ناتور رحمانی

06-03-08

 

نمک پاشی ... ؟!

 

امروز هشتم مارچ روز به اصطلاح ( زن ) است  .

 

ما نميدانيم که جهانيان درين روز گور کدام نامرادی ها يا آرزوهای برباد شده زن را گلباران ميکنند، ويا بزعم خويش با ادای واژه های بی محتوای حق و حقوق، حُرمت واحترام ميخواهند روی زخم های زن نمک بپاشند ؟؟؟؟

زنها در سرزمين تفنگ و ترياک بصورت مشخص از جمع زن های برباد رفته جهان اند، اگر همجنس های وی در پهنه دنيا ستم ديده اند  زن های افغان بيشترين ظلم و انواع ستم را در درازنای تاريخ تجربه کرده اند ....

اين فرياد ضجه های پُردرد و المناک تمام زن های اين سرزمين است که بنحوی جسم، جان و ايمان شان داغ و نشان از تازيانه ستم و بيداد، زورگويی و لجاجت آلوده به جهل قسمت بيشتر  (مردان ؟! ) دارد .

از کجای درد، ازکجای ستم و سياهی قصه کنم ؟ از آغاز کدام مصيبت، از تاريخ کدام اندوه جانکاه که تلخی آن کام زن را زهرآگين ساخت، از کجا ؟؟؟؟؟

شايد اين غمنامه را از همان نخستين روز پيدايش ( زن ) برايش نوشتند، آنهم بگناه اينکه از پهلوی چپ ( حضرت آدم ) خلق گرديد، و از همان دم وی را بد شگون و ساحره خواندند، نماينده ابليس، مخرب عقيده و ايمان، ضعيف، کم عقل و ناقص گفتند و قرنها بيشتر از مليونها زن دانشمند، دانشجو، آگاه، باخرد و فعال اجتماعی را زنده زنده سوزاندند ... زن اين الهه عشق و منشأ محبت را از نهان خانه حُرمت راندند، حتا مقدس ترين و زيبا ترين ارتباط جنسی وی را در حصار خانواده شکل بهره برداری داده به سخريه گرفته و مبدل به عقده های جنسی نمودند .

زورگويی و قدرت چماق نگذاشت زن خاخام ارتدوکس، کشش کاتوليک يا روحانی مسلمان گردد اين همه راه را درست يا نادرست مافيای دين يگانه خدمتگار صادق استثمار سرمايه پيمود و ابداع خلقت زن را از طرف چپ ( آدم ) تمسک قرار داده به آن مفهوم حقير داد که گويا ( زن ) اين موجود در تضاد با ( راست ) يعنی حقيقت، مهارت و صحت قرار دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

« گرچه صلابت برهان، توانايی شگفت آور، خرد، کارآيی و سلامتی مادرانه زن در تطور زمان و ازمنه های مختلف چون خورشيد عالمتاب روشن است » مگر دريغ و درد که جهان بکام خرد باختگانی از جنس نرينه گرديد و روزگار الهه عشق و مهر، باروری و زايش بسرآمد ....

زن همان الهه، همان معشوق، همان خانم و همان مادر است که امروز ميخواهد بغض های حبس شده در گلويش را برسر جهان فرياد کند، برسر جهان بی خردان متعصب که بنام ( مرد ) بدون داشتن انديشه والا  با وجدان مرده شان وحشی تر از حيوان بطور مستدام برآنها می تازند .

فرياد زن از حنجره دخترها و زنهای برون ميشود که آنها را وادار به خود سوزی کردند، اين فرياد آن زنهای است که حيوان صفتان گوش ها، بينی، لب ها و پنجه های شانرا قطع کرده اند فرياد در گلو مانده مادران نامراد و جوان چون (  ناديه انجمن، ذکيه ذکی  و هزارهای ديگری مانند آنهاست )  که با شمشير و تبر تنگ نظران مثله شده اند،  فرياد دردناک دختران نابالغ و دوشيزگان آرزومندی است که چنگال وحشی ديوانه ها جنسی و شهوی ناموس شانرا برباد داده و با تجاوز بر حريم پاک شان داغ برجبين خانواده و دامان سپيد آن کبوتران بيگناه گذاشته اند، اين فرياد زن های سنگسار شده دست نامردان بی همه چيز است که برای پنهان نمودن مدارک جرمی شان آنها را زير انبار سنگ زنده زنده مدفون کردند، اين فرياد تحقير شدگان ازجنس زن است که هرروز به هرنام از هرطرف سلی ميخورد، اين فرياد، فرياد ....

مگراين فرياد را کي ميشنود، کدام نهاد حقوقی و اجتماعی، کدام سازمان يا انجمن به اصطلاح دفاع از حقوق زن ؟؟؟؟؟ برعکس صدای قاتل ها و ستم پيشه ها ی زن ستيز درهر انجمن بلند است، آنها رها از چنگال قانون با عدالت خنثا روی گور زن و اميدهای برباد شده شان فارغبال و شادمانه می رقصند .

ببين بازهم فرياد بلند است، اين فرياد پُردرد و المناک تست ای زن، ضجه های گلوگير نيمه شب های تست خواهر، گريه های بی صدای تمام آرزوهای برباد رفته تست دختر، اين فرياد غصه های جانکاه و داغهای ناسور دل مهربان تست مادر، که بسيار وحشيانه آنرا درهم فشردند، و داغدار ساختند ....

برای تو مينويسم ای زن، ای ستمديده دوران !

ميدانی ای عزيز ؟ پاکيزگی نيت و قدسيت انديشه ات در سرزمينی که از وحشت روزگار و تندباد ستم خون عشق و باروری آنجا يخ بسته است، درآن دياری که انسانيت و عاطفه را به گلوله می بندند چه ارزشی ميتواند داشته باشد و کي به داد تو خواهد رسيد ؟ مگرنمی بينی که فرعون های بی خرد آن رديف از جاهلان زورگوی، انحصارگران عشق، خنده و آرامی بدون گوش، چشم و بينی اند، رنگ خون، شرنگس سکه ها، بوی سوختگی خانه خانه شهر و روستا و بوی بدن سوخته انسان آن سه عضو شانرا بی کار و بی احساس ساخته است ، آنها فرياد تورا نمی شنوند، بدبختی تو را که خود عامل آن بوده اند نمی بينند و بوی جگر بريان تو را نمی شنوند .

ميدانی ای عزيز ؟ آن بازيگرهای قهار و آن دلقک های مجرب برای فريب دادن تو روزها را نام گزاری ميکنند و بخاطر درد تو اشک تمساح ميريزند که گويا « به زن احترام ميگزارند، حق زن را تلف نمی کنند ، مقام وی را که نيم از پيکر اجتماع و سازنده است تجليل مينمايند وچه وچه و چهای ديگر »  اما در عمل آن خفاش های شب زنده دار، شبگردان شهوت آلوده فارغ و خشنود به بزم خويش می پردازند و بی هراس خون هزار ها زن آرزومند و دوشيزگان نابالغ را به ساغرعيش خويش می ريزند و در پناه عظمت جنايات شان مست ميکنند .

ميدانی ای عزيز ؟

مافيای دين جدا از دين  دست طمع بما ل و ناموس مردم دراز کرده اند، آنها با مکر و شيد، با بهانه های رنگين و ترانه های شرين ميخواهند ارزش و مقام تو را ای زن  حقير و بی بهاء جلوه دهند، بلی آنها شخصيت پاکيزه و معصوم تورا به پندار مريض خويش گناه آلود جلوه ميدهند تا مبادا بگويی من دقيق تر ميدانم و بهتر فکر ميکنم .

آنها در خانه تزوير و ريا نشسته اند نه در خانه خدا، يعنی در مسجد و دير، کنيسه و درمسال

اين بدکنشان، پارسايان رياکار خدا ناترس حقيقت کُش به حريم حق و مقام تو تجاوز مينمايند، آنهم با آيه های ساخته و پرداخته ذهن تاريک و برداشت جاهلانه شان، اسفبار اينکه لشکر از از هيزم کشان اين تنور تباهی اعم از شرق و غرب در رکاب اند و برای بربادی تو ای ( زن ) هشت مارچ را جشن ميگيرند .

نتيجه فرياد آن زن های کارگر شيکاگو، روسيه و بلاد ديگر چه شد ؟ آن فرياد های پُرعطوفت وانسانی را که زورگويی و مردسالاری به گلوله بست ؟؟؟؟ و تو خواهر بايد دوباره آن راه را بپيمايی تا پيروزی نهايی ....  

مافيای مذهب، قدرت و پول انگيزه های برباد کننده استند که با اختيار نمودن راه کذب و پيچيدن به موهومات دنيای تو را ويران ميکنند، زن در دولتی که در پناه سازش، دروغ، تيغ، ستم، تاريکی، جهل، قانون شکنی، خرافات پسندی، زورگويی و تاراج نفس ميکشد متاع کم بهاء پنداشته ميشود، دولتی که شب وروز دستخوش توطيه و خون باشد ستم مردسالاری چون غباری برخاسته از سُم ستوران تجاوز و تطاول هستی مردم بويژه ( زن ) را نابود ميسازد ....

و امروز يکبار دگر بنام تجليل از حق و نام زن به زخم های عميق و خونريز وی که يادگار دست و بازو، سياست و عقده های بی خردان پُراز تعصب و تنگ نظر است نمک پاشی مينمايند اگر بدور ازين دلمشغولی ها و رنگبازی های فريبنده براستی ( زن ) جايگاه و ارزش خود را در اجتماع بداند بايد هشيارانه و هدفمند برای نيل بمقصد که همانا حق انسانی و مشروع اش است بدفاع برخيزد،  به يقين درين مبارزه و نبرد مقدس غرور پوشالی و زخم خورده زورگويان بی خرد برزمين خواهد خورد، زن بايد برای نرينه های به خطا رفته کورذهن بفهماند که ماموريت شان در چهارچوب توطيه گری های عقيدتی و سياسی مبتذل ضد ( زن ) و مخالفت تنگ نظرانه شان در مقابل استعداد ها و توانايی های وی به نتايج دردناک، خونبار و کثيفی خواهد انجاميد .

شما ای شاگردان جهل مستدام ! بدانيد که زن با تمام دگرگونه های اندامی از جنس انسان است و نيمه ديگر ( مرد ) و بدانيد که زيبايی و لطافت پُرمهر جهان از وجاهت و عاطفه اوست ....

________________________________________________

 

با آنهم ( هشتم مارچ ) روز همبستگی زن را به تمنای پيروزی نهايی و پيوستن به نهايت عدالت اجتماعی برای کافه زن های ستمديده جهان تهنيت ميگويم، وميخواهم اين سازندگان هستی و زيبايی رها از يوغ انواع استبداد و استثمار، تنگ نظری و تعصب پُر غرور و شادمان زيست نمايند  .