از: ش . آهنگر

11-03-08

 

 

تاثیرات وپیامدهای جنبش 24 حوت هرات

   و برخورد نیروهای مختلف به آن

( بخش دوم )

 

برای خواندن بخش نخست اينجا را کليک کنيد

 

 

    در بخش اول این نوشته که در پورتال وزین افغان- جرمن آنلاین وسایت وزینگفتمان نشر شده و هم اکنون نیز در آرشیف شان موجود است، نگاهی مختصر به علل و عوامل وجودی و پس منظرتاریخی جنبش 24 حوت 1357 ش هرات کردم . درآنجاعوامل اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی آن حرکت رامشخص ساختم . هکذا از پس منظر تاریخی آن جنبش یعنی از جنبش های توده ای مختلف در هرات یادآوری نمودم* . همچنان از نقش "محفل هرات" به رهبری خردمندان شجاع و پاکبازی چون استاد عبدالاله رستاخیز ، نعیم ازهر ، کریم (چهره ای معروف ومحبوب هراتی ها) ، غلام محمد که هراتی ها او را غلام محمد سیاه می گفتند ، انجنیرقدوس وشهدای دیگر وهم عده ای که خوشبختانه هنوز در تداوم راه آن جانباختگان    می رزمند و درفش پر افتخار شانرا همچنان بر دوش دارند ، یادکردم . درآنجا متذکرشدم که در نتیجۀ کار و زحمات همین مبارزان و همسوئی مردم با آنان ، هرات هرگز در دام اسارت فکری – تشکیلاتی باند های مزدور خلق – پرچم نیفتاد . رهبران مرتد این  باند جنایت کار و خیانت پیشه آرزوی تسلط بر هرات را باخود به گور بردند.  ولی خلقی – پرچمی ها را همیشه نداشتن تسلط بر هرات ، عقده مندانه آزارداده ، وتا اکنون همچنان می آزارد . چنانکه برخورد عقده مندانۀ شانرا در زمان حکومت پوشالی ودست نشاندۀ شان با خشونت وخونریزی در هرات تبارز دادند.  تمام دوران حاکمیت آنها شاهد این مدعاست ، که سرکوب و قتل و کشتار مردم و بمباردمان هرات در 24 حوت 1357 ش نقطۀ عطف و تبارز وحشیانۀ آن می باشد . حتی هم اکنون نیز در نوشته ها وآثار بقایای باند های منفور (خلق – پرچم) در مورد هرات، به انبانی از تحلیل های توطئه گرانه ، تهمت ، تحقیر ، توهین ، نیش زدن و . . . در نهایت کفاندن عقده های حقارت نسبت به هرات و هراتیان بر می خوریم .

   یکی از بدنام ترین خلقیها(نظیف الله نهضت) که والی هرات بوده و دستش تا آرنج به خون مردم – به ویژه مردم هرات – آلوده است درهجویه نامۀ ازمردم و اعتراف نامه اش به جنایاتی که انجام داده ، وتحت نام " آشوب بیگانگان " نشرگردیده است ، چرندیات لایعنیی را ارائه داده ، که اگرمحاکمه و دادگاهی برای جنایتکاران جنگی درافغانستان دایرشود این اعتراف نامه ، خود کافی است تا طناب دار را بر گردن نویسندۀ آن کتاب وشرکای جرم اش بیندازد . نمیدانم شخصیتها ونهادهاییکه دوسیه های جنایتکاران جنگی درافغانستان را دنبال میکنند با دردست داشتن چنین اعترافات صریحی نویسندۀ آنرا چرا مورد پیگرد قانونی قرارنمیدهند .

    نویسندۀ عقده یی کتاب، با آن همه کشتاری که در جنبش 24 حوت 1357 ش در هرات کرده است ، هنوزهم سادیسم اش ارضا نشده وبا نیش قلم زهرش را بر پیکر مردم زخم دیدۀ ما تزریق می کند . از سبک نگارش واغلاط مالامال املایی ونگارشی آن که بگذریم ، این نوشته سراپاغرق درتناقض گوئی، تهمت ، خودبزرگسازی ، چرندیات و درعین حال اعترافاتی است که با خواندن آن آدم به دیده درآئی و بی حیائی جنایتکاران خلقی- پرچمی بیشتر پی می برد . گرچه آن نوشته ونویسندۀ بی مقدارش به ذکرنام شان روی کاغذ نمی ارزند،  ولی چه می توان کرد، سرنوشت خلق ما با این گونه تراژیدی ها رقم خورده است .

    به قسمتی ازین چرندیات توجه نمائید ؛ نویسنده می نویسد : " به تاریخ 11. 12 . 1357 ش ولسوال غوریان . . . به من اطلاع داد که عدۀ زیادی افراد مسلح وغیر مسلح در لباس افغانی  . . . از ایران وارد افغانستان می شوند ." در ادامه می افزاید: جاسوسان ونظامیان ایران در لباس افغانی . . . و اجنت های خارجی هجوم آوردند . . . ( ص 37 و 39 آشوب بیگانگان )

    خوانندۀ ارجمند خوب دقت کنید ! نویسنده می نویسد، به تاریخ یازدهم حوت 1357 ش افراد مسلح ، جاسوسان و نظامیان ایران (یعنی افرادمسلح ، جاسوسان ونظامیان رژیم آخوندی ایران) به افغانستان هجوم آوردند .

انقلاب ایران در 22 دلو ( بهمن ) 1357 ش به پیروزی رسید. از بیست و دوم دلو تا یازدهم حوت 19 روز فاصلۀ زمانی است . کسیکه الفبای مسایل اجتماعی را بداند ویا حد اقل به گفتۀ یکی ازاساتید ادبیات ما درلیسۀ جامی هرات " شعورش چهارناخن از شعور حیوان بلندتر باشد" می داند که بعد از یک انقلاب و درهم و برهمی ، که درآن نظام سلطنتی فرو می ریزد وتمام نظم اجتماعی بهم می خورد ، هیچ کس قادر نیست طی نوزده روز، حاکمیتی را مسلط بسازد ، دستگاه جاسوسی و نیروهای مسلحی تنظیم کند وبخشی از آنرا به خارج از کشور جهت براندازی رژیم دیگری بفرستد . و . .  افسران فرقۀ 17 هرات را هم خریده باشد . . . .

    آخر چرندگوئی وهذیان بافی هم حدی دارد . ظرف این مدت گردانندگان انقلاب ایران هنوز خودشان نمی دانستند که چگونه از چپاول پادگانهای نظامی کشورشان و از غارت اموال عمومی جلوگیری کنند . در همان روزها رادیو ایران فریاد می زد که حد اقل راکت های بزرگ را نبرید که خطر ناک است ، به قول ایرانیها به ده هاهزار مسلسل در همان روزها از پادگانها به سرقت رفت . گروههای مختلفی که در انقلاب شرکت داشتند در مناطق مختلف ، مخصوصا دانشگاهها و مدارس، دفاترمخصوص خودرا باز نموده وهرکدام حکومت مستقلی داشتند وازهمان مقر فرمانروائی می کردند .

    این نکته زمانی اهمیت پیدا می نماید که بدانیم ، خمینی به مثابه سیاست گزار وخط ده اصلی انقلاب اسلامی ایران ، قبل از تاریخ 12 دلویعنی روز ورودش به ایران الی تاریخ 24حوت وحتا تا ماه ها بعد از آن ، یک کلمه در مورد افغانستان ابراز نکرده است. انکار ناپذیر ترین سند در این امر، جلد ششم " صحیفه نور " است که تمام این مدت را پوشش میدهد.  این مدت ، که در کتاب نامبرده 400 صفحه را احتوا نموده ده ها مطلب خورد وبزرگ را در خود دارد ، کمترین تماسی به قضایای افغانستان ، در آن دیده نمی شود .   

    من درنتیجۀ فشار و تهدید خلقی – پرچمی ها ، تلاش وحملات پیهم شان برای گرفتاری ام ، چهارماه واندی بعد از انقلاب ایران ، اجبارا به آنجامانند صد ها هزار هموطن دیگرم آواره شدم ، بعد ازاین چهارماه و اندی هنوز هم دفاتر مجاهدین خلق ، چریکهای فدائی خلق ، حزب رنجبران ، حزب توده و. . . در دانشگاهها فعال بودند. پرچم هرکدام نیز در آن برافراشته و نیروهای مسلح هر کدام از آن پاسداری می کردند . یعنی هنوز حکومت واحدی در ایران حاکم نشده بود . کدام عقل سلیم می پذیرد که ظرف نزده روز مقامات ایرانی ، آنهم یک عده آخند ، قادر شده باشند تا ضمن استحکام بخشیدن اموردیگر، دستگاه جاسوسی و نیروهای مسلحی را سازماندهی کرده وبه افغانستان بفرستند ؟

   اگر بپذیریم که درچنین حرکت و جنبش عظیمی ، با وجود خود جوشی اش ، بیست روز قبل علایم آن تبارز کرده بود ، دراین صورت ،در زمان آغاز حرکت که در ولسوالی پشتون زرغون ، درشرق هرات و خیلی دور از مرز ایران صورت گرفت ؛ هنوز رژیم آخندی ایران به قدرت نرسیده بود .

    قصابان خلقی – پرچمی که لکه های خون بی گناهان در دامن آلودۀ شان باقی است به جای اعتراف به گناهان خود وطلب بخشش از مردم وجبران گناه درعمل ، در توجیه کشتار        بیرحمانۀ مردم ما به یاوه گوئی های متوسل می شوند که موجب برانگیختن نفرت بیشتربه حق مردم ؛ نسبت به خود می گردند .

    نویسندۀ کتاب " آشوب بیگانگان" که خود ازطرفداران سینه چاک حفیظ الله امین (یکی ازقسی القلب ترین قدرت طلبان کشورما) است و درنوشته اش پیوسته می کوشد امین را نیز برائت بدهد ، در برخورد به جنبش 24 حوت، خلاف گفتۀ امین نظر می دهد . به گزارش اندری گرومیکو وزیر خارجۀ وقت اتحاد شوروی توجه کنید : " برپایۀ آخرین گزارشهایی که . . . از رفیق گوریلف ورفیق الکسیف به دست آورده ایم ، اوضاع در افغانستان به شدت وخیم گردیده است و اکنون هرات در مرکز نا آرامی ها قرار دارد."

" تخمین شمار شورشیان دشوار است ؛ اما رفقای ما می گویند سر به هزاران می زنند . . . از امین پرسیدم شما کدام ناخوشنودی را از سوی کشورهای همسایه و یا ضد انقلاب داخلی ، روحانیون ومانند اینها انتظار ندارید ؟ امین قاطعانه پاسخ داد نه . برای رژیم تهدیدی وجود ندارد . در پایان امین خواهش کرد تا درودهای اورا به اعضای دفتر سیاسی به ویژه ال . ای . برژنف برسانم . . .  سه ساعت بعد از رفقای خود اطلاع گرفتم که در هرات نابسامانی های رخ داده است . آندروپف می گوید در هرات بیشتر از بیست هزار نفر از مردم در شورش شرکت کرده اند . و گرومیکو علاوه می کند که بیش از هزاران نفر کشته شده اند ."

    توجه کنید ! امین که درراس امور قرار داشت تا سه ساعت قبل از وقوع جنبش در هرات، از آن احساس خطر نمی کرد ، هیچ مداخلۀ بیگانه ای را هم نمی دید ونظیف الله نهضت والی هرات هم درین زمینه هیچ گزارشی برایش نداده بود . امین حتی در شکرگزاری از اربابش به جلاد تاریخ ، به بریژنف درود می فرستد (ونظیف الله نهضت درکتابش چه موذیانه وعبث   میکوشد ، تا امین وشرکای جرم وی راضد روسی معرفی نماید) . و اما سه ساعت بعد اندروپوف به شرکت بیش از بیست هزار نفر از مردم ، آری فقط مردم هرات در جنبش اعتراف می کند . اینک شاگرد حقیری بیست وچند سال بعد با ترس از لکه های خونین دامن کثیف خود وهم دستان جنایتکارش ، آن حرکت جانبازانۀ مردم در برابر ظلم و وابستگی را، "آشوب بیگانگان" می خواند ، قربانیانش را که گرومیکو بیش ازهزاران نفر می گفت ، حتا اکنون ، آنهم بعداز کشف گورهای دسته جمعی درهرات ، این آدمکش چند نفر محدودی وانمود می کند و برکوهوارۀ گناهان وجنایاتش می افزاید .

    و اما بعد از این طوفان بنیان برافگن مردم هرات و بازتاب آن در سراسر کشور و در خارج افغانستان است ، که همه تشنه گان قدرت به تقلا وتکدی می افتند تا آنرا سرکوب کنند و یا از آن بهره بگیرند و این تقلا ها و تکدی ها ، در جریان و در پیامد آن جنبش عظیم است نه درایجاد آن . در پیامد این جنبش است که برخی معامله گران سیاسی ایجاد و تدارک آنرا میخواهند به خود نسبت دهند و برخی دیگر، برای توجیه ناتوانی از مقابله با آن و جلب کمک اربابان شان و توجیه قتل عام مردم آزادۀ ما ، آنرا به بیگانگان نسبت می دهند . درراس این توجیه گران مفتری ، تره کی وامین قراردارند که برای سرکوب جنبش برحق مردم بی شرمانه "بیگانه را به خانۀ ملت صلا زدند". در گفتگوی تلفنی که الکسی کاسگین صدر اعظم وقت اتحادشوروی با نورمحمد تره کی دارد و سند آن درکتاب "ارتش سرخ درافغانستان" نوشتۀ  ب. گروموف قوماندان عمومی قوای روسی درافغانستان نشر شده  ببینید که رهبران خلقی را جنبش 24 حوت هرات چه قدر زبون وبیچاره کرده ، که هجویه سرائی می کنند وبه پای اربابان می افتند :

" کاسگین : . . . ممکن است اوضاع افغانستان را شرح دهید .

تره کی : اوضاع خوب نیست . رو به خرابی دارد . طی یک ماه و نیم گذشته (توجه کنید یک و نیم ماه قبل از 24 حوت – نگارنده) از سوی ایران نزدیک به 4000 نفر نظامی با لباس غیر نظامی به افغانستان فرستاده شده اند . حالا تمام لشکر 17 پیاده به علاوۀ واحد های توپخانه و دفاع هوائی که به روی هواپیماهای ما آتش گشوده اند ، در دست آنان است . در شهر جنگ جریان دارد . "

    از فحوای صحبت بر می آید که این صحبت تلفونی باید به تاریخ 24 حوت 1357 ش یعنی در متن جنبش 24 حوت انجام شده باشد . چه ، دو روز بعد از آن جنبش توسط بمباردمان وحشیانۀ طیارات روسی که از آن سوی مرز می آمدند وگلوله باران فرقۀ هرات توسط توپ وتانک قطعات کوماندو به قوماندۀ جلاد معروف جنرال شهنواز تنی و گروپ اوپراتیفی زون شمال غرب به قوماندۀ "انځرگل" جلاد ، سرکوب وبیش از3000 نفرازمنسوبین فرقه به خون کشیده شدند و پس از آن شهر دو باره به تصرف روسها ومزدوران خلقی شان درآمد .

    حال ببینید که تره کی چقدر دستپاچه شده و برای جلب کمک و ترحم به اربابش دروغ بافی می کند . او می گوید " طی یک و نیم ماه گذشته از سوی ایران ( به قول همیشگی تره کی ازسوی رژیم ملایان ساخت لندن و پاریس - نگارنده) 4000 نفر فرستاده شده است " .

    یا للعجب ! " یک و نیم ماه گذشته " برابر با 45 روز می شود . از بیست وچهار حوت که 45 روز به عقب برویم به تاریخ نهم دلو میرسیم . درین تاریخ خمینی حتی درایران نبوده و در پاریس زندگی می کرد(ارسال یک پیام عنوانی ملت ایران مبتنی برتداوم مبارزه علیه بختیارــ صحیفه نورــ جلد ششم ــ صفحه اول ــ محل ارسال نوفل لوشاتو ــ فرانسه)  ، بنابر آن هنوز رژیم ملایان وجود نداشت . خمینی به تاریخ 12 دلو ( بهمن ) به ایران وارد شد و درین وقت هنوزنمایندۀ شاه (شاهپوربختیار) در ایران حکومت می کرد . درهمین روز 12دلواست که خمینی می گوید "من دولت تعیین می کنم ، من توی دهن این دولت میزنم" . حال چگونه ممکن است این ملایان ساخت پاریس و لندن قبل از ایجاد دولت و استقرار رژیم شان در ایران ، از پاریس 4000 نفر نظامی را سرهم بندی کرده و پیش از حل و فصل انقلاب و مسایل خود ایران ، آنها را برای شورش به افغانستان فرستاده باشند ؟ کس چه می داند شاید تره کی ویارانش به معجزۀ ملاها باور داشته اند ؟!.

    می بینید که ادعاهای تره کی ودلقکان دنباله روش همه چرند است و توجیه بی معنای ظلم و کشتار جلادان خلقی – پرچمی بر مردم افغا نستان و به ویژه مردم هرات و تقلای موذیانه ای برای جلب ترحم و کمک ارباب شوروی در حفظ قدرت پوشالی باند های منفور خلق – پرچم می باشد . به ضجه و زاری های خجالت آور و اعترافات تره کی برای جلب کمک در همان صحبت تلفونی توجه کنید :

" کاسیگین : در میان کارگران ، شهر نشینان وکارمندان هرات آیا کسانی هستند که از شما پشتیبانی کنند ؟

تره کی : پشتیبانی فعال از سوی مردم دیده نمی شود . (خلقی ها و پرچمیها چه اغواگرانه ازحمایت مردم دم می زدند ولی واقعیت همین است که تره کی اعتراف می کند و این عقدۀ همیشگی خلقی ها و پرچمیها از مردم هرات است - نگارنده)

کاسیگین : شما دورنمای اوضاع در هرات را چگونه می بینید ؟

تره کی : فکر می کنیم امروز شام یا فردا صبح هرات سقوط می کند و به دست مخالفان خواهد افتاد.

کاسیگین : شما نیرو ندارید که آنها را شکست بدهید ؟

تره کی : کاش می داشتیم .(ادعای نظیف الله نهضت که گویاخلقیها بدون مداخلۀ روسهاجنبش مردم هرات را شکست دادند چقدرپوچ وبی پایه است - نگارنده)

کاسیگین : شما در رابطه به این مساله چه پیشنهاد های دارید ؟

تره کی : ما خواهش می کنیم که شما به ما کمک های عملی ، انسانی و تسلیحاتی کنید . . . . اگر شما حالا به هرات ضربۀ کاری وارد بیاورید ممکن است انقلاب را نجات بدهیم .(این اوج وطن فروشی است وبایدمایۀ ننگ وسرافکندگی همیشگی خلقیها وپرچمیهاباشد– نگارنده)

کاسیگین : جهانیان همه ازین کار آگاه خواهند شد . . .

تره کی : تمنا می کنم ، کمک کنید . . . پیروزی در هرات کلید حل بقیه مسایل افغانستان است . . . من پیشنهاد می کنم تا شما بر روی تانکها وهواپیما های خود علایم افغانی بزنید . هیچکس چیزی نخواهد دانست . نیروها را باید از جانب تورغندی به کابل سوق داد ". (این همان تقاضا وتمنای وطنفروشانه ایست که تره کی ،امین وشرکا آغاز و ببرک ،نجیب وشرکا به انجام رسانیدند ومصیبت حاصله ازآن تاهنوزدامنگیرخلق مظلوم افغانستان است – نگارنده)

   خوانندۀ عزیز! من بیش ازین نمی خواهم وقت شما را به " تمنا " والتجای ننگین این ننگ تاریخ که سمبول برجستۀ به اصطلاح حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، هر دو جناح خلق وپرچم و به قول خودشان روح این حزب مزدور بود ؛ تلف کنم .

آنچه قابل تاکید است اینکه خوانندۀ عزیزمی تواند حالا بیشتر به عظمت جنبش حق طلبانه وبخون کشیده شدۀ 24 حوت 1357 ش مردم قهرمان ، وطن پرست وآزادۀ هرات پی ببرد ؛  که چگونه دشمن را زبون ساخته بود و خلقی – پرچمی ها تا چه حد در سرکوب آن تلاش وعجله به خرج دادند و با چه قوای عظیمی از داخل وخارج آنرا سرکوب کردند ، مردم راقتل عام نمودند وشهر هرات را به تالاب خون بدل کردند .

   از جانبی با اطمینان می دانم که خوانندۀ عزیز پی برده است که ا تهام حضور و یا دست داشتن بیگانگان در ایجاد وراه اندازی این جنبش عظیم و خودجوش پابرهنگان غیرتمند هراتی چقدر بی پایه وبی منطق است . از ضد ونقیض گوئی های خلقی ها - پرچمی ها که فقط برای جلب کمک اربابان و توجیه قساوت وکشتار بی رحمانۀ مردم هرات، که به دست این جانیان بی آزرم تاریخ صورت گرفته ، می توان به طور دقیق ، به بی پایه بودن چنین ادعاهای ناروا پی برد و بر مدعیان بی آزرم آن لعنت و نفرین فرستاد .

دست اندازی مقامات ایرانی نه در ایجاد جنبش 24 حوت 1357 ش هرات ، بلکه در بهره گیری از پیامد آن است که بعد از سرکوب جنبش اتفاق می افتد . پس از آنست که ایرانی ها با استقرار رژیم آخندی و با ساختن گروه های هشتگانۀ مزدور افغانی خویش به علاوۀ حمایت گسترده از حامیان اسلام سیاسی نشسته در پشاور، نه تنها در هرات بلکه در سر تا سر افغانستان مداخله ودست درازی های خاینانه نمودند . کما اینکه پاکستانی ها ، امریکائی ها ، اروپائی ها ، مرتجعین عرب ، چین وغیره نیز با دست درازی های بیشرمانۀ شان از طریق تنظیم های هفتگانۀ مزدور بنیادگرا و جنگسالاران وحشی ، زیرنام جهاد در افغانستان ، فاجعه آفریدند و به علاوۀ آنکه جنبش آزادیبخش بخش ملت مظلوم ما را نگذاشتند تا تکامل منطقی خودرا به جنبش رهائیبخش مردمی ارتقا دهد ، آنرا به بیراهۀ عقب ماندگی و وابستگی نیز کشانیدند ، که نتایج آن تا اکنون هم دامنگیر خلق ماست . پیامد این دست درازی اجانب و برده منشی مزدوران رنگارنگ است که تجاوزی را جایگزین تجاوز قبلی کرده و روز تا روز خون بی گناهان بیشتری را می مکد . این بحث را در بخش سوم با تفصیل بیشتر پی خواهم گرفت . و حال با سرودۀ دیگری که برمبنای چشمدید خودم و با الهام ازمحشر 24 حوت در وصف این جنبش عظیم مردمی سروده ام وتقدیم آن به مردم زحمتکش وافتخارآفرین هرات ؛ این بخش را پایان می دهم .

     

خون نگار                  

شب است ، شام تیره ای

و جغد حاکم زمین ،

هوا چه سرد و بی رمق

ببین چسان ستاره ها ،

به سوگ وغم نشسته اند

ورخ زما ببسته اند ،

زمین ببین ، زمان نگر،

همه زجور ناکسان ،

ز ظلم خیل کرگسان ،

زخلقیان ضد خلق ،

گلایه ها ، شکایه ها به روزگار میکنند .

وجست و جوی صبح را،

به شام تار میکنند .

درون این نیاز ها ،

به قلب اعتراض ها ،

میان شهر عاشقان ،

در آن هرات قهرمان ،

سروش رزم می چمد ،

در آن کرانه ها ببین

یکی هوای دیگر است

نگاه کن ، نگاه کن !

ز شهر و روستای او

زبرج و باره های او

چه پویشی ، چه غرشی

دریده شام تار را

سپیده برق میزند

شفق دمیده میرود

بهار تازه میرسد

افق چه سرخگون شده

نظاره کن ، نظاره کن !

به صبح « بیست وچهار حوت»

به رستخیز توده ها

به موج بیکران خلق

به جنبش و قیام او

چه محشری ، چه لشکری

مقابل سپاه دون

بسان کوه استوار

بسان موج بیقرار

سلاح رزم شان ببین

چه پرشرنگ و با شکوه

یکی به دست داس او

دگر گرفته بیل را

هزار ها به مشت خود

به جنگ خصم میروند

هدف نجات میهن است

ز درد و مرگ بیم نیست

نه توپ سد راه شان

نه تانک حایلی شود

همه شتاب میکنند

همه به پیش میروند

هزار نو جوان و پیر

به خون کشیده میشوند

ز جوی بار موج خون

به رود بار میرسد

عروس شهر یک قلم

« نگار خون » زند به خود

و خیل شیر زادگان

درفش رزم خویش را

به موج خون همرهان

به پیش ، پیش میبرند

      + + + +

ولیک در صف دگر

نگر به خصم حیله گر

در آن سپاه تیره گی

که سیل تانک و توپ شان

ز حد و از شمار نیست

مسلسلش دقیقه ای

خموش و انتظار نیست

شمار آنچه کشته است

کم از صد وهزار نیست . . .

تگرک بمب آتشین

زکرگسان آهنین

به فرق خلق رنجبر

چه گل نثار میکند ؟ !

 ز هیبتی قیام و از غرور و خشم خلقها

به مغز استخوان شان

فتاده ترس و بیم مرگ

فغان و ضجه های شان

رسد به بیکرانه ها

همه فرار میکنند و یا تفاله می شوند

و موج سیل توده ها

تمام شهر را ازین تفاله پاک میکند

و شهر . . .

وشهر فتح می شود .

در آن دیار « رستخیز »

و شاهدی زمانه ها

درفش افتخار ما

به اهتزاز می شود

و روز « بیست و چهار حوت »

به گاهنامۀ  زمان

به « خون نگار » می خورد .

                         ****                                                       

 

*یک تذکر ضروری:

همین امروزازرسانه های خبری شنیدم که اتحادیۀ داکتران هرات به دفاع برحق ازیک همکارشان ، که فرزند دلبندش راجانیان وابسته به حاکمیت ربوده اند ، دست به اعتصاب زده واتحادیه های پیشه وران وهمچنین تاجران وصاحبان کارخانه ها نیزبه آنها پیوسته و دکانداران نیزدکانها ومغازه های شانرا بسته اند ودریک کلام مردم هرات دردفاع ازیک حق مسلم شان حرکت وسیع مردمی را راه انداخته اند که بحق شایستۀ پشتیبانی همگانی است .از این سنت مبارزاتی پسندیده ومتمدن ، که من پس منظرتاریخی آنرا دربخش اول این نوشته برشمردم وباهویت وتاریخ هراتیان عجین شده ، باید به آنها شادباش گفت .

    آری "باز میجوشد هریوا... بازمیجنبدهریوا ...". اینبارنیزمثل بارهای دیگرخلق هریوا بایک حرکت متمدنانه بادست خالی و به شکل مسالمت آمیزبه حق خواهی برخاسته است. امیداست مقامات حاکم با درس گرفتن ازتاریخ هرچه زودتربه خواست برحق مردم پاسخ بگویند و مثل حاکمیت های سلف شان دررویارویی بامردم ، لعنت تاریخ را بیش ازاین کمایی نکنند.

                                                       پایان بخش دوم

ماخذ ها:

 

1- " ارتش سرخ درافغانستان"، نوشتۀ : ب . گروموف قوماندان عمومی قوای روسی درافغانستان .

2- "آشوب بیگانگان" ، نظیف الله نهضت.

3- دفترشعر     " نه!

                          این ، بهار نیست !..." ، از : آهنگر.

4ـ جلد6ــ " صحیفه نور" ــ متن تمام پیام ها ، سخنرانی ها وفرمان های خمینی از تاریخ 9 دلو 1357 الی 23حمل 1358 در 536 صفحه .