سالار عزیزپور   

14.02.08

   

به خالد حسینی و رمان" کاغذ پران باز"

 

 طلوع صدا

 

طلوع صدا ی تو در من

ستاره باران شد

به دار رفت و رفیق سر بداران شد

 

خوابت حلال باد !

حلال کردی این خواب خوش بر من

در امتداد فصل های سرد و عبث

و باغ های سرخ و سپید

 

طلوع صدای تو در من

حضور حافظه بود

شهادت معنی بر کتاب فاجعه بود

 

دریغ و درد

دریغ ودرد

چه سا ل ها که به تلخی گریسته بودم