پیامبر بزرگوار اسلام (ص) از دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان

 توسلی غرجستانی

10-03-08

گفتاری که در ذیل آمده است  به عنوان عرض ارادت به ساحت مقدس پیامبر نور و رحمت، معلم اخلاق برای بشریت گرفتار در توحش، آموزگار صفا و صمیمیت، اسوه صبر و تقوی و در یک کلام عصاره خلقت جهان هستی و آفرینش، می باشد. مقام او بلند تر و ارجمندتر از آن است که اندیشه اندیشه وران به قله رفیع آن نزدیک شوند، بلکه تا ابد چشمه سار اندیشه ها از زلال کوثر او سیراب می شود و جهان تاریک بشریت و گرفتار در جهالت و خود محوری ها از پرتوی نور او روشنی کمایی می کند. اما براستی چرا عده‌ای انسان نماها که عنوان انسان‌های به اصطلاح متمدن و کشورهای مدرن را یدک می کشند، به این انسان کامل و بسیار ارجمند ( به اعتراف دانشمندان خود شان) اینگونه توهین روا می دارند و به هتاکی و گستاخی می پردازند؟ آزادی بیان در قاموس آنها یعنی اهانت به مقدسات و اعتقادات دیگران! مقدسات که حتی برخی از دانشمندان منصف آنان در مقابل عظمت و بزرگواری آنها سر تعظیم فرود آورده اند.  

در نوشته کنونی به بخشی از اعترافات و تمجیدهای برخی از دانشمندان غربی از وجود مقدس پیامبر نور و رحمت  و عصاره جهان خلقت اشاره ی گذارا خواهیم کرد تا بدانیم که:

خوش باشد آنکه وصف دلبران

گفته آید در حدیث  دیگران

اهداف و برنامه هاي پيامبر بزرگوار اسلام«ص»

الف ) هدايت و ارشاد انسانها:  پيامبر اسلام در اجتماعي پا به عرصه وجود نهاد كه سراسر ظلم، جهل و تاريكي حكم فرما بود، تولد او، بعثت و دعوت او، ارشادات وهدايات آن حضرت بسان طلوع خورشيد عالم تاب، جهان تاريك را روشن و از انسان هايي كه به جز ظلم، وحشت، نزاع هاي قبيله اي و جنگهاي نژادي به چيزي ديگر نمي انديشيدند، جامعه سالم، انديشمند و متمدن ساخت.   

ب ) مبارزه با طاغوت: پيامبر مبارزه با ظلم و فساذ، مفسد و ظالم را نه تنها درزمان بعثت بلكه قبل از بعثت و در آغاز جواني نيز چنين هدفي را دنبال كرد و در پيماني به نام «حلف الفضول» [پیمان جوانمردان]، شركت جست و دفاع از مظلومين را به عهده گرفت.

ج ) آموزش دانش و حكمت: پيامبر بزرگوار اسلام با همگاني كردن فراگيري دانش و تفاوت نگذاشتن بين غني و فقير، زن ومرد، شهري و روستايي، پير و جوان بناي تمدن عظيم اسلامي را پي ريزي و زمينه یک رستاخيز فرهنگي رابه وجود آورد.

اینک به گفتار دانشمندان غیر مسلمان اشاره می شود تا عظمت و مقام بسیار عالی رهبر جهان اسلام را از زبان آنها بشنویم و  تراوشات فکری آن ها را در باره آن حضرت  بخوانش بگیریم:

1 ـ مسيورنان:

     مورخ نامي غرب مسيورنان، درتاريخ خود مي نويسد:  « تا زمان اين حادثه حيرت انگيز (اسلام )، كه ناگهان نژاد عرب را به لباس جهانگيري و خلاق معاني به ما نشان داد، هيچ يك از قسمت هاي عربستان نه جزء تاريخ تمدن دنيا شمرده مي شد و نه از حيث علم يا مذهب نشاني از آن بود.» (سبحاني‘ جعفر؛ فروغ ابديت ج1، ص64)

2 ـ توماس كارلايل:

او مي گويد: « خداوند، عرب را به وسيله اسلام، از تاريكي ها به سوي روشنايي ها هدايت فرمود. از ملت خموش و راكدي كه نه صدايي از آن در مي آمد و نه حركتي از آن محسوس بود، ملتي پديد آورد كه از گمنامي به سوي شهرت، از سستي به سوي بيداري، از پستي به سوي فراز، از عجز و ناتواني به سوي نيرو مندي سوق داده شد. نور شان از چهار سوي جهان مي تابيد، از اعلان اسلام يك قرن نگذشته بود، كه مسلمانان يك پاي در هند و پاي ديگر در اندلس نهادند.» ( فروغ ابديت ج1، ص63)

3- ولتر

او مي گويد:  « در دوران توحش و ناداني، پس از سقوط امپراطوري روم، مسيحيان همه چيز را مانند هيئت، شيمي، طب، رياضيات و غيره، از مسلمانان آموختند و از همان قرون اوليه هجري ناگزير شدند براي گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوي آنان روي آورند. دين اسلام وجود خود را به كشور گشاييها و جوانمردي هاي بنيان گذارانش مديون است. در صورتي كه مسيحيان به ياري شمشير و تل آتش آيين خود را به ديگران تحميل مي كنند پروردگارا! كاش همه ملت هاي اروپا روش تركان مسلمان را سر مشق قرار مي دادند.» (حكيمي، محمد رضا؛ دانش مسلمين، ص105)

4 ـ برتراند راسل :

    او مي نويسد: « فرهنگ ممتاز دنياي اسلام گر چه در سوريه جوانه زد، به زودي در دو انتهاي شرقي و غربي آن، يعني ايران و اسپانيا شكوفه داد دو فيلسوف مسلمان ، يكي ايراني و ديگري اسپانيايي، شايسته توجه خاص هستند. اين دو عبارتند از ‹ ابن سينا› و ‹ ابن رشد ›. اولي در ميان مسلمانان و دومي در ميان مسيحيان بيشتر شهرت دارد. ابن سينا ‹ 1037 ـ 980 م› عمرش را در جاهايي گذارنده است كه انسان مي پندارد فقط در عالم شعر وجود دارند از قرن دوازدهم تا هفدهم آثار او به عنوان راهنماي طب در اروپا به كار مي رفت. اهميت ابن رشد در فلسفه ي مسيحي بيش از فلسفه ي اسلامي است. در فلسفه اسلامي وي بن بستي بيش نيست، و حال آن كه در فلسلفه ي مسيحي مبدأ و آغاز محسوب مي شود.» (حكيمي، محمد رضا؛ دانش مسلمين، ص 106)

5 ـ جورج سارتن:

    « شگفت انگيز ترين حادثه، مسلما پيدايش و رشد انفجاري اسلام بود در مورد رشد انفجاري اسلام چيزي گوياتر از تثبيت اين تاريخ جديد آن هم تنها 17 سال پس از وقوع، نيست. پنج يا ده قرن طول كشيد تا تاريخ ميلادي تثبيت شود از اواسط سده هشتم تا سده دوازدهم ‹ ميلادي› فرهنگ لاتيني تقريبا به طور مطلق، در پس فرهنگ اسلامي قرار گرفت

ركود فكري كه در نيمه دوم سده هفتم و نيمه اول سده هشتم ميلادي دست كم در مورد اروپا و خاور نزديك محسوس بود، عصر تجديد فعاليت را به دنبال داشت. اين امر تا حدودي كاملا مديون پيشگامي مسلمين بود

از اين رو كاملا شايسته است به اين فصل، كه نشان دهنده شروع علم اسلامي است، نام عربي ( اسلامی)  بدهيم. گر چه اطلاق اين عصر به نام جابر ابن حيان ، چيزي در حد يك دعوي است، بگذار چنين باشد.» (دانش مسلمين)

 

  6 ـ ويل درانت:

    «به طوري كه از احاديث نبوي معلوم مي شود، پيغمبر كساني را به طلب علم تشويق مي كرد و اين كار را محترم مي داشت. و از اين جهت با اغلب مصلحان ديني تفاوت داشت  آغاز تعليم اطفال از آن وقت بود كه سخن توانستند گفت. از همان وقت ‹ شهادتين › را به آن ها ياد مي دادند. نخستين كارگاه كاغذ در قلمرو اسلامي به سال 178 هجري - 791 م به بغداد به دست فضل بن يحيي، وزير هارون الرشيد گشوده شد

    به گفته يعقوبي در ايام او ‹ 178 هج- 791 م› بيشتر از صد كتاب فروشي در بغداد بود كه در آنجا به جز فروش كتاب از كتاب ها نسخه برداري مي كردند. در موصل كتابخانه عموميي بود كه يكي از نيكو كاران تأسيس كرده بود و مطالعه كنندگان به جز كتاب، كاغذ مورد احتياج خود را نيز در آنجا مي يافتند.» ( همان؛ دانش مسلمين)

7 ـ حناالفاخوري:

    او مي گويد: « اسلام به اعمال جادوگران و فال گيران در معالجه بيماران خاتمه داد و با آن كه پزشكان صدر اسلام، بيشتر خارج از دين بودند، ولي اسلام از اين علم تمجيد كرد و گفت: ‹ العلم علمان، علم الاديان و علم الابدان› مسلمانان به فرا گرفتن علوم پزشكي پرداختند و چنان سر آمد شدند تا قرن هفدهم معلم اروپاييان بودند.  پزشكان مسلمان تنها به علم طب نمي پرداختند، بلكه به علوم ديگري چون هندسه و نجوم و كميا و فلسفه و موسيقي نيز اشتغال مي ورزيدند. از اين روبرخي نظريات رياضي و طبيعي و منطقي در اين علم داخل شده است

حكماي اسلام را در كيميا و داروگري سهم به سزاي است. ديديم كه نخستين كتاب هاي كه در عهد دولت فاطمي به زبان عربي ترجمه شد، در كيميا بود. و اول كسي كه به اين علم اشتغال جست ، خالد بن يزيد ملقب به حكيم آل مروان بود. ولي مشهور ترين كسي كه كميا ‹ شيمي › را به طور مطلق پيشه ي خود قرار داد، جابر ابن حيان است. ‹ برتلو › صاحب كتاب « كيميا در قرون وسطي » جابر را در كيميا همطراز ارسطو در منطق مي داند.

از آنچه تا كنون آورديم، برتري مسلمين در نشر علوم و معارف آشكار گرديد. اگر همه كتبي كه مسلمين در زمينه هاي مختلف علوم نوشته اندـ علومي كه بدون بحث در موضوع، به ذكر نام آن ها اكتفا كرديم ـ يگجا گرد آيد ، نيك روشن شود كه آنچه دانشمندان اسلام در راه خدمت به بشريت انجام داده اند، بر آنچه ديگران ـ با وجود سابقه ي بيشتر تاريخي و امكانات فزون تر ـ انجام داده اند بر تري دارد، حتي يونان . ولي متأسفانه هنوز آثار علمي مسلمين ـ چنان كه بايد ـ مورد توجه واقع نشد و حتي قسمت زيادي از آن ها نابود گشته است. و بسياري از آن ها در كتابخانه هاي شرق و غرب به اصطلاح خاك مي خورد. و اگر اين كتاب ها به زبان لاتيني ترجمه نشده بود، و پيشوايان نهضت علمي اروپا اساس و مبادي كار خودرا بر آن ها نمي نهادند و ديگران دنباله تحقيقات آنان را تابه امروز نمي گرفتند، اين نهضت علمي جهاني تا قرن ها به عقب مي افتاد. علماي غرب دانش را از اسلاف خود كه شاگردان مكتب مسلمين بودند، فرا گرفتند. ولي شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از ياد بردند.» ( همان؛ دانش مسلمين، ص 106)

     اين اعترافات و گفتار ها حاكي از اصالت فرهنگي و دانش پروري اسلام است كه چگونه براي علم و عالم، تعليم وتعلم، اهميت قايل است. حتي دانشمندان غير مسلمان با تمام غرض ورزي ، عدم اطلاع كافي از بر نامه هاي روح بخش اسلام و دانشمندان مسلمان، مي گويند" زير بناي تمدن عظيم جهاني را اسلام تهداب گذاري كرد " ولی امروز عده ای از رسانه های وابسته به صهیونیسم بین الملل و صلیبیون با چراغ سبز بلکه با پشتبانی همه جانبه ای زمامداران غربی به پیامبر بزرگواری که اوصاف او را از زبان و قلم دانشمندان مغرب زمین آوردیم؛ توهین میکنند آیا این اهانت ها نمک نشناسی به حق عظیم که رهبر عالیقدر اسلام بر جهان انسانیت و خود غربی‌ها دارد،  نیست؟ و این گونه توهین‌ها توحش و بربریت آن ها را نشان نمی دهد؟ این اهانتها در راستای تداوم جنگ صلیبی است که برخی از زمامداران غربی بر طبل آن می کوبند و عده از رسانه‌های آنها به عنوان پیشقراولان این پدیده عمل می کنند و پرو پاگند خود را زیر عنوان آزادی بیان، منتشر می سازند!.   

امید است وجدان های بیدار در غرب بعد از گستاخی برخی رسانه‌های غربی جلو این نحوه تعامل و برخورد با رهبر عالیقدر مسلمین جهان و مسلمانان را گرفته و از تکرار اهانت‌ها جدا جلوگیری نمایند و توهین کنندگان را به پای میز محاکمه بکشانند که در غیر این صورت گسستگی میان مسلمین و جهان غرب به نفع بشریت و انسانیت نخواهد بود.