نهالی در سراب

 بهار سعید

14.02.08

 

نامه ی سر گشاده ی دارم روانه ی محترم وزیر فرهنگ آقای«خرم» (که تخلص شان نه اسلامیست و نه ملی) به نشانی وزارت توریزم٠

چون مقاله های قلم بدستان دیگر بسیاری از مطالبی را که من مائل بودم بنویسم در بر میگیرد، پس من خلاصه اظهار میدارم که: از شنیدن خبر مجازات خبرنگار محترم آقای بابی و همکاران ایِشان نسبت کاربرد واژهای فارسی دری به همان اندازه از حیرت زدگی در قالب خویش خشکیدم که از شنیدن خبر تلخ محکومیت خبرنگار بیگناه محترم پرویز کامبخ.٠

از اینکه محترم وزیر اطلاعات و فرهنگ و «توریزم» (که به آسانی میشود کلمه ی «جهانگردی» را بجای «توریزم» بکار برد) چه جرئتی دارند که با این مقدار دانش فرهنگی حاضر شده اند سرنوشت فرهنگی یک ملت را یا به بی فرهنگی بنشینند، یا اندازه ی دانش خویش را به پیشگاه یک فرهنگ غنی به نمایش برخاستند و یا یگانگی ملی (وحدت ملی) و نام دین را ببازی گرفته اند٠ چون هنوز نمیدانند که زبان فارسی دری با قدامت حد اقل هشصد سال و بیشتر، یعنی زبان حنظله ی بادغیسی، ابن سینای بلخی، ابوریحان بیرونی، خواجه عبداله انصاری، رابعه بلخی، سنایی غزنوی، ناصر خسروی بلخی، مولانا جلال الدین بلخی ووو   است. زبان بیگانه نیست بلکه از بلخ برخاسته است٠

اگر همه وزیرها و سرنوشت سازان کشور عزیز و زخمی ما در گستره ی دانش خویش درین جغرافیا قرار داشته باشند پس نهال سرنوشت آینده ی افغانستان ما از سراب آب میخورد و یا اینکه این خاک افشانی (به اصطلاح خاک پلک مرغانه) میباشد روی قضیه ی محترم پرویز کامبخش. اما محکومیت آن جوان بیگناه  بزرگتر از آن است که با این خاک افشانی ها پنهان گردد.

با احترام فراوان

بهار سعید