بهار سعید

07-03-08

 

بمناسبت روز جهانی زن

 

   زن 

 

اگر میشد که دود سوختن را گریه میکردم

سیاهی سرگذشت تلخ زن را گریه میکردم

 

نفیر درد مردن زیر مشت و موزه ی شوهر

گلوی «نادیای انجمن» را گریه میکردم

 

بخون «رابعه»گاه بریدن های رگهایش

نشسته هر غزل بلخ و سخن را گریه میکردم

 

زبس زنجیر ننگ و نام شد در پای زن بودن

«فروغ»رسته از بند و رسن را گریه میکردم

 

به شام خفه گشتن «قرعت العین» و تپیدن را

تقلا میچکیدم جان و تن را گریه میکردم

 

زنان سنگسار و نیم سوز و میخ در سر را

نمای منظر زن زیستن را گریه میکردم

 

حکایت های در خود کشته ی زن های خاکم را

بعالم برده چشمان وطن را گریه میکردم

 

پس حکم ملائی بود گر دروازه ی جنت

بمسجد هر سحر تکفیر «من» را گریه میکردم

 

تشکر

خدانگهدار