کار برد سکتور خصوصی با دولتی

 

مسئلهً سکتورخصوی ویا دولتی دباره بین روشنفکران مورد بحث وتوجه زیاد قرارگرفته است.

لازم دانستم نظرات خود رادرین زمینه به قدرتوان بیان دارم، تا باشد اگردرین باره، اززاویه متفاوتی مورد بحث قرارداده باشم.

سوال اینجا ست که کدام یک کا رآمد بهتری دارد، البته آنهای که ازنظرایدئولوژیک به سکتوردولتی نظردارند بحث جداگانهً خواهد بود،  میخواهم خارج ازمسا ئل ایدئولوژیکی دراین باره بحث کنم

اولین مسئلهً که دراین رابطه جلب توجه میکند،اختلاص است. وکارآمد ونیا مد سکتورهم ازروی آن سنجش میشود.

در کدام یک از این دو، زمینهً اختلاص مساعد است.

دیده میشود،درکشورهائیکه که سکتوردولتی بیشتراست، اختلاص هم بیشتراست، به چند دلیل.

اول اینکه این سرمایه، طوریکه ازنامش معلوم است شخصی نیست، لذاعاملین آن هم به ضرروفایده آن مستقیما شامل نیستند، ورشکستگی هم برای شان اهمیتی ندارد.

ولی درخصوصی اینطورنیست، همان طورکه درفایده اش شریک است، درضررآن هم شریک است، ازینرواختلاص مطرح نیست، درین جا کار خلافی اگربکند، مالیات، حقوق کارگرودربخش تجارتی احتکار، انحصار، بالا یردن قیمت ها به صورت غیرمجازوغیره خوا هد بود.از طرف دیگردرین بخش حد اقل بیروکراسی وجود دارد.

دردولتی میتوان برعکس آنرا تصورکرد، دراینجا به بیروکراسی طویلی برخورد خواهی کرد، که سرودمش معلوم نیست، که خود با عث کندی کارمیشود، یعنی درمعا ملات باید ازدفترها زیادی بگزرد تا به عمل داخل شود.

بخش دیگر جنبهً سیاسی آن است.

مسئلهً سیاسی دردرون جناهای دولت هم میتوان باعث پرابلم شود، یکی بخواهد با آن کشورودیگری باکشوردیگر، که ممکن منافع ملی فدای منافع سیاسی شود.

درسکتوردولتی زمانیکه پروژهً مطرح شود ومطابق میل جناح دیگررژیم نباشد، هم جنجال برپا خواهد شد، ویا اینکه آشخاصی ازجناح دیگر، کدام منفعتی برای خود نبینند، چون نمی توانند رد کنند، مزاحمت های نا مرئی براه خواهند داخت، تا پروژه را نا کام کنند.

اما خصوصی ممکن سرمایه وفابریک بسته به کشوردیگرفرارکند، درینجا وظیفهً دولت است، که شرایطی بوجود آورد که باعث فراروی نشود، این چنین انتقالات عمدتا نسبت تفاوت مزد کارگر صورت میگیرد، که برای کشورمانند افغانستان مرفوع است.

درجائیکه سرمایه تمرکزمیکند،مسلما قد رت هم تمرکزمیکند، آنهای که دردولت اند ، به قدرت مالی دولت وابسته اند، کناررفتن آن هاممکن ازدست دادن همه چیزهای شان باشد، ازین رواین دولت مداران به سلاحا ودستگاه طویلی ضرورت دارند، که دایم این دولت را نگهدارد، ازینروبرای اپوزیسیون، چانسی نمی ماند، که ازطریق مبارزات دیموکراتیک، قدرت دولتی را تصاحب کند.

درکشوریکه سکتورخصوصی مسلط است، درست برعکس میباشد، جون برای سرمایه خصوصی فرقی نمیکند کدام اپوزیسیون، به قدرت می آید، آنچه مهم است تائمین منا فعش میباشد، چون سکتورهای خصوصی زیادی با منافع مختلفی وجوددارد، مجبورند به توافقات قدرت دولتی تن دردهند

مشکل تغیردادن نظام درکشوردارای سکتوردولتی همین است، که جامعه به دوبخش دولتی وغیردولتی تقسیم شده وتمام قدرت اقتصادی دردست دولت است، چون هرکه با پول سروکاردارد، به نحوی دردولت شریک است، وبا یک نوع وابستگی با دولت قراردارند، سکتوردولتی یعنی صندوق مشترک بیروکرات ها.

انجنیر برات فرهید

31-03-08