سیدهاشم سـدید

28.03.2008

 

 

هــرگــز

 

بگذار از ابر های تیرۀ آسمان عقده و جهل هر چه میبارد، ببارد

من ترا، ای سخن، با عشق و مهر پیوند میزنم

با طلایه های زرین و گرم افتاب

با  نـور  نقره  فام  ماهتـاب

با سرود های شرین بلبلان

با زمزمه های نرم باد ها

با نجوا هـای درختـان

با عمق آرام ابحار

با صفای سینۀ کودکان

با سلام انسان به انسان

ترا پاس خواهم داشت، و

با قلب پر از صفا و حرمت

زبانم ترا به آغوش خواهد گرفت

و در حریم خویش، تــرا، تقدیس خواهد کرد.

بگـذار از  ابر هـای  سـیاه  تعصــب  هـر چـه  مییبارد،  ببارد

ولی من ترا هرگـز به سیـاهی هـا نمی آلایـم.

هرگز؛

هرگز ....