سهیل سبزواری

سیدنی – 26 فبروری 2008

Sohail_300@hotmail.co.uk

 

افشای سند ششم سفارت امریکا درکابل

 

"دربارۀ نژاد پرستی پشتونی یا فاشیزم قبیلوی؟"

 

بدون هیچگونه تبصره ای، فقط ترجمۀ متن سند محرم راخدمت مورخین، پژوهشگران وسیاستمداران وطن تقدیم مینمایم:

 

سفارت امریکا درکابل

16 جون 1963

... افزایش تبلیغات مفکوره های نژاد پرستی پشتونی

 

خلاصه

 

یک منبع پشتونی بیکی ازکارمندان سفارت دراین اواخراطلاع داد که اودلایل کافی دارد تا باورنماید که مفکوره های نژاد پرستی پشتونی بطورکاملا وسیعی دربین جوامع کابلی درحال گسترش است. اواحساس میکند، با وجودی که انگیزه اصلی درعقب تبلیغ این مفکوره ها جنبۀ اقتصادی دارد، افزایش ناگهانی آن دراین زمان انعکاس تشویش معنی دار در بین پشتون های شهری وقبایلی گردیده که کاهش کمپاین پشتونستان ممکن است باعث ازبین رفتن برتری و تقدم پشتون ها درحکومت داکتر یوسف گردد. سفارت این گزارش را نه تنها از جهت ماهیت آن مهم میداند، بلکه همچنان بعلت اینکه نشاندهنده علایمی بیشتری است ازطرف یک منبع معلوم الحال ضد- دواد دراین وقت، که داود صدراعظم سابق، هنوز موقف فعالی منحیث یک قوه درسیاست افغانستان اتخاذ نکرده است.

 

* * * * * * *

 

افزایش نژادپرستی پشتونی درکابل

 

در6 جون 1963 یک شخصیت پشتون با سابقه ای فعالیت های ضد- داودی به کارمند گزارشگرسفارت گفت که اوگزارشاتی راشنیده است مبنی براینکه مفکورۀ نژاد پرستی پشتونی با سرعتی درکابل گسترش می یابد که درچندین سال سابقه ندارد. منبع اخطار داد که معلومات اونشاندهنده اینست که اندازۀ تبلیغات نژاد پرستانه پشتونی فوق العاده مهم گردیده است؛ اوگفت که تا دوماه قبل اظهارصریح چنین تبلیغات بسیارکم بود، مگر حالا در بین حلقات متعدد پشتون های کابل اعلام شده است.  اوگفت تعداد زیاد رهبران پشتون، اکثرآنهایکه زمانی با داودصدراعظم سابق همکاری داشتند، تبلیغاتی را فعالانه براه انداخته اند که حکومت صدراعظم  یوسف، ضد- پشتون بوده و باید در مورد آن اقداماتی صورت گیرد. این منبع که معلومات ارزشمندی در گذشته فراهم کرده گفت، آنهایی که درین میان فعال هستند، مطابق منابع مشخص درکابل، عبارتنداز: 1- محمد اسماعیل و خانواده او، اسماعیل تا سال 1959 والی هرات بود؛ 2 - عبدالغنی، والی کندهارازسال 1951 تا سال 1959، اوبعلت اغتشاش مذهبیون کندهار برکنار گردید؛    3 - اسحاق و اکرم عثمان، دو پسر سردارغلام فاروق عثمان، والی جلال آباد  برای چندین سال تاخزان 1960، تا اینکه به اتهام عدم  لیاقت در امور باجور توسط  داود برکنارشد.

 

فراخوان توسط دوافراطی پشتون

 

منبع گفت، بیانات نژادپرستانه پشتونی، چندروزقبل زمانی حاصل گردید که اوباغلام حسین صافی فرزند غلام حسن صافی، ملاقات نمود، یک افراطی پشتون که منحیث قونسل افغانستان ازسال 1954 – 61  در پشاور کارنموده و فعلا شارژدافیر سفارت افغانستان در بغداد است؛ و دیگری هم  حبیب غرزی، که یک کارمند حکومت بوده و یک پشتون افراطی است. این دوجوان سعی میکردند تا منبع رامتقاعد سازند که شامل یک گروه غیررسمی بنام "دفاع ازحقوق پشتون ها" گردد. منبع علاوه نمود، این افراد می گفتند که یک "تاجک" (یعنی یوسف) به تحریک حد اقل یک بخشی از اعضای "فارسیوان" و"هندی" خانواده شاهی به قدرت رسانیده شده است (1). در مقابله با این درخواست، منبع بآنها گفته که اوتا کنون ندیده که یک رهبرپشتون بانفوذ آماده مبارزه برای پشتون ها باشد. اوبطورمثال ازغلام حسن صافی یاد نمود که پدر یکی  ازهمین درخواست کنندگان ویکی ازبهترین رهبران شناخته شده پشتونهاست. منبع گزارش داد که صافی مثل سایررهبران پشتون درحکومت، منافع پشتون ها را دربدل امتیاز یک موقف درحکومت فروخته است، متعاقبا او خلوص وصداقت هرپشتونی را  که با این اشخاص همکاری داشته وادعای "حقوق پشتون ها" را نماید مورد شک و تردید قرار داد.

 

نقش داود وانگیزه های او

 

باوجوداظهارمنبع مبنی براینکه اشخاص قابل اعتمادی باوگفته اند که داود به چند رهبر قبایل پشتون گفته است که حکومت به تاجک ها سپرده شده است، اوباورندارد که داود محرک پروپاگندهای پشتون ها بوده باشد. با آنهم او اضافه کرد که عدۀ و یا تعدادی از گروپ های متشکل بشمول بعضی افرادحکومتی ویا خانواده شاهی درعقب این مفکوره ها قراردارند؛ عمدتا باین خاطرکه ارائه عمومی چنین نظریاتی، هیچ وقت درافغانستان خود بخودی نبوده وبعضی اشخاص مهم باید گسترش آنرا تائید کرده باشد. منبع اعتراف کرد که اومعلومات مشخصی درمورد اشخاص محرک نژادپرستی پشتونی ندارد، اما او حدس میزد، ازآنجاییکه یگانه منبع قابل تشخیص این تحریکات، اشخاصی اند که دارای موقف های درحکومت داود بودند، میتواند اشاره ای باشد به فشارآوری بالای شاه و به امید دادن موقف به یکتعداد اشخاص در بدل سکوت آنها. منبع گفت او متوقع است که مفکوره ای نژاد پرستانه پشتونی در چند ماه آینده وسیعا پخش گردد. با آنکه اواز دادن جزئیات خودداری کرد، گفت که اودلایل خوبی دردست دارد تا باورنماید که یک تعداد گروپ ها ویا احزابی پشتونی (طرفدار- پشتون) درچند ماه آینده ظهورخواهند کرد.

 

بعلاوه تبلیغات شکوه آمیزدراین مسئله که توسط موقف- خواهان ویا فرزندان آنها گسترش یافته، اوگفت که مقامات حکومت نیزدرگسترش پنهانی مفکوره های نژاد پرستانه پشتونی مساعدت نموده اند. منبع باورداشت که این انتقادات در قدم اول از   جانب اشخاصی است که موقف آنها مدیون سیاستهای دوجانبه حکومت داودمیباشد: پالیسی های کاملا مربوط به پرورش فرهنگ پشتونی منحیث فرهنگ یگانه وحقیقی افغانستان ودرعین زمان تقویه وپشتیبانی ازآرزو و خیال پشتونها بخاطرداشتن یک سرزمین ملی یا پشتونستان. منبع،این اشخاص رانگران این دانست که وظیفه و آینده  آنهابادرنظرداشت پیشبینی کاهش درکمپاین پشتونستان وتغییردرجهت طفره روی از ایجاد افغانستان پشتونی به افغانستان وحدت ملی بشمول تمام گروپ های قومی در افغانستان، معکوسا متاثرخواهد گشت.

 

وضع مقامات پشتونی درارتش افغانستان

 

منبع گفت باوجودیکه معلومات دست اول درمورد وضع ارتش افغانستان درباره پالیسی پشتونی حکومت ندارد، اوازرفقای خود شنیده است، افسران پشتون که درمقامات ارتش نفوذ قاطع دارند نیز درمورد امکانات اینکه حکومت یوسف شاید برتری پشتون ها  را تحت الشعاع قراردهد، ناراحت ومضطرب میباشند. منبع گفت این درک خود او میباشد که این احساسات دربین افسران عالیرتبه ارتش بسیارقوی بوده ودرمقامات پائینتربتدریج ضعیف میگردد. منبع گفت با درنظرداشت تجارب قبلی، اوهنوزازیک نگرانی عمومی درمورد این مسئله قویا تردید دارد؛ بآنهم او افزود، فکرمیکند حرکات آیندۀ حکومت در این جهت، کم ازکم توسط یک یا چند افسرعالی رتبۀ پشتون ازنزدیک مراقبت خواهد گردید.

 

کم ارزشی پشتونستان وتبعیض نژادی پشتونی

 

منبع گفت اوباوردارد، مفکوره تبعیض نژادی پشتونی احتمال داردشنوندگان آمادۀ دربین تعداد زیاد پشتون ها در کابل داشته باشد. اوگفت این مردم کاملا آگاه بودند که  پروپاگند درمورد پشتونستان کاهش یافته ولی چیزی مهم اینکه حکومت تقریبا هیچ کارمشخص و مستقیمی انجام نداده است تا مسئله نشنلیزم  پشتون را از زمان افتضاح  باجور درخزان 1960 جلو ببرد. مطابق منبع، دراین زمینه، تعیین یک صدراعظم تاجک (یوسف) که با انعطاف قابل توجهی درکمپاین پشتونستان همراه است نشان دهنده این امر نیزمیباشد که پالیسی حکومتی - غلبه وبرتری زبان وفرهنگ پشتون  - به پالیسی وحدت ملی درحال تغییراست واین پالیسی درافغانستان ضرورتا بمعنی پرورش یک فرهنگ چند- قومی و لذا فرهنگ غالب فارسی است. منبع  گفت رهبران قبایلی نیزنگرانند که تاکیدات جدید بالای وحدت ملی وکم ارزشی آشکارمسئله پشتونستان، خطری درمقابل تعجیل مساعی حکومت درمورد نفوذ بساحات قبایلی ونزدیکترساختن آنها به پایتخت یعنی کابل است، شهری را که آنها بطور قطع و کامل  شهر فارسی زبان ها میدانند، صرفنظرازاصلیت پشتونی خانوادۀ شاهی.

 

تبصره. باید درنظرداشت که این گزارش،هیچیک ازپشتونهای سرشناس، چه درداخل وچه دربیرون حکومت را مشخص نمیسازد که درعقب گزارشات گسترش تبعیض نژادی پشتونی قراردارند. اما این فقط بدین معنی است که منبع از فعالیت آنها باخبر نیست؛ بآنهم، چون اوتوانسته است اشخاص دیگری را تشخیص دهد که ظاهراکمتردر قضیه دخیل اند، پس ادعای او مبنی براینکه موقف- خواستن هدف اولیه این عناصر است، صحیح میباشد. لذا کم ازکم، این پذیرفتنی  بنظر میرسد که سه والی قبلی (و یا خانواده آنها) که توسط منبع تذکرداده شد، میخواستند از اهرمی برای آوردن فشار بر حکومت استفاده کنند و دریافت نمودند که قضیه پشتون، مهم ترین وسیله آماده ومفید بالقوه است.

 

دلچسب اینکه منبع ادعامیکند پشتونهای قبایلی وشهری (هردو) مواظب کاهش پروپاگند پشتونستان در رادیوی کابل برای پشتون های مسکون درساحات پاکستان بوده وهم این انکشافات را یک تهدید وآغاز پایان برتری قدرت و فرهنگ پشتونی در افغانستان می پندارند. درمورد قبایل پشتون درافغانستان، معلومات منبع نشان میدهد که آنها دلایل بیشتری برای کاهش کمپاین پشتونستان توسط حکومت دارند، آنها میترسند این،علامه ای باشدبرای کاهش مساعی حکومت جهت نفوذ درساحات قبایلی وتمایل بیشترآنها به کابل. درنظرداشت این مسایل شاید زمینه خوبی باشد برای موضعگیری فعلی حکومت بغرض اجتناب ازهرگونه حرکتی آشکاردرجهت تمایلات ادامه یک پالیسی پشتونستانی قابل انعطاف، و درعین زمان دادن اطمینان محرمانه به پاکستان درمورد اینکه حالت غیرفعال موجودکمپاین پشتونستان دربدل یک پالیسی فعال تر، معاوضه نخواهد گردید.

 

هیربرت بی. لیگیت

قونسل سفارت درامورسیاسی

------------------------------------------

(1) کارمند گزارشگردرموارد مختلفی مشاهده نموده است که بعضی پشتونهاغالبا بطور غیرمستقیم ولی نیشدار به خصلت "فارسیوانی" بعضی خانواده شاهی وافراد حکومتی اشاره نموده اند. اتهام برعکس درمورداینکه خانواده شاهی"هندی"است، اشاره به تبعید این خانواده در دیره دون هند بوده وغالبا کمتر شنیده میشود. بآنهم، منبع ادعا نمود که در ساحات قبایلی پشتون درافغانستان، بیشترین لقب معمول در مقابل خانواده شاهی همین کلمۀ "هندی" است.   

 

لینک سند:

http://www.icdc.com/~paulwolf/pakistan/leggett16june1963.htm