7 و 8 ثور دو سوی یک معادله بد فرجام

تاریخ افغانستان بارها خاطرات تجاوز، قتل و غارت های را که جهان گشایان مختلف بر این سرزمین روا داشتند، اندک اندک فراموش کرد و یا فراموش ساخت، اما هیچ گاهی پیامد های "دو روز پی در پی" یعنی 7 و 8 ثور را تا مدت ها فراموش نخواهد کرد.

در هفتم ثور 1357 افغانستان نه تنها شاهد دومین رژیم کودتایی شد که بعد این رسم نامیمون تبدیل به یک سنت گشت، بلکه آنچه را که دید و آنچه را که این سرزمین از هفتم ثور 1357 به جان کشید، سخت است که فراموش کند و آن را تا مدت های مدیدی از یاد ببرد.

آنانی که هفتم ثور را رقم زدند گمان می کردند انقلاب شان "برگشت ناپذیر" است و جامعه سنتی- فیودالی افغانستان را چند شبه به بهشت برابری کمونیزم بدل خواهند کرد. در آن زمان نیز عقل های سلیمی بود که این دروغ را باور نمی کرد، اما کسانی بودند که علنا به مخالفت به ایده رویای برابری برخاستند یا کشته شدند و یا آواره و مهاجر گردیدند.

دروغ بهشت برابر به این چیزها ختم نشد، انقلابیون برگشت ناپذیر پیش از آن‫که درک درستی از مردم و فرهنگ خود داشته باشند و آن را مطابق به ظرفیت های افغانستان عیار کنند، خانه های مردم را ویران کردند، مخالفان شان را جوقه جوقه به رگبار بستند و یا زنده به گور کردند، نظام آموزش و پرورش را کمونیستی ساختند و در پایان که متوجه شدند رویایی جامعه برابر در خطر است قشون سرخ را میدان دادند تا به کمک شان زیر نام دوستی انترناسیونال به افغانستان بیاید.

نسل جوان افغانستان خاطرات سال های خون و خاکستر دوران تجاوز روس ها را به خاطر ندارد، اما به یاد دارد که روزها به هیچ و پوچ به مراسمی برده می شدند که در آن جز هورا کشیدن و زنده باد و مرده باد گفتن چیزی دیگری در میان نبود. مردم سال های تجاوز قشون سرخ روس و ایادی شان را با سپر ساختن جان خود و از دست دادن عزیزان، دارایی، ملک و کشور خود با سرسختی تحمل کردند و تفنگ گرفتند و بیگانگان و ایادی شان را از تخت رویاهای برابر پایین آوردند تا سرآغاز یک دوره بدتر و به مراتب خونین تر دیگر را شاهد باشند.

مجاهدین آمدند و تصادف تاریخی چنان شد که روز پیروزی آنان مصادف گشت با هشتم ثور 1371. چهارده سال پس از آنکه مردم سختی های فراوانی دیدند و کشیدند، مجاهدین آمدند، اما ایکاش نمی آمدند. سال های خون و خاکستر کمونیزم دروغین افغانستان هرچند در ذات خود شوم و مملو از بدبختی بود، اما گویی که مجاهدین نیز تفاوت چندانی با آنان نداشتند و وقتی آمدند و بر کرسی اسلاف خود تکیه زدند بر مردم چنان ظلم و ستمی روا داشتند که بیچاره مردم با ناتوانی تمام می گفتند که " خدا ببخشد کفن کش سابق را".

برادران مجاهد که دیگر بهانه جنگیدن را از دست داده بودند به یخن یکدیگر دست انداختند و تا توانستند یکدیگر را کشتند و نیز هرچه از دوران رفقا باقی مانده بود را به خاکستر مبدل کردند، اما برخی از رفقا را برای روز مبادا نگه داشتند. امروز که یاد آن روزها شوم با رسیدن 7 و 8 ثور دوباره زنده می شود،

مردم باز به این فکر اند که اگر روزی برادران و رفقا دست به اسلحه ببرند معلوم نیست که چند روز دیگر در تاریخ این سرزمین سیاه و بدشگون خواهد شد.