خواهش یک دختر افغان از شما نویسند گان دیموکرات:

 

احتراماتم  را خدمت همه نویسند گان محترم "دیموکرات" که در صفحه انترنتی "گفتمان" مضامین می نویسند تقدیم می نمایم.

 البته  این نوشته ام متوجه آن تعداد از روشنفکرانی است  که حقایق را درک کرده و از گفتنش هراس دارند و یا بنا بر بعضی دلایل از گفتن آن خود داری می نمایند.

چندی قبل  بار اولم بود که به این صفحه انترنتی وزین آشنائی پیدا کردم. من نویسنده نیستم و این هم بار اول است که به دری مضمونی  می نویسم. زبان دری را هم متاسفانه به اندازه شما ها  نمی دانم. دلیل اش هم این است که خیلی خورد بودم که سایه سیاهی بر کشورم چیره شد که دخترها/زنان را از ابتدائی ترین حقوق زندگی محروم ساخت.  و فعلا هم سن ام از اکثریت نویسند گان این صفحه خورد تر است.

 خوب به هر صورت  نمی خواهم این جا داستان زندگی خود  را بنویسیم تا  احساسات بشر دوستی و عدالت خواهی شما دوستان را بیدار نمایم.

شما نویسند گان خوب ،خیلی علاقه دارید که از "نقض حقوق بشر در سه دهه ای اخیر" صحبت نماید ، و یا مضامین سیاسی بنویسد اما هیچ جرعت نکرده اید تا ریشه های "نقض حقوق بشر" را عمیق ارزیابی نماید.

 دلیل اش هم شاید  این باشد که شما زنان و دختران را در جمله بشر حساب نمی نماید در غیر آن باید چندین قرن به عقب رفت و دید که بد بختی زنان و دختران و حتی تمامی بشریت  از کجا شروع شده است.

آیا شما ها به این باور هستید که با به  محاکمه کشاندن  چند خلقی/پرچمی و یا جهادی/ طالبی می توان مشکل را حل کرد. اگر واقعآ به این باور هستید پس باید بگویم که این صرف یک خوابی است که هیچ  مشکلی را حل نخواهد کرد.

 

اروپایی ها این شهامت را بخود دادند که حدود 20-25 قرن به عقب بروند و ریشه های بد بختی خود را دریابند، اما شما ها حتی 14 قرن به عقب رفته نمی توانید.

قسمی که از این صفحه انترنتی برداشت کردم، شما  دیموکراتها ها  با "د یموکراتهای" خلقی و پرچمی فرق دارید.

شما  مثل آنان نیستید که  زیر نام دیموکراسی، دیموکراسی را نابود کردند.

لذا  خواهش من از شما دیموکراتها این است که کوشش کنید ریشه های اصلی نقض حقوق بشر را دریابید و از گفتن آن شرم و یا ترس نداشته باشید.

 اگر واقعآ  دریافت این ریشه های بد بختی برایتان  مشکل است، پس به خواهران/دختران شش ساله تان  نگاه کنید و با خود بگوید که آیا مایل هستید کسی آنان را بزور یزنی  یک مرد 50-60  در آورد. و یا به دختران/ خواهران 16-17 ساله تان نگاه کنید و از خود سوال نماید که آیا مایلید که آنها را به جرم اینکه خواسته اند شوهر آینده خود را خود شان انتخاب نماید، به شکل فجیح به قتل برسانید.

تا حال  صد ها و هزار ها  دختر خورد سال( طفل) به زور به  زنی مردان کهن سال در آورده شده اند.  صد ها دختر جوان( در خارج از افغانستان) به جرم اینکه خود شان خواسته اند شوهر آینده خود را انتخاب نمایند، توسط "عزیز ترین" وابسطه گان شان( برادر و یا پدر شان) به شکل فجیح به قتل رسیده اند. هزار ها و  ده ها هزار زن در کشور بدست شوهران شان به اشکال وحشیانه مورد شکنجه قرار  می گیرند. و یا گوش و بینی شان بریده می شود. و یا با آب جوش صورت و بدنش شان را می سوزانند. و یا خود زنان از بیچارگی خود شان را به آتش می سوزانند. آیا زمانی آن نرسیده که به هوش آمد و لقاب لفافه گوئی را دور انداخت و دلیل اصلی این وحشیگری ها را  در یافت.

 یک دختر افغان حتی اجازه ندارد خودش  شوهر آینده خود را که حتی  از ملیت و دین خودش هم باشد  انتخاب نماید.

چه خوب گفته دانشمندی که اسمش را بیاد ندارم " ندانستن  نادانی است اما دانستن و خاموش نشستن خیانت است".

مشکل ما سه دهه ای اخیر نیست، بلکه چندین قرن اخیر است.

آن نویسنده گان محترمی که فکر می کنند که  مشکل اصلی را دریافتند، پس باید قبول نمایند که در صورت خاموش نشتن، به آرمان خود ارزش و احترام قایل نیستید.

 

چه  ارزیابی دقیق و عالی کرده  آقای خیلی محترم  سید هاشم سدید  " روشنفکری که استقلال نداشته و اندیشه ورز نباشد، و بنده واردربند ایدئولوژی ومذهب یا درفکر مقام و جاه و جلال و جبروت یا در فکر مال و ثروت و مکنت باشد، نمیتواند مدعی روشـنفکری باشد"

بلی، آقایان محترم  شما تا زمانی که از قوم گرائی و مذهب گرائی و اید ئولوژی گرائی های خود خارج نشوید نمی توانید نام روشنفکر را بخود بگذارید.

اکر شما ها واقعآ خود را روشنفکر و دیموکرات فکر می نماید،  پس ملا بودن و اخوانی بودن چطور خواهد بود؟.

با عرض احترامات

مریم فریاد

مارچ، 2008