دوکتور سيد موسی صميمی

 03.04.2008 

 

 کنفرانس عالي دشوار ناتو در بخارست 

 

 به نظرمي رسد که درمذاکرات سران ناتو که بين 2- 4 ماه اپريل دربخارست پايتخت رومانيه برگزارمي شود، اعضاي پيمان دفاعي اتلانتيک شمالي يا ناتو با يک سلسله مسائل مورد اختلاف روبه رو مي باشند. مسئله يک عمليات موثر ومکفي ناتو درافغانستان ، يکي از دشوارترين مطالب مسئله ساز را دردستورکار 26 عضو اين اتحاديه نظامي به وجود مي آورد

 

 با توجه به خرابي روزافزون وضع امنيتي درافغانستان ، درمذاکرات عالي سران پيمان نظامي اتلانتيک شمالي دربخارست ، رهيافت جامعي مورد بحث است که همچون ستراتژي جديد براي افغانستان عنوان  مي شود.

 

درپهلوي ساير مسائل بنابر تاکيد جمهوري فدرالي آلمان روي توافقات وزراي دفاع ناتو دراجلاس ماه اکتوبر سال 2007 در" نورد وييک "هالند، تا جلسه بخارست بايد يک ستراتژي جديد براي افغانستان تدوين مي گرديد. بنابراين طرح بايد روي جنبه هاي نظامي عمليات درافغانستان يک تجديد نظرهمه جانبه صورت گيرد، نقش اساسي اي به  بعد سياسي مبارزه عليه شورشيان داده شود و جزاقتصادي اين روند تقويت گردد .

 

کشورهاي عضو ناتو براين مسئله وقوف کامل دارند که يک طرح جديد وموثر براي روند صلح در کشورکوهپايه هاي هندوکش، مستلزم افزايش فوق العاده کمکهاي اقتصادي بوده وايجاب افزايش زياد نيروهاي نظامي را مي کند.

 

ازآغاز روند صلح درافغانستان درسال 2001 يک پروژه کمکي بين المللي به اشتراک جمعاً حدود 60 دولت،  نهاد وسازمان به وجود آمد. ازآن زمان تااکنون جامعه بين المللي به افغانستان وعده 25 مليارد دالرامريکايي کمک را داده است. اما درواقعيت امر قريب 15 مليارد دالر به قسم کمک به اين کشوري که درجنگ کاملاً تخريب شده است؛ رسيده است.بنابرتحقيقي که اخيراً توسط " اکبر" که خود يک سازمان چترمانند براي 97 سازمان امدادي غيردولتي ( انجو) مي باشد، انتشاريافته است؛ 40 % اين کمکها دوباره به کشورهاي کمک دهنده برگشته اند. ازآنجايي که منابع عايداتي خود دولت افغانستان محدود ومتفرق اند، حدس زده مي شود که براي باز سازي اين کشور200 مليارد دالر ضرورت باشد.

 

مادامي که طرح ناتو براي افغانستان مورد تجديد نظر قرار مي گيرد، اکنون  به صورت مشخص بحث آن مطرح مي شود که براي تطبيق " پيمان افغانستان" به چه مبلغي ضرورت مي باشد. " پيمان افغانستان " که درماه جنوري2006  درلندن تصويب شد، اهداف آوردن ثبات درافغانستان ونيازمنديهاي مالي براي تامين اين ثبات را دربر دارد.درعين زمان اين نشان مي دهد که کمکهاي وعده شده با نيازمنديهاي مالي واقعي همخواني ندارند. بدين ترتيب درچهارچوب ستراتژي جديد مشترک ناتو با " يوناما" يا ماموريت ملل متحد براي افغانستان ؛بايد ناتو با ماموريت ملل متحد براي افغانستان باجديت بيشترهمکاري نموده  وارزش و نقش ملل متحد دراين زمينه افزايش  يابد. کمکهايي که تا کنون براي بازسازي افغانستان داده شده است، با منابع مالي اي که براي عمليات نظامي جامعه بين المللي درسرزمين کوهپايه هاي هندوکش اختصاص داده شده اند، به طور غيرقابل مقايسه اي فرق دارند.

 

مصارفي که براي  عمليات نظامي آيساف ( نيروهاي بين المللي کمک به حفظ امنيت درافغانستان ) وائتلاف بين المللي ضد ترور تحت عنوان  "عمليات آزادي پايدار" اختصاص داده شده اند ؛ سالانه به دهها مليارد دالرمي رسد. تنها هزينه نظامي ايالات متحده امريکا درافغانستان سالانه به 36 مليارد دالرمي رسد. جمهوري فدرالي آلمان درسال 2007 جمعاً 700 مليون دالر (593 مليون يورو) رابراي عمليات افغانستان اختصاص داده بود. ازاين جمله 120 مليون آن براي کمکهاي غيرنظامي هزينه شده است.

 

ازجمله 43 هزار سربازآيساف درافغانستان ، 41 هزارآن از 26 کشورعضو ناتو مي باشند. علاوه براين 11 هزار سرباز مربوط به "عمليات آزادي پايدار" درافغانستان اجراي وظيفه مي کنند. ازنظرکارشناسان نظامي ؛ جامعه بين المللي ميزان نيروهاي درحال  عمليات را درافغانستان ، به صورت نسبي کمتر تعيين نموده است.مطابق به تحليل شرکت" رند" که يک موسسه تحقيقاتي نظامي درايالات متحده امريکا مي باشد، براي به اجرا درآوردن يک عمليات نظامي موفقيت آميز درافغانستان ؛ تناسب بين نيروهاي امنيتي وجمعيت کشور بايد دست کم 11 دربرابر 1000 باشد. تناسب اين نيروهاي امنيتي درافغانستان امروز ، با درنظرگرفتن نيروهاي امنيتي افغانستان  نيز که شمارشان به 70 هزارنفرمي رسد، اکنون 4.4 نفرنيروي امنيتي براي هر 1000 نفرجمعيت کشورمي باشد.

 

اين بدان معنا است که مجموع نيروهاي امنيتي حاضر درافغانستان کنوني ، ازلحاظ تعداد  نصف حداقل لازم نفرات را براي تامين امنيت تشکيل نمي دهند. يک افزايش نيروهاي امنيتي مطابق به سنجش شرکت "رند" نه واقع بينانه است ونه مطلوب . درعين زمان محض افزايش قطعات نظامي مطرح نمي باشد. افزايش موثريت نيروهاي داخل عمليات  مي تواند ضرورت به افزايش نفرات را جبران بکند. اما دراينجا  پاي ناتو درسطوح مختلف مي لنگد. ناتو که به جنگ جبهه اي طرحريزي دارد، درپيکارعليه سوءقصدهاي انتحاري شورشيان پيوسته  دچارمضيقه مي باشد.همين وظيفه اکتشافي توسط هواپيماهاي تورنادو، خود براي لشکرکشيهاي بزرگتراختصاص دارد. با اين هواپيماها نمي توان به وجود گروههاي عملياتي کوچک شورشيان پي برد. علاوه برآن با توجه به کهنه بودن سيستم آخذه تورنادو؛  انتقال نتيجه اي که ازگزارش آن بدست آمده است، ساعتها را دربرمي گيرد.رهنمودهاي ملي کشورهاي عضو ناتو دايرقيوداتي که جهت اجراي عمليات سربازان شان وضع مي کنند، مانع ديگري را براي يک همکاري اجباري درسطح فرماندهي اعضاي مختلف ناتو به وجود مي آورد.

 

وجه سوم ؛ يعني ارزيابي نقش سياست درمجموع ستراتژي  نيز به عين ترتيب مباحثات ضدونقيضي را برمي انگيزد. دراين زمينه اتفاق نظروجود  دارد که مقامات سياسي محلي ومتنفذان درتصميم گيريها بايد مشارکت داده شوند.مسئله وقتي دشوارمي گردد که که پاي جنگ مسلحانه درميان باشد. امريکاييان دراصول مخالف گفتگو با شورشيان مسلح اند، درحالي که بريتانياييها آماده اند درچهارچوب برخي توافقات ؛ مناطق معيني را به شورشيان واگذار شوند. نمونه آن ابتکاربريتانياييها درتوافق با طالبان در موسي قلعه واقع  درولايت جنوبي هلمند بود که ازجانب امريکاييان قاطعانه تخطئه گرديد. اين توافق موجب کشيدگي در روابط حکومت افغانستان وبريتانياي کبيرگرديد. پيامد اين توافق چنان بود که حکومت افغانستان ، پيدي اشداون دپلومات بريتانيايي را به مثابه رئيس "يونما" يا ماموريت ملل متحد درافغانستان رد نمود. طرح جديد ناتو براي افغانستان يک تغيير ستراتژي را مطرح مي دارد که البته به اجرا درآوردن آن مستلزم يک تجديد نظر اساسي مي باشد.