دکتر رازق رویین

25.02.08

 

 

نگاهی به دستاویز قانونی آقای خرم

 

مدتیست که در رسانه ها و تلویزیونهای برون مرزی کشور موضوع وزیر فرهنگ اوغانستان موضوع داغیست . در آن باره آنچه که برخی از فرهنگیان گفته اند و نوشته اند البته جالب و خواندنی اند ولی در همه نوشته ها و گفته ها یک مسالۀ از نظر ها پنهان مانده است   وآن اتکای آقای وزیر به قانون اساسی کشور و  پاسخ مقتضی به آن می باشد  .

آقای وزیر نگفته است که زبان دری و فارسی و تاجکی سه زبان جداگانه می باشد .

 آقای خرم آنچه را که در مصاحبه با خبر نگار بی بی سی گفت این بود که : من کار قانونی انجام داده ام و اجراآتم مطابق به قانون اساسی کشور می باشد . یعنی در قانون اساسی کشور گفته شده است که مصطلحات علمی و اداری ملی موجود درکشور حفظ می گردد . و آن اشخاص چنین نکرده اند . بنا براین من حق داشتم که به توبیخ آنان بپردازم.

ازین بگذریم که این فقره پس از فیصلۀ نماینده گان ملت چگونه در قانون اساسی راه یافته است ، این را اکنون نادیده می گیریم . بر همین فقره سرهم بندی شده و مجعول باید مکث نمود تا دیده شود این موضوع چقدر به عنوان حربه به درد قبیله سالاران ما می خورد تا بر اساس آن ، خلاف منطق زبان ، چنین اعمال زورگویانه را انجام دهند . این سلاح کهنۀ  به اصطلاح قانونی آقای خرم ، آیا درد او را می تواند مداوا کند یا نه ؟ 

در این رابطه از این مسوولان باید پرسید : آیا این فقرۀ (مصطلحات علمی واداری ملی ) در قانون اساسی تعریف شده است که مراد ازان چیست یا نه ؟ آیا در این فقره گفته شده است که  این مصطلاحات همه باید به زبان پشتو باشند لاغیر ؟ باز این اصطلاحات کدامها اند ؟ آیا این مصطلاحات در قانون اساسی نام برده شده اند ؟ اگر شده اند لطفاً آقای خرم ودستیاران فرهنگی شان آنرا نشان بدهند  . آیا تعبیر درست یا نادرست از این عبارت تنها به عهدۀ  وزیر فرهنگ است یا دیگر شهروندان هم حق تعبیر و تفسیر از آن را دارند ؟

این پرسشها را باید شورای نام  نهاد وزارت فرهنگ که در ترکیب آن آقایان حبیب الله رفیع و حلیم تنویر و ... تشریف دارند  پاسخ بنویسند تا استناد به قانون اساسی اگر مسند خود را دارد ، نشان داده شود .

مادامی که صحبت از زبانهای رسمی کشور به عمل می آید . مراد همان زبانهای دری وپشتو می باشد که در قانون اساسی  از آن ها  یاد شده است . حالا هر شهر وند کشور که به یکی از این دو زبان سخن می زند و با آن آشناست می تواند و حق دارد از مصطلحات رایج در این دو زبان استفاده کند  . در این مورد هیچ مانع قانونی در قانون ذکر نشده است . چون  به این هردو زبان  حق مساوی رسمی بودن را داده اند . در هیچ جایی گفته نشده است که منظور صرفاً مصطلحات پشتو مد نظر است  . برعکس  می دانیم که هر کدام از این دو زبان اصطلاحات   ویژه خود را دارند .  باز در هیچ جای این قانون نیامده است که دری زبانان مکلف هستند که اصطلاحات پشتو را و اوغانها اصطلاحات دری را به کار ببرند . اگر چنین موادی در قانون اساسی وضع شده باشد آقای خرم و دستگاه فرهنگی اش نشان دهند . پس در صورتی که چنین نیست در کشور هیچ کسی حق ندارد بدون مجوز قانونی بر اساس یک نشنلیزم منفی و تفرقه افگنانه ، کسی یا کسانی را مجازات نماید   به این بهانه که چرا اصطلاح ( دانشگاه ) را به کار برده ای و ( پوهنتون ) را نی . دری زبانان حق دارند اصطلاح زبان مادری خود یعنی دانشگاه و یا هر واژۀ دیگر را که دری بودنش ثابت باشد  به کار ببرند چون وقتی زبانشان رسمی است اصطلاحات زبانشان نیز رسمی می باشد . پشتو زبانان نیز چنین حقی را دارا هستند. پس نباید یکی را بر دیگری تحمیل کرد .

اگر آقای خرم و دیگر حلقات وابسته به او ، واژۀ  ترکیبی (شفاخانه) را که از قدیم  در زبان هر هموطن و در رسمیات کشور جای داشت  بیرون می ریزند و به جایش واژۀ جدید (روغتون) را رسمی میسازند چرا کسی آنها را شامل آن فقره نمیداند  و از مطبوعات و از برنامه سازان خودسر وبی مسوولیت ، شکایت نمی کند و پاد افره اش که همان بر کناری و جریمه و اخطاریه باشد  شامل حال آنان نمی گردد ؟ مگر  اصطلاح (شفاخانه )بر زبان عام دری زبانان و حتا پشتو زبانان جاری نبود و نیست ؟ چرا آنرا تغییر داده اند ؟ چرا واژۀ ( مکتب و دبیرستان) را که هر دو در تاریخ بیهقی  که در همین آب خاک و در دربار یکی از مقتدر ترین امپراتوران کشور ما نوشته شده است ، به کار رفته است در همه جا ( شونزی )ساخته اند ؟ در ین کشور اصطلاح (مکتب ) قدیم تر است یا (شونزی) ؟ من از آوردن نمونه ها و مثالهای دیگر از متون قدیم وجدیدچشم می پوشم .  اگر کسی غاصبانه  بر گنج زبانی یک ملت و یک  مردم چنین خیره سرانه و خود رایانه دستبرد می زند و حق قانونیش را از او می گیرد ، چه کسی باید او را مجازات کند ؟ زبانی که در درازای سده های بسیار زبان همه اقوام این کشور بوده چرا باید مغضوب زبانی واقع گردد که از رسم الخطش و نمود حیاتش و ثبت و ثباتش بیشتر ازسد سال و اندی نمی گذرد . بعضی ها ساده لوحانه می گویند این مسایل ، مسایل کوچک اند و بی اهمیت. کشورمشکلات مهمتر از اینها را دارد  .این درست است و لی کم از کم باید از خودمان بپرسیم که این نوع مشکلات را کیها  خلق کرده اند وچرا ؟ اینها مسایل عادی نیستند . مردم حق دارند عکس العمل جدی نشان دهند . زیرا اینان  از کتاب سوختنها و کتیبه شکستنها و  انفجار دادنها و زبان ستیزیها به ستوه آمده اند . از ریسمان ابلق هم حالا می ترسند و حق دارند بتر سند .

باید ازخود بپرسیم آیا زبان دری  زبان رسمی این کشور هست یا خیر ؟ اگر زبان  رسمیست چرا اصطلاحاتش رسمی نباشد ؟ مگر زبان بی اصطلاحات هم وجود دارد ؟ وباز زبان پشتو چه برتری دارد که اصطلاحاتش در زبانی دیگر رسمی باشد ؟ و از دیگر زبانها نه؟  

مگر در قانون اساسی از رشد متوازن زبانها سخن نرفته است؟ حالا اگر وزیر فرهنگ کشور که اصولاٌ تنها وزیر فرهنگ یک زبان نیست ، اگر بر دیگر زبانها توجه نکند و بر عکس آنرا تحت شعاع زبان قوم خودش  قرار دهد قانوناٌ قابل مجازات نیست ؟ مگر در قانون اساسی مجازات وزرایی که مسایل زبانی و قومی ومذهبی را دامن می زنند  صراحت قانونی نیافته است ؟  آقای دادستان کل  چرا درچنین  موارد قانون شکنانه ،  خاموش است  ؟

زبانی را که نه اکادمی علومی دارد و نه مرکز پژوهشهای علمی ادبی ، و تنها وتنها به قوت اردۀ  فرزندان خودش زنده است ،  دیگر از جانش چه می خواهند؟

روزگاری ابن سیناها و  البیرونیهای کشور با دلسوزی ، شبهای بیشمار در پرتو شمعی و چراغک تیلییی  تاسحر می نشستند و برای زنده نگهداشتن زبان مادری خودشان وهممیهنانشان در برابر تهاجم فرهنگی عرب و اصطلاحات علمی عربی ، واژه می ساختند  و کتابهای  مهم «دانشنامۀ علایی » و «التفهیم» را می نوشتند و با استفاده از کتب پیشین و استخراج واژه های متروک ، زبان دری را زنده گی تازه می بخشیدند ، ترکیبات تازه وسچه دری را در برابر کلمات و اصطلاحات عربی آن زمان گرد می آوردند، برای چه بود؟ این دو تن از نوابغ بزرگ بشریت فرزندان خراسان فرهنگ پرور، چرا اینهمه زحمات را به جان می خریدند. چه انگیزه یی باعث آن گشت تا به این کار عظیم دست یازند ؟ پاسخ را همه می دانند . زیراآنها می دانستند که نگهداری زبان از دستبرد تهاجم واژه های بیگانه، یگانه ضامن بقای آن است و بس. به گفتۀ  الفونس دوده نویسندۀ مشهور فرانسوی : « وقتی ملتی مقهور می شود، تا هنگامی که زبان خودش را حفظ کند، کلید زندانش را در دست دارد.»

حالا آقای خرم در سده بیستم به جای عرب،  میخواهد آن روز سیاه را بر سر ملتی بیاورد که گناهش فقط داشتن یک فرهنگ بزرگ است . گناهش داشتن کاخهای مرمرین شعر و ادبیات و دانشنامه های آنست. باید روی آرامش نبیند و دست به قباله کشی بزند تا آنچه را که مستحق است به رخ تاریخ زده گان بد حافظه و تازه به دوران رسیده بکشد. شاید اینهم یکی دیگر از بوالعجبیهای تاریخ باشد  !

در پایان فقط یک بار دیگر آن سخن گزیدۀ یعقوب لیث را از زبان آقای «  بابی » با اندک تغییر بیاد برادران معاصرمان بیاورم که : آقایان، چیزی راکه من اندر نیابم چرا باید (گفت و نوشت ) !

آیا این گفتۀ جاودانی او، خیلی هم دموکراتیک نیست ؟

 والسلام .