گویا فلسطینی ها بشر نیستند!

 

رژیم صهیونیستی با توپ و تفنگ از زمین و هوا توده از جامعه بشری را در جغرافیای نوار غزه که از جمع فقیرترین ، مظلومترین و مزدحمترین جغرافیای جهان است ، تحت آماج آتش  سلاح های آتش زای که از جمع مدرن ترین سلاح های روز حساب میگردد، قرار داده و بانیان حقوق بشر که هر از گاهی برای دفاع از منافع شان گلو را تا به ناف در سر دادن شعار های دفاع از حقوق بشر پاره مینماید آنچنان (9)سوراخ خویش را دوخته است که گویا این توده از جامعه بشری که به آنها فلسطینی میگوید ازقافله بشری منفی شده اند و لهذا دارای هیچ نوع حقوق  مندرج در قاموس حقوق بشری که این عالی جنابان تدوین کرده اند ،نمیباشند.

جغرافیای که امروز به آن فلسطین میگویند از قدامت تاریخی چند هزار ساله برخوردار است که در طول تاریخ  زادگاه پیامبران آسمانی و نقطه وصل تمدن ها گوناگون از سه قاره جهان بوده و است و از نگاهی اقتصادی و استراتیزیک ، قبل از کشف راه های دریای یگانه راه وصل مردم سه قاره آسیا ، آفریقا و اروپا بوده است و باز هم بعد از کشف راه های دریای به خصوص بعد از حفر کانال سویز در مصر و کشف چاه های نفت در حاشیه خلیج فارس مهمترین و استراتیزیک ترین نقطه جغرافیای جهان محسوب میگردد اما رژیم صهیونیستی که امروز در این نقطه از جهان تشکیل دولت داده است رژیم است که در بالای سرزمین های اشغال شده با زور توپ وتفنگ ایجاد شده و از نگاه دینی منصوب به تمام یهودیان جهان بوده و است  و هر یهودی از هر نقطه از جهان که بیخواهد میتواند پاسپورت شهروندی این دولت غاصب را به دست آورد که این امتیاز بیحد و حصر از مظلومیت این قوم در طول تاریخ  که خود این عالی جنابان درج تاریخ افسانوی خود کرده است ،نشئت میکند که این مظلومیت نه به آن پیمانه عریض و طویل است که این ها آنرا در گوشه گوشه جهان کشان کشان کش مینمایند و نه هم با آن پیمانه افسانه است که بعضی از وجود آن انکار مینماید.

اما به بنا به عقیده سرزمین موعود، یهودیان جهان که معتقد هستند. یهود یان بعد از اخراج از سرزمین اصلی شان که همانا فلسطین باشد روزی دوباره به آن عودت خواهد کردند و تشکیل دولت مطابق به خواست های خویش خواهد دادند که تشکیل دولت فعلی اسرائیل برای یهودیان، تحقق این عقیده میباشد اما اینکه اینها چیطور توانستند  به این عقیده افسانوی خود جنبه عملی بدهد تحلیل های گوناگون از زوایای گوناگون موجود است اما بدون شک تحلیل که بر مبنای ارزش های  رنسانس اروپایی(دموکراسی،پلورالیزیم دینی ،فردگرایی ،انقلاب صنعتی و...) استوار است از همه تحلیل ها تحلیل  مستند تر جلوه میکند  واین فتنه زایان جهان توانستند با استفاده از این ارزش ها ،خویش را که روزی محکومترین قوم جهان بود به حاکمترین قوم جهان عوض نمایند و با رقص انگشتان سرمایه خود، جهان را رقص بدهند.

اما بعد از اینکه انقلاب صنعتی  از بطن رنسانس اروپایی زایده شد و کشور های صنعتی برای ارضاع غرایض صنایع خود دست به لجام استعمار، برای تهیه مواد اولیه و بازار فروش برای فروش کالا های صنعتی خود،زدند. کشور های عقب مانده که از قافله صنعت عقب مانده بودند ، برای تهیه این مواد و بازار فروش برای کالا های صنعتی ،جغرافیای مناسب محسوب میگردیدند مورد توجه قدرت های استعماری قرارگرفته و برای رسیدن به این کشور ها و حفظ آنها سیاسیت های گوناگون را طرح کردند که تشکیل گروهی از بومیان و یا  ورود خارجیان در یک کشور برای حفظ منافع استعماری به حیث ستون پنجم یکی از سیاسیت های استعماری کشور های صنعتی بوده واست که ورود یهودیان در فلسطین توسط انگلیس برای حفظ منافع اش جز از جمع این سیاست میباشد. ضعف روز افزون امپراطوری عثمانی که مناطق عرب نشین جز از اراضی شان محسوب میگردید،فرصت را برای استعمارگران مساعد کرد تا با دست باز در اراضی این امپراطوری که لقب مریض اروپا را به خود گرفته بود ،بازی نماید و بعد از جنگ جهانی و سربه نیست شدن امپراطوری عثمانی این دست باز به دست حاکم عوض گردد تا پالیسی های شوم خود را حاکمانه تطبیق نمایند .

بعد از اینکه امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول در اتحاد با آلمان شکست خورد و تمام سرزمین های تحت تسلط اش به شمول جغرافیای که امروز دولت صهیونیستی سر برافراشته است ،در میان فاتحان جنگ مانند انگلیس ،فرانسه ایتالیا و... تقسیم گردرد و این جغرافیا در ظاهرمطابق به نظام قیمومیت جامعه ملل  در تحت قیمومیت فاتحان جنگ قرارگرفت اما  در باطن جز از امپراطوری شان گردید.

انگلیس ها به خاطر ایجاد یک ستون پنجم مستحکم تا بتواند در آینده حافظ منافع شان باشد ،طرح ایجاد دولت صهیونیستی را ریختن و با کمک های مادی و معنوی کوشیدند تا این دولت به پا ایستاده شود که این طرح با مخالفت های شدید فلسطینی ها که بومیان اصلی این سرزمین بودند و هستند  مواجه شد اما بدبختانه این مقاومت با آتش توپ و تفنگ خاکستر گردید، که کشتارپیر وجوان ،زن ومردفلسطینی در نوار غزه توسط آتش افروز های اسرائیل  در در این روز ها نمونه کوچک از تاریخ، این تاریخ خونی میباشد.اما سکوت بانیان حقوق بشر به شمول برده های باستانی شان که همانا شیوخ خلیج فارس باشند ،پدیده مبهم است که در دل هر فردی که واقعا از این کشتار ها رنج میبرد ،به پا خواسته است. که این سکوت بی معنی و با معنی هدف اصلی نگارش این مقاله میباشد.

که این سکوت ده ها سوال در اذهان مردم ایجاد مینماید که ، آیا این عالی جنابان واقعا بانی این ارزش ها هستند؟ آیا واقعا این ارزش ها به معنی واقعی آن مطرح است ؟ آیا حقوق بشر که اینها برای آن داد میزند برای تمام بشر است ؟ یا این ارزش ها  برای آنعده از جامعه بشری است که فقط اینها آنرا بشر حساب مینماید؟ آیا فلسطینی ها که مانند گندم توسط توپ وتفنگ اسرائیل از کمر میشکند ،بشر نیستند ؟ اگر این ها بشر هستند چرا این عالی جناب ها که در پیشانی خود لوگوی مدافع حقوق بشر را چسپ زده اند ،سکوت اختیار کرده است ؟ و...؟ که هر فرد میتواند مطابق به قدرت ذهنی خود جواب بدهد .

            اما بنده به حیث یک انسان معتقد هستم که دموکراسی ، حقوق بشر ، آزادی و ده ها شعار های که هرازگاهی از بلندگو های رسانه های غربی به گوش های مردم ریخته میشود به معنی واقعی شان ، اصطلاحات مقدس است که پیامبر پیام های خوشبختی ،رفاه اجتماعی ،عدالت ،برابری و ده ها پیام دیگر بوده و است اما مشروط به اینکه این اصطلاحات مانند امروز وسیله برای بانیان اش به حیث حامل و عامل شان به اهداف شوم غارتگری شان نباشد بلکه به معنی واقعی اش عملی گردند. بدبختانه مفسران و مالکان این اصطلاحات، گروهی در جهان است که لجام جهان را  در دست گرفته و به هر مسیر که منافع شان بیخواهد ،شلاق میزند و معنی واقعی آنها به باد فراموشیی که از سرعت منافع این ها به  وجود آمده است ،سپرده شده.

           دموکراسی که از یونان باستان برای جامعه امروزی میراث مانده است دارای تفسیرات گوناگون از زاوایای گوناگون و توسط اشخاص گوناگون میباشد اما مشهور ترین تفسیر از دموکراسی ،که امروز در بالای زبان اکثریت افغان ها است همانا تفسیر ابراهم لینکلن رئیس جمهور ایلات متحده آمریکا در زمان جنگ داخلی ایالات متحده است .ابراهم لنکلن میگوید :"دموکراسی عبارت است از حکومت مردم برای مردم و توسط مردم"که هر از گاهی بعضی ازسردمداران دموکراسی با استفاده از این مفهوم ،تفسیرات خود را از دموکراسی در قالب های گوناگون ارایه داده اند که  انتخابات برای گزینیش نمایندگان مردم در پارلمان در سیستیم پارلمانی و انتخاب نمایندگان در پارلمان و رئیس جمهور برای پست ریاست جمهوری در نظام ریاستی یکی از اصل های  مهم و اساسی دموکراسی میباشد اما این اصل بسا اوقات  قربانی منافع سردمداران این ارزش ها گردیده است، که سرنگونی حکومت های منتخب مردم از آمریکا تا به آسیا مانند حکومت منتخب  سوکارنو دومین رئیس جمهور اندونیزیا به دلیل تهدید خروج اندونیزیا از سازمان  ملل متحد در سال (1965)، دولت داکتر آلنده در شیلی بنا به گرایشات چپی آلنده در سال (1973) و حکومت حماس در فلسطین به دلیل حس آزادیخواهی فلسطینیان ،مستند های مستحکم است برای اثبات این ادعا ، دموکراسی که  امروز رسانه های غربی آموزش و پرورش میدهند عبارت است از: (دموکراسی یعنی منافع اروپایی ها و آمریکایی ها) نه حکومت مردم برای مردم توسط مردم.

 

          اصطلاح حقوق بشر که در پهلوی اصطلاحات دیگر مانند دموکراسی ، آزادی در قاموس استعماری استعمارگران غربی به حیث یک وسیله برای رسیدن به اهداف استعماری ،نبشته شده است نتوانسته است سرنوشت بهتر تر از دموکراسی داشته باشد و همیشه این حقوق مختص به آن قشر از جامعه بشری است که مطابق به منافع آمریکایی ها و اروپایی ها مستحق این حقوق میباشند اما اقشار دیگری از جامعه بشری مانند فلسطینی ها که نتوانسته و یا نخواسته حقوق بشری خویش را با حقوق استعماری استعمار گران وفق بدهد ،مستحق این حقوق نیست  ونخواهد بودند. ویکی از شعار های بسیار خنده آور این عالی جنابان برای بهانه ورود به افغانستان سر میدهندهمانا دفاع از حقوق بشری مردم افغانستان است توسط رژیم طالبان نقض گردیده بود که این بیشتر گرده های افراد که میتواند اعمال این عالی جنابان را تفسیر نماید، به در می آورد و این نشان میدهد که افغان ها قبل از (11)سپتمبر سال (2001)میلادی بشر نبودند و تمام جنایات بشری طالبان ،جنگ سالاران و کمونیست ها مانند قتل عام های افشار کابل ، بامیان مزارشریف ،نقض حقوق بشر محسوب نمیگردید چون این جنایات علیه آنعده از مردم میشد که آنها قبل از حادثه (11)سپتمبر از کاروان بشری که ا آمریکایی ها و اروپایی ها تشکیل داده است ،استثنا بوده است  اما اینها زمانی بشر شدند که منافع آمریکا و اروپایی ها آنرا به حیث بشر به رسمیت شناختند.

       اما قتل و تجاوز بالای  فلسطینی مانند کشتار گوسفندان در مراسم حج و سکوت نهاد های حقوق بشر مانند دیده بان حقوق بشر و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد که هرازگاهی برای زندانی شدن یک محصل در ایران غوغا بر پا مینماید ، ازاهداف آمریکایی ها و اروپایی ها را  برای ایجاد این نهاد ها به حیث آله فشار بالای کشور ها خاطی از اوامر شان ، پرده برمیدارد و نشان میدهد که استعمار نوین در اباوقبای جدید وارد میدان جهان گردیده است و برای هر فرد واجب است تا وطن خود را  مانند ناموس خود از زیر تیغ دولبه این تیغ دار نجات بدهد.

 پیشتیبانی اعراب (منفی سوریه) از حمله اسرائیل به لبنان که موجد جنگ (34) روزه اسرائیل و حزب الله و کشته شدن صدها عرب لبنانی گردید ، خوشنودی مرعی و نامرعی اعراب به استثنا سوریه از شهادت عماد مقنیه و سکوت این اعراب در مقابل حملات اسرائیل در نوار غزه که کشتار گاه از از کشته شده گان فلسطینی ایجاد کرده است ،بیان کننده این است که آیا این شیوخ که بالای چاه های نفت خوابیده است ، متحد آمریکا و اروپا است یا برده آمریکا و اروپا که امید دارم دوستان در اول کار میان متحد وبرده فرق قایل گردد و بعدا قضاوت نمایند که این چهره های نفرین شده جهان آزادی خواهان ،چیست؟،که بدون شک اگر این قضاوت را به بنده بدهد این شیوخ را در عمق جهان برده داری قرار داده و آنچنان مدال بردهگی را در کردن اینها آویزان نمایم که هیچ برده در طول وعرض تاریخ مستحق چنین مدال بردهگی نشده باشد.

 

امید وار هستم که روزی دموکراسی ،حقوق بشر ،آزادی و...به شکل واقعی و به معنی واقعی آن تطبیق گردد و این اصطلاحات مقدس(البته مراد معنای واقعی آنها است نه این تفسیر که امروز دیده بان حقوق بشر و شورای حقوق بشر ساز مان ملل متحد  از آن به حیث نطاق آمریکایی ها واروپایی ها مینماید) از زیر یوغ سرمایه داری بیرون شده و همه بشر باشد و همه مستحق این ارزش ها  صرف نظر از یهود بودن و مسلمان بودن ، گردد. و فلسطینی های که از قافله بشری این سردمدادارن حقوق بشر منفی شده دوباره جمع گردد.

 

 

رستم پیمان

 دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل-افغانستان

03-03-08