{ پی آمد های هفتم و هشتم ثور !!! د ر افغانستا ن }

 

 حجت الاسلام آقای غلام سخی مصباح هراتی

 

- ثور 1387 ـ

 

...با اشغال افغانستان توسط ارتش روسی دوره سخت و طاقت فرسای مبارزه برای آزادی و استقلال کشور توسط همه مردم آغاز گردید و بار دیگر سنت دیرینه بیگانه ستیزی ملت جوانه زد و جوشش خون در رگ های آنها فواره نمود ....

 

 

هرچند مردم افغانستان در تاریخ حیات پر فراز ونشیب خویش، حودادث تلخ و شیرین گوناگونی را چشیده و شاخ بشاخ گردیدن گاو های فراوانی را در میدان های سیاسی کشور خویش دیده ، همچنان آنها را در اوراق ماندگار هستی به یادگار سپرده اند . و با یقین به اینکه : ا داره این گیتی پهناور را گرداننده ایست که خوبی ها را پاداش داده و نکبت ها و زشتی ها رامنکر دانسته و عاملان آنها را عقاب خواهد نمود ،و هرگزآنها از کشیدن رنج ، و د ید ن عذاب ، و پرداختن تاوان سنگین برای آن حوادث ، قامت آنها خم نگردید . ونیز عزت و سر افرازی آنها نه تنها در این راه خدشه دارنشد ؛ بلکه آوازه شکست و هزیمت عظیمترین قدرت های مسلح د وران ، جهان را فرا گرفت. حماسه جهاد و شهادت فر زندان وطن - ملت های گوناگون را - در حیرت و تعجب وا داشت -و آنها را در برابر فدا کاری های ملی و اسلامی ملت رشید و سر بکف افغانستان ، ممنون دار قرار داد . از این جا است که

 

هر گاه با نگاهی عمیق و گذرا به شب و روز های حاد ثه ; و بتاریخ خون بار و خاک آغشته به خون میهن افتخارآفرین خویش بیا ندیشیم ، خواهیم دید که ؛ این خاک پهناور و مرد خیز و مردم دلاور آن ، چه صبر و حوصله از خود - در برابر رویداد ها و رخداد های نا جوانمردانه تاریخ - در دل یاد داشت ها بیاد گار سپرده و چه ویرانی و قتل و غارتها ، تاراج و چپاولها ، تلخی; تلخکامی ها ، آتش و باروتها ، و خشم و خرابی ها را- با استواری تمام پشت سر گذاشته است . اکنون که نزدیک به سه دهه از جنگ های استعماری و اشغال گرانه در این کشور می گذرد ، هنوز اشک ها نخشکیده و خون های جاری و روان ، رنگ نباحته و از صفحه زمین پاک نگردیده ، هر دم نگاه های غم گستر به اجساد کشته شده گان،فراوان ، بسان خنجری به قلبهای داغدار مادران و همسران و یتیمان وطن خلجان می کند . وقلبهای شان را آتش زده می سوزاند . و دریای خشم مادران - بیوه زنان – و کودکان بی گناه را متلاطم تر می سازد !! بلی چشم روزگار از تماشای رخداد های این کشور عمیقا خیره گردیده و صحنه های خونین و چشمهایی که اشک در آن ها حلقه زده ، دل این سر زمین و مردم با عزت آ ن را سخت مجروح است !! . اما خوشبختانه؛ این کشورو مردم آن ، ننگ تسلیم گردیدن را به غاصبان جهانی نپذیرفته ، هر گز سر فرود آوردن را بدامان بیگا نه گان روا ندانسته و شجاعت و پاسداری از دین و دنیای خویش را ، در ورق ورق داستا نهای حماسی هستی،غیرتمندانه و با غرور ثبت تاریخ خود نموده است . آری کی است که زنده بگور کردن ده ها هزار مرد وزن و کودک بی گناه رادر دوره حکومت های جاهلانه و کفر امیز کمونیست های وا بسته و مزدور در این کشور بفرا موشی بسپارد . ونیز کی هست که ویرانی شهر زیبای کابل و آوارگی مردم شریف آن را، وده ها هزار کشته و صد ها هزار معلول و بی دست وپای ملت بی تقصیر و مظلوم وطن را در جنگ های میدان دارها و سر د مداران احزاب نفسانی و گروه های تباه گر و قوم گرا و قبیله گستر جنگ های داخلی ، نا دیده انگارد !! و چگونه تاریخ و مردم دنیا و کشورافغانستان ، شهیدان و شکنجه شده گان دست های سیاه فکران قومی و زبانی - و مزدوران پاکستانی ، انگلیسی " طالب نما ها " را می تواند از یاد برد !! ونیز اکنون بار دیگر مردم افغانستان چگونه از هوای های آزمندانه کشور گشایان و حمالان دموکراسی غربی و پیمان داران ناتو که ، - به بهانه آوردن دموکراسی - توسط ائتلاف زور و تانک و طیاره و تپخانه ، هر روزبا بمباران هوائی مناطق محروم ومردم پابرهنه کشور را آواره ودر بدرساخته اند ونیز آنها را در کام خود کامگان و قدرت طلبان سیاسی و عاشقان مال و زر ، و ثروت ا ندوزان و غرب رفته گان عقده مند و بیگانه از وطن قرار داده است بی تفاوت خواهند مانند !! . یقینا اینها سند های جنایتی است که تاریخ آنها را قطعا به فراموشی نخواهد سپرد و عاملان این جنایت ها را مردم افغانستان نخواهند بخشید . اگر چه که ملت افغانستان با دادن این همه خسارت از استقامت و مردانگی خود دست نمی کشیده و برای آنها

 

هرگز شگفت آور نیست که در هر خانه شهیدی و در هر قبیله ، مدینه ای از مدفن پاک شهیدان ، بنا نموده و مایه

 

سرخرویی فرزندان آینده وطن شان گردیده اند . . ـ

 

بعبارتی دیگر باید گفت که خاک این وطن برای دیگران، چقدر پرجاذبه و دلکش است که در مدت کمتر از سه دهه از ده ها کشور جهان ، هزاران و صدها هزار، از لشکریان آ نها فقط برای جنگ و ریختن خون و فشردن گلوی مردوزن این مرزوبوم ، قدم در سینه آن و چنگال بحلقوم مردم وی گذاشته ا ند. و با تیغ های کینه ورز و نیزه ها و حیله ها و نیرنگهای شیطانی ، چهره مردم آن را خونین تر و خاک وطن را سیاه و سوخته تر کرده و هزاران دست و پا را قطع ، و سران بسیاری را از تن ها گردن زدند ، و یا آنها را به دار کشیده و به شعله های آتش خشم و کینه خویش سوختاندند . و با اجساد کشته شده گان و سرهای دفن شده آنها در قبرستان ها همانند توپ، بازی کردند !! و با این عمل غیر انسانی خویش موجبات کاهش دلتنگی و افسردگی روحی خویش را بزعم خود فراهم ساختند.. آری ! هنگامیکه انسان به خون خوار های این پیش آمدها خیره می شود ، او را بیاد صحنه هایی می آورد که در تاریخ این وطن ، دسته ها یی از پیروجوان و مردوزن و کودک و نوجوان را آنها زنده در گودالهای دشت و دمن هرات ، مزار و کابل بلخ و پکتیا ، عربده کشان و خنده کنان و هورا گویان برای خیانت به خلق و به اهتزاز در آوردن پرچم نوکری و بیگار گری، و برای برپایی دولت دموکراتیک نوع روسی ، و ثابت نمودن مزدوری و بیگانه پروری خویش بی رحمانه دفن نمودند!!! ـ غافل از اینکه صدای ناله و فریاد مادران و همسران آنها بروز قیامت این خواهد بود که * * یا رب* * گناه کودک و پیروجوان ما چه بوده است ؟! « باّی ذنب قتلت » بلی پیروان شیاطین برای کشتن و سوختن و آتش زدن و جلادی و قصابی، این ملت فداکار از گوشه گوشه جهان به کمک هم شتافتند ـ

 

از روسهای سفید، تا کوبایی ها و قزاقها ، تاجیکهای پشت مرزهای وطن با تانک ها ، طیاره ها با برچه و شمشیرها ، اقدام بریختن خون های خلق خدا نمودند. از کشته ها پشته ها ساختند و خانه شرافت و مردانگی را در بی باکی و بیننگی و فتنه جوئی خود یکبارگی سوختند ویران نمودند . . وه !! چه هولناک بود شبیکه از هر مرزوبوم وطن صدای غرش تانکهای روسی و لشکر تا دندان مسلح قشون سرخ ، صفحه زمین میهن را لگد مال قدم های ظالمانه خویش ساختند . و در پس آ ن بیش از یک میلیون از لا له های وطن را پر پر ساخته بخون نشاندند ـ و قدرت جهانخوار شرق با پر روئی و چشم پاره گی، بی حیائی نوع خودش اشغال کشور افغانستان را تحت عنوان مبارزه علیه امپریالیزم امریکا جشن گرفت ، وافغانستان را بی طرف اعلان کرند !! . ـ

 

با اشغال افغانستان توسط ارتش روسی دوره سخت و طاقت فرسای مبارزه برای آزادی و استقلال کشور توسط همه مردم آغاز گردید و بار دیگر سنت دیرینه بیگانه ستیزی ملت جوانه زد و جوشش خون در رگ های آنها فواره نمود . و درخت جهاد را که سالها خشکیده بودو می رفت تا طعمه حریق گردد همچون ستون های استوار متکای مردم ساخت و با دیگر به آ بیاری نهال های استعمار ستیزی را در دل کشور خود غرس نمود وتنومند ساخت ـ خون خواهی و خروش مردم در بیرون راندن دشمن هر روز رونقی روزافزون می یافت ... . ـ

 

بدون شک این تجربه تلخ و سنگین سبب شد. تا این کشور دارای صدهاهزار مرد میدان دار و مجاهد فداکار گردد . و بهمین میزان شمار شهداء به عنوان پدیده ارزشمند معنوی در دامن وطن موجب مباهات مرد وزن مردم این کشور شد . ـ

 

دشمنان و دوستان خارجی مردم و جهاد افغانستان دیدند که ا نقلاب با عظمت افغانستان بثمر نشست و مجاهدین و

حامیان آنها در صدد تشکیل حکومت اسلامی به معنای واقعی آن هستند ، دور از واقعیت نبود که چنین رخداد و رویکردی هم برای دشمنان غیر قابل تحمل بوده و هم برای برخی دوستان و همسایگان چندان لذت بخش تمام نمی گردید ، از جانب دیگر واقعیت این بود که رهبران احزاب و جهاد نتوانستند مرکز سیاسی واحدی که توان حکومت کردن و رهبری مردم کشور را داشته باشد ، ایجاد کنند ، طبیعی بود که عد م توانایی آنها در تشکیل نظام سیاسی می توانست چند ین عامل عمده داشته باشد . و اینک ما باختصار ببرخی از آنها جهت مزید معلومات خوانندگان این سطور اشاره می نمائیم . . ـ

 

عامل اول : : نبود اخلاص و روحیه خدمت گذاری برای مدعیان نظام سیاسی ، ونیز زیاده خواهی و بزرگ بینی هایی که در رهبران سیاسی وقومی و جهادی کشور وجود داشت . ـ

 

عامل دوم : تحریک ا یادی خارجی وحضور دستهای فتنه گری بود که از نا توانی ، ضعف ، عدم اخلاص ، و زیاده طلبی های احزاب و رهبران جهادی و قومیت های کشور سوء استفاده کردند و مجاهدین و ارزشهای جهادی را در برابر احزاب و قومیت ها و سمت گرائی ها و قبیله گستری بد نام ساختند. با دادن قربانی ها و قبول رنج های فراوان متاّسفانه بپایان رسیدن روند اشغال کشور افغانستان خاتمه پیدا نکرد . بار دیگر با ترفندهای جدید در عصرنوین و به بها نه مبارزه با تروریسم و اهداء وارسال دموکراسی غربی هر روز منظره های هولناک دیگری نمایان می گردد ، قتل و کشتار و خرابی و ویرانی و عدم مجال برای ایجاد حکومت مردمی و اسلامی با اراده و اختیار و مردم سالاری بومی ، دشمنان وطن را وادار نموده تا آتش جنگ را هر روزبیشتر دامن زده و عوامل نا ا منی و جنگ وخون ریزی عدم توافق بر سر حکومت قابل قبول را برای همه اقوام میهن ، متزلزل تر نگهدارند. طبعا به اعتقاد مردم افغانستان برای کسی پوشیده نیست که تنها عامل نا امنی و خونریزی در کشور، همیشه نیروها و دست های پیدا وپنهان خارجی بوده و اکنون هم حضور قوا و قوت های نا تو و آمریکایی « باالفعل و باالقوة » می تواانند تنها عامل عدم استقرار اوضاع و نا امنی وعدم توافق بر سر حکومت و تحکیم پایه های دولت ملی بمشار آ ید.. و هم چنین هرگز فراموش نکرده ایم ، اگر دیروز پولهای کمکی غرب و عرب ها بدست رهبران مجاهدین ، آنها را بسرمایه داران و شخصیتهای مادّی و طاغوت های بزرگ ضد ملی تبدیل ساخته بود ، چنانچه امروز هم دشمنان افغانستان ا راکین بلند مرتبه دولت و وزراء ، وکلاء را ، در دیده های مردم کشور به مثابه همان رهبران خائن جهادی سابق جلوه می دهند و برخی از آنها در دیده مردم بمراتب نفرت انگیز تر می باشند ، از رهبران پول خوار وزرپرست دوره جهاد . اکنون این پدیده نیز بیشتر و عمیق تر در میان رهبران سیاسی و دولت طلبان غرب گراگسترش یافته است وآنها هم بشدت مورد نفرت عامه مردم قرار گرفته اند . به یقین ا گردست اندر کاران دولتی عادلانه به مسند انصاف بنشینند و از خود بپرسیند که آنها به عنوان دولت و عوامل آن ، در مدت شش سال با حد اکثر امکانات باد آورده غربی برای بیوه زنان ، معلولها ، بی خانه ها ، شهداء ، وفرزند ان آنها و برای مهاجرین ، برای آنهائیکه اموال و اراضی و ملکیت های آنها غصب شده چه کرده اند ، هر گز جوابی نخواهند داشت . و برای فساد ا داری و رشوه ستانی و قا نون شکنی و زورگوِیی و برای از بین بردن مواد مخدر هیچ کسی خارجی و داخلی ، ادعای برائت کرده نمی تواند . و هنوز هم معلوم نیست تابکی مردم به توجیهات غیر منطقی مسنولین گوش فرا خواهند داد. ویا چه تضمینی وجود دارد که موارد فوق ، از بدبختی های مردم در چنین سیستمی وابسته و مزدور، متعصب و تبار گرا در آینده خاتمه پیدا نماید . وهمچنان روشن نیست تا چه زمانی قتل و غارت و رشوه ستانی و نا امنی از این کشور بلا کشیده برچیده خواهد گردید ـ

 

ا لبته شکی وجود ندارد که در سایه حضور نیروهای آمریکایی ، آزادی هایی نسبت به حکومت فاشیستی و متحجر و کهنه پرست و کوه نورد و مدینه سوز طالبان در کشور بوجود آمده است . و ظاهرأ سایه شوم و سیاه طالبان و ابر سیاه اندیشه آنها از سر مردم تا حدودی برطرف گردیده، و به د موکراسی غیر واقعی و غیر انتخابی و بیگانه و زور مدارانه غربی ، بر طبق خواسته های غرب، دست رسی پیدا شده است . ولی بی گمان آنطوریکه در جهان امروز از دموکراسی تعریف می شود ، اگر عدالت وو اقع گرائی ونیز مردم پسندی در کنارچنین دموکراسی وجود نداشته باشد ، این دموکراسی چیزی بجز لجام گسیختگی و بی بند و باری و اشغال گری نخواهد بود . و آنگاه . بآسانی دیده خواهد شد که اسم دموکراسی را بناحق بر آن نظام وارداتی و غیر مردمی گذاشته اند . نخست باید دید آیا در معاش و حقوق مامورین دولت ، عدالت و انصاف رعایت شده ؟ آیا درتقرر و نصب اشخاص در مقامهای دولتی و اداری ، تخصص ، کاردانی ، لیاقت ، عد م قوم گرایی و سمت جویی وبی طرفی قومی رعایت گردیده است ؟ ونیز باید دید آیا اگر فرد اول وزارت خانه ، در فساد اداری آلوده نباشد ، امکان دارد تا دیگران با حضور وی سوء استفاده های مالی و فساد اداری اقدام نمایند ؟ بیقین باید گفت اگر فسادی در کشور وجود دارد ، دو حالت بیشتر قابل تصورنیست، ؛ یا فرد اول اداره هم ، در فساد اداره شریک است !. و در غیر آن و در صورت تداوم فساد ، یا فرد اول اداره توان و لیاقت اداره از عهده آن بیرون است . وطبعا اگر صورت سومی قابل تصور باشد ا ینست که از جانب مسنولین دولتی در قسمت فساد و رشوه ستانی و عدم حل و فصل قضایای مردمی ، هیچ مسئولیت و احساس و کار دانی لازم وجود ندارد. و به بهانه اینکه در جامعه فقر است ، بی کاری است و جنگ و ناامنی وجود دارد – فساد اداری و اجتماعی و عدم حل و فصل امور مردمی و مدنی هم ، همان توجیح را در نزد آنها می توا ند داشته باشد که مشکلات فوق از آن برخوردار بوده است. ـ

 

 

بدون شک آنچه امروز در افغانستان می گذرد یک فاجعه هولناک و پدیده فوق العاده وخیم و سرطانی است . از یک طرف فساد اداری و از طرف دیگر حضور عوامل نا امنی ، یعنی نیروهای جنگی بیگانه، که زمینه پذیرش ذهنی آنها برای مردم کشور آماده نیست و استقلال کشور را همچنان تهدید می نمایند . و از طرف دیگر وجود معارضین مسلح " طالبان " و غیره ، با پشتیبانی های بیرونی « و مخالفان سیاسی که دولت با ا نحصار گرایی اداری هر روز، جبهه مقابل خویش را توسط آنها گسترده تر ساخته و موجب ناراحتی کسانی می شود که در آزادی استقلال کشور سهم بارزی داشته اند و امروز در قالب اداره و حکومت ، مورد بی توجهی و یا احیانأ مورد تحقیر و توهین قرار گرفته اند . آنچه که برای تحلیل گران سیاسی معلوم هست ، این است که این دولت به عنوانهای مختلف ، زمام امور وی بدست بیگانه گان و کشورهای خارجی اعم از دوستان و دشمنان مردم است . و از طرف دیگر عوامل داخلی که ذکر گردید ، عامل نا امنی و مقاومت های مسلحا نه دیگر است که هر روز دامنه آن در تمام سطح کشو.ر گسترده تر می گردد . و نیز حکومت های سه دهه نشان داده است که هر کدام از این دولت ها به حمایت یکی از همسایگان و دشمنان ملت افغانستان ، تحت عنوان اندیشه و تفکر ویژه جهت تسلط بر این کشور ، در ا نحصار گروه و طرز تفکر خاص خویش و حامیان خود قرار گرفته، و بعد از مدتی که عوامل و زمینه سقوط آنها فراهم گردید این دولت ها با کوله باری از بد نامی و جنایت و آدم کشی فورا سقوط داده شده و یا فرو غلطیده اند . . و حمایت خویش را از جانب پشتیبانان خارجی خود از دست داده اند . ا ین تجربه بما می آموزد که اگر بخواهیم بعد از این دولتی را تشکیل دهیم که مسیر اشتباه و غیر عاقلانه فوق را طی نکند ، دست کم باید چند تا مئولّفه را دارا باشد که ؛ اینک بصورت کوتاه به آ ن اشاره می گردد . . ـ

 

ا ول : نیروهای نظامیکه برای آتش بس و استقرار صلح کشور مورد نیاز می باشد باید از طریق سازمان ملل ورضایت پارلمان کشور حتی المقدوراز کشورهای اسلامی وغیره بکار گرفته شود . ـ

 

دوم : تمام مخالفین سیاسی و مسلح و قومیتهای مطرح کشور باید طی نشستی بوساطت کشور های اسلامی وهمسایگان ، و نظارت بین المللی ، در کابل ، در مورد صلح و قطع جنگ مذاکره نمایند و برای مصالح ملی کشور همدیگر را پذیرفته ، دست از مخالفت و جنگ های مسلحانه بکشند – رقابتهای سیاسی و مشکلات خویش را از طریق گفتگو و تفاهم بین الافغانی با رهنمود علماء جید کشور حل نمایند . ـ

 

سوم : تاریخ خروج نیروهای آمریکایی از کشور محد د و تا آن تاریخ از عملیات خودسرانه خارجی ها جلوگیری بعمل آید ـ و ابتکار و جلو داری هر عملیاتی به عهده نیروهای ملی خود کشور باشد

 

چهارم : تا دست یافتن بتوافقات جامع ، تمام ارگانها و منابع قدرت دولت باید بکارهای محوّله خویش ادامه دهند ـ

 

پنجم : با درک و تحلیل اینکه کشورهای بیگانه برای منافع خود، مردم افغانستان را گرفتار دسته جات و عناوین ـ

 

خاص ساخته اند ، مردم افغانستان طبق مصالح کشور و آموزه های دینی و فرهنگی خویش، خود به تفاهم و توافقات لازم اقدام نمایند . هر تفاهمی که موجب رضای خدا و مصالح عمومی مردم کشور باشد، باید به دست مردم کشور انجام پذیرد و قناعت تمامی طرف های قومی وسیاسی کشور حاصل گردد . و عدالت و انصاف در تمامی زمینه ها با نظارت های بین المللی رعایت گردد تا از ظلم و بی عدالتی گروه های توسعه طلب و تمامیت خواه وقوم پرست وگرایش های زبانی جلوگیری بعمل آید . . . ـ

 

اگرچه پس از سه دهه جنگ ، آوارگی و خرابی اساسات و زیر بناهای ا قتصادی و فرهنگی و اجتماعی ، اکنون زمینه های همبستگی و تحمّل و باور به اندیشه های جناحی و فکری ناهمگون و ناهماهنگ همدیگر تا حدودی ایجاد گردیده ، و از حسّاسیتهای زبانی ، قومی ، مذهبی و انتقامجوئی های دوره های مختلف جنگ کاسته شده است ، و نیز همچنان افغانستان توانسته است دیدگاه های جامعه جهانی را در اجرای مئولّفه های دموکراسی جلب نماید . و از کمک های آنها در زمینه صلح تا حدودی بهره مند گردد . امّا قنا ئت دادن کشورهای کمک کننده به افغانستان ، برای اینکه تروریسم ربطی به مردم افغانستان نداشته و دموکراسیِ وارداتی نوع غرب که با فرهنگ و آموزه های مردم افغانستان ناسازگار می باشد – یکی از مشکلاتی است که هم باید جامعه جهانی به آن توّجه نمایند و هم مردم افغانستان برای کسی چنین اجازه ای را ندهند تا تحت عنوان مبارزه با تروریسم ، ببرخی از قومیت ها و اندیشه های دینی و ملّی کشور توهین گردد . و خون تیره های قومی مردمی ، بر زمین ریخته شود . ، بار دیگر کشور های جهان سبب گردند تا فاجعه و تراژیدی های خونین تاریخی و گذشته را در این کشور تکرار نمایند . ـ

 

و در اخیر طبیعی است که ملت افغانستان باید به باورهای دینی و اسلامی که بهترین نوع دموکراسی و حقوق بشر را در خود دارد اعتقاد داشته ، ودر برابر تبلیغات دشمنان افغانستان و هجوم تبلیغاتی آنها علیه آموزه های مقدس آسمانی که متاسفانه اکنون در جهان آغاز گردیده است هوشیاری و پایبندی دینی لازم را به کار گیرند . . و با اعتقاد به اینکه تروریسم پدیده جهانی است که از تمامی بشر و در همه جای دنیا قربانی می گیرد ، قبول نما ئیم که این پدیده ربطی به اسلام و مسلمانان افغانستان ندارد . رخداد های نروریستی می تواند دینی و مذهبی نباشد . ویا چه بسا اکنون بهانه ای در دست برخی کسانی قرار گرفته تا آنها رقیبان و مخالفان خود رااز صحنه های سیاست بیرون نمایند. و از آن در جهت خواسته های استعماری خویش استفاده ابزاری نموده ، در جهت پیروزی خود ملت ها و مسلمانان را به تهمت های گونان گون از صحنه بیرون نمایند .. .. ....... ـ