به شعرای عزیز کشورم

 

          یاران را چه شد ؟

عبدالقیوم ملکزاد

سال شد تبدیل  اما از گرامی  شاعران

مژده یی ازرویش فصل بهاران نامده

بر کویرستان ِ عطشان امیدم ،  تا هنوز

ازسحاب لطف شان یک قطره باران نامده

 

سال شد تبدیل گویی بهر تعظیمش به شوق :

یک درخت  اینجا نبینی آوَرد سر را فرود

یا مگرصرصر وزید از قطب نومیدی ، کزان:

تاب  پائیدن  ندارد شعله ی شمع  سرود

 

آرزو این بود وقتی کزسفر آید بهار

برگرامی مقدم او بشکفد گل های شعر

همنوا با نغمه های دلپذیر عندلیب

 بس سرود دلکشی خواهد دمید ازنای شعر

سال نوشد ، لیک پرسم حافظ آسا هرنفس :

« حق شناسان را چه حال افتاد ، یاران را چه شد ؟

زهره سازی خوش نمی سازد، مگرعودش بسوخت ؟

کس ندارد ذوق مستی  ، می گساران را چه شد ؟»

 

« شهریاران بود وخاک مهربانان  این دیار

مهربانی کی سرآمد ، شهریاران را چه شد ؟

گوی توفیق وکرامت  درمیان افگنده اند

کس به میدان درنمی آید ، سواران را چه شد ؟»

چهارم حمل سال 1387 هجری خورشیدی

انقره - ترکیه