدان شرح حال ، حسب حال خود ، سرگذشت ، گزارش و ترجمه ی احوال ، تذکره ی حال ، نیز گفته اند ، شامل نوشته های است که در آن ها رویداد های زندگی شخصیتهای از مشاهیر دین و دانش و بزرگان ادب و سیاست شرح داده شده است ، سر گذشتهای نظیر سر گذشت پیامبران که برخی از آنان بنام قصص انبیاء شهرت دارد یا شرح وقایع زندگی پیامبر اکرم (ص) که در فن تاریخ نویسی زبان تازی به آن سیره گویند » ( 30)

 

8-            اتو بیوگرافی :

 

   « اتو بیوگرافی ، به آثاری اطلاق می گردد که شرح حال افراد و رخداد های زند گی آنان ضمن تحلیل و توصیف جریانهای فکری ، سیاسی و اجتماعی زمان شان به قلم خود آن اشخاص نوشته می شود ، در نگارش این آثار اگر نویسنده هوشمند و نکته بین و خوب قلم باشد خاطراتی را برشته ی تحریر خواهد کشید که لطف و مزه ی خاص تواند داشت ، بعلاوه گاه مطالبی را در بردارد که در جای دیگر نمی توان یافت ، حالت صمیمی وبی تکلّفی نیز ممکن است در آنها احساس شودکه امتیاز و جاذبه ی است دیگر » (31)

 

9-            نامه :

 

  « نامه یا رقعه که بدان رساله و مکتوب نیز گفته اند ،نوشته های است که کسی خطاب به دیگری نویسد ویاگفت و گویی است مکتوب میان دو یا چند تن که ضمن آن غیر از مبادله ی پیام ویا اظهار دوستی و محبت ، گاه مسایل مختلف مذهبی ، سیاسی ، ادبی ، علمی و غیره نیز مطرح و بحث می شود ...

  نامه کلا به دو دسته ی « اداری و رسمی » و دوستانه منقسم می گردد ، مقصود از نامه های اداری و رسمی مراسلاتی است که بین امرا و حکام رد و بدل می شود ، همچنین شامل نوشته هایی است که عاملین حکومت و سیاست یک کشور ویا طبقات مردم درباره ی نیاز های شغلی و اداری ویا امور کلّی مملکت به ایشان می نویسند ، و نامه های دوستانه به مکتوباتی ساده و آکنده از احساسات و عواطف صمیمانه اطلاق می شود که قاطبه ی مردم برای یکدیگر می فرستند » (32)

  نوشته های که جنبه ی اداری دارند چنین تعریف و تقسیم شده اند :

1-               اسناد رسمی :

    « اسناد رسمی نوشته هایی است که در اداره ی ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی ویا نزد سایر مأموران رسمی در حدود صلاحیت آنان و مطابق مقرّرات قانونی تنظیم شده باشد ، بنا براین کلیه ی اسناد خرید و فروش ، اجاره ، صلح ، وکالت ، ضمانت ، شرکت ، وقف ، وصیّت ، ازدواج ، طلاق، وا مثال آنها در صورتی که در دفاتر اسناد رسمی نوشته شود وبه ثبت برسد ، جزو نوشته های رسمی ، حقوقی به شمار می آید که (در صورت دعوا و نزاع ) در داد گاه این گونه اسناد قابل انکار و تکذیب نیستند » (33) 

2-               اسناد غیر رسمی ویا عادی :

  « اسناد غیر رسمی آن است که در دفتر اسناد رسمی نوشته نشده باشد ، بلکه به وسیله ی خریدار و فروشنده نوشته و امضاء شود این اسناد نسبت به اسناد رسمی از اعتبار کمتری برخوردارست ودر داد گاه می شود انکار یا تکذیب نمود ....» (34)

 وکالت نامه ، قول نامه، اجاره نامه ، استشهاد نامه ، عهد نامه ، وصیت نامه ، صورت جلسه وجز اینها می تواند هم صورت رسمی داشته باشد وهم صورت عادی وغیر رسمی ، اینک به معرفی برخی از این اسناد می پردازیم.

 

   الف- وکالتنامه : 

  « وکالت نامه ، نوشته ای است که وکالت دهنده (موکّل ) در آن اختیارات مورد نظر خود را به پذیرنده ی وکالت ( وکیل ) دهد » (35)  وکالت نامه معمولا صورت رسمی دارد .

 

ب- قولنامه:

  « قولنامه نوشته ای است که امضاء کنند گان آن انجام معامله ای را در آینده با سند رسمی به یکدیگر قول می دهند ( توجه ، وعده ی انجام معامله است نه خود معامله ) و معمولا برای ضمانت اجرایی قول شان مبلغ معینی را به عنوان وجه التزام تعیین می کنند تا هریک از طرفین که قول کتبی خو درا محترم نشمارد ، آن مبلغ را به دیگری بدهد ، نکته ی مهم این است که طرز نوشتن قولنامه باید به گونه ای باشد که مفهوم معامله ی قطعی از آن بدست نیاید و گرنه دیگر قول نامه محسوب نمی شود . » (36)

 

ج- اجاره نامه :

  « اجاره نامه ، معمولا برای اجاره ی خانه ، مغازه ، زمین زراعی ، انبار ، گاراژ و گرمابه ی عمومی و... نوشته می شود . » (37)

 

د- استشهاد نامه :

    « در استشهاد نامه ، از کسانی که در مورد یک حادثه یا یک موضوعی آگاهی دارند ، در خواست می شود که آگاهی خود را بنویسند و امضاء کنند » (38)

 

ه صورت جلسه :

   « صورت جلسه یعنی نوشته ای که خلاصه ی مذاکرات یک گروه یا وضعیتی را نشان دهد مثلا در هریک از جلسه های شورای دبیران یا رؤسای مدارس ، شرکتها ، نهاد ها و غیره ، بحثهایی صورت می گیرد وتصمیمهایی گرفته می شود که باید دقیقا نوشته شود وبه امضای حاضران در جلسه برسد تا جنبه ی قانونی پیدا کند .» (39) 

 

 و قطعنامه :

   « نامه ی که در پایان گفت و گو های انجمنی دایر بر نتایجی که گرفته شده بنویسند » (40)  ونیز در پایان اجلاس مشترک رؤساووزراو نمایندگان چند کشور ویا در پایان تظاهرات ها ، مظاهر ه کنند گان و... طی قطعنامه ای اعلام موضع می کنند ودر مواد قطعنامه از عملکرد هاوجریان هایی حمایت می کنند ، وعملکردها و جریان هایی را محکوم می نمایند .

 

ز- منشور :

  « نامه ی سرگشاده ی شاهی که از سر لطف نوشته شود » (41)

 

ح- توقیع :

  « دستخط و فرمان پادشاهی که از سر قهر نوشته شده باشد » (42)

 

 ط- بیانیه :

  نوشته ی است که در آن احزاب ، گروهها ، سازمانها ،ویا شخصیتهای مهم دینی ، مذهبی و سیاسی و... در موضوعات مورد نظر اعلام موضع می کنند .

 

ی-اعلامیه و اطلاعیه :

 اعلامیه و اطلاعیه ، کلمه های عربی است از نظر لغت به معنی ورقه ای است که از طرف دولت یا حزبی و جمعیتی منتشر می شود و مطلبی را به اطلاع عموم مردم می رساند ، معمولا توسط اعلامیه از مردم دعوت می گرددتادر مجلس سخنرانی که به مناسبت خاصی بر گزار می شود ،  یا در مراسم استقبال از شخص یا هیئت مهمی و... شرکت نمایند.

  از جمله نامه هایی که صورت دوستانه وا خوانی دارد ، می توان از نامه های خانوادگی ، تبریک نامه ها ، تسلیت نامه ها ، دعوت نامه ها ، نامه های سرگشاده ، نامه های گویا و...نام برد ، که تعریف بعضی از این دست نامه ها را برای خوانندگان عزیز می آورم .

 

الف- تبریک نامه :

  « کلمه ی «تبریک » به معنی« مبارکباد» و آرزوی خجستگی و مبارکی است ، اما در اصطلاح ، به نامه ی کوتاه گفته می شود که شادمانی نویسنده ی آن را در مورد رویداد شادی بخش که برای گیرنده ی نامه پیش آ مده باشد بیان ونیز آرزوی نویسنده را برای آن شادمانی و تندرستی ونیک بختی گیرنده ی تبریک در بر داشته باشد » (43)

 

 ب- تسلیت نامه :

 « نامه ی تسلیت برای نشان دادن همدرد ی ونیز کاستن از اندوه کسی نوشته می شود که به مصیبتی گرفتار شده باشد ، عنوان نامه ی تسلیت با انواع دیگر نامه ها تفاوتی ندارد ، متن نامه شکل معینی ندارد ، وبه سلیقه ی نویسنده ی آن بستگی دارد »  ( 44)

 

 ج- دعوتنامه :

  « دعوتنامه ، نامه ی کوتاهی است که بدان وسیله شخص یا کسی را محترمانه به جشن یا مراسم خاص دعوت می کنند » (45)

 

 د- نامه های گویا :

  « نامه ی گویا ، نامه ای است که معمولا برای شخص معین نوشته می شود ، به عبارت دیگر : قالب  نامه  بهانه است که نویسند ه بدین وسیله نظریات خویش را باز می گوید ، این نوع نامه ها با عنوان شبیه نامه های دوستانه یا خانوادگی آ غاز می شود ، آنگاه نویسنده پس از یک یا چند کلمه گفت و گوی خصوصی سخن را به موضوعی که در نظر دارد می کشاند وتا پایان نامه مسیر را ادامه می دهد ، ممکن است که  نویسنده به یک یا چند جمله از آخر نوشته ی خو رنگ و بوی خصوصی ببخشد وآن را به صورت نامه به پایان ببرد ، در هر حال ، اگر هم نویسنده با یک نفر گفت وگو کند منظورش گفت وگو باهمه ی مردم اجتماع است ، نظیر « آری این چنین بود برادر ) نوشته ی مرحوم دکتر علی شریعتی و « نگاهی به تاریخ جهان » مجموعه ی نامه های جواهر لعل نهرو به دخترش اندراگاندی » ( 46)

 

10-       ترجمه:

 

  « ترجمه ، در لغت بیان کلامی است از زبانی به زبان دیگر ، ونیز به معنی سر گذشت ، کار نامه و شرح حال کسی است و البته در این جا معنای نخست مورد نظر است که عبارت است از برگرداندن معنی سخنی از زبانهای خارجی به زبان فارسی .

  این فنّ در علم بدیع نیز بیان شده و عبارت است از گرداندن معنای عبارتی از زبان دیگر به نظم پارسی ....

  ترجمه یکی از فنون مهم است که در دنیای امروز ، به گمان بسیاری از محققان ، در اهمیت مانند تصنیف و تألیف است ، بطوری که هر گاه کتاب یا مقاله ای طبق اصولی که در این فن معتبر است تر جمه شود در قدر و منزلت کم از تصنیف و تألیف نیست ، زیرا حاوی علوم و فنون و مطالبی است که به زبان دیگر بر گردانده می شود و مورد استفاده ی یک جامعه قرار می گیرد ، وازاین رو ، در حقیقت به منزله ی تألیفی است که به زبان آن ملت انجام گرفته است » ( 47)

  بنابراین « در ترجمه ، هم بهره گیری از فرهنگ جهانی و اندیشه های دیگر ملل در کار است ، هم بهره رسانی و ابلاغ پیام خودی به دیگران ، از این رو می تواند یکی از شیوه های مؤثر تبلیغ باشد » (48)

 

         گونه های ترجمه :

   الف ترجمه ی شفاهی و زنده :  « ترجمه ی شفاهی آن است که مترجم ، سخنان یک گوینده را به صورت زنده وفی المجلس به زبان دیگری برگرداند،این گونه ترجمه در جلسات ، کنفرانسها ، سمینارها ، ملاقاتهای رسمی ، مجامع بین المللی ، مصاحبه ها ودیداربا توریستها انجام می گیرد .

  ترجمه ی شفاهی به یکی از سه صورت زیر است :

1-              فراز به فراز .

2-              جمله به جمله .

3-              کلمه به کلمه .

   

  ب- ترجمه ی کتبی و نوشتاری :

   در ترجمه ی کتبی ، از آنجا که «متن» در اختیار مترجم است ، با دقت و حوصله ی بیشتری به بر گرداندن آن و یافتن معادل ها و اصطلاحات و تنظیم جمله بندی می پردازد به همین دلیل ، در حدّ ترجمه ی شفاهی نیاز به حافظه و سرعت انتقال نیست ، چون می تواند با مراجعه به فرهنگها و کتب لغت ، معادل یابی کند ، حتّی فرصت تجدید نظر یا تغییر عبارات و اصطلاحات لفظی هم وجود دارد » (49)

 

11-       تلخیص :

 

«تلخیص یعنی خلاصه کردن ، و منظور از تلخیص یک کتاب یا نوشته ، بیان اصل مطلب در کوتاه ترین شکل خود می باشد ، به عبارت دیگر : تلخیص ، تهیه و تنظیم نوشته ای است که از طریق پیراستن نکات و قسمتهای غیر ضروری یک کتاب یا مقاله ای بدست می آید ، به گونه ای که به اصل مطالب ، هدف و پیام خدشه ای وارد نشود ، بنا براین تلخیص ، خود یک نوع فنّ است و دارای روش و ترتیب خاصّی است ، از آنجا که هر فنّی شامل مهارتهایی است ، پس با کسب مهارتهای تلخیص می توان آن را به خوبی فرا گرفت » ( 50)

 

    گونه های تلخیص :

 

 الف - « تلخیص تفصیلی : تهیه ی خلاصه ی کتب مهم و پرحجم ، به منظور ایجاد امکان مطالعه برای عموم . با خواندن این نوع تلخیص ، خواننده دیگر نیاز ندارد به کتاب اصلی مراجعه کند ».

 ب- « تلخیص ارجاعی یا انگیزه ای : تهیه ی خلاصه ی کتب کم حجم و مقالات مفید ، به منظور ایجاد انگیزه در خواننده جهت مراجعه به کتاب اصلی و مطالعه ی آن »

  ج- « تلخیص آزاد : تهیه ی خلاصه ی نکات مهم کتاب بدون توجّه به رعایت انسجام و وحدت مطالب ، به منظور معرّفی کتاب و نکات مهم آن به خوانندگان »

 د تلخیص فهرستی : تهیه ی خلاصه ی مطالب کتاب به شکل فهرست تفصیلی ، به منظور معرّفی کتاب و کلیه ی موضوعاتی که در آن مورد بحث قرار گرفته است »

  ه- « تلخیص موضوعی : تهیه ی فهرست کلّی کتاب بدون ذکر اجزاء موضوعات بحث شده در آن ، به منظور آشنایی و آگاهی از موضوعات کلّی کتاب »

  و- « تلخیص علمی : تهیه ی خلاصه ی کتاب به صورت بیان نتیجه و مقصود نویسنده ، به منظور استخراج پیام ، اصول، قواعد و مفاهیم خاص »

  ز- « تلخیص نموداری : تلخیص محتوای کتب علمی و غیر علمی و گزارشات تحقیقی و غیره به صورت نمودار ، طرح ، نقشه ، یا تصویر ، به منظور نشان دادن حقایق علمی ، فنّی ، اطلاعات آماری ویا ارایه ی وضع موجود جهت مقایسه ، بررسی کمبودها ، پیشرفتها و غیره ... » (51)  

« نقاط اشتراک همه ی قالب های که تا کنون معرفی شدند [ عبارتند از :]

1-واقعه نگار هستند و بنابراین از خیال و احساس نویسنده مایه نمی گیرند .

2قصد شان بیشتر تأثیر گذاری بر اندیشه ی مخاطب است تا خیال و احساس او .

3 نگارش دراین قالب ها تقریبا راه و رسم و قاعده ی مشخص دارد ، به عبارت روشن تر تدوین آنها بستگی به سفارش ناشر ویا کوشش ارادی و آگاهانه ی نویسنده دارد ، نه اینکه حاصل جوشش نا آگاهانه و غیر ارادی او باشد .

4-گلّی نگرند .

5-کلام و بیان شان تقریبا رسمی و صریح است واز شگرد ها و صنایع ادبی بهره ی چندانی ندارد ، در حقیقت کلام و شیوه ی بیان وظیفه ی مهمی در برآوردن هدف نویسنده به عهده ندارد » (52)

  قابل ذکر اینکه : این نقاط اشتراک را  ، مهدی حجوانی در کتابش « پیک قصه نویسی » بعد از اینکه  قالب های گزارش، مقاله ، تاریخ ، خاطره سفر نامه ، و زندگینامه را تعریف می کند ، یاد آور می شود ، امّا می توان گفت این نقاط اشتراک در تمام قالب های نگارشی که تا اینجای از این نبشته تعریف شان گفته آمد ، وجود دارد . 

  قالب های که تاکنون تعریف گردید بجز مقالات ادبی ، رنگ و بوی هنری چندانی ندارند وبه آنها نوشته های صرف ادبی اطلاق نمی گردد ، وبه نویسنده ی آنها ، نویسنده ی هنرمند گفته نمی شود .

   از اینجا ببعد توجه خوانندگان گرامی را به تعاریف قالب های هنری نوشته معطوف می دارم :

   قالب های هنری نوشته های منثور عبارتند از : قصه ، داستان ، حکایت ، افسانه ، طنز ، لطیفه ، قطعه ی ادبی ، مثل و... 

    

12 1-قصه :

     « قصّه که جمع آن به زبان تازی قصص واقاصص می باشد ، بیان وقایعی است که غالب خیالی که در آنها معمولا تأکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آ دمها و شخصیتها است » ( 53)

  13-2-داستان:

  «داستان که معنای لغوی آن سرگذشت ، حکایت گذشتگان و واقعه است در متون گذشته ی ادبی فرهنگهای فارسی قصه و افسانه استعمال شده است .

  واژه ی داستان در ترکیباتی نظیر «داستان پرداختن» به معنی افسانه گفتن وقصّه کردن یا دستان سرایی به مفهوم قصّه سرایی است ، به نظر برخی از منتقدان ادبی ، داستان شامل هر نوشته است که در آن ماجراهای زندگی به صورت حوادث مسلسل گفته شود ، این طرز تلقّی از داستان بدان اشتمال وسیع خواهد داد ، بدین معنا که داستان هم شامل حکایت و افسانه و اسطوره ( خواه منظوم و خواه منثور ) خواهد بود وهم شامل قصّه به معنای امروزی آن  یعنی رمّان اما در اصطلاح نویسندگی امروز داستان با قصّه و افسانه مترادف نیست وفرق شان در این است که «قصّه» روایت ساده و بدون طرحی است که خواننده و شنونده هنگامی که آن را می خواند یا بدان گوش می دهد به پیچیدگی خاص و غافلگیری و اوج و فرود شخصی قهرمانان بر نمی خورد ،

نمونه ی بارز این گونه کار که در ادبیات فارسی فراوان می باشد « چهل طوطی » است به عبارت دیگر داستان، براساس تقلیدی نزدیک به واقعیت از آدمی و عادات بشری نوشته می شود وبه نحوی از انحاء شالوده ی جامعه ی نویسنده را در خود منعکس می کند در حالی که این ویژگیها در قصّه و افسانه نیست »(54)

     

     گونه های داستان :

  الف رمّان :  «رمّان، داستانی است بلند که نویسنده مبتنی بر اطلاعات واقعی و عینی خود از شخصیتهای که در ماجرای تاریخی ، دینی ، عشقی ، پلیسی و غیره نقشی را به عهده دارند ، یا به مدد تخیل و قدرت هنری خویش ، به آفرینش اثری ادبی می پردازد و ضمن آن ، روحیات ، رفتار و گفتار و پندار شخصیتهای مورد نظر را توصیف و تحلیل می کند » ( 55)

 ب- داستان کوتاه : « داستان کوتاه به نوشته ای کوتاه در بیان رخدادی واقعی یا تخیّلی گفته می شود ، که نویسنده ، به یاری طرحی منظم شخصیّتی اصلی را در یک واقعه به گونه ای نشان می دهد که در مجموع تأثیر واحدی را در خواننده القاء می کند .

  به عبارت دیگر : در داستان کوتاه ، نویسنده یکی از جنبه ها یا نمودهای زندگانی قهرمان یا شخصیت مورد نظر خو درا تحلیل می کند و اعمال و گفتار اورا که به انگیزه ی در خلال حادثه ای به منصّه ی ظهور رسیده است ، در نظر خواننده مجسم می نماید ....

  برخی از منتقدان هنری ، به داستانی که کمتر از دوهزار و پانصد کلمه باشد ،داستان کوتاه وبه داستانی که بیش از دو هزار و پانصد کلمه وبین ده تا پانزده هزار واژه دارد داستان بلند واز پانزده هزار کلمه بیشتر ، رمان کوتاه، واز پنجاه هزار کلمه به بالا رمّان گفته اند » (56)      

 

            14-3-حکایت:

 

«حکایت، معنای لغوی آن نقل،حدیث،روایت،سرگذشت و بازگفتن چیزی است. از لحاظ ادبی نوعی داستان  ساده غالباً مختصر، واقعی یا ساختگی گفته می شود که در میان مردم شهرت یافته نویسندگان و شاعران از آن برای ایضاح مطالب و مقاصد خود یا به منظور زیبایی و قوّت بخشیدن به کلام شان سود می جویند .

چون پایه ی سخن در حکایات بر بیان حکمت و پند واندرزبه نحوی موجزومختصرمبتنی است ، بدین جهت در توجیه مسایلی دینی اخلاقی ، عرفانی و...از حکایات آموزنده استفاده می شود.»(57)

 

 

         15-4- لطیفه:

« درآثارادبی فارسی، در برخی موارد، بجای حکایات نغز و شیرین ،اصطلاح«لطائف»به کار برده شده است .«لطیفه»خود به کلامی مختصر وپرمغزگفته می شود که با رعایت حسن و ظرافت بیان گردد ،چنان که سعدی گفته است :

                    به یکی لطیفه گفتی ببرم هزار دل را

                   نه چنان لطیف باشد که دلی نگاهداری

همچنین ، لطیفه به معنی بزله و سخن باریک نمکین و نکته ی دقیق و شیرین نیز استعمال شده است . 

وبه تعبیر تهانوی صاحب کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم ،لطیفه «نکته ای است که مر آن را درنفوس تاثیر باشد بطوریکه موجب انشراح صدرو انبساط قلب گردد .»

بنابراین لطیفه رامی توان  داستان مفرح و کوتاهی دانست که درباره ی شخص یا حادثه ی واقعی نگاشته می شود .(58)

 

 

          16-5-افسانه:

«افسانه ، که در کتب لغت ، مترادف واژه های: قصّه و اسطوره به کار رفته است از لحاظ ادبی به سرگذشت یا رویداد خیالی از زندگی انسانها،حیوانات، پرندگان یا موجودات  وهمی چون دیو و پری و غول و اژدها اطلاق می شود که با رمز وراز ها و مقصد اخلاقی ، آموزشی توأم است و نگارش آن بیشتر به قصد سر گرمی و تفریح خاطر خوانندگان انجام می گیرد » (59)

   دکتر عبد الحسین فرزاد ، افسانه را از نظر شخصیت چنین تعریف می کند :  « افسانه ، معمولا قصّه ی کوتاهی است که متضمن نکته های اخلاقی که در آن حیوانات وگاهی جمادات چون انسان رفتار می کنند و حرف می زنند » (60)

  دکتر خسرو فرشید ورد ، در باره ی افسانه می گوید : « قصّه ی حیوانات (افسانه ) یعنی حکایاتی که از زبان جمادات و نباتات و حیوانات است و حاوی اندرز های اخلاقی یا سیاسی است نظیر قصّه های ، لافونتین در فرانسه ، بعضی از حکایت « بوستان » « کلیله ودمنه» » (61)  

 

17 – 6   -  طنز :

 

« طنز ، معمولا به صورت یک نامه ، خاطره یا داستان گفته می شود ، این گونه داستان ها ، خاطره ها یا نامه ها معمولا وا قعیت ندارد و متناسب با موضوع مورد نظر نویسنده طرّاحی می شود ، اما ممکن است که رویداد ی واقعاً رخ داده باشد و نویسنده با ایجاد تعبیر ها و افزودن شاخ و برگ های لازم آن را به صورت قالبی مناسب برای موضوع مورد نظر خویش در آورد ، اگر طنز به صورت نقل خاطره باشد ، راوی اصلی داستان ، گاهی خود نویسنده است وگاهی هم شخصیت خیالی ، که نویسنده اورا به عنوان یک شخص واقعی معرفی می کند ، در طنز های که  به صورت داستان بیان می شود دو یا چند شخصیت خیالی با نامهای مخصوص نقشهای اصلی را بازی می کنند ، خود نویسنده نیز نامهای طنز گونه برای خود انتخاب می کند ، ممکن است نامی که برای یک شخص در طنز انتخاب می شود از جهاتی با نام شخصی که مورد نظر نویسند ه است شباهت داشته باشد تا خواننده بی درنگ آن شخص را بخاطر بیاورد ، نظیر « چرند و پرند » علامه دهخدا » (62) 

  بنا براین « طنز نوعی نوشته ای است که مانند آیینه هر نکته  ای را بزرگتر از اندازه نشان می دهد ، اما با خنده آمیخته است ، خنده ی که برای مسخرگی باشاد مانی نیست بلکه خنده ای است تلخ وجدّی ودرد ناک همراه با سرزنش و سرکوفت » (63)

   در کتاب « زبان و نگارش فارسی » در باره ی طنز آ مده است :  « در نوشته های طنز ، هدف اصلی ، انتقاد است ،ولی این انتقاد آمیخته با شوخی و ریشخند و مسخره است و لحن گفتار ، صورت فکاهی و دلپذیر وخوشایندی دارد وگاهی مسا ئل بطور معکوس طرح و بیان می شود ، مثلا رذایل اخلاقی ، نیکو و قابل تقلید و شایان تحسین شمرده می شود و بر عکس ، فضائل اخلاقی ، مذموم ونکوهیده قلمداد می گردد .

   در نگاه نخست چنین می نماید که طنز ، برای شوخی و خنده است ، ولی بعد روشن می شود که طنز نویس از نا رسایی ها و ناروایی ها ی جامعه رنج می برد وبه جای آنکه رنج خویش را به زبان شکوه یا پند و اندرز ظاهر سازد ، در قالب مزاح و تمسخر می ریزد و عرضه می کند وبد کاران و خیره سران را با تازیانه ی ریشخند می نوازد ، و نیش می زند و بدین سان ، طنز را گیرا ترین و کوبنده ترین اثر انتقادی می توان شمرد .

   از قد ماء در آثار عبید زا کانی و سعدی واز متأخر ین در قطعات علامه دهخدا نمونه های دل انگیزی از نثرو نظم طنز تواند خواند » (64)

  ممکن است طنز با هجو و هزل ، اشتباه شود ، برای رفع اشتباه لازم است تعریفهای هجو و هزل را بیا وریم : 

    « هجو ( برعکس طنز ) برای اصلاح زشتیها نیست و تنها برای تباه کردن شخصیت کسی نوشته می شود ، در هجو عیب ها با کلام های نیش دار و همراه با ناسزا گفته می شود  و هدف  خورد کردن و لجن مال کردن شخصیت موردنظر است نه اصلاح » ( 65)

   در قالب هجو دشمنی و کینه توزی و غرض و مرض نهفته است به خلاف طنز که در آن محبت و دوستی و دلسوزی و اصلاح هدف اصلی است .

     « هزل ، بی ارزش ترین نوع نوشته یا شعر است که فقط برای خوش مزگی وخندانیدن دیگران بیان می شود و هیچ گونه سازندگی و جنبه ی مثبت در آن نیست ودر آن از کلمه های بسیار رکیک استفاده می شود تا خوانند ه را بیشتر به خنده آ ورد .» ( 66)

    

      18 – 7 – مثل و تمثیل :

 

       « مثل ، با زبر [فتحه] دو حرف نخستین ، در لغت به معانی مثل و مانند و همتا است ، و شاد روان بهمن یار مثل را این گونه تعریف نموده اند : « مثل جمله ای است مختصر و مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به سبب روانی لفظ و روشنی معنا و لطف ترکیب شهرت عام یافته و همگان آن را بدون تغییر یا با اندک تغییر در محاوره به کار می برند .  وهم او تعاریف دیگری از بزرگان و نویسنده گان برای مثل آورده است .

  در مثل سه صفت مطلوب که اختصار لفظ و صحت معنا و حسن تشبیه باشد مجتمع است   « ابوعبید ، قاسم بنی سلام »

   مثل ، زاده ی فکر یک جمع ونادره گویی یک فرد است . « لرد راسل انگلیسی»

   مثل، جمله ی کوتاهی است که از تجربه ی دراز تولّد یافته است . « سروانتس  شاعر اسپانیایی»(67)

   دکتر حسین رزمجو ، در تعریف مثل و تمثیل گفته اند : « در ادب فارسی از جمله معانی که برای واژه ی «مثل» به کار رفته « وصف الحال »  حکایت ، داستان ، حدیث ، وقصّه است ...

 منظور از « مثل» حکایت ، داستان وقصّه است ، مثل به معنی عبارت [کوتاه و] مختصر و مشهوری که متضمن تشبیه یا نکته ی آموزنده ی باشد نیز استعمال شده ، که مراد ما در اینجا مفهوم مذکور نیست .

  و تمثیل که در لغت به مفهوم مثل آوردن ، داستان یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن می باشد ، مترادف قصّه و حکایت استعمال شده است ، به نظر برخی ادب شناسان ، هر گاه حکایتی از زبان حیوانات نباتات ، احجار و امثال آن اخذ شود که وقوع آن حکایت ، در خارج محال باشد ،آن را تمثیل یا مثل گویند وهر گاه آن حکایت ، به صورت رمز وتعمیه ادا گردد که از آن معانی فلسفی یا عرفانی استخراج شود ، تمثیل رمزی یا کنایی است ویا تمثیل رمزی ، حکایتی است مجازی که در آن حقیقتی روحانی نهفته است »  ( 68)

  

   19 – 8 – مقامه :

 

    « مقامه در لغت به معانی جای نشستن مجلس ، مجمع قبیله ، مجلس سخنرانی ، موعظه ، خطبه و مترادف حدیث و حکایت و تاریخ آمده است که کسی آن ها را گرد آورد ، وبا عبارات مسجّع ومقفّا و آهنگ دار برای جمعی بخواند یا بنویسد و دیگران آن را بر انجمنها ودر مجالس خاص بخوانند و آهنگ کلمات واسجاع آن به سجع طیر وتفرید کبوتران وقمریان شبیه است ، لذّت و نشاط یابند ، از لحاظ ادبی « مقامات» قصّه های کوتاهی است که در آن ها راوی معیّنی ، شخص واحد را در حالات مختلف وصف می کند ، در مقامات عربی این شیوه در کلّیه ی مقامه ها رعایت شده است  ولیکن مقامات فارسی به راوی معیّن و قهرمان معیّن مقیّد نیست» ( 69)    

 

      20-9-نمایشنامه و فیلمنامه (سنا ریو):

 

«نمایشنامه،نوشته ای است که برای تجسم حالات ،رفتار و گفتار بازیگرانی که در صحنه های تأ تر نقشی را برعهده دارند نگاشته می شود وهنرپیشگان از روی آن مکالمات و حرکات خو درا در جریان نمایش تنظیم و ارائه می کنند.

فیلمنامه نیز نوعی نمایشنامه است که برمنبای طرح آن فیلمهای سینمایی یا تلویزیونی ساخته و پرداخته می شود و نویسنده ی فیلمنامه را سناریست می گویند.

فرق میان نمایشنامه و فیلمنامه دراین است که در نگارش نمایشنامه ،نویسنده فقط محاوره ی میان هنر پیشگان نمایش رابه رشته ی تحریر می کشد،در حالیکه در فیلمنامه ،غیر از گفت و گوی هنرمندان

ویژگی صحنه ها و چشم اندازهایی که کارگردان ، داستان فیلم را در فضا وحال و هوای آن به مرحله ی اجرا درمی آورد ، شرح داده می شود . »(70)

 

 

      21-10-چیستان:

 

«چیستان یا لغز آن است که از چیزی صراحت نام نبرند اما او صاف آن را بیان کنند که خواننده و شنونده ی با ذوق از شنیدن آن اوصاف به مقصود گوینده پی ببرد»(71)

  ومعما تقریبا مترادف با چیستان است و کلامی است که معنایش پوشیده باشد وبه طور رمز و اشاره بر مطلبی دلا لت کند . و آدم های تیز هوش با دقت و فکر کردن به مدلول آن کلام پی می برند .

تا اینجا با قالب ها و گونه های منثور بیان قلم آشنا شدید یاد آوری این مطلب لازم است که قالب های معرفی شده نو و کهنه وجدیدوقدیم شان وجود دارد ، وبه قول برادر قصه نویس مان محمد جواد خاوری «فن نویسندگی روزبه روز شکل تازه ای به خود می گیرد ،مردم ذایقه های شان  تغییر می کند ، قالبهای قدیمی را نمی پسندند، همانطور که مد های قدیمی کالا های قدیمی را نمی پسندند ،پس با وجود آثار گرانمایه گذشتگان ، به آثار جدید ، مد های جدید نیاز است ، نویسندگان جدید می توا نند همان مواد قدیم را در قالبهای جدید بریزند و محصولات جدید ارائه دهند .»(72)

  

                                                       

                                                  «انواع قالبهای منظوم »

 

قبلا گفتیم قالبهای بیان قلم در یک تقسیم کلی منقسم می شود به دو قسم منثورو منظوم ، با تعاریف قالب ها و گونه  های منثور آشنا شدید.

وا ما تعاریف قالبهای منظوم :

 

 

          فرق بین نظم و شعر:

 

« در تداول ، نظم را از روی تسامح به شعر نیز اطلاق می کنند ، امّا اساسا شعر با نظم فرق دارد ، تفاوت آنها در این است که : شعر ، طبق تعاریف قد ماء کلام موزون ومخیّل است و بنابراین تعریف ، مقفّا بودن جزء ماهیّت شعر نیست ، و«نثر شعر گونه » یا « شعر منثور» هم  می تواند وجود داشته باشد .

  طبق تعریف دقیق و علمی امروزی : شعر «گره خوردگی عاطفه وتخیّل است که در زبانی آ هنگین شکل گرفته باشد »   و بنا بر این تعریف ، عناصر سازنده ی شعر عبارت است از : عاطفه ، تخیّل ، زبان، موسیقی و تشکل ، اما نظم ، تنها کلامی موزون ومقفا است واز عنصر عاطفه وتخیّل بدور ، بنا براین نظم غیر شعر هم وجود دارد ، نظیر « نصاب الصبیان » ابونصر فرا هی در لغت و الفیّه ی ( هزار بیتی ) ابن مالک در صرف و نحو عربی » (73)

 

   1 – مثنوی :

    « مثنوی منسوب به مثنّی ( دودو ، یا دوگان دوگان ) نام شعری است که ابیات آن متحد الو زن ودو مصراع هر بیت آن بر یک قافیّه است . مثنوی را « مزدوج » هم گویند .

  در ساختن مثنوی چون هر بیتی بر قافیّه ی خاص وعلیحده است وبا ابیات قبل و بعد فرق دارد ودست شاعر در آوردن قوافی مختلف باز می باشد ، لذا تعداد آن گاه به چندین هزار بیت می رسد و بدین جهت برای سرودن مطالب مفصل و نظم داستانهای تاریخی ، رزمی ، بزمی ، اخلاقی و عرفانی واکثرغرضهای شعری به کار می رود »  ( 74)

 

   2 – قصیده یا چکامه :

 

      « قصیده به معنی قصد شده ومقصود است ( لفظ قصیده ، در زبان عربی فعیل به معنی مفعول است وتا ی آ خر آن علامت وحدت است )  و بدین جهت آن را قصیده نامیده اند که در سرودن آن قصد معیّنی مورد نظر شاعر است ، از لحاظ صورت و قالب ، قصیده اشعاری است بر یک وزن و قافیه با مطلع مصرّع و مربوط به یکدیگر که در باره ی موضوع ومقصود معیّنی از قبیل مدح و تهنیت یا شکر و شکایت و فخر و مرثیه وتعزیت و مسایل اخلاقی و اجتماعی و عرفانی و امثال آن سروده شود ، نام دیگر قصیده «چکامه » است .

     شماره ی ابیات قصیده ، حد متوسط بین بیست تا هفتاد و هشتاد بیت است ، اما بیشتر از آن یعنی تا حدود 150 بیت و زیادتر از آن را هم ساخته اند .  و بعضی از شاعران  ، قصایدی کمتر از بیست بیت (تا حدود 15 بیت ) نیز سروده اند » ( 75)

 

    3 – غزل :

 

   « غزل ، در لغت سخن گفتن بازنان و عشق بازی است ودر اصطلاح ادب : اشعاری است بر یک وزن وقافیت با مطلع مصرّع که حد معمول و متوسط آن مابین پنج تا دوازده بیت می باشد وگاهی بیشتر از آن تا حدود هیجده بیت نیز گفته اند ، بیت اوّل غزل را مطلع و بیت آخر آن را که معمولا نام شعری شاعر یا تخلّص در آن آورده می شود ، مقطع گویند ، اصطلاح غزل ابتدا مخصوص اشعار غنایی و سروده های آ هنگین عاشقانه بوده است که الحان موسیقی تطبیق می شده وآن را غالبا با ساز و آواز می خوانده اند ...

     و بدین لحاظ غزل را « چامه » نیز گفته اند ، زیرا چامه به معنی : سرود نغمه است وچامه سرای کسی است که غزلی را مطابق با موسیقی  آ واز بخواند ، بعدا آن را مرادف نسیب به کار برده و تغزلات پیش آهنگ قصاید را به اسم غزل نامیده اندو تدریجا همان تغزلاتی که تشبیب ونسیب قصاید بود به صورت غزل مفرد نظیر غزلیات ، مولوی و عراقی و سعدی و حافظ در آمد و نوعی ممتاز و قسمی مخصوص از شعر گردید ، بطور کلی ، غزل نوعی شعر است که از قدیمی ترین از منه همراه وبه موازات تغزل ، توسط گویندگان فارسی سروده می شده است » ( 76)

 

    4 – قطعه :

 

      « قطعه ابیاتی است متحد الو زن ومتفق القافیه که بیت اول آن مصرّع نیست َ، حد اقل ابیات قطعه ، دو وحد اکثر پانزده شانزده و غالبا حدود هفت الی ده بیت است و گاه بنا بر ضرورت تا حد چهل و پنجاه بیت نیز می رسد .

   معنی لغوی قطعه ، بریده شده و پاره ای از هر چیزی است ،  و چون این نوع شعر شبیه پاره ای از ابیات اواسط قصیده است ، بدان قطعه گفته اند ، قطعه را بیشتر برای بیان مسایل اخلا قی و پند و اندرز یا موضوعاتی چون مدح ، هجو ، رثا ء ، تعزیت و تهنیت به کار برده اند » (77)  

 

 5 – مسمط:

 

   « مسمط اسم مفعول از مصدر تسمیط است ودر لغت به معنی به رشته کشیدن مروارید و مروارید به رشته کشیده شده است ، به گفته ی صاحب المعجم : « این شعررا از بهر آن مسمط خوانند که چند بیت را در سلک یک قافیه کشند » ودر اصطلاح شاعران مسمط شعری است شامل چند بخش که هر بخش از چند مصراع متحدالوزن ومتفق القافیه ای ساخته می شود که در پایان مصراع آ خر هر بخش قافیه ی اصلی راکه بنای شعر بر آن است تکرار کنند. هر بخش از مسمط را یک لخت یا یک رشته یایک خانه گویند که معمولا از سه تا شش مصرع و ندرتا تا ده مصراع تشکیل می شود و بسته به آن که سه تاده مصراع داشته باشد ، آن را به تر تیب ،مسمط مثلث ( سه مصراعی ) مربّع (چهار مصراعی )مخمس ( پنج مصراعی ) مسدّس ( شش مصراعی ) مسبّع ( هفت مصراعی ) مثمّن ( هشت مصراعی ) متّسع ( نه مصراعی ) ومعشّر ( ده مصراعی ) خوانند » (78)

 

     6 – مستزاد :

 

      « مستزاد در لغت به معنی زیاد کرده و افزوده شده است ودر اصطلاح ادب فارسی به شعری گفته می شود که در آخر هر مصراع رباعی یا غزل و قطعه وا مثال آن ، جمله ای کوتاه ( پاره مصراع ) از نوع نثر موزون مسجّع بیفزایند ، که در معنی باآن مصراع مربوط است ، اما بیرون از مصراع اصلی قرار دارد وبه همین مناسبت آن را مستزاد نامیده اند ...» (79)  

 

   7 – ترجیع بند :

 

   ترجیع در لغت به معنی « نغمه گردانیدن ، باز گردانیدن آواز در حلق و رجعت و بازگشت » است و ترجیع بند در اصطلاح ادب نام شعری است که در بند های هم وزن وبه قوافی مختلف سروده می شود ودر فواصل بند ها یک بیت تکرار می گردد ، این بیت مکرّر را « واسطت العقد» یا « برگردان » تا « ترجیع » وهرکدام از بخشها را نظیر آنچه در مسمط گفتیم « خانه» یا «رشته» نام نهاده اند

  ترجیع بند قالبی است که بیشتر برای بیان موضوع های عشقی و عرفانی یا آنچه در غزل مورد توجّه است به کار می رود .

  به عبارت دیگرمی توان آن را چند غزل یاچند قصیده ی ساده ی پی در پی دانست که بواسطه ی واسطت العقد از هم جدا می شود » (80)

 

 8 – تر کیب بند :

 

     تر کیب بند از همه جهت مانند ترجیع بند است ، جز آن که بیت برگردان یا« واسطت العقد » آن در هر بند تغییر می کند وبا قافیه ی تازه ی می آید .

      از میان ترجیع بندها و ترکیب بند ها ی باقی مانده از شعرای فارسی زبان که جمعا به نام ترجیعات موسوم است ، نوعی تر کیب بند وجود دارد که بندها و خانه های آن کوچک و کوتاه است یعنی مجموع مصراع ها ی هربند ، غالبا با ستثنای بیت برگردان _ چهار تا شش مصراع هم قافیه است . در این صورت به آن ترکیب مربّع ، مخمسّ ومسدّس گویند .» ( 81)

 

   9 – رباعی :

 

    « رباعی یا چهار تایی ، شعری است که شامل چهار مصراع که مصراع ها ی اوّل و دوم و چهارم آن هم قافیه وبروزن « مفعول مفاعیل مفاعلین فاع » یا « لاحول ولا قوّ ه الا بالله » است ، در ساختن رباعی اگر شاعر قافیه ی مصراع سوم را همانند مصراع های دیگر بیاورد ، مناسب تر است ، رباعی بیشتر برای بیان اندیشه های فلسفی ، عرفانی ، عشقی به کار می رود .»( 82)

 

  10 – دو بیتی :

 

       دو بیتی همان رباعی است با این تفاوت که غالبا بروزن « مفاعلین مفاعلین مفاعلین » سروده می شود ، دو بیتی معمولا برای بیان احساسات بی شائبه وعشقهای ساده وبی ریا با کلمات شکسته و محاوره ای مناسب است .

   دو بیتی را گاه افراد معمولی وغیر شاعر هم به اقتضای احساسات و هیجانات درونی خویش سروده اند ، که از نظر فرهنگ و ادبیات عامیانه ارزش فراوانی دارد . دو بیتی را ترانه نیز گویند ...»( 83)

 

   11 – شعر نو :

 

    « ...اشعاری است که وزن دارند اما مصراع ها ی شان مساوی نیست . بلکه کوتاه و بلند است و قافیه در آنها نظم خاصی ندارد ، اینگونه قالب هارا قالب های نیمایی هم می گویند وبا این قالب ها در زمان ما گاهی اشعار خوبی سروده شده است ،  علی اسفند یاری معروف به نیما یوشیج ( 1274-1338 ه-ش ) که اورا پدر بنیانگذار شعر نو نام داده اند ، با حفظ مایه ی اصلی شعر و صرف نظر کردن از زواید ی که به اضطرار وارد اشعار می شود ، به مقتضای بیان ، گاهی مصراع ها ی کوتاه وگاه بلند را اختیار کرد ، بنا براین شعر نیما و برخی از پیروان او برخلاف آنچه بعضی می پندارند ، موزون است و اوزان آن ها از متفرعات اوزان قدیم شعر فارسی است .» (84)

     مهمترین قالب های منظوم همین هایی بود که تعاریف شان را به طور خلاصه از کتاب « انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی » تألیف دکتر حسین رزمجو ، نقل کردیم  . طالبین با مراجعه به کتاب مزبور به تعاریف مفصل آن و انواع و اقسام و شواهد و نمونه های آن دست یابند.

   ایشان انواع و اقسام شعر فارسی را از لحاظ محتوا و موضوع به اشعار :  حماسی ، غنائی ، مدحی ، تعلیمی ، دینی ، انتقادی، مرثیه ، تهنیت ، بثّ شکوی ، وصفی ، قصصی ، مناظره و عامیانه و محلی ، تقسیم نموده  وهرکدام را تعریف کرده و برای شان نمونه و شواهد آورده است و اطلاعاتی نسبتا جامعی را برای خوانندگان کتابش داده است . پس بخوانید آن کتاب را .

 

 

        پا نوشت ها :

 

(1)                         روش فن خطابه – در دوم – از سلسله درسهای واحد فنّ خطابه – دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم – شعبه خراسان .

(2)                         بر سمند سخن – دکتر نادر وزین پور – ص 413

(3)                          فرهنگ عمید – حسن عمید .

(4)                         همان .

(5)                         مجله ی رشد ادب فارسی – سال ششم – ش 24 – بهار 1370 « گفتار ی در باب هنر » از دکتر عبدالحسین فرزاد .

(6)                         زبان و نگارش فارسی – مؤلفان : دکتر حسن احمدی گیوی ، دکتر اسماعیل حاکمی ، دکتر یدالله شکری و دکتر سید محمود طباطبایی اردکانی _ ص 145.

(7)                         فرهنگ عمید – حسن عمید .

(8)                         زبان و نگارش فارسی – مؤلفان : احمدی گیوی ، اسماعیل حاکمی یدالله شکری و طباطبایی اردکانی.  – ص 69.

(9)                         پیک قصّه نویسی  1 – قصّه چیست ؟ - نوشته ی مهدی حجوانی – حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی – تهران – صص 20-19 .

(10)                     انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی- دکتر حسین رزمجو – ص 222 .

(11)                    فارسی و آیین نگارش – سوم دبیرستان – ص 180 .

(12)                    همان .

(13)                    همان.

(14)                     همان.

(15)                     همان.

(16)                     زبان و نگارش فارسی – احمدی گیوی ، حاکمی ، شکری و طباطبایی –ص 94.

(17)                    پیک قصّه نویسی 1 قصّه چیست ؟ ص – مهدی حجوانی –ص 17.

(18)                     فارسی وآیین نگارش – سوم دبیرستان –ص 158 .

(19)                     همان .

(20)                     زبان و نگارش فارسی احمدی گیوی ، حاکمی ، شکری، و طباطبایی اردکانی –صص 63-62.

(21)                    بهشت سخن یا آیین نویسندگی – محمد مصری – ص 11 .

(22)                     پیک قصّه نویسی  1 قصّه چیست؟  - مهدی حجوانی – ص 22 .

(23)                     همان –ص 27.

(24)                     همان.

(25)                    انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی – دکتر حسین رزمجو – ص 199

(26)                    فارسی وآیین نگارش – سوم دبیرستان – ص 142.

(27)                     همان –ص 144.

(28)                     همان – ص 145

(29)                     پیک قصّه نویسی 1 قصّه چیست ؟ - مهدی حجوانی – ص 30.

(30)                     انواع ادبی وآثارآن در زبان فارسی – دکتر حسین رزمجو –ص 205 .

(31)                     همان –ص 208 .

(32)                    همان –صص 192-191.

(33)                    فارسی وآیین نگارش فارسی – سوم دبیرستان – ص 220 .

(34)                    همان –ص 221.

(35)                    همان –ص 224.

(36)                    همان –ص 225 .

(37)                    همان –ص 227.

(38)                    همان –ص 228.

(39)                    همان-ص229.

(40)                    فرهنگ عمید – حسن عمید .

(41)                    انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی – دکتر حسین رزمجو – ص 194 .

(42)                    همان.

(43)                    فارسی وآیین نگارش – دوم دبیرستان – ص207.

(44)                    همان –ص209.

(45)                    همان – ص210.

(46)                    همان – ص 214.

(47)                    بر سمند سخن - دکتر نادر وزین پور –ص 403.

(48)                     روشها- جواد محدثی – ص133.

(49)                    همان –ص 134.

(50)                     فن تلخیص کتاب – عادل یغما

(51)                     همان –ص 10.

(52)                     پیک قصّه نویسی 1 قصّه چیست ؟ - مهدی حجوانی –ص30.

(53)                     انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی _ دکتر حسین رزمجو –ص 163.

(54)                    همان – صص 171- 170.

(55)                    همان –ص 171.

(56)                    همان –ص 175.

(57)                    همان –ص 179.

(58)                    همان –ص 181.

(59)                    همان-ص169.

(60)                    مجله ی رشد ادب فارسی – سال هفتم – زمستان 1371 – ش 31- ص 8 – گفتاری در باب هنر – دکتر عبدالحسین فرزاد.

(61)                    در باره ی ادبیات و نقد ادبی – دکتر خسرو فرشید ورد – ج1 – ص 74.

(62)                    فارسی و آیین نگارش – دوم دبیرستان – ص 206.

(63)                    همان – 204.

(64)                    زبان و نگارش فارسی – دکتر احمدی گیوی ، دکتر حاکمی ، دکتر شکری و دکتر طباطبایی اردکانی – 71.

(65)                    فارسی و آیین نگارش – سال دوم دبیرستان –ص 204 .

(66)                    همان.

(67)                     برخی از مثلها و تعبیرات فارسی (ادبی و عامیانه ) – دکتر هاشم رجب زاده – مقدّ مه ی کتاب .

(68)                    انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی – دکتر حسین رزمجو – ص 185.

(69)                    همان – ص 190.

(70)                    همان –صص 212-211.

(71)                    زبان و نگارش فارسی – احمدی گیوی ، حاکمی ، شکری و طباطبایی اردکانی – ص194.

(72)                    هفته نامه ی وحدت – سال چهارم –ش 127 –ص 13 – گفت و گوی با برادر قصّه  نویس آقای محمد جواد خاوری – قسمت آخر .

(73)                    زبان و نگارش فارسی – احدی گیوی ، حاکمی ، شکری و طباطبایی اردکانی – ص 145.

(74)                    انوع ادبی و آثار آن در زبان فارسی – دکتر حسین رزمجو- ص 21.

(75)                    همان –ص 22.

(76)                    همان –ص 26.

(77)                    همان-ص 32.

(78)                    همان- ص 33.

(79)                    همان – ص36.

(80)                    همان- ص 38.

(81)                    همان- ص39.

(82)                    همان – ص 40.

(83)                    همان- ص 41.

(84)                    همان –ص 43.