8 صبح
اشک تمساح خانم رایس
و نصیحت دلسوزانه به فلسطینی ها
خانم کاندو لیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا که برای گفتگو در مورد صلح خاور میانه به مصر سفر کرده است، طی دیدارش با حسنی مبارک رییس جمهور مصر، ضمن اظهار نگرانی از وضعیت شهروندان غیر نظامی در غزه گفته است: "فلسطینی ها به اسراییل راکت پرتاب نکنند." وی جنبش اسلامی حماس را مسوول بروز خشونتهای اخیر در این منطقه دانست. اگر از حق نگذریم در طرز بیان خانم رایس، تعریف و تعبیری که امریکا به عنوان حامی و محرک و مشوق اسراییل از صلح در خاور میانه دارد، به روشن ترین شکلی بیان شده است. خانم رایس از فلسطینیان خواسته است تا مذاکره با اسراییل را از سر گیرند. این درحالی است که پس از یک دوره یورش های وسیع هوایی و زمینی که به کشته و زخمی شدن صدها فلسطینی انجامید، اسراییل نیروهای زمینی اش را با اعلام این هشدار که در صورت پرتاب راکت از سوی فلسطینیان، اقدامات جدیدی برای مقابله با آن انجام خواهد داد، از غزه بیرون کشید. بیان خانم رایس، معنای صریح و روشنی برای فلسطینی ها و دیگران دارد و آن اینکه اسراییل حق دارد حتا در آستانه مذاکرات، به هر نوع جنایتی، چنانکه همیشه انجام داده است، متوسل گردد، از طریق هوا و زمین یورش برد، مردم عادی را به گلوله ببندد اما طرف مقابل حق ندارد از خودش دفاع کند. خانم رایس میگوید: "کسانی که راکت پرتاب می کنند، صلح نمی خواهند، آنها بی ثباتی می خواهند و این کاری است که حماس انجام میدهد". خلق فلسطین بیشتر از نیم قرن است که به خاطر داشتن سرزمینی که از خودشان است قربانی دادهاند، اما این خواست برحق و عادلانه اش جز از طریق لوله تفنگ و توپ پاسخی نیافته است. در واقع حماس هرچه هست، عکس العمل جنایاتی است که اسراییل و حامیان خارجی اش و در راس همه امریکا طی بیشتراز نیم قرن در خاور میانه انجام دادهاند. امریکا و اسراییل به اشکال گوناگون کوشیده اند پیوسته فلسطینی ها را در موضع عکس العملی و واکنشی قرار دهند و از این طریق به توجیه تجاوز و اشغال و سرکوب آنان بپردازند. امریکا در طول دوران جنگ سرد می کوشید هر جریان و نیروی مخالفش را وادار به پیوستن به شوروی بسازد و سپس با چسپاندن مارک کمونیزم بر وی، بهانه های لازم را برای سرکوب وی مساعد سازد و عملیات خودش را زیر عنوان دفاع از دنیای آزاد توجیه نماید. آنان که از تاریخ امریکای لاتین و به خصوص کیوبا آگاهاند میدانند که فیدل کاسترو در آغاز کار یک کمونیست نبود بلکه یک ناسیونالیست بود و در برخی از سخنرانیهایش حزب کمونیست کیوبا را مسخره میکرد. اما همین مرد در زیر شلاق امریکا خودش را ناگزیر از پیوستن به بلوک شرق یافت و این چیزی بود که امریکا میخواست. امریکا برای توجیه کار و کردار خودش در کلیه عرصه ها به افراطیت ضرورت دارد و از همین سبب مبدع وموجد آن جریانها است. بر کسی پوشیده نیست که جریانها تروریستی نظیر القاعده و طالبان، به صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط امریکا تغذیه شده اند، تا در آینده مستمسکی برای حضور فعال نظامی و سیاسی اش در مناطق گوناگون باشند. حمایت بی چون و چرای امریکا از اسراییل و سکوت وی در برابر جنایات دولت اسراییل، میدان را منحصراً در اختیار جریانهای تندرو و افراطی خالی کرده است. در این تردیدی نیست که برخی از مردم فلسطین چنانچه در انتخابات گذشته نشان دادند، حامی و جانبدار حماس هستند و این به خاطر آن است که تروریزم اسراییلی ـ امریکایی راه دیگری برای مردم فلسطین باز نگذاشته است. طی همین روزها، چنانچه شاهد هستیم تجدید کارتون های موهن در دنمارک و نیزساختن فلمی توهین آمیز در هالند، موج عظیمی از نفرت و انزجار را به صورت عکس العمل طبیعی در میان مسلمانان برانگیخته است. عکسالعملی که دست کم یکی از پیامدهای آن، توجیه و تبرئه جریانهای تروریستی در مبارزه علیه غرب است. آیا این جریان ناشی از یک سو تفاهم است ؟ حمله قاتلانه اسراییل به مردم بیدفاع غزه و چاپ کارتونها، مانند توپهای منقش به کلمات مقدس، آتش زدن قرآن در گوانتانامو، همه و همه دارای پیامدهای مشابه هستند و آن عبارت از تقویه افراطیت و تروریزم میباشد، چیزی که ظاهرا امریکا به آن نیاز دارد.